رفتن به محتوای اصلی

ثابت شد که رژیم را با انقلاب مخملی نمیشود انداخت!

ثابت شد که رژیم را با انقلاب مخملی نمیشود انداخت!

با اعلام بیرون آمدن احمدی نژاد از صندوقهای رای تحت حکومت نظامی غیر رسمی و همایشهای سپاه، پلمب شدن ستادهای انتخاباتی موسوی و کروبی،علیرغم تبلیغ اینکه این کودتایی بیش نبوده است، عمدتا در سکوت به سر میبرند.

متن شکایت نامه موسوی به خامنه ایی هنوز درج نشده است. کروبی و ستاد تبلیغاتی اش عجالتا عقب نشسته و اعلام کرده اند که تا اطلاع ثانوی سکوت میکنند. ستاد موسوی فعلا تبلیغات را به رادیو فردا، صدای آمریکا، دویچه وله و بی بی سی سپرده است. رادیو فردا بیشتر از خود موسوی، مشتاقانه دم از لزوم بحرانسازی انتخاباتی میزند. رادیوهایی که هرگونه اعتراض بحق دانشجویی و کارگری را "خشونت طلبانه" می نامیدند، با وجود اذعان به حضور مسلحانه سپاه و بسیج در خیابانها، تبلیغات میکنند که باید مردم موج اعتراضی راه بیندازند و به تاسی از نمونه های تاکنونی انقلاب مخملی، پای صندوقهای رای درگیری ایجاد کنند. دقیقه به دقیقه به اسم مردم خطاب به موسوی پیام داده و اعلام میکنند که موسوی باید عکس العمل نشان بدهد. به گفته شعله سعدی این بار اگر موسوی ساکت بماند باید فاتحه اصلاحات را برای همیشه خواند. مداوما به موسوی رهنمود میدهند که مردم را به خیابان بکشانند.

اما تا همینجا باید گفت که دو طرف این ماجرا در اذعان به یک حقایقی در باره هم حق دارند. احمدی نژاد رسما به شیوه کودتا از صندوقهای رای بیرون آورده شد. در دوره قبل هم احمدی نژاد را "رای" کسی سر کار نیاورده بود. رژیم جمهوری اسلامی از ازل به وسیله انتخاب و رای مردم سرکار آورده نشده بود و با رای و انتخاب کسی هم سرکار نگه داشته نشده است. حضور سپاه و همایش اقتدار آنها دو روز قبل از برگزاری انتخابات، اعلام رسمی این امر بود که در این مملکت، حتی نمایش قلابی دمکراسی پارلمانی هم نمیگیرد. اینجا کشور کار ارزان و دیکتاتوریهای عریان است. فرقی که نمایش اینبار مضحکه انتخابات با دفعات قبلی دارد این است که در جریان آن، نه فقط سران حکومت، رسما به دزد بودن، جنایتکار بودن، ارازل و اوباش بودن هم جلو چشم میلیونها نفر اعتراف کردند، بل به متقلب بودن همدیگر و به مضحکه بودن نمایش انتخاباتیشان هم اعتراف میکنند. سئوالی که باقی میماند این است که مگر طرفداران موسوی و کروبی نمیدانستند که شریک حکومتشان متقلب است؟ اینها که خود در تقلب استادند. رفسنجانی برای همین به نزد خامنه ایی رفته بود تا از بالای سر همان صندوقهای قلابی رای، سرنوشت انتخابات را به نفع موسوی با مذاکرات دو نفری برگرداند. هاشمی و موسوی میدانستند که این اتفاق خواهد افتاد، آنها استراتژی خود را روی تحقق این اتفاق سوار کرده بودند. کنه و جوهر انقلاب مخملی روی همین اصل استوار است. وجود تقلب در انتخابات از یکسو، وجود یک جناح طرفدار غرب در حاکمیت از سوی دیگر به اضافه مردمی که حاضر باشند در پای صندوقهای رای برای این جناح جانفشانی مخملی بکنند. اما سناریوی مخملی هاشمی/ موسوی دو عنصر را نداشت. یکم مردم و دوم عدم مقاومت موثر جناح حاکم. علت شکست موسوی برنده شدن احمدی نژاد در بهتر تقلب کردن نیست. دست برقضا برنده شدن احمدی نژاد قاعدتا باید به نفع استراتژی موسوی برای بحرانسازی مخملی در پای صندوقهای رای باشد. چرا که اصل لازم برای برپایی انقلاب مخملی، اعتراض به تقلب در آراء و لذا برپایی بحرانسازی انتخاباتی میباشد. علت شکست پروژه انقلاب مخملی هاشمی/موسوی و همراهی دو خردادیها، اکثریت و حزب توده و رسانه های طرفدار دولت آمریکا بویژه نداشتن مردم است. اینها میدانند که آن جوانهایی که در این یک هفته رقص و پایکوبی کردند عمله انقلاب مخملی نخواهند شد. این استراتژی که در قرقیزستان و گرجستان گرفت. جوانان قرقیز را بسیج کردند تا به جای حمله به کاخ محمد بیگف به اسم کس دیگری شبانه از آنجا محافظت کنند! مردم ایران را نمیشود پای این سیاست آورد! مردم سی سال مبارزه نکردند که الان به خاطر ظلم به موسوی گوشت دم توپ نیروهای اطلاعات و سپاه و بسیج بشوند. این درست است که مردم در طی هفته گذشته با حضور در صف یکی به آن دیگری دشنام داده، شکاف اینها را تشدید و عمیق کردند. اما مردم از اینجا به بعد محال است که برای انجام کودتای مخملی موسوی علیه احمدی نژاد به صحنه بیایند. مردم ایران در حمایت از باند هاشمی/ موسوی بر علیه خامنه ایی/ احمدی نژاد دست به قیام سیدی سبز به جای نارنجی نخواهند زد. مردم منتظر فرصتی هستند که به میدان آمدن آنها منجر به یکسره شدن کار بشود. اگر مردم به خیابانها بیایند، محال ممکن است که موسوی بتواند ترمز خیزش آنها را بکشد. این را هم آمریکا و هم جناح طرفدار آنها در حاکمیت میدانند. علت عقب نشینی کروبی فهم این واقعیت است. مردم ایران را نمیشود مانند قرقیزستان به خیابان کشید و سر چهار راه نگهداشت. همین وقایع این هفته ثابت کرد. مردم به اسم طرفداری از موسوی حق تجمعشان را در میدان ونک تهران کسب کردند، اما بلافاصله صدای شعارشان بلند شد که نه موسوی نه روسری! این واقعیت جامعه ایران است. در جامعه ایران دو استراتژی کهنه و کارشده سیاسی نمیگیرد. نه کودتا دوام می آورد و نه انقلاب مخملی. همین انتخابات فعلی این مسئله را ثابت کرد. احمدی نژاد قبل از انتخابات هم روی بند سقوط راه میرفت. موقعیت وی با بیرون کشیده شدنش از صندوقها قویتر نشد، به شدت ضعیفتر شده است. جناح مقابل وی نیز مفتضح شده و دیگر بازنده به تمام معناست. استراتژی انقلاب مخملی آنها نیز شکست خورد. دومین فاکتور شکست این استراتژی علاوه بر وجود چپ جامعه ایران و زیاده خواهی مردم، خود مقاومت تروریسم اسلامی در ایران است. خامنه ایی با محمد بیگف در قرقیزستان قابل قیاس نیست و چقدر ابلهند کسانی که همین یک قلم را نفهمیده اند. درست در حالی که جناح خامنه ایی و احمدی نژاد واقع بینترین جناح حاکم بر نظام است، رفسنجانی و موسوی، تاج زاده و حجاریان و بهزاد نبوی و خاتمی فکر میکردند میتوانند با این شعبده بازیها تروریسم اسلامی در ایران را جادو و جنبل کنند. از این منظر انتخابات حاضر نه فقط در کل یک شعبده بازی بود، بل بویژه برای جناح هاشمی و اعوان و انصارش بیشتر از بقیه بستر تئاتر و نمایش مخملی بود. جناح راست هیج توهمی نه به مردم و نه به غرب دارد و این اصل متمایزکننده آنها از دوم خرداد و جناح پرو غربی درون حاکمیت است. آنها میدانند و میدانستند که معنی عقب نشینی از احمدی نژاد فقط عقب نشینی داخلی از ترکیب قدرت در حاکمیت نیست. عقب نشینی از یک استراتژی است. عقب نشینی از اهداف یک جنبش است، عقب نشینی از قدرت سیاسی است و اینجا لبنان نیست. سایت گویا شب شمارش آراء ( حتما به نقل از رفسنجانی) اعلام کرد که در گفتگوی خصوصی خامنه ایی و رفسنجانی ایشان اعلام کرده است که نمیتواند تن به عقب نشینی احمدی بدهد چرا که این عقب نشینی به معنی شکست است. و این یک حقیقت است. جمهوری اسلامی راه عقب نشینی به حیات خلوت انقلاب مخملی و استحاله را ندارد. هرگونه عقب نشینی ولو اندک، باعث عبور از کلیت این نظام تا تحتانیترین لایه آن میشود. نه مردم به ایستگاه وسط رضایت میدهند و نه غرب! موسوی و هاشمی برای خود غرب اسباب بازی بیش نیستند. خود غرب در ایستگاه هاشمی و موسوی توقف نخواهد کرد. این حقیقتی است که باعث سازماندهی یک مقاومت بیسابقه از سوی اسلام سیاسی در راس حاکمیت ایران میشود. این مقاومت دومین فاکتور شکست پروژه مخملی است.

این واقعیتها ثابت میکند که شکست دادن تروریسم اسلامی یک پروژه بیرون این جنبش است. محال ممکن است با تکیه به لایه های میانی و یا استراتژیهای مخملی این هیولای سیاه را در خاورمیانه خلع سلاح کرد و پایین کشید. اگر این انتخابات یک پیام مهم برای مردم ایران داشت همین بود که تنها انقلاب کارگری جواب آینده سیاسی ایران است. و شرکت مردم در تشدید و تعمیق شکافهای حاکمیت فی الواقع این استراتژی را به جلو هل داد. اوضاع سیاسی ایران هیچ راهی به جز برپایی یک قیام کمونیستی/کارگری در مقابل حاکمیت ندارد. تنها حمله سازمانیافته متکی بر مبارزه و خیزش مردم میتواند کار این جانیان را تمام کند. تمام استراتژیهای دیگر حساب خود را پس داده، شکست خورده و از صحنه خارج شده اند. معلوم شد با سیاه بازی انتخاباتی ولو با حمایت پنهان و آشکار غرب و دغل بازی با مردم نمیشود رژیم را به قول خودشان چنج کرد! بعد از شکست سیاست میلیتاریستی بوش، این انتخابات در عین حال یک رسوایی مهم سیاسی برای استراتژی سازشکارانه اوباما بود. تمام روضه خوانیهای اوباما در نماز جمعه دانشگاه الازهر قاهره، مبنی بر مسالمت میان اسلام و آمریکا با این انتخابات دود شد و به هوا رفت. این حقیقت را ما نمی گوییم. خود رسانه های طرفدار دولت آمریکا باعث رسوایی خودشان شدند. جدا باید از رادیو فردا، صدای آمریکا، بی بی سی و دویچه وله و... پرسید اگر به اعتقاد شما حق با آقای اوباما میباشد و سازش میان آنچه شما جهان اسلامش مینامید با آمریکا و غرب قابل وصول میباشد، پس چرا بیرون آمدن احمدی نژاد را از صندوقها کودتا نامیدید؟ چرا دعوت به برپایی انقلاب مخملی در ایران میکنید؟ اگر قابل سازشند چرا پس اصرار دارید موسوی را بیاورید، بروید با احمدی سازش کنید! اگر قابل سازش نیستند، پس چرا از فردای سرکار آمدن اوباما مداوما مدح و ثنای اسلام سیاسی را میگویید، به خامنه ایی نامه نوشته، مشروعیت آنها را پذیرفتید؟

این انتخابات عامل شکست این استراتژی بود. استراتژی آمریکا و جناح حامی آن در حکومت ایران و جنبش راست پرو غرب. در عین حال این امر باعث پیروزی احمدی نژاد نشد. احمدی نژاد و خامنه ایی ضعیفتر از قبل از درون این مضحکه بیرون آمدند. با نیروی سپاه نمیشود یک جامعه میلیونی را در نقطه سکوت نگه داشت. تنها استراتژی که در صحنه امتحان پس داده و برای انتخاب مردم مانده، استرآتزی کمونیست کارگری است. ما گفتیم این انتخابات نیست، مضحکه است. الان دیگر شکست خوردگان ستاد کروبی و موسوی هم لابه میکنند و به این اذعان میکنند. همانهایی که تنها راه "تغییر" را شرکت در این سیاه بازی میدانستند! ما گفتیم راه تغییر این نظام برپایی قیام و انقلاب است. حق داشتیم. همین استراتژی به عنوان تنها گزینه در صحنه باقی مانده است. ما گفتیم مردم نباید در خانه بمانند. همین هم شد. یک هفته مردم ایران، دو جناح را در حضور میلیونها نفر در خیابانها به جان هم انداختند.ما گفتیم مردم باید بیرون بیایند. با ابراز شادی و رقص و پایکوبی شرکت نکردنشان را در این مضحکه علامت بدهند. همین هم شد. رقصیدن و شادی کردن علامت متشخص حضور مردم در صحنه بود. تنها جریانی که رقص و شادی را به عنوان بیان سیاسی مردم به صحنه آورد ما بودیم. استراتژی ما این بود دست اعتراض دو نسل را در دست هم بگذاریم!

ما اکنون بهترین شرایط را برای بسیج مردم به گرد استراتژی خود داریم. تبدیل این استراتژی به نیروی متشکل و منسجم رهبران و فعالین جنبشهای اجتماعی اولین و اصلیترین قدم است. مردم را اینها میتوانند بیاورند و در صحنه نگه دارند. این فرصتی است برای بسیج فکری، سیاسی و اجتماعی این قشربه گرد حزب کمونیست کارگری ایران. حزبی که فعالترین، صمیمیترین، خوش فکرترین و عمیقترین حزب سیاسی چپ و کمونیستی این تند پیچ سیاسی جامعه ایران بود.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
ایمیل دریافتی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید