رفتن به محتوای اصلی

حقارت پذیری!

حقارت پذیری!

ساوالان

تلاش اسلام گرایان ترکیه برای مهار نظامیان لائیک ادامه دارد

جناب یحیایی با سلام

اینکه شما به دین پایبند باشید یا نباشید ، مساله ای است که به خود شما مربوط میشود ، اما انتظار میرفت بعنوان یک تحلیلگر اجتماعی ، بی طرفانه به تحلیل می پرداختید که با عرض معذرت این انتظار برآورده نشده است و از لابلای مطالب حتی تاریخی ، اسلام ستیزی مشاهده میشود ( البته شما حق دارید مخالف اسلام یا هر آئین دیگر باشید بشرطی که با صراحت موضع خود را مشخص کنید و اگر لازم دیدید دلایل مخالفت خود را هم بیان نمایید . خصوصاً در موقعیتی هستید که خودسانسوری هم قابل توجیه نیست ) بعنوان نمونه شما این گفته اردوغان را که « حکومت و نظام دولتی ما لائیک است، فرد می تواند لائیک نباشد" شاهدی بر عدم خوشنودی ایشان از نظام لائیک آورده اید . اولاً اردوغان ، این سخنان را در مقابل احزابی که با ریاست جمهوری عبداله گل بخاطر «گرایشات اسلامی" وی مخالفت میکردند ابراز نموده و باندازه کافی شفافیت دارد که نیازی به تفسیر ندارد . ثانیاً توماس هابز نگفته اساس دولت مدرن «جدایی فرد از دین " است بلکه گفته «جدایی سیاست از دین" .

مگر اینکه معتقد باشیم نظام لائیک زمانی استقرار می یابد که مردم از دین گریزان باشند ، یعنی «لائیک" تبدیل میشود به نظامی «آرمانی" و مدینه فاضله غیرقابل دسترس . حال اگر طرفداران نظام لائیک برای آینده ایران چنین طرز تفکری داشته باشند ، بهتر است خود را خیلی به زحمت نیندازند ، زیرا علیرغم نارضایتی موجود از نظام کنونی ، اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران مسلمان هستند و بهتر است آقایان اول اسلام را از بین ببرند آنگاه برای استقرار نظام لائیک طرح و برنامه بریزند .

مختار برازش

• حقارت پذیری!

کم یا بیش این واقعیت بر کسی پوشیده نیست که مردم ایران دیگر آن «مردم سابق" نیستند. مردمی نیستند که در تغییر محیط اطراف خود از خود خودی نشان دهند. گرد بی تفاوتی چنان بر فضای زندگی ایرانیان نشسته است که آدم را به یاد تاریخ ایران می اندازد! همان تاریخی که حکایت از همزیستی دور و دراز مردم با دیکتاتوری دارد. و اکنون چنین بنظر می آید که این مردم عادت کرده اند تا «زیر بار ستم" زندگی کرده و هر از گاهی فقط درخلوت خویش زبانی به گلایه از فلک بگشایند! البته انتظار من این نیست که همه ی مردم می بایستی سیاسی فکر می کردند و یا اینکه به حرکات سیاسی می پیوستند. من حتی این مردم را به خاطر اینکه کارگران را، دانشجویان و یا معلمان را در چنین شرایطی تنها گذاشته اند، سرزنش نمی کنم. مسئله این است که آنها حقوق پایمال شده ی خود را حداقل به اندازه پاکستانی ها و یا کنیایی ها هم نمی شناسند. و هر روز که می گذرد نسبت به ارزش های خود، نسبت به سرنوشت خود و همنوعان خود بیگانه و بیگانه تر می شوند!

سیامک ایرانی (غریبه ی آشنا)

آقای مستشار گرامی، فارغ از پاسخ شما به سخن ناپسندی که به تان زده اند و چه بسا نیازی نیز به پاسخ نبود، دوست گرامی کاستی برخورد شما با داریوش همایون این است که به روشنی زوم کرده اید رو یک فرد و همیشه نیز فقط و فقط کمبودهای طرف را بازگو می کنید. گویا این مرد جز بدی چیزی ندارد و گویا اگر داریوش همایون و یا حزب رستاخیز نبودند این انقلاب رخ نمی داد. در صورتی که خود می دانید اینگونه نیست و رفقا از روز نخست، سال ها پیش از رستاخیز، خشونت گرا و ایدئولوژی زده بودند و همزمان به چیزی جز براندازی کامل نیز خشنود نبودند. و تازه، مگر خود رفقا در جست و جوی چیزی جز یک نظام تک حزبی به سبک کشور مادر بودند؟ شما طوری سخن می گویید که گویا یک اپوزیسیون دمکرات در برابر یک پوزیسیون فاشیستی صف کشیده بوده است. در صورتی که کم و بیش وارونه است، یک جنبش فاشیستی اسلامی-مارکسیستی در برابر یک نظام نیمه دمکرات ایستاده بود و یک چیز نیز بیشتر در سر نداشت: آوردن آسمان بر روی زمین.

سوای این، در کامنتی دیگر از علم چپ ها گفته بودید و برتری شان نسبت به راست ها، کدام علم دوست گرامی؟ کدام سنگی در این سرزمین به دست رفقا بر روی سنگی دیگر گذاشته شد؟ جز کوکتل مولوتوف چه تحفه ای داشته است جنبش چپ برای ایران؟

آنچنان وانمود می کنید که گویا چپ ها این کشور را ساختند. چنین چیزی نیست، کشور در دوران پهلوی ها، به دست راست ها، و با مخالفت همه سویه ی چپ ها (از هیچ چیز حتا بزرگترین دروغ ها فروگذار نکردند) ساخته شد و به دست مسلمانان و رفقا، آن هم آگاهانه و از روی قصد و بطور برنامه ریزی شده ویران شد و هنوز نیز پای اش ایستاده اند. رفقا می خواستند مسیر تاریخ را تغییر دهند و ایران برای شان یک تخته ی پرش بود. این سخن های نیمه ملی گرایانه هم که هنوز نیز جز لب زدنی بیش نیستند خود می دانید چند سالی بیش نیست که در برخی محفل ها مد شده است. چپ ها از ایران، از تاریخ اش (به ویژه پیش از اسلام)، و از همه چیز اش متنفر بودند و در بهترین حالت بی تفاوت. وانگهی، امروز نیز رفقا پس از 28 سال هنوز که هنوز است سگ جمهوری اسلامی و روشنفکرای دینی را نیز به هزار چون پادشاهی خواه سکولار نمی فروشند. پس سخن دیگر بر سر چیست گله از چه است؟

ناصر مستشار

آقاي سيامک ايراني

با راه اندازي حزب رستاخيز ،شاه شخصا خودش شد مسئول عدم آزاديهاي سياسي در مملکت! مثلا همين حزب مشارکت را نگاه کنيد اينها همه شان طرفدار نظام هستند اما با همين انتقاد هائي که در برابر احمدي نژاد راه انداخته اند توانسته تمام اذهان عمومي ملت را بسوي خود جلب کنند. اگر شاه اجازه مي داد تا در کشور ارگان هاي حزبي وسازماني مستقل بوجود بيايد تا به کمبود ها انتقاد نمايند مي شد جلوي ارتجاعي ترين انقلاب جهان را گرفت وآن جوانان هم به سوي جريانات چپ رو کشانده نمي شدند.اساسا پيوستن جوانان به اين احزاب بعلت فقدان احزاب سياسي دمکرات بود.چشم وگوش مردم ديگر باز شده بود.هرروز در راديو وتلويزيون و روزنامه ها مي خواندند که در ممالک پيشرفته جهان احزاب همه سرنوشت سياسي را تعين مي کنند اما در ايران تنها شاه تعين کننده همه مسائل مملکت بود. شاه برخلاف قانون اساسي مسئوليت هاي بسيار سنگيني بدوش گرفته بود که از زير همه آنها نتوانست موفق بيرون در آيد.وزيران شاه هم حتي به وجود خود در دولت نيازي نمي ديدند چون بخوبي مي دانستند سايه شاه همه جا آنها را تعقيب مي کند. اما در ايران حتي آن احزابي مانند ايران نوين و مردم هم تحمل نشد ند تا چه باشد که جبهه ملي که مانند احزاب اصلاح طلبي کنوني به شاه وقانون اساسي وفا دار بودند.شاه برابر قانون اساسي مي بايستي سلطنت مي کرد و نه حکومت و دولت را مختار و مستقل مي گذاشت اما حق نظارت داشت وکابينه را مي بايستي مسئول همه مشکلات وکمبودهاي مملکت به مردم معرفي مي کرد نه اينکه خودش را در همه امور پاسخگو مي کرد. بسياري از چپ ها بعد ها رشد فکري کردند وبه سرعت به شيوه هاي دمکراتيک روي آورده اند و با کمونيست و مشي مسلحانه خداحافظي کرده اند اما در ميان نيروهاي راست حکومتي وابسته به دربار شاه اين به ندرت به چشم مي خورد.در رابطه با داريوش همايون اين بار من فقط سئوالي مطرح کردم که با مهر بي پايان يک هموطن روبرو شدم.

حبیب تبریزیان

خدایان و بندگانش

جناب قویدل!

زیبا بود!

یک شعر زیبا هم شاملو دارد که متأ سفانه از بر نیستم ولی مضونش اینست یا این جور آغاز میشود:

وبشر بر دوپای خویش ایستاد !

و بانگ زد منم سرور زمین ..(دقیق نیست)

و سپس مشتی خاک برداشت و گل کرد و بسان خود بساخت!

(چنان زیبا بود که بر آن سجده برد

و

آنگاه سقوط آغازید...

.....

...

ءءءءءءءءءءءءءءءءء

بهر حال، خیلی زیبا سرودی و آنکس که با گوهر انسانی انسان آشنا باشد میتواند این گونه بسراید!

و این هم هدیه من به قویدل و مزدک!

به کرکسی که کبوتر ِ صلح مینمود!

به آدمکی که اسطوره مینمود!

به اسطوره ای که شکست!

وان خدا که بمرد.

لعنت بر آن سپیده کاذب!

که زشتی شب را ,

در هاله ای زنور,

حتی به لحظه ای ,

ز دیدگان خواب رفته من بربود!

لعنت بر آن دروغ !

آن عفریته عجوز,

سالمند و پیرچون خود دروغ!

هیهات !

چه زیبا که مینمود.

آن سفلیسی عجوز!

چو کهنه کار, فاجشه ای,

افسونگرانه و لوند!

به زور جنبل و به جادو,

چون عروس باکره ای,

بر سر بازار و مسجد و هر دیر !

عشق را سبد سبد,

به طلا بفروخت.

آه.. !

لعنت به من , به تو!

کین روسپی ,

چه ارزان و ساده ,

دل زما بربود!

آه..,

لعنت بر آن سپیده کاذب !

که ظلمت شب را ,

درهاله ای ز نور ،

پنهان نموده بود.

حبیب تبریزیان

17آوریل 2007

ناصر مستشار

مي دانيد چرا ما ايرانيها به اين بدبختي حکومت اسلامي افتاده ايم ، کامنت زير را بخوانيد تا متوجه شويد که ملت ايران از کجا رنج مي مي برد؟ در سال 57 در آن غو غاي انقلاب اسلامي کسي حتي شاه جرات نمي کرد به خميني عارف،متقي ورهبر رهائيبخش اساعه ادب و سئوالي ويا انتقادي نمايد لهذا به فرمان نيروهاي ناشناخته، فرشته ائي بنام خميني مي بايستي بر اين ملتي که پيشا پيش نسخه محکوميت خود را تائيد وحمايت کرده بود حاکم مي شد ! حالا من ناصر مستشار که فقط سئوالي از حزب مشروطه مطرح کرده ام ولي شخصي اجير شده يا مريد اينچنين گرد وخاک مي خاک مي کند؟ اگر در آن دوران کسي خميني را زير سئوال مي برد چه حکايتي داشتيم!

این اقای مستشار چه عقده ای به داریوش همایون دارد !!!!

اگر میخواهی با کسی در بیفتی دنبال یکی برو در قد و اندازهای خودت

تو نه سوادش رو داری ونه توانائیش را.

برو بزرگترت رو بفرست پسر جان

مزدک

نظارت سازمان ملل بر روند انتخابات مجلس و لغو نظارت شورای نگهبان، دو شرط اصلی برای شرکت در انتخابات تیتر مقاله

یارو را بده راه نمیداند سراغ خونه کدخدا را میگرفت!جناب نهضت آزادی بجز حمالی اسم آزادی تا بحال اجازه جیک زدن را هم نداشته و قاچاقی دارن زندگی میکنند!در ثانی این ارازل و اوباش اصلا دنیا را قبول ندارند اینها اصلا بشری غیر از خودشون را قبول ندارند که به حقوق بشر فکر کنند!تازمانیکه اسلام در این سرزمین اسلام زده قدرت دارد حرف از آزادی و انتخابات و حقوق بشر جز زحمت دیگران و بردن عرض خود نیست!

مهران

درود بر شما جناب ایرانی

داستان این رفقا حکایت شتر مرغ است.

بجای اینکه گذشته خود را مورد بازبینی قراردهند و از اشتباهات فاحش

خود پند گرفته به این ان می تازند و یکسویه می خواهند همه اشتباهات

را به دیگران نسبت داده تو گویی اینها همه دموکرات زاده بودند و اگر مثلأ

شاه فلان کار رو نمیکرد الان اینطور نمیشد!!!

جز تاسف برای این رفقا من کار از دستم بر نماید.

موفق باشید.

محسن کردی

تختی و مرگش؛ بعد از چهل سال سوالی بی پاسخ

تصورش را بکنید؛ دیوید بکهام کاپیتان تیم فوتبال انگلیس بخاطر اختلاف با زنش خود کشی کند یا فرضا استکاتلندیارد او را بکشد. یک قصاب خود را از قناره آویزان کند و هفت نفر دیگر نیز خودکشی کنند. یکی برود سراغ زن بکهام بخواهد او را بکشد که چرا با شوهرت اختلاف داشتی!! آیا اتفاق چنین امری در انگلستان قابل تصور است؟ در ایران امروز خودمان چطور؟ چه کسی ممکن است بمیرد یا او را بکشند و هفت نفر به طریق بالا نیز خود را بکشند؟ آیا آن هفت نفر که خود را کشتند بخاطر آن بود که تختی یک چیز دیگری بود؟ پس اگر تختی امروز در همان سن و سال سی و شش هفت سالگی به همان اندازه محبوب مردم ایران بود و خود را می کشت یا دستگاههای امنیتی او را می کشتند، آیا بازهم هفت نفر به همان وضع بالا بدنبالش میرفتند؟ خوب میدانیم که نه.. کسی امروز خود را به خاطر تختی به کشتن نمیداد و این کار را بسیار ابلهانه می پنداشت. پس یک تفاوتی بین طرز فکر مردم امروز ایران و مردم دیروز ایران باید بوجود آمده باشد. مردم دیروز عقبمانده بودند و مردم امروز شاید نه بسیار اما به اندازه لازم آگاه هستند.

درست مثل یک باستانشناس از یک تکه نان و نخ و میخ و سفال که در یک مکان می یابد میتوند از وضع زندگی مردم آن دوره آگاهی بیابد، اهل سیاست نیز باید چنین باشند. متاسفانه باوجود آنکه منابع بیشماری در مورد وضع زندگی و فرهنگ و اخلاق مردم ایران نگاشته شده اما گویا پرده تعصب آنچنان جلوی چشم ما مردم را می گیرد که هرچه بتوانیم تلاش می کنیم که عیب و نقص خود را ندیده و برعکس، خیلی هم حسن در آن ببینیم. آیا ایرانی را می شناسید که از تعریف و تمجید حتا الکی بدش بیاید؟ ما مردم حتا اخلاق و فرهنگ ایرانی امروز را خوب نمیتوانیم ببینیم چه رسد به زمان تختی که بسیاری از ما آن دوران را نیز به چشم دیده ایم. خوب بخاطر دارم که از دوران کودکی، هروقت صبحت آفریقا و قبایل آن میشد، آدمخوران و وحشی ها به ذهنم متبادر میشد و این در شرایطی که آدمخوری شاید بسیار بندرت در قدیم در آنجا رخ میداده اما ما آنچنان از آدمخوری آفریقاییان حرف میزدیم که گویی در کنار سبزی قورمه و آبگوش هفته ای یک بار هم شام مثلا آبگوشت قلوه گاه آدم دارند! یا وقتی رقصهای سرخپوستها یا آفریقاییان را در فیلمها می دیدیم می گفتیم این رقصهای مردم عقبمانده است. و این در حالی که جلوی چشم مان کم نبودند از مردم ایران که در محرم به سرشان گل میمالیدند با سینه میزدند و بازنجیر روی شانه ها می کوبیدند آنچنان که پوست میرفت و خون میریخت و یا باقمه توی سر خودشان میزدند. حتا توی سر بچه کوچک شان قمه میزدند. البته اگر این کارها را آفریقایی ها و سرخپوستان می کردند خیلی راحت آنها را وحشی میخواندیم اما خوب... چون ماییم، چیزی نمیگوییم.

اگر هم محسن کردی جرات کند و البته از آن شکرها نخورد (آخه خودم شکم آنکه بگوید مردم ایران وحشی هستند میدرم) اما این ها را نشانه عقبماندگی مردم ایران زمان بقدرت رسیدن رضاشاه به حساب بیاورد میشود مجیز گوی پهلوی و توهین کننده به شعور مردم ایران!! چرا که خواننده نظرش این است که رضاشاه آدم بد و دیکتاتوری بود. یعنی طرف عیب به این بزرگی را ندید می گیرد که یک وقت خلاف نظرش در مورد رضاشاه اثبات نشود. حاضر نیست حتا بگوید که آقا.. قبول، آن مردم عقبمانده بودند اما بجز مشت محکم رضاشاه راه متمدنانه تر دیگری بود وسپس آن راه و امکان پیاده شدن آنرا هم شرح دهد.

چرا اینقدر سخت است که بپذیریم مردم ما عقبمانده بودند؟ راستی امروز که دیگر کسی زنجیر نمیزند و با قمه توی سر کودکش نمی کوبد؟ عکسی چیزی در این مورد ندیده اید؟

هدف من از این کامنتها این نیست که توی سر خودمان بزنم و خود و مردم مان را تحقیر کنم. تنها تاکید بر یک نکته دارم و آن اینکه، اگر مرض را خوب تشخیص ندهیم، راه علاج را نیز اشتباهی تجویز خواهیم کرد. عاقل را یک اشاره باید تکافو کند.

محمدرضا

سهم ايران در درياي مازندران كمتر از 50 درصد نيست

آیا این «گروهی از حقوق دانان ، اقتصاددانان و کارشناسان سیاسی و فرهیختگان ایران" هیچکدام اسمی ندارند ؟ لا اقل از هر صنفی یک نفر را معرفی می کردید .

به هر حال تصور میشود این گروه بظاهر همه فن حریف ، خیلی در عالم رویا تشریف دارند و هنوز واقعیات زمان را نمیتوانند یا نمیخواهند درک کنند . این حضرات در هنگام نوشتن این بیانیه پراحساس ، بهتر بود حداقل از خودشان می پرسیدند که بر فرض اگر 50 درصد دریای خزر به ایران واگذار شود ، تکلیف تاسیسات ساحلی کشورهای ترکمنستان و جمهوری آذربایجان چه خواهد شد ؟ از طرفی ، اگر «مفاد عهد‎نامه‎ي مؤدت ميان دولتين ايران و جمهوري شوروي روسيه (13 دسامبر 1921) و قرارداد بازرگاني و بحر پيمايي ميان دولت‌ايران و اتحاد شوروي (25 مارس 1940)" بدون نیاز به تعبیر و تفسیر ، بر سهم 50 درصدی ایران از خزر دلالت دارد ، چرا رژیم آریامهری در طول مدت 39 سال از عقد قرارداد تا سرنگونی ، هیچ اعتراضی به تسلط شوروی بر کل دریای خزر ، منهای چند مایل از سواحل ایران ، نکرد ؟ در این مدت ، این «حقوق دانان و کارشناسان سیاسی و اقتصاددانان و فرهیختگان ایران" کجا تشریف داشتند ؟ چرا احدی به اعلیحضرت یادآوری نکرد که سهم «نیاآبی" ایران را از چنگ اجانب رها سازد ؟ طبق فرمایش این آقایان و خانمهای همه فن حریف ، فدراسیون روسیه باید بنادر خود را در سواحل خزر بابت «سهم الارث" کشورهای نوزاد!! شوری مرحوم ، در اختیار آنها قرار دهد!!

آقایان و خانمهای محترم ، مردم بدبخت و فلک زده ایران ، باندازه کافی هزینه لاف زنی ها و خیالپردازی های شما را داده ، دیگر شیرش نکنید ، اجازه بدهید به سهم واقعی خود قانع شویم که توان تعدی به حقوق دیگران را نداریم . دیگر گذشت آن زمانی که « به مرگ گرفتن و به تب راضي كردن" حداقل در بین عوام معنی و مفهوم داشت . بهتر است بجای «اندرز" دادن به «سهم خواهان بیگانه" ، به غوطه وران در وهم و خیال اندرز بدهید که اولاً دوران قلدری روبه اتمام است و کارآیی خود را از دست داده است و ثانیاً اگر هم قلدری نتیجه بخش باشد از دست و توان ما بر نمی آید و اگر خیلی هنر کرده باشیم مرزهای فعلی را حفظ میکنیم و بس .

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید