رفتن به محتوای اصلی

سوگی بر مزار دگراندیشی ایران
13.10.2009 - 19:19

کلمات آسان می آیند و بر دهان می چرخند. ادعاهایی که زیبایند و رنگارنگ؛ رنگ مهر و حقوق بشر و مدارا و کرسی مجلس را به خود می گیرند ولی هیهات که عمل، بی جان و بی رمق به گوشه ای خفته و نایی برای نفس کشیدن ندارد.

برای تاب دگر اندیشی مثال از اقلیتهای دینی آورده می شود که آزادند و در مجلس نماینده دارند*. البته در اینجا نمایش حقوق بشر برپاست. همه مسئولین بندهایش را حفظند و در تئاتری که در برابر دیده جهانیان است ادا می کنند اما پشت این خیمه شب بازی چه خبر است؟

بهتر است بگویم دیگر روزگار پشت و روی صحنه گذشته است؛ همه چیز رو می شود. رسانه های داخلی اگر کوژند اما دنیای مجازی و دیگر رسانه های آینه سان پشت صحنه را هم در جلوی انظار مردمان به نمایش می گذارند.

اما خطردر اینجاست که اگر مدار و معیار رفتار مدارا منشانه با دگر اندیشان، آزادی اقلیتهای دینی باشد که فاتحه دگر اندیشان را باید خواند زیرا چنانچه الگوی ایشان را پی گیریم جز خفقان و آزار و دستگیری و کنترل چیزی نصیبمان نمی شود.

البته در این سخن طرف صحبت، اقلیتهای رسمی ایرانند و بهاییان که بزرگترین اقلیت دینی غیر مسلمان ایران هستند، به حساب آورده نمی شوند . نگرانی اینجاست: شیوه رفتار با اقلیتهای مذهبی ایران، الگوی برخورد با دگر اندیشی قرار خواهد گرفت.

مگر برسر اقلیتهای مذهبی ایران چه آمده است؟

در کشوری زندگی می کنیم که از برخورد با تمدن ، نژاد، رنگ و ادیان گوناگون محرومیم. در خود فرو رفته ایم و راه ارتباط را با دیگرانی دگر چهره ودگر زبان ودگر رنگ و آیین بسته ایم. اگر هم اندیشه ای می کنیم در تار تنیده افکار خود نقشی دیگر می تنیم. از مواجهه با غیر خود هراسانیم نکند که معادله هایمان بر هم خورد و همان یک راه حل مسئله را هم که از بر نموده ایم، از دست برود.

در ایران زمین چون سنی کیشان اکثریت بودند، شیعیان، اسماعیلیان، فاطمیان، زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان در تنگنا و تحت تعقیب بودند. چون شافعیان قدرت به دست گرفتند، حنفیان و حنبلیان از حقوق خود محروم شدند و چون حنفیان اکثریت یافتند، دیگر فرقه ها بغض فروخورده خویش را بر سر آنان ترکاندند. بر پیراهن اقلیتهای غیر مسلمان " غیار" و " عسلی"(1) می دوختند یا علائم جداکننده بر ایشان می نهادند . زنار می بستند یا صلیب بر گردن می افکندند. قاتلان اقلیتهای مذهبی اگر مسلمان بودند با اندک دیه ای رها می شدند.اگر فردی از خانواده به دین ایشان می گرایید از ارث و حقوق خود محروم می شد. تمام این محدودیتها به این علت بود که مبادا مسلمانان با ایشان هم کلام شوند، داد و ستد کنند یا از اندیشه های آنان خبر گیرند . وقتی هم که شیعیان و صفویان بر سریر قدرت تکیه زدند ، سنیان اقلیت شدند و به فشار و آزارو محرومیت افتادند اما سایر اقلیتهای غیر مسلمان به همین وضعیت پر وبال باقی ماندند تا زمانی که در عصر قاجار آیین بهایی از ایران سر بر کشید و اقلیتی دیگر بر این سرزمین افزوده شد که "اکثریت" ایران با کشتار و غارت و سرزدن و تهمت پذیرایش شدند. همه اقلیتها به خصوص بهاییان و یهودیان نجس معرفی شدند و سلام و کلام و ارتباط با آنان مکروه شمرده شد. کتابهایشان منتشر نشد، اجازه دفاع در برابر تهمتهای وارده و پاسخ به پرسشهای مطرح شده را در رسانه های کشور نیافتند. برخی از سخنوران و فعالانشان اعدام شدند یا به حبس افتادند. مجالس آیینیشان به خصوص پس از انقلاب اسلامی در خفا و با احتیاط و در نهایت سکون اجرا شد. در مدارس، ایشان را منزوی و گوشه گیر نمودند. بهاییان را ازحضور در دانشگاهها و مشاغل دولتی محروم کردند. تهمتهای ناروا در اذهان مردمان پراکندند. رسانه های دولتی را غیر منصفانه و یکطرفانه بر علیه ایشان به سخن آوردند و اذهان را به آن آلودند. نیروهای امنیتی، سایه سنگینشان را بر تمام حرفها، حرکات و فعالیتهای آنان گسترد و زندگی ایشان را در هاله ای از کنترل و نا امنی قرار داد. هر که برای آبادانی ایران دست به کاری شد، با تهمتی از میدان راندند و به زندان افکندند و هر که بیان اعتقادش نمود به "تبلیغ علیه نظام" تعبیر کردند و به سالها زندان محکوم نمودند. فضای مدارس را بر کودکانشان تلخ ساختند. روحانیون و طلاب را برای به اصطلاح " آگاه نمودن جوانان" در دانشگاهها ، منابر و سمینارها فرستادند. حقیقت را قلب نمودند و و با بیانی یکطرفانه و مبغضانه، ناآگاهی مخاطبان را به کینه بدل کردند.

اماامروز دیگر مفهوم " اقلیت" در حال رنگ باختن است مگر در کشورهایی که نگاهی کمی گرا و تمامیت خواه به مردمان سرزمینشان دارند. در ایران زمین دیگر به تعداد کمتر، اقلیت گفته نمی شود بلکه بر آنان که آزادی خواهند، خواستار اجرای حقوق بشر و عدالتند، طالب پیشرفت، مدارای قومی ، نژادی و مذهبی و پیشروان دموکراسیند و برای احقاق حقوق شهروندیشان تلاش می کنند، عنوان " اقلیت" زده می شود. در ایران به خصوص پس از انتخابات 22 خرداد " اکثریت" ایرانی" تبدیل به " اقلیت" می گردد؛ اقلیت نه از حیث تعداد، بلکه از لحاظ بهره مندی از حقوق شهروندی و آزادی های مشروع.

این است الگوی "رافت اسلامی" و " مهرورزی" که بر دگر مذهبان این سرزمین روا داشتند و این است آن آزادی که به آنان ارزانی نمودند و اینک این سوگ بر همان اکثریت دگر اندیش ایران زمین خوانده خواهد شد. مثال آوردن از حقوق اقلیتهای مذهبی برای بیان رفتار بردبارانه با دگراندیشان عواقب خطرناکی به بار خواهد آورد. برخوردی که در آن انزوا، توهین، تهدید، تهمت و افترا، محرومیت از حقوق شهروندی و سلب امنیت روانی نمایان است. چنان چه در همین 3 ماه اخیر که پرده ها برافتاد و حقیقت نمایان شد، چگونه با اصلاح طلبان و دگرخواهان برخورد شد؛ شکنجه، اعترافات نمایشی، توهین، زندان و قتل، سانسور و فیلتر کردن عقاید و اندیشه ها،شکستن حیطه های خصوصی زندگی آنان و از میان بردن آسایش روانی خود و خانواده هایشان. این است رونوشتی از کارنامه سیاه برخورد با بهاییان و دیگر اقلیتهای مذهبی که در حال پیمودن مرزهای اکثریت و آتش زدن در خیمه اندیشه هایشان است.

منابع:

* "رهبر جمهوری اسلامی اين نظر را رد کرد که حکومت ايران تاب تحمل دگرانديشی را ندارد و به عنوان نمونه گفت که اقليت های دينی به رسميت شناخته شده، که انديشه ای متفاوت دارند، در حفظ انديشه خود آزاد هستند و حتی در مجلس نماينده دارند." خبرگزاری گویا http://news.gooya.com/politics/archives/2009/09/0… سخنرانی نماز جمعه علی خامنه ای ، جمعه 20 شهریور ماه در دانشگاه تهران

1- غیار علامت زرد رنگی که اهل ذمه بر لباس خویش، روی دوش معمولا می دوخته اند تا از مسلمانان بازشناخته شوند. بنا بر نوشته طبری (تاریخ طبری3/713) هارون الرشید در سال 191 ه.ق 807م دستور داد تا اهل ذمه در مدینه الاسلام بغداد در لباس و در سواری هیئت خاصی برای خود اختیار کنند، زنار بر کمر بندند... و دستوری مشابه همین دستور متوکل در سال 253ه.ق./849م صادر کرد که نصاری و اهل ذمه طیلسان های عسلی بپوشند و نیز رقعه هایی به رنگ مخالف جامه خویش – یکی بر سینه یکی در پشت- بدوزند و هر کدام از این رقعه ها باید به اندازه 4 انگشت باشد و به رنگ عسلی و این کلمه "غیار" که اصطلاح فقهاست گاه در مورد همه اهل ذمه و زمانی در مورد نصاری و گاه یهود به کار رفته است، عسلی معادل دیگر آن است و گاه کاربرد آنها متفاوت می شود.

تازیانه های سلوک/ نقد و تحلیل چند قصیده از حکیم سنایی/ دکتر محمد رضاشفیعی کدکنی/ موسسه انتشارات آگاه/ چاپ اول:1372/ ص339 و 340

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.