رفتن به محتوای اصلی

موقعیت زنان از نگاه فیلم سازان جوان

موقعیت زنان از نگاه فیلم سازان جوان

طی ده روز، فيلم های «نگاه نو» يا «فيلم اولی ها» را در طول جشنواره تماشا کردم. هدفم از ديدن این فيلم ها در واقع بررسي و كشف نگاه فیلم سازان جوان به  موضوع «زن و برابري» بود. کنجکاو بودم بدانم که تا چه حد فيلمنامه نويس و كارگردان جوان ما، زن را انسان برابر مي داند، و به کمک معجزه دوربین، توانسته بستر فرهنگی جهت گشودن فضای حق انتخاب زنان و فرصت برابر برای نیمه دیگرش، فراهم سازد. در ادامه، نگاهی موجز و گذرا به چندتا از ساخته های فیلم سازان جوان، خواهم داشت:

Image removed.

عاشق ها ايستاده مي ميرند، كارگردان شهرام مسلخي: موضوع فيلم جنگي است و لوكيشن حلبچه است بدون اين كه اشاره اي به بمباران شيميايي حلبچه داشته باشد. رزمنده اي براي نجات دوستش از  درد جانكاه  كه بخشي از بدن او زير تانك است به او شليك مي كند. براي يافتن پيكر شهيد، دوباره به محل بر مي گردد و از پيشمرگان كرد عراقي كمك مي خواهد. یکی از پيشمرگان كرد که به جمع آوري استخوانهاي شهدا مشغولند و امرار معاش خانواده هایشان از اين راه صورت مي گيرد در اين راه با ميني كه از زمين تنوره مي كشد جان مي دهد. همسر مرد را بدون پرسش از خود زن، به برادر جوان تر مي دهند تا خانواده حفظ شود. تنها دختر باقي مانده از جريان حلبچه دختري است كه شاهد شليك پدر به مادرش به دليل قصد تجاوز سربازان عراقي بوده است. او روان پريش است و حرف نمي زند مانند اغلب زنان كردستان كه از رنج بسيار انگار كرخ شده اند و واژه ها را براي بيان آلام و دردهایشان، حقير مي شمارند. دختر، عاشق سردسته پيشمرگان است اما آنقدر حق انتخاب ندارد كه با عشق اش قرار ديدار بگذارد . به بهانه معالجه  با دايي خود (قيم)  به ايران پناهنده مي شوند. در جاي جاي اين فيلم حذف زنان از جريان تصميم سازي و منع آنها از انتخاب ساده ترين امور زندگي، آشکارا به چشم مي آيد تنها يك رقص دسته جمعي فضای شادمانی و رقص را نشان مي دهد كه زنها هرگز نمي رقصند و تنها در صحنه راه مي روند. 

Image removed.

فردا، كارگردان، ايمان افشاريان و مهدي پاكدل: فيلم از سه داستان موازي و در هم تنيده روايت مي شود كه پيوند اين سه داستان موضوع «مرگ» است. قهرمانان فيلم در مرز خيال واقعيت طي طريق مي كنند و هيچ چيز قطعي، غير از مرگ، وجود ندارد. در این فلیم، زنان، غايب هر سه داستان هستند اما در روند ديالوگهاي مردان با مردان، مورد قضاوت قرار مي گيرند، و صد البته مورد انتقاد هستند. اين قضاوت ها تا مرز زوايای پنهان اندوه آنها نیز گسترش مي يابد و اين كه چرا این زنان نمي توانند اندوه شان را مطابق عرف و سنت پيش ببرند و هوای مردشان را داشته باشند. متأسفانه در فيلم همه خانواده ها در مرز طلاق عاطفي قرار دارند. دراماتیک ترين صحنه فيلم، اشک به چشم تماشاچي مي آورد: خيال زنده زن تنها در جاده مي ماند و زن به اجبار به خانه برگردانده مي شود.

 

Image removed.

خانه ای كنار ابرها، كارگردان سيد جلال دهقان اشكذري: اگر در زمان جنگ حضور نداشتم اين قصه را باور مي كردم! دو نفر سارق برای تلكه كردن خانواده های رزمندگان با پيام جعلي به خانواده هاي آنها مراجعه مي كنند. اما نقش زنها همان كليشه هاي تبليغات دولتي و رسمي را نشان مي دهد. زنان عليرغم فقر و مشكلات بچه ها، نبايد هيچ سخن گله آمیزی از رنج و ناداری زندگي شان بگويند، تنها بايد به دروغ بگويند همه چیز عالي است و به این وسیله، به رزمنده روحيه بدهند. حتی وقتي هم خبر شهادت فرزند مي رسد مادر نبايد گريه كند. مهم ترین كار زن، باید تداركات مالي جبهه باشد تنها دارايي خود حلقه ازدواج را هم به جبهه ببخشد. نهايتاَ سارق ها نیز به راه راست هدايت می شوند و... تبليغات رسمي هميشه همينطور است اما واقعيت وضعيت اقتصادي و اجتماعي زنان شهدا بعد از هياهوي تبريك و تسليت، هرگز به تصویر کشیده نمي شود.

Image removed.

سيزده، کارگردان هومن سيدی: موضوع اصلی فیلم، توجه به جنس مخالف از ديدگاه نوجوان سيزده ساله است. هومن سیدی موضوع شجاعانه اي را براي فیلم اش انتخاب كرده است. جدايي پدر و مادر و قيموميت پدر كه شب ها هم به منزل نمي آيد وضعيت دشواري روبروي كودك قرار مي دهد. تنهايي ها و عدم درك پدر از موقعيت بلوغ سني كودك او را به جريان خلاف و دوستي با گروه گنگ ها هدايت مي كند و به ماجراي هميشگي یعنی باند مواد و نهايتا قتل و جنايت منتهی می شود. در این میان اما باز هم مجرم اصلی، مادر است چرا که بر زياده خواهي خود غلبه نكرده و در خانه مرد به زندگي ادامه نداده است. كودك در صحنه پاياني در برابر درخواست پدر كه برويم مادر را برگردانيم مي گويد: «كثيف ام»، که اشاره به بلوغ جنسي پسر دارد. پدر نیز پاسخ مي دهد: «منتظر مي شوم حمام كني!»... با دیدن این فیلم براي من به عنوان تماشاچی، اين سوال مطرح می شود كه حضانت پسران تا هفت سالگي با مادر است، و چه كسي به تنش های سن بلوغ كودكان پاسخ مي دهد؟ زن در صحنه ی بازداشت كودک مي گويد تمام مشكل، مرد است و پاسخ كتک كاري صحنه اول  فيلم را مي دهد مرد را به شدت كتك مي زند و مرد ساكت است.

Image removed.

پايان خدمت، كارگردان حميد زرگرنژاد: تقابل یک جوان روستايي با يك دختر شهري را نشان مي دهد اما در برابر حيرت تماشاچی، اين جوان روستايي است كه برخوردها و نظرات انساني و دموكراتیک ارائه مي دهد! دختر جوان شهري عدم اعتماد را سرلوحه زندگيش قرار داده است و هنوز در همان جاده بي اعتمادي تمسك مي جويد. تنها زماني كه مرد عشق اش همدست پدر مي شود به جوان روستايي پناه مي آورد اما نمي تواند پابه پاي او پيش برود و در جا مي زند. این فیلم به نظر من تنها فيلمي بود كه برخوردهای جوان روستايي براي نجات عشق  امروزي و مدرن را بازنمایی می کرد و براي دختر، حق انتخاب قايل بود و در روند انتخابش، حتي اشتباه و بی تجربگی نیز همراهي اش مي كند.

Image removed.

دو ساعت بعد مهرآباد، کارگردان عليرضا فريد: فیلم دو ساعت بعد مهرآباد، خانم دكتری را به تصویر می کشد که هنوز جوان است. او به دلیل از دست دادن همسرش از همه چيز دست كشيده و سوگواري مي كند. عكس زن جوان و زيبايي را از كيف همسر مي يابد و موضوع را دنبال مي كند و در اين سفر در مي يابد كه دختر يك روسپي است و رابطه باستان شناس تنها و دور از خانواده با روسپي جزيره  مشخص است. سرگرداني و تنهایی زن آغاز مي شود اما پزشك بيمارستان او را از باردار بودنش آگاه مي سازد. آخر فيلم به سبك فيلم هاي هندي همين بارداري او را خوشحال مي كند و به زندگي بر مي گردد بي أن كه به تأمل و قضاوت خود و مردش بنشيند.

Image removed.

حق سكوت، كارگردان محمد هادي ناييجي: داستان زندگی روزمره يك طلبه جوان است كه براي خريد خانه و مداواي نازايي همسرش، مجبور به گرفتن وام شده است. اما برگ چك ضمانتی اش، دست يك شهر خر افتاده است كه سايه به سايه طلبه را تعقيب مي كند و در هر فرصتی، بي رحمانه او را رسوا مي كند. طلبه براي رهايي از دست شهر خر، سرانجام ناگزیر می شود خانه و كتابهايش را بفروشد. زن نیز بر مي گردد و به شوهرش خبر می دهد که آزمايش بارداريش مثبت است. مرد از شنیدن این خبر خوشحال می شود زیرا بديهي است که طلبه از زن اش تنها توليد مثل و مادري را مي پسندد و هرگز براي حل معظلات زندگي كمك زن را نمي طلبد، اصلا كمك زن را، راه چارۀ مشکلات نمي داند.

ارسال آگهي تسليت براي روزنامه، كارگردان ابراهيم ابراهيميان: موضوع فیلم، شغل جالب و منحصر به فرد یک مرد جوان است كه نگهداري از يك پيرمرد بيمار را به عهده دارد. فيلم الگوبرداري پر رنگي از فيلم جدايي نادر از سيمين اصغر فرهادی است.  لوكيشن ها و ناروشني صحنه ی پايان بندی فیلم كه به تشخيص تماشاگر واگذار مي شود از ایجاد آگاهانه ی تعلیق در آخر این فیلم خبر می دهد. همه ی این نکات يادآور اين الگو برداري است جوان زن عقدي دارد كه هنوز پدر اجازه زندگي مشترك نداده است، اما آنها قانون پدر را زير پا مي گذارند. مرد جوان در زورگويي و تفتيش رفتار همسر، چيزي از مردان سنتي جامعه كم ندارد. مرد فرشته اي با وجدان است، از تمامی دستمزد یک سال خود با سخاوت مي گذرد تا خوبي و کرامت او اثبات شود اما در مقابل، تمام تلاش هاي زن جوان براي رهايي از فقر و يافتن يك سر پناه براي زندگي مشترك را نقش برآب مي كند. و قهرمان داستان مظلومانه در ايستگاه اتوبوس با همسر جوانش نشسته اند بي آنكه آينده اي متصور باشد.

Image removed.

انارهاي نارس، کارگردان مجیدرضا مصطفوی: يك زندگي ساده و بی آلایش كارگري ، موضوع فيلم است. رؤياي مشترك زوج جوان كارگري كه هر دو شاغلند برپايي باغ انار در زميني است كه قرار است در آینده بخرند، اما یک مورد از هزاران حوادث شغلی که روزانه زندگی کارگران را ناگهان از بین می برد، باعث می شود که این مرد کارگر مصدوم شود و نهایتاَ به كما برود. زن نیز که توسط وراث مادري كه او را نگهداري مي كند در نهایت، آواره مي شود. بر خوردهاي اين زن و مرد جوان کارگر، به غايت انساني، واقعی و در نتیجه، می توانی آن را لمس کنی. زيبايي اين عشق و سادگي و زلالی زندگي این خانواده ی کارگری حقیقتاَ دلنشين است اما حيف که عمر این زندگی كوتاه است. برخوردها و روابط زن و مرد بسيار متعادل است و هر دو همديگر را تعالي مي بخشند. من اين فيلم را دوست داشتم. 

Image removed.

پایان سخن: این فيلم ها و چند فیلم کوتاه دیگر که آنها را هم تماشا کردم از منظر نگاه به مسايل زنان پيشرفتي اندك، گذرا و بسیار بطئی دارند و بنابراین هرگز نهادينه نشده اند یعنی برای نهادینه شدن، به زمان طولانی احتیاج دارند. در واقع هنوز مشكلات فراوان فرهنگي، زیر سایه نگاه مردانه به جایگاه زنان، در جامعه ی پدرسالار ما، جاري است. در نتیجه اگر هم شهر نشيني و زندگي صنعتي، فرصتي پيش بياورد، این فرهنگ ریشه دار و کهن مردسالاری آن را ناديده مي گيرد. اما آنها كه به بطن طبيعت نزديكترند گويي مي دانند طبيعت بين نر و ماده تبعيضي قائل نيست و فرصت يكسان برايشان فراهم است و تنها از قانون بقا پيروي مي كند. شايد زمان آن رسيده باشد كه زنان ایران آستین بالا بزنند و خودشان فيلمنامه بنويسند و تغييرات عمیق فرهنگي در عرصه هنر سينما را كليد بزنند. - به این امید.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
https://www.facebook.com/FeministSchool
منبع:
مدرسه فمینیستی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید