رفتن به محتوای اصلی

بحران بلوغ جنبش زنان ایران

بحران بلوغ جنبش زنان ایران

محبوبه‌ عباس‌قلی‌زاده، از سخنرانان بیست و یکمین سمینار بنیاد پژوهش‌های زنان در پاریس، پس از وقایع عاشورا ایران را به مقصد مالزی ترک گفته و پس از پنج ماه اقامت در آن کشور، در هلند اقامت گزیده است. محبوبه هم جنبش زنان داخل ایران را به خوبی می‌شناسد و هم در این دوران کوتاه اقامت در خارج از کشور با جنبش زنان خارج از ایران آشنا شده است. در همین رابطه با او به گفتگو می‌نشینیم.

ضعف‌ها و قدرت‌های جنبش داخل ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ما نمی‌توانیم جنبش زنان ایران را یک چیز واحد بدانیم، چراکه چندصدایی وجود دارد و گروه‌های متنوع از فرم‌های مختلف کار برخوردارند.

تا قبل از جنبش سبز یا کودتای انتخاباتی، نقاط قوت در جنبش زنان این بود که وارد روابط شبکه‌ای و روابط دمکراتیک نسبی شده بود و کم‌کم کار در فضای بسته را می‌خواست تجربه کند؛ و اینکه چه مطالباتی را به چه نحوی پیش ببرد.

گفتارهای مختلفی را داشت سرو سامان می‌داد، مثل برابری حقوقی و مبارزه‌ با نوبنیادگرایی در گروه میدان، و کمپین‌های مختلف به تناسب مختلف داشت شکل می‌گرفت.

ساختار تشکیلاتی و گفتارهای پیش از کودتای انتخاباتی با شرایطی که بود، تناسب داشت و جنبش زنان آن زمان اکتیو بود. هرچند بحران‌هایی هم داشت. ما روابط دمکراتیک را داشتیم تجربه می‌کردیم. مشکل تعریف در حوزه‌ی رهبری داشتیم که آیا ما باید رهبری مسطح داشته باشیم یا مثلا "الیت لیدرشیپ"، یا مشارکتی.

بر اساس ارزش‌های گروهی اگر یکی می‌گفت من می‌خواهم این مسئولیت را داشته باشم و دیگران باید گوش کنند، همه مقاومت می کردند. اما او اگر می‌گفت همه با هم کار کنیم ولی خودش همه‌ی مسئولیت را به عهده می‌گرفت، چون مسئولیت مرئی شده‌ای نبود، گروه مقاومت نشان نمی‌داد.

یک تجربه‌ی استبداد زدگی و سانترالیستی قبلی وجود داشت که اگر قبلا خودش را به صورت افراطی نشان داده بود، از این طرف در روابطی بدون سلسله‌مراتب یا دمکراتیک، حوزه‌ی مسئولیت‌ها را با حوزه‌ی مشارکت تفکیک نمی‌کرد.

برای جبران ضعف رهبری تولید صدا می‌کردیم و از چهره‌های نمادین در مصاحبه‌ها و اکسیون‌ها استفاده می‌شد. چراکه نیاز به صداهایی بود برای نمایندگی جنبش زنان.

به خاطر اینکه برابری حقوقی هژمونی دارد، تنوع گفتاری نداشتیم. کمپین یک‌میلیون امضا البته به لحاظ استراتژیک خیلی دست‌آورد داشته ولی به دلیل اینکه تابع گفتار برابری حقوقی هست، روی گروه‌های دیگر جنبش زنان هژمونی داشته.

به هر حال گروه‌های دیگری بوده‌اند که گفتارهای دیگری پیش برده‌اند، مثل گروه میدان. از زاویه‌ی روی‌کرد مبارزه با نوبنیادگرایی تأکید داشتند بر تغییرات ساختاری جنسیتی، مثل سنگسار، حجاب و یا جداسازی.

همچنین گفتارهای دیگر در حوزه‌ی زنان کارگر، یا مثلا قومیت‌ها (آذری‌ها، کردها، زنان عرب)، تازه داشت می‌رفت تا همه‌ی ما یاد بگیریم چگونه صداهای متفاوت‌مان را داشته باشیم و پیش ببریم. روابط دمکراتیک داشت تمرین می‌شد، به گونه‌ای تعادل قوا در جنبش زنان و حتی در مبارزه با حاکمیت سروسامانی می‌گرفت. اگر جنبش زنان دو سال دیگر فرصت داشت، خیلی راحت میتوانست خودش را با جنبش سبز هماهنگ کند.

شرایط سرکوب باعث به هم خوردن ساختارهای سازمانی می‌شود. دستگیر شدن چند نفر باعث ترس فزاینده‌ای در میان بدنه‌ی زنان می‌شود و چون رهبری وجود ندارد نمی‌تواند این حس ناامنی را جمع کند و یا راه‌کارهایی نشان دهد و یا مقاومت را سازمان‌دهی کند.

جنبش زنان هیچگاه تجربه‌ی مقاومت در چنین شرایط سختی را نداشت و جنبش مدنی شفاف بود و نمی‌توانست در شرایط سرکوب مخفی زندگی کند و یا اینترنت و تلفن امن داشته باشد.

در شرایط سرکوب و فقدان رهبری دمکراتیک، گروه‌های کلکتیو از هم پاشیده بودند، تعداد زیادی از نیروهای جنبش زنان ریزش کردند و یا جذب خیابان و جنبش سبز شدند و یا به مقاله‌نویسی پرداختند، بدون روی‌کرد جنسی.

بنابراین تو نمی‌توانی خودت را با موضوعاتی که در جنبش سبز بوجود می‌آید هماهنگ کنی. مثل بحث شکنجه، بحث‌هایی که در بیانیه‌ها می آید که آیا روی قانون اساسی توافق کنیم یا نکنیم و یا تکلیف با خشونت دولتی که آیا ما باید بایستیم سنگ بزنیم یا گل بدهیم به گاردها. این ضعف‌ها باعث شد که ما بعد از جنبش سبز دچار گیجی نقش شویم.

این شوک اولیه تا چه اندازه قوی بود؟

اوایل خیلی زیاد بود. گروه‌های زنان به تدریج راه‌های مختلفی را پیدا کردند تا از این بحران بیرون بیایند. چند هفته‌ی اول بخصوص حس شوک و فلج بود. بعد یک سری اکت‌ها و استراتژی‌های بدیل متولد شد. برخی گفتند که همین شانه ‌به شانه‌ی مردم بودن، به زندان افتادن، حضور فعال، ما را خود به خود رها می‌کند.

مگر خواسته‌های زنان از جنبش دمکراتیک جداست؟

من از تنوع و انتخاب‌های مختلف می‌گویم و این خواسته‌ها را جدا نمی‌بینم. به نظر من مبارزه‌ی دمکراتیک بدون حضور روزمره‌ی زنان در فرایند بحث‌های هسته‌ای، بحث جنگ، بحث‌های مربوط به نحوه‌ی حکومت سکولار یا دینی، بحث نظامی‌گرایی پیش نخواهد رفت.

اگر من نتوانم در مورد تظاهراتی که جلوی مجلس اجرا می‌شود، از دیدگاه جنسیتی اعلام موضع کنم و نخواهم مداخله‌ی مؤثر کنم و حضور داشته باشم، در حقیقت باعث می‌شود که جنبش دمکراتیک را مردانه کنیم و وقتی دیدگاه‌های جنسیتی در آن حضور نداشته باشد، در پایان هم نمی‌توانی انتظار داشته باشی که دست‌آوردها در خدمت مسائل زنان قرار بگیرد. ما باید در مسائل روزمره، حضور مستمر داشته باشیم.

نقاط ضعف و قوت و تفاوت‌ها میان جنبش داخل و خارج از کشور را چگونه ارزیابی می کنید؟

در داخل کشور یکی از دستاوردهای جنبش زنان این بود که بدنه‌ی اجتماعی جنبش زنان با خودآگاهی جنسیتی فعال شد. این جنبش در مطالباتش نشان داد که برابری جنسی می‌خواهد، هرچند که در حوزه‌ی رهبری شوک شد.

اما بدنه‌ی اجتماعی بیشتر فعالیتش را به بخش کلان مبارزه‌ی دمکراتیک برد. درست مثل خارج از کشور.

انتظار ما از خودمان در شرایطی که جای امن زندگی می‌کنیم و به کتاب و اطلاعات آزاد دسترسی داریم، اینست که حداقل بتوانیم تولیدات بیشتر و حضور فعال‌تری در ایجاد گفتمان‌های تلفیقی داشته باشیم. بحث‌هایی که از دل این مبارزات دمکراتیک بیرون می‌آید. مثلا بحث‌های مربوط به شکنجه و تجاوز و اعدام و نحوه‌ی برخورد به حکومت سکولار یا دمکراتیک. بیرون کم کار می‌کنیم.

حسن داخل در این است که اگر بخواهید امروز کاری را انجام دهید، همان‌روز می‌توانید برنامه بریزید و فاصله‌ها زیاد نیست. زمان برای سازمان‌دهی و تصمیم‌گیری بسیار سریعه. در اینجا به دلیل پراگندکی جغرافیایی شش ماه طول می‌کشد تا فعالان با هم قرار بگذارند.

دیالوگ میان زنان داخل و خارج کشور تا چه اندازه است؟

من الان زود است که اظهارنظر کنم. ولی در داخل ما با خارج دیالوگ داشتیم. و اصلا این صحبت نبود که ما حرکت کنیم و شما حمایت کنید. همیشه فکر می‌کردیم، چه حرکتی از دست ما برمی‌آید و چه حرکتی از دست شما.

بسیاری از ما از منابعی که دوستان‌مان در خارج کار کرده‌اند و یا در سایت‌های خارج هستند استفاده می‌کردیم. و صدای خودمان را از طریق سایت‌هایی که بیرون بودند، مثل شهرزادنیوز و یا سایت‌های دیگر منعکس می‌کردیم.

این همبستگی قوی بود که کاملا در یک دوره‌ای صداهای زنانه نسبت به صداهای دیگر رساتر شنیده می‌شود، ولی بعد از جنبش سبز این صدا افت می‌کند.

چشم‌انداز این جنبش را چگونه می‌بینید؟

در حال حاضر حرکت‌هایی اتفاق می‌افتد و ما در چرخش هستیم و در تغییر آرایش نیروهای زنان. تغییرات استراتژیک و گروه‌های خیلی جدیدی در حوزه‌ی حقوق بشر، سایبر، هنر و ادبیات و مقاومت از میان زنان متولد می‌شوند. در داخل هم از بدنه‌های سنتی و قبلی که دچار مشکل شدند، گروه‌های جدید و آلترناتیوی ایجاد می‌شود و از سوی دیگر هم ما یک بدنه‌ی اجتماعی فعال در جنبش سبز پیدا کرده ایم.

ما یک بخش فعال در اجتماع و مقاومت سایبری داریم که بر جنبش زنان تأثیرش را خواهد گذاشت. یک جریانی از جنبش زنان داخل هم خارج شده‌اند و تجربه‌شان را آورده‌اند بیرون که انتقال تجربی صورت می‌گیرد. و این تجربه نمودهایی خواهد داشت.

همچنین مبارزه‌ی دمکراسی‌خواهی، مردم را نسبت به همه‌ی موضوعاتی که به حوزه‌های سیاسی‌ ـ اجتماعی برمی‌گردد، نسبت به قبل حساس‌تر کرده. مثلا واکنشی که جامعه به سنگسار سکینه آشتیانی یا به بحث طرح حجاب نشان می‌دهد، نسبت به قبل بیشتره.

و این حساسیت‌ها زمینه‌هایی را ایجاد خواهد کرد و ما اگر بتوانیم به موقع استراتژی‌هایمان را تعریف کنیم و روی گفتارهای زنده‌ای سوار شویم، می‌توانیم جنبش زنان را وارد دوره‌ی جدیدی کنیم. این بحران را من واپس‌گرا و ایستا نمی‌بینم، بلکه مثل بلوغ می‌بینم.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
نوشین شاهرخی -تا قانون خانواده برابر

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید