رفتن به محتوای اصلی

ملیت شما چیست؟ (What is your nationality?)

ملیت شما چیست؟ (What is your nationality?)

فرامرز (یک ایراندوست

«ملت ایران» یا «مردم ایران»؟

آقای آیدین اگر واقعاً مایلید یک چیزی "درک" کنید بدانید که گوگول بازی و ردیف کردن نمره و آمار هیچ چیز بشما یاد نخواهد داد. باید بروید اول خط و از قدم اول شروع کنید. اولین قدم بدور انداختن تعصب است و باز کردن فکر. دومین قدم دورانداختن نتیجه گیریهای مورد علاقه و تلاش برای برای مشت و مال دادن حقیقت است برای اینکه آنرادر نتیجه ایکه دوست داریم جا بیندازیم.

اگر موفق بگذراندن این دو قدم شدید آنوقت شاید بتوانید درک کنید که قومیت و ملیت (ethnicity & nationality) دو واژهٌ کاملاً متفاوتند و هیچیک جای دیگری را نمیگیرد. قومیت بیانگر وابستگیهای طبیعی انسانهاست (نظیر نژاد و زبان و مشخصات دیگر که بما بارث میرسد). ملیت، در دنیای مدرن، واژه ایست قراردادی که انسانها را در یک مجموعهٌ سیاسی اجتماعی (و معمولاً جغرافیائی) تحت یک نظام سیاسی و اجتماعی مشترک بهم پیوند میدهد. یک ملت ممکنست صرفاً از یک گروه قومی تشکیل شده باشد (که تعداد چنین ملتهائی روزبروز کمتر میشود) یا اینکه مانند اکثر ملل دنیا از چندین گروه قومی تشکیل شده باشد. اسم یک ملت ممکنست با اسم یک (یا بیشتر) اقوامش یکسان باشد یا هیچ شباهتی باسم هیچیک از اقوامش نداشته باشد. ملت ایران از نوع اخیر است، یعنی ملتیست متشکل از قومیتهای مختلف که نام هیچیک "ایرانی" نیست، ولی همگی دارای ملیت ایرانیند (همانطور که مثلاً ملیت کانادئی یا اطریشی لزوماً گویای قومیت افراد نیست). بهمین سادگی!

مشکل ما اینست که ملت ایران هنوز نتوانسته از گذشتهٌ استبدادزده و دیکتاتور صفت و ساختار تبعیض آمیز خود خلاص شود و جامعه ای مدرن و پیشرفته با حقوق شهروندی متعالی و مساوی برای همهٌ افراد بسازد. فرق ملت آلمان و ملت ایران برخلاف نظر شما در ترکیب اتنیکیش نیست بلکه در اینست که ملت آلمان تا حد زیادی توانسته مشکلاتش را بدرستی بشناسد و برایشان راه حل مناسب پیدا کند ولی بخشی از ملت ایران بعد از یک تجربهٌ عقبگرایانه دوباره میخواهد یک عقبگرد تاریخی دیگر بکند و اینبار بجای مذهب توصل بقومیت را بعنوان راه حل علم کند.

حالا اگر شما مفاهیم مدرن ملیت و قومیت، و نقش متفاوت آنها را در زندگی اجتماعی و سیاسی نمیتوانید درک وهضم کنید، و هی خود را بدر و دیوار میزنید وواژه های مسخره نظیر ملت عاطفی و فرهنگی و "اتنیک ایرانی" و "ملت فارس" و غیره سر هم میکنید تقصیر کسی نیست. فقط بدبختی و فلاکت ملت ایرانرا میرساند که هنوز چه راه درازی را برای رسیدن بدنیای مدرن باید بپیماید.

آیدین تبریزی

«ملت ایران» یا «مردم ایران»؟

برای اینکه فرق بین «ملت آلمان» (German Nation) و «ملت ایران» (Iranian Nation) را بهتر درک کنیم به ترکیب اتنیکی دو کشور آلمان و ایران نگاهی بکنیم:

ترکیب اتنیکی کشور آلمان:

Ethnic groups: German 91.5%, Turkish 2.4%, other 6.1% (made up largely of Greek, Italian, Polish, Russian, Serbo-Croatian, Spanish)

ترکیب اتنیکی کشور ایران:

Ethnic groups: Persian 51%, Azeri 24%, Gilaki and Mazandarani 8%, Kurd 7%, Arab 3%, Lur 2%, Baloch 2%, Turkmen 2%, other 1%

German هم نام بزرگترین گروه اتنیکی در کشور آلمان است و هم نام ملیت آلمانی. اما Iranian اصلا یک اتنیک به حساب نمی آید و الا می نوشتند: 100% Iranian!

اگر بخواهیم معادل سازی کنیم، هم ارز German، باید گروه اتنیکی اکثریت یعنی Persian را قرار دهیم. پس هم ارز ملت آلمان (German Nation)، در ایران فقط می تواند ملت فارس (Persian Nation) باشد. کسانی که می خواهند یک هویت ملی ایرانی با تمام مشخصه های یک ملت اتنیکی و فرهنگی اختراع کنند و آن را هم ارز هویت ملی آلمانی قرار دهند، در واقع دارند با این تغییر اسم سر ما کلاه بس گشادی می گذارند! آنها همه مشخصه های هویتی ملت فارس، شامل زبان، فرهنگ، هنر، موسیقی و تاریخ فارس (Persian) ها را ملی اعلام می کنند و آنرا به نام ملت ایران جا می زنند و بقیه را قوم و قبیله و خرده فرهنگها و ... می نامند. البته تردیدی ندارم که اگر فارس ها واقعا اکثریت بزرگی داشتند و نه اکثریت یک درصدی تقلبی! و مثل آلمان 90 درصد جمعیت را تشکیل می دادند، در استفاده از نام ملت فارس تردید نمی کردند و نام کشور را هم به پرشیا تغییر می دادند! اما چون این اکثریت را ندارند، مجبورند با رنگ کردن ما، هویت ملی خودشان را با نام ملت ایران به ما به عنوان هویت خودی قالب کنند و شاید چند نسل دیگر که آسیمیلاسیون کار خود را به خوبی انجام داد و اکثریت 90 درصدی هم حاصل شد، دوباره نام پرشیا و ملت پرشین را انتخاب کنند!

پس ایرانی بودن تنها نشان دهنده تابعیت و وضعیت شهروندی (citizenship) است و این مفهوم را باید با «مردم ایران» و «شهروندان ایران» نشان داد و نه «ملت ایران». همانطور که مثلا در آلمان در مباحث روزمره وقتی می خواهند به همه 100% شهروندان آلمانی اشاره کنند، می گویند مردم آلمان. اما وقتی به تاریخ و هویت تاریخی و مشترک اتنیک آلمانی (German 91.5%) اشاره کنند می گویند: ملت آلمان. به همین ترتیب در ایران هرگاه در مورد مسائل روزمره که اشاره به عموم شهروندان ایران دارد، استفاده از «مردم ایران» درست تر است و هرگاه مثلا در مورد تاریخ هخامنشیان صحبت می شود، نباید از تاریخ «ملت ایران» حرف زد بلکه باید از تاریخ حکمرانی «ملت فارس» به عنوان بخشی از «مردم ایران» صحبت کرد. همینطور در مورد مثلا تاریخ مادها، از تاریخ حکمرانی ملت کرد به عنوان بخشی از «مردم ایران» و در مورد صفویه باید از تاریخ حکمرانی ملت آذربایجان به عنوان بخشی از مردم ایران سخن گفت. اگر اینگونه باشد و کسی نخواهد هویت و تاریخ خودش را رنگ کند و در قالب ایرانی به من به عنوان هویت و تاریخ ملت ایران تحمیل کند، من چه دشمنی می توانم با تاریخ و هویت فارس ها داشته باشم. مگر نمی گویید که قبل از سلجوقیان هیچ ترکی در ایران نبوده و همه بعدا به اینجا مهاجرت کرده اند، پس چطور تاریخ 2500 سال پیش، تاریخ من هم می تواند باشد که حداکثر 1000 سال است به اینجا مهاجرت کرده ام؟!

من از هموطنان فارسم سئوال می کنم. چرا می خواهید به زور هم که شده ما را همرنگ خودتان بکنید تا فریاد هارای هارای من ترکم (یعنی فارس نیستم!) به آسمان بلند شود! چه اشکالی دارد که شما هم بزرگترین ایالت مرکزی ایران را به نام تاریخی پرشیا بنامید و خود را با افتخار پرشین بدانید و وارث کوروش کبیر. شما ملت سخاوتمندی هستید که می خواهید هویت غنی تاریخی و فرهنگی تان را با ما بی فرهنگها هم قسمت کنید ولی علف باید به دهن بزی شیرین بیاید. اجازه بدهید ما هم با این هویت همیشه شرمسار تاریخمان بسوزیم و بسازیم! اما مگر آلمانها آنهمه در زمان هیتلر جنایت علیه بشریت کردند، امروز از هویت خود شرمسارند که من از اینکه زبانم و هویتم قرابتی با چنگیز و تیمور دارد، شرمسار باشم و از هویت و زبان مادریم برگردم؟!

اصلا کدام جامعه ای در دنیا را سراغ دارید که در آن تاریخ این قدر موضوعی ناموسی و مرگ و زندگی شده باشد؟ مگر اینهمه ملتهای مختلف دنیا که هیچ تاریخ و تمدن درخشانی نداشته اند مثل کشورهای اسکاندیناوی، امروز با بحران هویت مواجهند؟! تاریخ را به تاریخ دانان واگذار کنید و بگذارید در زمان حال زندگی کنیم. تا حافظه نسلها به یاد می آورد، من زبانم ترکی آذربایجانی بوده، موسیقی ام موسیقی آشیق ها و رقصم رقص آذربایجانی. بگذارید این میراث فرهنگی نسلها را حفظ کنم و توسعه دهم و از نابودی رهایش کنم. هیچ فکر کرده ایم چرا از این همه خواننده لوس آنجلسی یک نفر نیست که موسیقی ترکی آذربایجانی بخواند یا کردی بخواند البته نه فقط تکرار فولکلور قدیمی بلکه مدرنترین سبکهای موسیقی روز دنیا را تا دختران و پسران جوان ما مجبور نباشند، بین موسیقی فارسی و موسیقی آن سوی مرزها یکی را انتخاب کنند؟! چرا پایه های زایش فرهنگی، هنری و ادبی اینهمه آذربایجانیان این سوی مرز آنقدر سست شده است که تولیدات فرهنگی و ادبی شان به زبان مادری در برابر جمعیت کوچک آن سوی مرز ناچیز است؟!... همه چیز تاریخ نیست و شاید بتوانم بگویم تاریخ هیچ نیست!

Javat

اینکه موضوع

"همه این نزاع ها در 80 سال گذشته بوجود آمده است" کاملا درست است ولی باید سوراخ دعارا درست نشان داد.موضوع "ملتها وتوده های دربند",80 سال پیش با تاسیس حکومت شوروی شروع وبعد باقدرت گرفتن استالین وتوسط عوامل داخلی اش بشدت پیگیری شد. اماپانترکیسم قدمتی کم بیشتر دارد. این مشکلات را فقط به حکومت پهلوی ها نسبت دادن بی انصافی محض است. قبل کمونیسم و تاسیس شوروی چنین مسایلی مطرح نبود.

در نهایت باید مقتضیات زمانه را در نظر داشت.تاهمین 20-30 سال پیش پرتقال ویونان حکومت نظامی ودیکتاتوری داشتند.فرانکو دهه 70 از دنیا رفت. دولت دموکراتیک اسپانیاهنوز تجزیه طلبان باسک را سرکوب میکند واجازه استقلال نمی دهد.انگلستان ایرلند جنوبی را استقلال نمی دهد. زنان سوئیس در 1971(دربعضی مناطق 1990),پرتقال1976 اجازه رای یافتند.انتظار زیادی در ان شرایط بحرانی جنگ های جهانی وبین اندو داشتن بیفکری است.در ان شرایط اولویت با استقلال وتمامیت ارضی وامنیت بود. درطی ده سال, دهها دولت عوض شد, اتگلیس وروس مملکت را اشغال وتقسیم کرده بودند وهر کس ساز جدایی وحکومت مستقل میزد- مانند "سر خزعل" , اموزش وپرورشی وجود نداشت,مردم گرسنه وخسته از جنگ داخلی وناامنی,

در چنین شرایطی ایا اموزش بزبان مادری اولویت داشت؟

در زمان محمد رضا پهلوی با ان خرس شمالی وجنگ سرد وضعیت چندان بهتر نبود. در فاصله 1970-1980 فقط در خاور میانه چقدر شورش وکودتا وتعویض دولت صورت گرفت(شورش ظفار,کودتای ضیاالحق,کودتا های ترکیه,حمله شوروی واشغال افغانستان,کودتاهای عراق,جنگهای اعراب واسرائیل,...)

این انقلاب نالازم بود. حکومت بختیار بهترین موقعیت تمام دوران تاریخ ایران برای گذار به دموکراسی بدون خونریزی بود.

نویدار

aghaejaze@gmail.com

پیرامون گفتار آقای آیدین تبریزی در باره "امانتداری در ترجمه!" و نوشته اشپیگل، لازم به روشنگری است که تیتر نوشته اشپیگل به زبان اصلی Der Falsche Friedensfürst است که من آن را "فرمانروای قلابی صلح" ترجمه کرده ام. در اینجا سخنی از ایران یا پارس در میان نبود.

لازم به روشن گری است که ایران در تمام هزاران سال موجودیت خود به زبان های ایرانی "ایران" خوانده می شد. این کشور-ملت تنها در زبان های اروپایی است که در یک دوره "پرشیا، پرزین، پرسیس و غیره خوانده می شد که پس از اقدام رضا شاه و درخواست او، این زبان ها این کشور را از حدود 80 سال پیش ایران خواندند. بنابراین در زبان فارسی تنها یک نام برای این سرزمین وجود داشته و دارد و آن هم ایران است و نیازی به استفاده از واژه پارس به جای پرشیا نیست.

آیدین تبریزی

اشپیگل و تاریخ ایران : «سازمان ملل همچنان از شاه خودکامه ایرانی تجلیل می‌کند.»

آقای نویدار عزیز، قبل از هر چیز از زحمتی که بابت ترجمه کامل این مقاله کشیده اید تشکر می کنم. من با توجه به لینکی که در ابتدای ترجمه گذاشته بودید متوجه شدم که شما از متن آلمانی ترجمه کرده اید و در کامنتم هم به رادیو زمانه اشاره کردم و نه ترجمه شما. اما با مطالعه ترجمه شما هم متوجه شدم که در دو مورد پارس را ایران ترجمه کرده اید (البته من نسخه انگلیسی را خوانده ام و فکر می کنم نسخه آلمانی هم باید به همین ترتیب باشد اگر نیست اصلاح بفرمایید):

«در این میان حتی در کتاب های درسی مدرسه های آلمان نیز این "ایرانی باستانی" (کوروش) به عنوان پیشاهنگ سیاست بشردوستی تدریس می شود.»

Even German schoolbooks describe the “ancient Persian king” as a pioneer of humane policies.

«این لوح اکنون نماد "غرور ملی ایرانیان" شده اشت.»

It has become an object of “Persian national pride”.

شما نوشته اید: « این کشور-ملت تنها در زبان های اروپایی است که در یک دوره "پرشیا، پرزین، پرسیس و غیره خوانده می شد که پس از اقدام رضا شاه و درخواست او، این زبان ها این کشور را از حدود 80 سال پیش ایران خواندند. بنابراین در زبان فارسی تنها یک نام برای این سرزمین وجود داشته و دارد و آن هم ایران است و نیازی به استفاده از واژه پارس به جای پرشیا نیست.»

اما دوست عزیز مفاهیم دولت-ملت یا کشور-ملت که شما نوشته اید مفاهیمی مدرن است و در مباحث تاریخی کشورها را با سلسله ها می شناسند، نه با نام کشورها. چون اصولا کشورها مرزهای تعریف شده و شناخته شده بین المللی نداشتند. بنابراین در بررسی تاریخ باید از امپراتوری پارس یا هخامنشی، سلجوقیان و... نام برد و نه نام کشورهای تازه به رسمیت شناخته شده جهانی.

اما بحث ما در این سایت در مورد هویت ملی و اینکه آیا ایران با تنوع اتنیکی بسیارش می تواند یک ملت نامیده شود و هویت ملی داشته باشد یا نه باید از «مردم ایران» استفاده کرد، بود که این مقاله هم رسید. در مقاله زیر نشان داده شده که در کشورهایی که از نظر اتنیکی یکدست نیستند، یعنی در واقع یک دولت-ملت (Nation-State) شناخته نمی شوند مثل آمریکا، عبارتی مثل «ملت آمریکا» اصلا استفاده نمی شود:

http://iranglobal.info/taxonomy/term/2087

به همین ترتیب ایران هم که تنوع انتیکی بالایی دارد، نمی تواند یک دولت-ملت (Nation-State) باشد و به جای ملت ایران باید از مردم ایران استفاده کرد. در کنار مردم ایران، ما ملتهای اتنیکی و فرهنگی فارس، ترک آذربایجانی، کرد و... را هم خواهیم داشت که فاقد معنای سیاسی هستد بلکه تنها مفهومی اجتماعی و فرهنگی هستند.

مثلا در همانجا در مقاله اشپیگل که از “Persian national pride” (غرور ملی فارس) نام برده شده در باطن خود متضمن اعتقاد نویسنده مقاله به وجود یک ملت اتنیکی فارس است و الا چگونه غرور ملی فارس می تواند بدون وجود یک ملت فارس معنا داشته باشد؟!

جناب ایرانی،

نوشته اید:

"آیدین چون پاسخ دکتر فرخ کامل بود نیازی به بیشتر نوشتن نیست. ولی در رابطه با ایرانی و اراجیف همیشه آیدین.."

جناب ایرانی، خیلی علاقه مندم بدانم که این پاسخ کامل دکتر فرخ در کدام نشریه معتبر بین المللی چاپ شده است؟! لطفا لینکش را برای اطلاع خوانندگان اینجا قرار دهید.

حبیب تبریزیان

اشپیگل و تاریخ ایران : «سازمان ملل همچنان از شاه خودکامه ایرانی تجلیل می‌کند.»

شبه نقد گرائی تاریخی و ندیدن اولویت های نقد سیاسی!!!

وقتی کار نقد تاریخی ، فلسفه تاریخ را ندیده گرفته و به بحر طویل سازی و قصیده پردازی، میافتد و هنگامیکه رژیم و دستگاه های تبلیغاتی او زیر جلد فیلسوف نماهای سیاستگر میرود تا توسط آنان بنیانها و نماد های اساطیری و نیمه اساطیری مارا ،که میتوانند جلیقه نجات ما در این برهه دین زدگی آخوندی باشند زیر سئوال برند، یکی مدعی رفتار حقوق بشری مدرن برای کوروش میشود و دیگری به انکار او برخاسته و از او دیو میسازد.

جامعه شناسی تاریخی میگوید هویت هر ملتی که میخواهد به فاز تشکیل یک دولت ـ ملت مدرن برسد، علاوه بر زیر ساخت های مدرن کاپیتالیستی به یک شناسنامه تاریخی نیاز دارد تا بر اساس آن انسجام و بافت ملی خود را تقویت کند ، تا به انگیزه غرور ملی، راحت توی بغل پان اسلامیسم و روسوفیلیسم و... نیفتد تا به خبر چین دستگاه ک گ ب یا اطلاعات رژیم تبدیل نشود د و... .

حقوق بشر در متن عقلانیت تاریخی خود، مثل عدالت نوع سوسیالیستی( نه به معنای کمونیستی بلکه به معنای سوسیال لیبرالیستی) پدیده ائی مدرن و خاص عصر بورژوازی است. اما این دیسکورس یا گفتمان، ریشه اش به اعماق تاریخ میکشد همچنان که عدالت خواهی اجتمائی نیز. حقوق بشر در متن غیر عقلانی، و اتوپیک خود ریشه در قرون دارد و کوروش بدلائل ویژه تاریخی یکی از نماد های تاریخی آنست.

عصر هخامنشی بدلیل چند گانگی دینی و مداراگری دینی در ساز و کار دستگاه هخامنشی میتوانسته و از این ظرفیت بر خوردار بوده است تا به اقوام و مللی که خدای دیگری را میپرستیده اند،آزادی داده و احترام آنها را رعایت کنند. این امر، این ویژگی را به کوروش داد تا از استقبال مردم سرزمین های مفتوحه برخوردار شود و لاجرم دلیلی عینی برای اعمال قهری، ورای الزامات دولتمدارانه در چهارچوب زمان خود از طرف او وجود نداشته است.

ولی آنچه در این بین برای من مطرح میشود اینست که اصولاً پرداختن به این قبیل مسائل؛ تا هنگامیکه ما مسئله بحران هسته ائی را داریم ، تا مسئله پرداخت مستقیم رایانه را که از طرف احمدی نژاد ، برای رشوه دهی موقت به رأی دهندگان، را داریم ، تا مسئله طرح کاندیداتوری مجدد سید خندان و سر کار پرداز معروف جمهوری اسلامی را داریم و... و هزار یک مسئله دیگر؛ تا چه اندازه ناشی از ندیدن اولویت هاست و تا چه اندازه برای سر کار گذاشتن خلق الله !!!

آیدین تبریزی

اشپیگل و تاریخ ایران : «سازمان ملل همچنان از شاه خودکامه ایرانی تجلیل می‌کند.»

امانتداری در ترجمه!

"UN Treasure Honors Persian Despot"

ترجمه رادیو زمانه: «سازمان ملل همچنان از شاه خودکامه "ایرانی" تجلیل می‌کند.»

ترجمه برابر اصل: « گنجینه سازمان ملل از شاه خودکامه (دسپوت) "پارس" تجلیل می‌کند.»

وقتی من می گویم تمام شاخصه های اتنیک فارس را با رنگ ایرانی در قالب هویت ملی ایران به ما تحمیل می کنند و یک ملیت اتنیکی ایرانی اختراع می کنند، اشاره ام به همین دست بردن در حقایق تاریخی است. وقتی آقایان «پارس» را «ایران» ترجمه می کنند، دقیقا به این معناست که از نظر آنها ایران = فارس است و ملت ایران نام دیگر ملت فارس است! من این مقاله را چند هفته پیش دیده بودم ولی نخواستم خودم آن را منتشر کنم که به دشمنی با تاریخ پارس متهم شوم.

رحیم

بحثی که آقای تبریزیان مطرح کرد و پاسخ آقای توکلی به آن

سوال من از آقای توکلی این است که اگر از روز اول که سایت را آغاز کرد به کاربران و نویسندگان اعلام میداشت که این سایت تنها مخصوص طرح کشمکش های قومی است (وضعیتی که دو سالی میشود که این سایت به آن دچار شده) آیا همکاران حاضر می شدند با آن همکاری کنند؟ یا آن همکاران ترجیح میدادند با سایتی همکاری کنند که همه مسائل ایران از جمله مسائل قومی را مطرح کند؟ سایت ایران گلوبال امروز عملا تبدیل شده است به سایتی برای طرح این گونه دعواها. شاید آقای توکلی از مطالب سایت نمونه بیاورند که نخیر از هر چهار مطلب مندرج در این سایت تنها یکی به این مطلب می پردازد. ظاهرا هم حق با آقای توکلی است. اما روحیه حاکم بر این سایت دیگر همان نیست که در آغاز بود. در این سایت بیش از اندازه به دعواهای قومی پرداخته می شود و بیش از هر جای دیگری به افکار ضد ایرانی میدان داده است. شما در هیچ کدام از سایتهای کردی یا آذری نمی توانید در مخالفت با ایده جدایی طلبی یا فدرالیزم قلم بزنید و از آن عجیب تر اینکه نمی توانید ایده کردستان فدرال را فدرال مرضی بنامید یا هواداران جدایی یا فدرال کردستان را شوونیست بنامید اما اینجا و زیر سایه توجهات آقای توکلی هرکه از راه برسد به نام شوونیزم فارس شلوار خود را پایین کشیده و به هرچه ایران و ایرانی است خرابی می کند و آقای کیانوش توکلی نام این را می گذارند آزادی بیان و دمکراسی. وقتی آدم بجای کتاب خواندن اول برود سراغ اسلحه نتیجه اش همین میشود که امروز نفهمد دمکراسی یعنی چه و نفهمد که امثال نویدی با سوء استفاده از همین عنوان چه شیره ای دارند به سرش می مالند و چگونه آلت دستش کرده اند.

حبیب تبریزیان

مصاحبه واحيد قاراباغلي, سخنگوی انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجانی در ایران

دوست عزیز کیانوش!

به عنوان آدمی که در بنیادفلسفه سیاسی خود کوسموپولیتیست است، نه زیر بار فدرالسیسم سینه میزنم و نه زیر بار شونیسم، دوستانه میگویم سایت گلوبال کم کم به سایت فدرالیسم و ضد فدرالیسم تبدیل شده است.تمام ایران یک زندان بزرگ است و در درجه اول برای خود فارس ها. روی این اصل این زندان 70 میلیونی را به زندانیان فارس و ترک و بلوچ تقسیم کردن یعنی در درجه اول میدان دادن به عوامل رژیم برای مانور دادن و در ثانی به کسانی که میخواهند از نمد تناقضات بیعدالتی های قومی، برای خود کلاه درست کنند.

کیانوش توکلی

دوست عزیزم ؛جناب حبیب تبریزیان !

مطالبی که در ایران گلوبال منتشر می شوند دو دسته اند : اخبار بویزه اخبار حقوق بشری(دستگیری ؛ اعدام و....) و مقالات گوناگون که به ادرس سایت ارسال می شوند.

لازم می بینم یک بار دیگر تاکید کنم که اینجانب مطالبی را که در سایت منتشر می کنم به معنی تائید مضامین آن مقاله از جانب من نیست.

بنده تنها نوشته ها و نظرات خود راکاملا قبول دارم .

اما مقاله مورد اشاره در چارچوب فدارلیسم تنظیم شده بود حالا فردا مطلبی در رد فدارلیسم و در چارچوب حقوق شهروندی بدستم می رسد طبیعتاان نوشته را هم بدون کم و کاست در سایت منتشر می شود.نگاه کنید در انتخاب " برخی کامنت های جالب و خواندنی" عدالت نظری را رعایت می کنم

امروز به د لیل وجود دمکراسی فراوان و "عدالت نظری " ؛ ایران گلوبال

به میدانی بر ای برخورد نظری عقاید مختلف درجنبش سیاسی مبدل شده است .

شخص شما بخوبی در جریان پا گرفتن اتاق های پال تاکی " فرهنگ گفتگو " بوده اید . در ان سالهای اکثر روشنفکران چپ و جمهوریخواه دیوار بلندی را بین سطلنت و جمهوری کشیده بودند. ما این سد را شکاندیم

بنابراین نگران نباشید دمکراسی راه حقیقت را هموار می کند

Javat

چند خاطره پراکنده در باره" عکس دسته جمعی"

کمی روشن تر بنویسیم

"کوسموپولیتیست" همان انترناسیونال چپ اردوگاهی است

"نه زیر بار فدرالسیسم سینه میزنم و نه زیر بار شونیسم" یعنی مملکت به بعضی جا های مبارک

"فدرالیسم و ضد فدرالیسم " غلط است بلکه تجزیه طلب وضد تجزیه طلب صحیح است.

افراد بسیاری گفتند که معیار براساس حقوق شهروندی ویا همان حقوق بشر باشدولی اقایان ملاکشان ملاک خونی-نژادی و.. است.بعد نامه مینوسندوشکایت میکنند که چرا از ما ملت کاران ونژادپرستان حمایت نمیکنید. ملت ایران حمایتی نخواهد کرد.چنددلیل:

1- ایرانیان چنان در هم پیچ اند که جداکردنشان ممکن نیست.در خانواده ای پنج داماد از قومیتهای مختلف وجود دارند

2-ایرانیان علیرغم غیرقابل پیش بینی بودن, بسیار ناسیونالیستند(درست یا غلط)وهرگونه تجزیه طلبی را بشدت عکس العمل نشان میدهند وهر گونه سخن بوداری را بشدت مشکوک قلم داد میکندد. نمونه پتیشن عناصر مشکوک راجع به اموزش به زبان مادری که از نوامبر 2007 تا الان حدود 200 رای اورده(ایدین تبریزی واقای اردلان امضا کرده اند)

3-عمده خانواده های ایرانی-از هر قوم ونژاد در جنگ کشته ویا مجروح داده اند وبنابراین بسادگی چیزی را که برایش خون داده اند از دست نمی دهند. منی که پنج نفر از بهترین دوستان دانشجویم را در جنگ از دست داده ام و تکه پاره هایشان را در جبهه خود جمع کرده ام, همانقدر که از جنگ متنفرم,همانقدر که از ج ا متنفرم, همانقدر هم وطنانم را دوست دارم وهمانقدر در برابر تجزیه طلبان انچنانی واکنش نشان میدهم. تجزیه طلبی یک حق است ولی در شرایط نه گرفتنی است ونه دادنی.تجزیه طلبی یک حق است بشرطی که با دوز وکلک ودروغ وتحریف وجعل همراه نباشد. تجزیه طلبی یک حق است بشرطی که منجر به نفاق وهدر رفتن انرژی ها وانحراف نشود.

بارها گفته شد(در ارشیو موجودند) در شرایط فعلی ایچنین مباحثی انحرافی ودر جهت تقویت ج ا خواهدبود. گفته شد هر از چندگاهی که سایت به سمت مفالات ومباحث ضد رژیم جهت گیری سنگین میکند یکی از پان ترکان مقاله ای بحث برانگیز داده تا سایت را منحرف کند واین روال تکرار میشود.

درنهایت برای ادمی مثل من کرامت انسانی از هر چیزی مهمتر است ولی دلیلی نمیشود که وطنی را که برایش خون داده ام , بسادگی ازدست بدهم.

ایرج

از "برق هر کيلو ولت ۷۸ تومان" نترسيم، يا همچنان رانت، يا آزادی! فرهاد جعفری

این فرضیات در مورد کشوری صدق می کند که حاکمان آن بر منابع ثروت مجانی و در اختیار دولت مانند نفت و گاز دسترسی ندارند. لذا این پندارها در مورد ایران متاسفانه صدق نمی کند. حاکمان ایران نیازی به مالیات جامعه ندارند برای همین هم همواره میتوانند دستگاه سرکوب شان را تغذیه کنند. مضافا به آنکه سرنوشت مالیاتها نیز بدست آنهاست که ثروت کمی نیست و حساب و کتابی هم به کسی پس نمی دهند.

منوچهر جمالی

jamali@parseng.com

بدون شناخت فرهنگ سیمرغی- ارتائی ایران، معنا و محتوای آن دو عبارت کوروش ، مشخص ومعین نمیگردد . شناخت این فرهنگ که با زرتشتیگری تفاوت کلی دارد و دور محور داستانهای خانواده سام میگردد که سیمرغی بوده اند ، کوشش بیهوده در دفاع از فرهنگ ایران میگردد . برای شناخت محتوای گسترده این فرهنگ ، به آثار منوچهرجمالی مراجعه کنید

فرهنگ ایران، فرهنگ مردمی و جهانیست برای آراستن جهان

وبرضد جهان بینی ناسیونالیستی است که ازغرب به ایران آمده

کاهش فرهنگ جهانی ایران به ناسیونالیسم

که امروزه میان سطحی اندیشان رواج یافته است

علت بسیازی از تعصبات تنگ گردیده

وبزرگترین گزند را به فرهنگ ایران زده است

بیا جهان را به بد نسپریم

فرامرز (یک ایراندوست)

«ملت ایران» یا «مردم ایران»؟

از آقای آیدین معذرت میخواهم که با طنز و کنایه در مورد نوشته هایشان مینویسم. راستش اینستکه هرچه سعی میکنم بعضی از این مطالب را نمیتوانم جدی بگیرم! سئوال: ملیت شما چیست؟ (What is your nationality?)

پاسخ:

آمریکائی: آمریکائی

کانادائی: کانادائی

مکزیکی: مکزیکی

آلمانی: آلمانی

چینی: چینی

هندی: هندی

سوئیسی: سوئیسی

فرامرز و میلیونها هموطنش (از جمله آذربایجانیهای "تواب و شرمسار از هویت خویش"): ایرانی

آیدین تبریزی: جوابی ندارم. اگر بگویم "ترک" فکر میکنید شهروند ترکیه هستم. اگر بگویم "آذربایجانی" فکر میکنید شهروند جمهوری آذربایجان هستم. "ایرانی" را هم که حرفش را نزنید که بهش حساسیت دارم و از گفتنش تمام بدنم کهیر میزند. دررویا و دنیای ایده آل من اصلاً کشور و ملتی بنام ایران و ایرانی وجود ندارد و بالکل متلاشی شده. خلاصه فعلاً من ملیت ندارم و هویت طلب هستم. یعنی هی خودم را باینور و آنور میزنم که هویت و ملیتی برای خودم دست و پا کنم. هروقت پیدا کردم بهتان جواب خواهم داد. البته چون با شدت و پشتکار بدنبال یافتن ملیت هستم ممکنست برعکس همهٌ مردم دنیا چندین ملیت پیداکنم. مثلاً ملیت فرهنگی، ملیت معنوی، ملیت عاطفی، ملیت اتنیکی (چون "اتنیکی" غربیست و قیافه اش از "قومی" خوشکلتر است) و غیره. ولی تا موقعیکه ملیتهایم را پیدا نکرده ام گیج و سرگردانم و هر روز به چیز جدیدی متوسل میشوم. آخرینش ملیت "جمهوری اسلامی ایران" بود که زود گندش درآمد و مجبور شدم بیندازمش دور. تا ببینم تحفهٌ بعدی که پیدا میکم چی از آب در میآید.

بهروز ستوده

زمينه‌هاي عيني و ذهني پيشا چانه‌زني

از رژیمی که برای خود رسالت آسمانی قائل است و آنچنانکه رهبرانش بارها اعلام داشته اند ، آمده اند که راه ظهور "مهدی موعود" را در این کره خاکی هموار سازند ! از کسانی که سیاست های داخلی و خارجی ایران را در راستای افکار مالیخولیائی و جمکرانی خود قرار داده اند ! از دیوانگانی که هیچ اعتقادی به منافع ملی مردم محروم ودرمانده ایران ندارند و به تنها چیزی که می اندیشند از میان بردن هرگونه دگراندیشی و صدای مخالف داخلی و حمایت و پشتیبانی از گروههای تروریستی خارجی اسلام گرا است انتظار تعامل و همزیستی و صلح طلبی در سیاست خارجی نمی توان داشت . این جانیان تبهکار یاد گرفته اند که کشور و ملت را تا آستانه ورشکستکی کامل پیش برند و آنگاه که دیگر هیچ چاره ای ندارند و حکومت خود را در معرض نابودی احساس نمایند "جام زهر" را نوش جان کنند . در ماجرای پرونده انرژی هسته نیز اگر جز این اتفاقی بیفد عجیب خواهد بود .

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید