* همن سیدی، تحلیلگر سیاسی مقیم بریتانیا است
مهاباد را میتوان یکی از دمکراتترین شهرهای کردنشین نامید، نه به این دلیل که زادگاه و پایگاه حزب دمکرات بوده، بلکه به این دلیل که همه طیفها و جریانات سیاسی کردستان در این شهر حضور دارند و این تنوع و تکثر، نشاط و شادابی خاصی را به آن بخشیده است.
قدمت تکثر و تنوع سیاسی مهاباد
حزب دمکرات کردستان قدیمیترین حزب سیاسی کردستان است که در سال ۱۳۲۴ در مهاباد تاسیس شد، اما از همان آغاز تاسیس، روابط ویژه و پر فراز و نشیب این حزب با حزب توده ایران، باعث شد که در دو دهه اول حیات این حزب، مردم مهاباد در میان خود، شاهد دمکراتهای تودهای و تودهای های دمکرات باشند که در مواردی تفکیک آنها از هم دشوار بود؛ اما نفس وجود آنها، برای القا و جاافتادن وجود دو اندیشه متمایز، کفایت می کرد.
در دهه چهل شمسی و در شرایطی که پس از سرکوبهای بعد از کودتای ۱۳۳۲، اعضای اصلی رهبری حزب در کردستان عراق بهسر میبردند، مردم مهاباد از انشعابی در درون این حزب و تشکیل گروهی بهنام "کمیته انقلابی حزب دمکرات کردستان" مطلع شدند که در اعتراض به رخوت و سستی حاکم بر حزب، دست به مبارزه مسلحانه زده بود. این بار هم، شمار زیادی از اعضای این کمیته مهابادی بودند.
کسانی که در سالهای ۴۷-۱۳۴۶ جنگی چریکی را در بخشی از کردستان شروع کرده بودند، اکثرا به دست ارتش شاهنشاهی کشته شدند. اما در پی جانباختنشان نه تنها از سوی حزب دمکرات کردستان از آنها تجلیل به عمل آمد، که نام و یادشان هم در اذهان مهابادیها ماندگار شد.
ده سال بعد که انقلاب پیروز شد، هنوز نام آن کشتگان از حضور و بازگشت آن زندگان پررنگتر بود. بدین ترتیب دومین تجربه آنها از انشعاب وتکثر، از بعدی حماسی هم برخوردار شد.
مهابادی ها سومین نوع تکثر را پس ازانقلاب ۱۳۵۷ و در پی اعلام موجودیت یک سازمان مائویستی به نام " کومله" شاهد بودند. این سازمان در مدت زمان بسیار کوتاهی چنان رشد کرد که رسما به "یکی از دو حزب اصلی کردستان" تبدیل شد، پدیدهای که قبلا وجود خارجی نداشت. جالب آنکه بخشی از یارگیری کومله در مهاباد، در میان فرزندان جانباختگان کمیته انقلابی حزب دمکرات و نسل دوم فعالان سیاسی این حزب صورت میگرفت.
معینیها و شریفزادهها و جمع دیگری از جوانان خوشنام و غالبا تحصیلکرده مهاباد، جذب کومله شدند. اکنون نیز دبیرکل و معاون اول و شماردیگری از کادرهای یکی از شاخه های کومله (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) مهابادی هستند.
این پایان ماجرا نبود. انشعابهایی که سالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۷ در حزب دمکرات صورت گرفت (یکی با عنوان پیروان کنگره چهار حزب دمکرات و دیگری به نام رهبری انقلابی حزب دمکرات) باز هم بر دامنه بحثهای طولانی و داغ در محافل مهابادیها افزود که خود علیرغم دشواریها، کارگاهی برای آموختن "نسبی بودن حقیقت" شد.
خانوادههایی بودند که فرزندانشان در چندین حزب متفاوت عضو بودند و با هم بر سر یک سفره، غذا با چاشنی بحث حزبی میخوردند. اگر ظهور پکک در دهه ۱۳۷۰و تشکیل پژاک در دهه ۱۳۸۰و انشعاب پنج سال پیش حزب دمکرات را هم به لیست تنوع سیاسی آن اضافه کنیم، تنها باید در بلندنظری مردم مهاباد و پرحاصلی کشتزار حزب دمکرات نظر بیافکنیم وبا تامل دریابیم که مردم این شهر به رغم زندگی در دو حکومت پادشاهی و اسلامی، چگونه چنین دمکرات بودهاند.
آنجا که تاکتیک از استراتژی پیشی میگیرد
اکثر احزاب سیاسی فوق از مردم کردستان خواسته بودند که انتخابات اخیر مجلس را تحریم کنند. در مورد موفقیت این تحریم، قضاوت آسان نیست. آمار اعلامشده توسط حاکمیت را نمیتوان چندان جدی گرفت. تناقضات وآشفتگیهایی در جریان اعلام نتایج انتخابات مشاهده شد، که اعتبار این آمار را بیش از پیش زیر سوال برد. اگر این آمار حکومتی و عکسی را که تجمع مردم را در یکی از چهارراههای بافت قدیم مهاباد نشان میدهد، جدی نگیریم (چهارراهی تنگ و باریک که با دوهزار یا سههزار نفر، مملو از جمعیت نشان داده میشود) میتوان گفت که سیاست تحریم، حداقل درمقایسه با مشارکت وسیع دو سال قبل از آن، نسبتا موفق اجرا شد.
اما در این میان اتفاق خاصی افتاد. یکی از کاندیداها که شدیدا توسط فرماندار و امام جمعه و اداره اطلاعات حمایت شده بود و گویا روابط نزدیکی هم با محمد رضا رحیمی، معاون اول رئیسجمهور ایران دارد، تلاش کرد که از فضای تحریم به نفع خود استفاده کند. احتمال میرفت که او بتواند با بسیج شماری از نیروهای غیربومی و نظامیان مستقر در پادگان مهاباد و با همراهی گروهی از کارمندان حکومتی، بر کرسی مجلس تکیه کند.
وی در سال ۱۳۷۸ در انتخابات دور ششم مجلس از کاندیدای اصلاحطلب شکست خورده بود و مصمم بود که نهایت استفاده را از تحریم اعلامشده توسط احزاب بنماید. در این جا بود که برای بخشی از مهابادیها، تاکتیک از استراتژی پیشی گرفت. به عبارت دیگر، تقسیم کاری دشوار شکل گرفت: اکثریتی قابل توجه (شاید ۶۰ تا ۶۵ درصد) در خانههای خود ماندند و انتخابات را تحریم کردند و اقلیتی منسجم و هماهنگ، با رای دادن به کاندیدایی دیگر، از پیروزی کاندیدای مورد حمایت حاکمیت جلوگیری کردند.
بدیهی است که تحریم هیچگاه به معنای مشارکت صفردرصدی یا حتی مشارکت تک رقمی نیست، بلکه به این معناست که اکثریت قابل توجهی از مردم در انتخابات شرکت نکنند. در واقع ساکنان مهاباد، هم مهر تحریم خود را به انتخابات زدند هم با تدبیری هوشمندانه یک نقشه حاکمیت را خنثی کردند. کاری دشوار و پیچیده که شاید تنها از عهده مردمی کاملا سیاسی برآید.
ائتلاف سیاسی مهاباد، الگویی برای سراسر کشور
به نظر می رسد کسانی که رویدادهای حزب دمکرات و مردم مهاباد را در یک دهه اخیر تعقیب کردهاند و ظهور پژاک را پدیدهای غریب و غیرطبیعی میدانند، نگاهی جامع به منظر کلی این حزب و این شهر ندارند. پژاک اولین محصولی نیست که از خرمن حزب دمکرات چیده شده، آخرین آن هم نخواهد بود. حزب دمکرات عادت کرده که به تدریج وجود این جریانات جدید را بپذیرد کما این که مدتی است وجود کومله را پذیرفته است.
جناحهای حزب دمکرات و کومله، علیرغم حساسیتها و درگیریهای دهه شصت، اکنون به سوی ائتلافهایی چند جانبه گام برداشتهاند. این روال اخیرا شتاب بیشتری هم گرفته است.
از سوی دیگر در این سالها در واکنش به افزایش تدریجی نفوذ پکک و پژاک، بسیار گفته شده است که "عبور و مرور آزادانه" آنها در سالهای نخست حضور در کردستان ایران، توجه جوانان را به آنها جلب کرده است. این ادعا اگر کاملا درست هم باشد شامل شرایط دوران تاسیس کومله و دمکرات هم خواهد بود.
اصولا مگر یک جریان سیاسی، بدون فراهم بودن بستر مناسب زمانی و مکانی، میتواند در بطن جامعه ریشه بگیرد؟ مگر بستر مناسب سالهای ۲۴-۱۳۲۰ باعث شکلگیری حزب دمکرات نشد؟ مگر فضای چپ مساعد اول انقلاب و عدم حضور دولت مرکزی، باعث رشد تصاعدی کومله نشد؟ این اصل در مورد شکلگیری بافت سیاسی شهرها هم حاکم است. مطمئنا این بستر مناسب که هفتاد سال پیش در مهاباد فراهم شد، اگر در سقز یا کرمانشاه یا هر شهر دیگری از کردستان فراهم میشد، حزب دمکرات و سایر جریانات در آنجا شکل میگرفتند و اکنون به جای تحلیل انتخابات مهاباد، به تحلیل شرایط سیاسی شهری دیگرمیپرداختیم. پس آماده بودن شرایط برای رشد یک جریان سیاسی، در نفس خود، به معنای مصنوعی بودن رشد آن نیست.
نکته آخر این که اگر جریانات سیاسی کردستان علیرغم همه اختلافها و تفاوتهایشان، وجود وحضورهمدیگر را کاملا بپذیرند، کاراییشان افزایش خواهد یافت و ممکن است به الگویی مناسب برای همگرایی احزاب سراسری هم تبدیل شوند. انتخابات اخیر مصداقی از موفقیت این پذیرش و نزدیکی است. اگر جریانات متفرق اپوزسیون ایران شاهد بهبود کیفیت وعملکرد و افزایش نفوذ احزاب موتلف کردستان باشند، آنها نیز ممکن است علیرغم همه تفاوتها، به سوی اتحاد عمل گام بردارند.
اتحاد نانوشتهای که در "واکنش" تحریم انتخابات توسط اپوزسیون شکل گرفت، شاید در "کنش" های آینده، در عمل، تبلور عینی بیابند. همچنین، در نگاهی دیگر و از زاویه فرهنگ سیاسی جامعه، اگر مردم یک کشور به دلیل سلطه حکومتهای مستبد، فرصتی برای تمرین دموکراسی نیافتهاند، میتوانند از تجربه دمکرات شدن مردم یک منطقه که به دلایلی شرایط در آنجا مهیا بوده، برای کاشتن دانههای دموکراسی استفاده کنند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید