رفتن به محتوای اصلی

وقت زیادی نداریم، بروز جنگ دیگر فقط یک حدس نیست

وقت زیادی نداریم، بروز جنگ دیگر فقط یک حدس نیست

حقیقت دارد

به نظر می آید رویکرد تقابلی حاکم در حوزه سیاست خارجی، نم نمک کشور را به سمت یک رویاروئی حقیقی سوق می دهد.

نشانه ها بسیار است.

دیگر نمی توان احتمالات خطیری که این روزها در محافل مختلف ثقل مباحثات و نگرانی هاست را صرفا در پوسته ای از محادسات و پیش بینی های تکراری این چند ساله تعریف کرد.

پوشیده نیست اندک تمایلی از سوی غرب برای انتخاب گزینه رویاروئی نظامی با تلاش های مخاطره آمیز هسته ای جمهوری اسلامی وجود ندارد و همین عدم تمایل، که ریشه در درک پیامدهای مخاطره آمیز چنین درگیری برای صلح و ثبات و امنیت منطقه از سوی جامعه بین الملل دارد، اصلی ترین دلیل کوششهای وسیع و سنگین دیپلماتیک اخیر است تا بسته ای از تحریم های سنگین و شاید موثر را بر دوش دولت تهران تحمیل کند، شاید از این رهگذر هم حاکمان در تهران را سر عقل آورد و هم عطش جنون آمیز راستگرایان تل آویو را برای شروع یک آتش بازی گسترده در منطقه فرو کاهد.

آیا تحریم ها موثر خواهد بود؟

این پرسشیست که هنوز بسیاری نمی توانند پاسخ روشنی بدان دهند.

تجربه نشان داده هر گاه وزن فشارهای بین المللی بر تهران به شکل ملموسی، سنگین باشد و از این رهگذر حاکمان ایران ثبات خود را شدیدا متاثر از ادامه این فشارها یابند، پاسخشان جز عقب نشینی نخواهد بود، مثال ها و مصادیق بسیاری در ابعاد مختلف و سوابق مختلف گواه این حقیقت بوده است.

اما آیا در ارتباط با پرونده هسته ای، هنوز اراده محکمی برای تحمیل این وزن از فشارها بر تهران وجود دارد؟

پاسخ بدین پرسش البته روشن است، خیر.

ترکیبی از ملاحظات سیاسی و اقتصادی قدرت تصمیم سازی و اعمال موثرترین فشارها را به شکل عینی از جامعه جهانی سلب کرده است.

این نه فقط معطوف به دولتهایی نظیر پکن و مسکو می شود بل شامل دول غرب حتی ایالات متحده نیز می گردد.

وقتی در چیدمان دست های اثر جمهوری اسلامی در منطقه تمرکز می کنیم، بویژه در عراق، خلیج فارس و لبنان به وضوح متوجه این نکته مهم می شویم که نوع چینش این دستها و قدرتی که در اختیار دارند، به معنای حقیقی یک متغیر است و می تواند ثبات نسبی را که هم اکنون شاهدش هستیم را نیز در این مناطق به خطر بیندازد و هزینه های سنگینی را متوجه غرب و ایالات متحده نماید.

بدین سان مشاهده می شود که اگر سد چین و روسیه در مقابل اعمال این فشارها به جنبه های مختلف روابط کلاسیک این دو دولت با حکومت تهران وابسته است، نقاط ریسک حیاط شلوغ بازی ایالات متحده و متحدان غربی آن در منطقه نیز، محل تعریف دیگری را از موانع ایجاد اتمسفر فشرده فشار بر تهران نمایندگی می کند.

این روزها نیز شاهدیم مذاکرات چهار ضلع غربی یعنی ایالات متحده، فرانسه، بریتانیا و آلمان با نمایندگان دیپلماتیک موسکو و پکن بیشتر در جلب حمایت این دو دولت از کمینه فشارهائیست که قرار است در جلسات آتی شورای امنیت به بحث گزارده شده و بخت تصویب بیابد، که البته کمتر تردیدی در عدم نتیجه بخش بودن چنین فشارهائی در تغییر رفتار دولت تهران حتی در میان نزدیک بین ترین حامیان فشار بر این دولت، وجود دارد.

در حقیقت جهان در تقابل با پرونده هسته جمهوری اسلامی با قدم هائی تند تر بسمت موقعیتی حرکت می کند که بازیگران اصلی این پرونده نه جامعه بین الملل و دول غربی و جمهوری اسلامی بل تهران و تل آویو باشد، و این مالا پیامدهای دهشتناکی را برای سرنوشت این پرونده معرفی می کند.

جمله آنکه به نظر می رسد بزنگاهی دیگر فرا می رسد. جامعه جهانی از حل دیپلماتیک این پرونده مایوس شده است، این را نمی توان ندید، حقیقتی ملموس است.

حال پرسش اینست، چه راهکاری وجود دارد، که هم کم هزینه ترین باشد و هم مطلوب ترین خروجی را برای فردای کشور در بر داشته باشد؟

پاسخ بدین پرسش بدون عطف نگاه به شرایط سیاسی داخلی سخت است.

طی قریب یک ساله اخیربحران و بی ثباتی و لرزش شدید پایه های مشروعیت و تضعیف دست های اثر رژیم سیاسی حاکم بیش از هر زمان احساس شده است.

اکنون کمتر شاهد بلوف هایی نظیر اقتدار آهنین نظام حتی از سوی مومنین و باورمندان افراطی منتسب به حاکمیت هستیم.

التهاب اجتماعی و واکنشهای جامعه در تقابل با روند موجود و شکل سخیف پاسخ نظام بدانها چنان غلظت یافته که به تعریف علمی دیگر نمی توان برای حاکمیت جمهوری اسلامی شان متعارف یک نظام مستقر را قائل شد.

این نظام ضعیف شده است، خیلی بیش از حد تصور حتی بد بین ترین افراد.

این حقیقت که بحران از حوزه کنترل پذیری خارج شده است را حاکمیت در تهران نیز، بیش از هر زمان احساس می کند و از اینرو اعمال ایزولاسیون بی سابقه سیاسی و امنیتی را تنها گزینه در دست خود یافته است. انتخابی که خود در نتیجه بخش بودنش شدیدا مردد است.

حیات اقتصادی جامعه نیز شدیدا در معرض خطر فروپاشیست. عقب نشینی دولت از اصرارهای پیشین خود در زمینه به عنوان مثال لایحه هدف مند سازی یارانه ها دقیقا یکی از بازتاب ها و انعکاس درک عمق بحران اقتصادی از سوی سران حاکمیت است.

ضربان قلب فرهنگ نیز غیرعادیست، مصادیق اظهرمن الشمس است و نیازی به ذکر تکراری و غمبارشان نیست.

به نظر می آید بحران شرایط، فوریتی حساس و سرنوشت ساز را پدیدار کرده است، این فوریت را جامعه و موثرین سیاسی به چه میزان درک کرده اند؟

بحران همزمان و هموزن در سه حوزه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی.

سه حوزه ای که نشیب و فرازهای هر یک، می تواند به مثابه یک متغیر کامل عمل کند.

تقاطع بحرانها، مناسب ترین اصطلاحیست که برای اتلاق شناسه به این موقعیت، بنظرم می رسد.

درک فوریت مذکور به غایت سهل است.

ما و پاسخ به این پرسش ها

زندان ها شلوغ گشته اند، مقابل ابواب محابس نیز هر روزه و هر ساعت پرازدحام تر از روز و ساعت ماضیست، گورستان ها نیز به همین سیاق.

مطبوعات دیگر بلاموضوع شده اند، دفاتر بسیج دانشجوی، دانشگاه ها را حکما و رسما منطقه عملیاتی جنگ نرم با ابزار مقابله سخت فرض کرده اند.

پاسخ قلم ها،یا انفرادی و یا هم سلولی شدن با قاتلین و متجاویزین و مجرمین خطرناک شده، پاسخ داد، بیداد شده و جواب سنگی که در دستان کودکان و جوانان فلسطینی معیار افتخار بود و همچنان هست، در ید جوان ایرانی آلت جرم و هتک قداست نظامی که ابائی از شنیع ترین جنایات ندارد و جزایش حلقه ضخیم طناب دار.

پدرانی که شبانگاه شرمنده روی همسران و فرزندان به خانه ها بازمی گردند و مادرانی که..............

ما کم خواهر و بردار تقدیم زمین سبز این سرزمین کردیم؟ کم هزینه دادیم؟ ندا و سهراب و اشکان و ترانه و ......................

نه، ابدا ، ما اهل فراموشی نیستیم، اهل تنبلی هم نیستیم. اهل کار امروز را به فردا سپردن هم نیستیم، اگر بودیم عزیزانمان اکنون در خاوران و بهشت زهرا ها خانه افتخار نگزیده بودند و دوستانمان در محابس شب را با سلاح ایمان و مسئولیت و عشق به صبح نمی رساندند.

بیائیم در این بزنگاه صادقانه هر چه را می خواهیم، اصلاح یا انقلاب، از تعریف انتزاعی هر یک فاصله بگیریم و عملا هر کدام را که پاسخگوی مناسب و متناسب آلاممان خواهد بود برگزینیم و تکلیف را هر چه سریعتر مشخص کنیم،

وقت زیادی نمانده است.

مجددا می پرسم

راه حل چیست؟

کدام نیرو چگونه می تواند از پیامدهای خطیر و غیر قابل پیش بینی امتداد روند کنونی و (خدای ناکرده) ناکرده بروز یک رویاروئی تراژیک که می تواند سرنوشت کشور را متاثر از خود سازد، به شکل محسوسی جلوگیری کند؟

بباورم نیروی مسئولیت، اینطور نیست؟

برخی در داخل و خارج از کشور که تعدادشان بزحمت می تواند یک باشگاه و سالن عروسی را پر کند، چندان از جنگ بدشان نمی آید، منافعی یافته اند در عواقبش لابد، اما ما................................................؟

اما ما چنین نمی اندیشیم، می خواهیم فردایمان را خودمان با دست های خود بسازیم، آجرها را خودمان روی هم بگذاریم، نمی خواهیم غرورمان لکه دار شود. ما ایرانی هستیم به همین سادگی و صراحت.

بیائیم هر چه سریعتر، تکرار می کنم هر چه سریعتر تکلیف خود را با سیاهه های تاریخمان مشخص کنیم.

این همه پرسش در این مقال به ذهن راقم خطور کرد و تنها یک پاسخ نه صرفا برای این پرسش ها بل برای فردا یافت.

درک مسئولانه فوریت و بزنگاهی که در آن قرار داریم، ما باید تصمیم بگیریم، همین حالا، فردا دیر است.

نگذاریم فردایی نباشد، نگذاریم فردا ................................................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید