رفتن به محتوای اصلی

هنرمند نی زن کرد، دیروز چشم از جهان فرو بست

هنرمند نی زن کرد، دیروز چشم از جهان فرو بست

جمال

قطعه‌ای از صدای نی قاله‌ مره‌

بزرگترین هنرمند نی زن کرد دیروز پنجشنبه‌ چشم از جهان فرو بست قاله‌ مره‌ که‌ به‌ حق آن را هنرمند ملی کرد لقب داده‌ بودند دیروز در شهر بوکان چشم از جهان فرو بست ایشان هنرمندی بودند که‌ در تمام سرزمین کردستان شناخته‌ شده‌ بودند و صدای نی آن روح و روان هر کردی را به‌ جوش میآورد صدای نی مامه‌ قاله‌ با حماسه‌ها و داستانها ملت کرد همنوا بود و این حماسهای ملی را زنده‌ نگه‌داشت امروز جمعه‌ تمام شهر بوکان یکپارچه‌ تعطیل است و قرار است با حضور 1000 ها نفر ‌دیگر از تمام کردستان و ایران جنازه‌ ایشان به‌ خاک سپارده‌ شود مام قاله‌ در وصیت که‌ کردند نی خود را سالها که‌ همیشه‌ با خود همراه داشتند به‌ موزه‌ ملی کردستان در اربیل تقدیم کردند روحشان شاد باد قطعه‌ای از صدای نی قاله‌ مره‌

علي كبيري

و اما نقش آقاي اعلمي در برهه زماني حاضر... به عقيده اينجانب، آقاي اعلمي اكنون نبايد حتي يك قدم در مقابل كساني كه حقوق وي وحاميانش را مورد تجاوز قرار داده اند، عقب نشيني كند. عدم عقب نشيني اعلمي، سبب پديد آمدن جنبشي خواهد شد كه ميتواند تغييرات مهمي را بوجود آورده واين تغييرات تا آن حد ممكنست پيش رود كه منجر به كاستن بخش مهمي از قدرت شوراي نگهبان و يا حذف آن گردد. در

اينجا، موضع گيري درست آقاي اعلمي واتخاذ تاكتيكهاي سياسي لازم در ايجاد اين جنبش، قادر خواهد شد تا به كمك نيروهاي طرفدار خود كه اكنون در صحنه انتخابات حاضرند، جنبشي را بوجود آورد كه ديگر كانديداها از بوجود آوردنش، عاجزند. در مقابل، سكوت، بي تصميمي، عقب نشيني، يا دعوت از حاميانش به حمايت از يكي از چهار كانديداي انتصابي شوراي نگهبان، جزء بدترين تصميماتي هستند كه سبب دلسردي و واخوردگي حاميان اعلمي شده و رژيم را در اجراي طرحهاي سركوب اجتماعي، تشجيع كند. پس، اگر اعلمي واقعا قصد تغيير وضع حاضر رادارد، لازمست تااز اين فرصت نهايت استفاده را براي ايجاد نهضتي جهت دگرگون كردن وضع موجود، بعمل آورده ومردم را در آن جهت بسيج نمايد

م.سحر

m.sahar@free.fr

اگرچه وقت گیر و موجب سایش روان است اما ظاهراً چاره دیگری جز پاسخ گفتن به پریشان گویانی که ـ به ویژه در سالهای اخیر ـ یک سری فرمول های قالبی وارداتی را مثل طوطی تکرار می کنند یا مثل نوار ضبط صوت پس می دهند ، وجود ندارد. به خصوص که از فرط بی پایگی تبلیغات غیر قابل دفاع ، ناگزیراز هوچی گری وقلب حقایق اند و از آنجا که پای استدالالشان نه تنها چوبین است بلکه سالهاست که موریانهء ایدئولوژی های امتحان داده و شکست خورده و مندرس آنها را از درون پوسانیده ، به ناگزیر و همواره متوسل به مارک زدن می شوند و در بسیاری مواقع جسارت از حد می گذرانند و زشتی افکار بی بنیاد وارداتی و مغرضانه شان را باعبارات آلوده و مذموم تهی مایه تر و زشت تر می کنند

اگرچه وقت گیر و موجب سایش روان است اما ظاهراً چاره دیگری جز پاسخ گفتن به پریشان گویانی که ـ به ویژه در سالهای اخیر ـ یک سری فرمول های قالبی وارداتی را مثل طوطی تکرار می کنند یا مثل نوار ضبط صوت پس می دهند ، وجود ندارد.

به خصوص که از فرط بی پایگی تبلیغات غیر قابل دفاع ناگزیراز هوچی گری وقلب حقایق اندواز آنجا که پای استدالالشان نه تنها چوبین است بلکه سالهاست که موریانهءایدئولوژی های امتحان داده و شکست خورده و مندرس آنها را از درون پوسانیده ، به ناگزیر و همواره متوسل به مارک زدن می شوند و در بسیاری مواقع جسارت از حد می گذرانند و زشتی افکار بی بنیاد وارداتی و مغرضانه شان را باعبارات آلوده و مذموم تهی مایه تر و زشت تر می کنند.

جناب حسین

شما در حالیکه پشت این چهار حرف بی معنی «ح و سین و یا و نون» مخفی شده اید به خودتان اجازه می دهید نسبت به اینجانب که با اسم و رسم واقعی خودم مطالبی را عنوان کرده ام جسارت ورزید و گفته های زشت زیر را روی صفحات این سایت قرار دهید. یکبار دیگر بخوانید:

« اينکه من در ارتباط با نوشته هاي شما کامنت ميگذارم بخاطر تناقض در نظرات شما است که از يک طرف خود را آزاديخواه و شاعر و نويسنده و دموکرات ميدانيد و از طرف ديگر چرک و کثافات نظرات راسیستی تان توي ذوق ميزند. »

این اتهام راسیسم را که همراه با سخنان توهین آمیز ، درخور شأن آموزگاران فکری تان یعنی ایدئولوگ های پان تورکی و پان عربی متوجه من کرده اید ، به اندازهء کافی گویا هست و خود به تنهایی برای شناساندن گوینده کافی ست و کار متهم را ساده می کند. بنا بر این من نیز قضاوت را به خواننده واگذار می کنم و به برخی ازمطالب دیگر شما

می پردازم که ظاهراً شما و همفکرانتان از تکرار آنها خسته نمی شوید.

البته من تقریباً همهء آنچه را که در این حاشیه ها می گویم پیش ازین در کتابی به نان « زبان فارسی و هویت ایرانیان» توضیح داده و با تفضیل کافی به آنها پرداخته ام. بنا براین سخن تازه ای عنوان نمی کنم.

یکی از مطالب این کتاب پاسخی ست که به برخی پریشان گویی های رضا براهنی داده ام و اگر شما نیز حسن نیتی داشته باشید می توانید به آن مراجعه کنید و از خواندن این حاشیه نویسی ها که گاه از سر ناگزیری برای من پیش می آید بی نیاز شوید.

می نویسید:

«جناب م سحر. هر کس که اظهار نظري در يک رسانه عمومي ميکند نبايستي ازابراز نظر ديگران در مورد اظهارات خود بر آشفته شود. خصوصا که در نظرات خود افکاري بر عليه يک بخش مهمي از هم ميهنان خود ابراز مينمايد.»

1ـ من از ابراز نظر دیگران برآشفته نشده ام. و حق طبیعی هرکسی ست که نظرش را ابراز کند

2ـ من هرگز در نظراتم افکاری بر علیه بخش مهمی از هم میهنانم ابراز نکرده ام.

آنچه من نه امروز ، بلکه سال هاست می گویم و می نویسم سخنانی ست که

همراه با ادای احترام و حفظ حرمت کامل نسبت به هم میهنانی که علاوه بر زبان فارسی به زبان های دیگری نیز تکلم می کنند می نویسم و می گویم. شما می توانید به مقالهء من « آذربایجان و زبان فارسی» مه هفده سال پیش نوشته ام مراجعه کنید.من هرچه از آن پس نوشته ام و گفته ام تشریح و توضیح و تفسیر این مقاله بوده است.

پس تهمت نابه جا نزنید و نظرات مرا برعلیه مردم ایران وانمود نکنید.

البته می دانم که عده ای انگشت شمار که روح و وجدان خودشان را به افکار مندرس پان ترکی یا استالینیسم تجزیه طلب پروسویتیک سابق فروخته اند یا بد تر از آن عالماً و عمداً درخدمت سیاست های ایران شکنانهء بیگانگان قرار گرفته اند ،خود را به جای مردم مناطق و ایالات ایران می گذارند و با دعوی وکالت فضولی شخص یا گروه خود را آذربایجان یا خوزستان می نامند. این افراددر نظر اهل درک و فهم اعتباری ندارند ، هرچند به خرج ملت ایران درس خوانده باشند و خارج رفته باشند و عناوین دکتر و استاد و پروفسور و مهندس را هم یدک بکشند. اینان دوست مردم نیستند هرچند پستان مساوات قومی و زبانی و فرهنگی به تنور بچسبانند ، این افراد گرفتار نوعی بیماری مزمن ضد ایرانی و ضد آزادی هستند که ویروسش را از افکار فرقه چی ها و توده ایسم کهنه کاری که عقاید استالین را در باره مسئلهء ملی وحی مُنزل می دانست و مزدیک به پنجاه سال به نام ایده های سوسیالیستی و لنینی در ایران تبلیغ می کرد.

گفتن این سخنان چه به ربطی به راسیسم دارد؟ جناب حسین!

اینها یک سری واقعیات دردناک تاریخ معاصر ما ایرانی هاست. این افکار دراثر اشغال ایران به وسیلهء ارتش سرخ شوروی یک سال تمام مناطق غربی ایران را به نفع بیگانگان دچار اغتشاشات و آشوبهای ویرانگری کرد که آثارش تا امروز مثل استخوان لای زخم همچنان باقی مانده و عده ای هنوز آش عزای فرقه چی هایی که تفنگداران استالین به مردم آذربایجان تحمیل کرده بودند را می پزند و ارث پدرشان را از کشوری طلب می کنند که با چنگ و دندان از مهم ترین و ریشه دار ترین و کهن ترین بخش های سرزمین خود یعنی از آذربایجان دفاع کرده و مزدوران را به آن سوی ارس رانده است.

دست ازین پرت و پلا گویی ها بردارید. آن دوره گذشته است که با ستا جزوهء لنین یا مائو می شد چند جوان را فریفت و با جان و هستی شان بازی کرد تا بروند بخشی از کشورخودشان را بکنند تا برای همسایه سوغات ببرند.

شما چرا اصل مطلب را نمی گویید و همواره بند کرده اید به مشکلاتی که برای آموزش زبان های رایج در ایران موجود بوده؟

دشمن دروغی درست می کنید اسمش را می گذارید «فارس»

فارس کدام است؟

فارس نام یک استان است در ایران همین و نام یک خلیج است ، نه بیشتر!

این که شما شمشیر پان تورکی تان را برضد او از رو بسته اید اسمش «فارس» یا «ملت فارس» یا «قومفارس» نیست

اسم این دشمن دروغینی که ایدئولوژی های دست ساز بیگانه برای شما و همفکران ساخته اند «زبان فارسی» است نه فارس ها!

کجا این زبان در ایران در طول تاریخ با زبان های دیگر هم ارز یا به قول شما هم عرض بوده؟

چرا دروغ می گویید؟

فکر می کنید دیگر ماده خاکستری در جمجمهء مردم ایران پیدا نمی شود؟

چه کسی این حرف را باور می کند؟

اگر هم عرض بود پس چرا یک قرار داد یا معاهده یا صلحنامه یا جنگنامه درطول تاریخ ایران که هزارسال اخیرش به حاکمیت ترک ها و مغول ها و تیموریان و صفویان و قاجاریه برمی گردد نوشته نشده؟

در این همه جنگ و صلح و معاهداتی و مرقومه های مربوط به تبادلات سیاسی و نظامی که با غرب و شرق ، بین ایران و فرانسه ، ایران و چین ، ایران و روس ، ایران و ترکان عثمانی پیش آمده چرا شما و رهبران پان تورک شما یک عهد نامه ، یک قباله ، یک نامه پیدا نمی کنند که به ترکی یا عربی نوشته شده باشد؟

چرا شاه ترکنژاد قاجاری ، مظفرالدین شاه که در تبریز بزرگ شد و لهجه ش از جنابعالی غلیظ تربود زیر فرمان مشروطیت را به فارسی امضاءکرد؟

چرا قانون اساسی مشروطه که 90 درصد از رهبران و همه کارگانش از آذربایجانآمده بودند یا اصلیت آذری داشتند به زبان فرانسه نوشته شد؟

ازین چرا ها هزار هزار هست. اما روی امثال شما و ایدئولوگ های فریبکار شما انقدر زیاد است که یا میخ و چکش هم نمی شود این حقایق مثل روز روشن را در کله های سنگی شان فرو کرد؟

راسیسم فارس ها یعنی چی؟

پان فارسیسم یعنی چی؟

هویت طلبی یعنی چی؟

شما می خواهید فرهنگ مردم ایران رااز آنها بگیرید. قصد شما بی فرهنگ کردن و بی هویت کردن مردم مناطق مرزی ایران است اسمش را می گذارید هویت طلبی؟

کدام ابلهی باور می کند که مردم آذربایجان با حافظ دمخور نیستند و شاهنامه را از خود نمی دانندو صائب و شمس تبریزی و سهروردی و نظامی را از خود نمی دانند؟ و حاظرند همهء آنها را بر طبق بخشنامهء یک گروه بی ممغز پان تورک یا روسوفیل دوربریزند و به همان زبان بومی اکتفا کنند. یعنی وجود خود را ازبخش ایرانیت خود تهی سازند؟ مگر چنین چیزی ممکن است؟

اگر مردم آذربایجان شاهنامهء فردوسی را از خود نمی دانند ، چگونه بوده است که بنیان گذاران آذربایجان ساختگی یعنی بخشهای شمالی آذربایجان و اران که به چنگ روس اها افتاده بود یعنی آقای رسول زاده برای پایه ریزی تاریخ وهیت سیاسی کشور نوبنیاد «آذربایجان شمالی» به شاهنامه متوسل شد و داستان سیاوش را اساس میتولوژی سیاسی و پی ریزی فکری دولت تازه بنیاد یافته اش قرارداد؟

به قول زیدی ، شا می بخشه ، شیخ علیشا نمی بخشه!

رسول زاده شاهنامه و داستان سیاوش را بنیاد فکری دولت جدیدش در باکو قرار میدهد ، اما چارتا جوجه چپول سابق و پانتورک شدهء لاحق جارچی باش راه می اندازند و بازار مکاره درست می کنند تا در کلهء مردم فرو کنند که شاهنامه مال فارس های ستمگر است و اله است و بله است و با زن ها بد است و یبا سوسیالیسم چپ است و با راسیسم رفیق است و لاطالاتی ازین قبیل.

دست ازین حرف های یامفت بردارید خجالت آوراست

این حقایق که من می گویم چه ربطی به راسیسم دارد؟

من کجا ازاین نژاد یا آن نژاد دفاع می کنم که تهمت راسیست می زنید؟

من می گویم راسیم در عمق وجدان جمعی ایرانیان خانه ندارد و با فرهنگ ایران بیگانه است. حافظ و سعدی و مولوی و نظامی و خیام و فردوسی همه انسان گرا هستند و برای ابد فرهنگ ایرانی را مهر زده اند و این مردم در عمق وجود نژاد پرست نیستند، نژاد پرست آنها هستند که به دنبال قوم برتر ترک یا عرب می گردند و قصدشان تفرقه درمیان مردم ایران و در نهایت تجزیه کشور است؟

اقایی که ادعا می کنی در ایران نژاد پرستی بوده

آیا می توانی یک نمونه نشان بدهی مثلا بگویی ، ترا به مدرسه راه نداده اند چون سیاه پوست بوده ای؟

یا ترکی حرف می زده ای

می توانی ثابت کنی که به تو بورس تحصیلی نداده اند؟

می توانی ثابت کنی که دائئی جان یا پسرعمه ات ژنرال پمج ستاره ارتش شاهنشاهی نبوده؟

می توانی ثابت کنی که دربارایران به دلیل زبان تو از شهر تو زن

نبرده بوده است . می توانی ثابت کنی که ایدئولوگ های پان تورک از همه امکانات ملی برای خارج رفتن و درس خواندن بهره نگرفته بوده اند؟

چرا مصداق واقعی راسیسم را نشان نمی دهید. اما با پر رویی و وقاحت در مجافل بین المللی بلبل زبان می شوید و برای توطئه های جهانی بر ضد مردم ایران زمینه سازی می کنید؟

کجای برنامه ای و هدفی که قصدش ایجاد تفرقه و برادرکشی میان ملت ایران باشد انسانی ست که شما به نام حقوق انسانی و عدالت و اینجور چیزها به ولگردی در این محفل و آن محفل می پردازید؟

بس کنید دیگر

واقعاً خستگی آور است

مقصود من شخص جنابعالی نیست جناب حسین. روی سخن من آنجا که لحن تند گرفتم با معلمان تو بود و آنها که آگاهانه به حساب دیگران آب را گل آلود می کنند تا آنها که تورها را درحاشیه رودخانه پنهان نگاه داشته اند ماهی های رنگارنگشان را صید کنند.

البته این یک طرف قضیه است.

طرف دیگر هم آن است که خوشبختانه یک آگاهی وسیعی کمابیش میان مردم ایران خاصه جوانان ایجاد شده که کار فریبکاران و دغلبازان سیاسی را دشوار می کند

امیدوارم شما و جوانتر هایی که برای فریب خوردن آمادگی بیشتری دارند ، با اتکا به عقل و دامش و آگاهی خودشان را از اسارت در چنین دام گاه ها برهانند

موفق باشید

اگر غلط تایپی یا آشفتگی انشایی وارد متن شده ببخشایید و خودتان با نظر بلندتان اصلاح کنید . فرصت بازبینی نیست.

حسین

شکنجه در دوبی و نژادپرستی کور ایرانیان

جناب م سحر : تا به خود به جنبم و به کامنت عصبي و پر از تهمت و افترا و بد و بيراه شما برسم، متاسفانه به علت ترافيک بخش کامنت ها، نوشته شما از صفحه اول خارج شد. در نتيجه در اينجا فقط به صورت مختصر دو نکته را

اشاره ميکنم تا بعد.

شما با اشاره به عبارات چرک و کثافات راسيسم که در کامنت من آمده بود ميفرمائيد که “جسارت ورزیده و گفته های زشت در مورد شما “ روي صفحات سايت گذاشته ام. در اينجا بايد اقرار کنم که که متوجه نشدم که منظورتان از زشت آیا کلمات چرک و کثافات است يا اطلاق راسيسم به شما. اگر اولي است که برداشت شما اشتباه است. چون اين دو کلمه براي توصيف راسيسم بکار رفته و اگر دومي است که خود اين مساله از دو نظر قابل بررسي است.

اول اينکه اين نشانه اي است که راسيسم در دنياي امروز تا چه حد بدنام است که حتي افرادي که سراسر نوشته ها و اظهاراتشان در تقديس و تکريم يک فرهنگ و اتنيک (شما به خوانيد ملت ايران) مملو بوده و از آن طرف در تحقير و تخفيف فرهنگ و زبان و سابقه تاريخي ديگران از جمله ترک ها( شما به خوانيد ترک زبان يا آ ذري) ميباشد نيز از ناميده شدن به آن شرم دارند. دومين نکته در اين ادعاي شما که دو کلمه توصيفي راسيسم را با تعبير جسارت و گفته هاي زشت آب و تاب داده ايد، اين است که عنايتي نکرده ايد که اگر من در يک مورد بقول شما حرف زشت آورده ام، نوشته شما مملو از تعابير و توهين و تهمت هاي مدل کيهان تهران در مورد مدافعان حقوق مدني قريب نصف مردم ايران است. خودتان البته هيچ ابائي نداريد که به فعالان ملي تهمت هائي از قبيل مزدور بيگانگان اطلاق کنيد و يک نسل بپا خاسته فعالان مدني ملي را فريب خوده و آلت دست دشمنان ايران بناميد. نمونه جالب زير که بيشتر به حرفهاي کوچه بازاري ميماند تا بيان يک شاعر و نويسنده اي با ادعاهاي ادبي و تاريخي، خودش خيلي گويا است.

“روی امثال شما و ایدئولوگ های فریبکار شما انقدر زیاد است که یا میخ و چکش هم نمی شود این حقایق مثل روز روشن را در کله های سنگی شان فرو کرد؟ “

در اینجا خوب است به يکي از استدلالات پايه اي و حقايق شما نظری بیاندازیم که با ميخ و چکش هم به کله هاي سنگي ما نميرود.:

ميفرمائيد ـ “من هرگز در نظراتم افکاری بر علیه بخش مهمی از هم میهنانم ابراز نکرده ام. آنچه من نه امروز ، بلکه سال هاست می گویم و می نویسم سخنانی ست که همراه با ادای احترام و حفظ حرمت کامل نسبت به هم میهنانی که علاوه بر زبان فارسی به زبان های دیگری نیز تکلم می کنند می نویسم و می گویم.”

اين يک نکته کليدي در ادعاهاي شما است. نشان ميدهد يا مغرضانه قلب حقايق ميکنيد و يا در جمع همفکران و دوستان شاعر خود آنچنان غرق شاهنامه خواني هستيد که نميدانيدکه اولا هم ميهناني که زبان مادري اشان غير از فارسي است اگر به مدرسه نروند به زبان فارسي نمیتوانند تکلم نميکنند ودوم اینکه اگر مجبور ميشوند که به زبان فارسي تکلم کنند، اغلب ناشی از اجبار در بکار بردن آن و اجبار آموزش اين زبان، تحت فشار سيستم دولتي است و لاغير . ما مردم دوزبانه نداريم. مناطقي داريم که زبان مردم آن ممنوع شده و در مقابل، يک زبان ديگر به آنها تحميل شده است.

وقتي فعالان حقوق مدني غير فارس ها (شما به خوانيد فارسي زبان ها) صحبت از راسيسم ميکنند اشاره اشان به همان سيستمي است که اين تحميل را ايجاد و حمايت و پشتيباني ميکند. اين سيستمي است که نيت آن نابودي زبان و فرهنگ هاي غير فارسي و يکدست کردن فرهنگ و روايت تاريخي از گذشته ايران است. اين سيستم پيچيده و در عين حال برنامه ريزي شده و سختگيرانه است. اين سيستمي است که تمام اجزا آن براي يکدست کردن فرهنگي و زبان مردم در چرخ گوشتي که هدف آن توليد يک ملت يکدست و يک زبان بنام ملت ايران بوده است طراحي شده است. بر اساس همين سياست بود و هست که مناطق غير فارس 0 شما به خوانيد مناطق غير فارس زبان)، از برنامه هاي عمراني محروم ميشود. بخش عمده نخبگان و طبقه بالنده ناچار ميشوند براي کار به مناطق ديگر بروند. مردم اين مناطق تحت انواع تحقير و توهين هاي مستقيم و غير مستقيم قرار ميگيرند تا در داخل هويت ايراني ساختگي يکدست حل شوند و اگر مقابله اي هم صورت بگيرد سيستم سرکوب و کشتار کار را يکسره ميکند.

اين همان سيستم تبعيض است که در دنياي کنوني راسيسم خوانده ميشود. راسيسم لزوما مساله تبعيض بين صاحبان پوست هاي با رنگ متفاوت نيست. نابودی برنامه ریزی شده اقتصاد مناطق غیر خودی ، محروم کردن مردم از فرهنگ و زبان مادري خود، سوزاندن کتاب هاي درسي زبان مادري آنها، تحقير و توهين سيستماتيک مردم از طريق جوک گفتن و شبيه سازي ها براي کندن مردم از هويت ذاتي خود، همگی ابزار اين راسيسم براي حذف هويت غير خودي (شما بخوانيد غیر ايراني) است. اگر به سرکوب مذهبي عنوان فاشيسم مذهبي داده ميشود، سياست ملت سازي ايراني بر اساس زبان و پيشينه تاريخي طراحي شده خود عین راسيسم است.

بي انصافي بزرگي ميکنيد وقتي ميگوئيد کا "این افراد گرفتار نوعی بیماری مزمن ضد ایرانی و ضد آزادی هستند” اگر عميقا در ماهيت آنچه اتفاق ميافتد با صداقت نظر کنيد بايستي اذعان کنيد که اين افراد (يعني فعالان ملي) بدنبال درمان بيماري مزمن ضد انساني راسيسم و براي بسط احترام به حرمت انسان صرف نظر از زبان و فرهنگ آن ها هستند..

تا بعد.،

یک آذربایجانی

تحلیلی خواندنی از انصافعلی هدایت در مورد اکبر اعلمی: «نقش و جایگاه سیاسی اکبر اعلمی در آینده ایران- انصافعلی هدایت» می توانم ادعا کنم که در میان کاندیداهای ریاست جمهوری، تنها کسی است که به طمع مال و ثروت کاندیدا نشده بود. اتفاقا مشکل او هم همین بود و است. چون آلوده نیست، وصله ناجوری در میان آلوده ها است. او با بده و بستان های پشت پرده غریبه است. نمی تواند آن ها را دیده و ساکت بماند. برای همین هم باید این وصله ناجوری که ممکن است روزی دهان باز کرده و پته همه را به روی آب بریزد، کنار گذاشته شود. او مهره ای است که درست کار می کند. چون درست کار می کند، نمی تواند در سیستم معیوب، با سیستم کنار بیاید. یا باید سیستم خود را با او تطابق بدهد و یا او خودش را با سیستم تطابق بدهد. سیسم به نفع او به کنار نمی رود. در نتیجه تنها راه مانده برای سیستم آن است که او را کنار بگذارد. ...

کامران

آیا آقایان كروبی و موسوی در وعده‌های خود صادقند؟

دکتر باقرزاده گرامی سلام. کروبی و موسوی پیرو راه خمینی بوده و هستند و مدافع همه جنایاتی هستند که خمینی و نظامش مرتکب شده از جمله قتل عام زندانیان سیاسی بخصوص اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در سال 67. کروبی که کتبا و علنا از قتل عامها فاشیست وار حمایت نموده و به ان افتخار می کند. همین امروز هم همه باندهای نظام برای قتل عام ایرانیان شهر اشرف لحظه شماری می نمایند. هیچکدام از این جانیان حرفی در مورد دستگیریهای خانواده های ساکنان اشرف بر زبان نمی آورند.

این جانیان حاکم افتخارشان مبارزه با مخالفان نظام بوده و علت ترقی شان بر کرسی قدرت هم همین بوده و بس. همه این کاندیداها حاضرند برای بقای خیمه نظام خون بریزند و کشتار نمایند و این امر را عبادتی می دانند در راه خدا و پایبندی و بندگی به ولایت مطلقه فقیه.

همین پاسدار وحشی رضایی بود که به آمریکا التماس می کرد که مراکز مجاهدین خلق ایران را بمباران نماید و حسن نیتش را نشان بدهد. تروریستهای وابسته به ولی فقیه شهر اشرف را محاصره کرده اند و می خواهند فاجعه ای بسان قتل عام زندانیان سیاسی را تکرار کنند و فاشیسم مذهبی را دوباره بیمه نمایند. این سرسپردگان ولایت هیچ تغییری در ماهیت نکرده اند فقط روشهای حیله گری و مردم فریبی را بیشتر آموخته اند و می خواهند با روشهای جدید نظام بدنام و بحران زده ولایت سنگسار را نجات دهند. با پیروی از استاد فرزانه دکتر ملکی عزیز باید دنبال محاکمه همه کاندیداهای حکومتی بود. وظیفه هر روشنفکر متعهدی در این شرایط افشای بازی مسخره انتخاباتی نظام می باشد. کروبی و موسوی و رضای و احمدی نزاد همگی دروغگو و مطیع مقام عظما هستند و دشمنان مردم و آزادی.

مزدک

مشاهده وضعیت "دوصدایی" متون مقدس چه برای انواع دین‌داران و چه برای انواع افراد غیر دینی پایه و پله...(از مقاله) ما تا آنجا که تاریخ ادیان سامی بخصوص اسلام را خوانده ایم هیچگونه دوصدایی درلاقل اسلام و یهودیت ندیده ایم عزیز!بیخود از ایدیولوژیهای تروریست و پدوفیل و زن و انسانستیز...

آینهایی انسانی و بشردوستانه نساز.بله جناب آنچه را که شما و یا سایر به اصطلاح نوگرایان(گویا اراجیف اسلامی و یهودی و مسیحی... نو و کهنه میتواند داشته باشد)اسلامی و مسیحی و یهودی به این اراجیف می بندند افکار و آمال و خواسته های خود آنهاست نه افکار مالیخولیایی محمد و موسی و عیسی....برداشت شماها از اسلام خود اسلام که نیست کفر هم هست زیرا در کار محمد و خدا دخالت هم کرده اید.و درست بهمن دلیل هم هست که کسانیکه شماها تندرو و متحجر میدانید شماها را التقاتی و منحرف و مشرک و بدعت گذار می نامند.جناب فکر شما و برداشت شما ومن و هر کس دیگر از یک ایدیولوژی و ایین و دین عین آن ایین یا ایدیولوژی نیست.بنابراین تفسیر اراجیف ادیان سامی هیچ ربطی به این اراجیف ندارد!اسلام و سایر اراجیف سامی نه با تمدن سروکار دارند و نه اصولا با این دنیا بلکه پرورنده مشتی جنایت پیشه و ارازل و اوباشی است که برای راحتی خود تن به بردگی خدای ساخته وپروده محمد می دهند و عبادت الله و یهوه...چنایتکار برای دست یافتن به پروارگاهی(بهشت) بجان میخرند و برای رسیدن به چنین آغلی از هیچ جنایتی رویگردان نیستند.اصولا بررسی سکولاریزم از دیدگاه کسانیکه خود معتقد به اراجیف ادیان سامی بوده و هستند هم دردی را برای جامعه ایران دوانخواهد کرد.سکولاریسم یعنی ساختن بهشت با کار مداوم و حستجوی پی در پی در همین دنیا و گه زدن به مقدسات اسلامی و بهشت موعودشان!

ژاله

jaleh39@ymail.com

باستان شناسان کهن ترین دست نوشته جهان را در هلیل رود جیرفت کشف کردند.این دست نوشته در یکی از بخشهای منطقه تاریخی هلیل رود بر روی یک تکه خشت پخته می باشد. این خط از شکل های هندسی درست شده است بنظر کارشناسان تاکنون کهن ترین نوشته پیش از کشف این خط، در عیلام بوده واز خط های سر کج و هیروگلیف بوده اند. بنظر باستان شناسان میان خط پیدا شده در جیرفت و خط عیلامی نزدیکیهایی دیده می شود. و با نگرش به پیشینه تاریخی یادمان های بدست آمده در جیرفت که کهن تر از عیلام می باشند. خط عیلامی از جیرفت به عیلام رفته و در آنجا دگرگون شده است.

باستانشناسان در جیرفت ، همچنین یادمانهایی در پیوند با سه هزار سال پیش از میلاد مسیح بدست آورده اند ،که نشاندهنده تمدن درخشان مردم در این بخش از ایران می باشد.

متن و عکس را در این لینک می توان دید

http://www.farhangiran.com/content/view/1433/69

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید