رفتن به محتوای اصلی

مبلغ هر آنچه حاکم است، نیستم!

مبلغ هر آنچه حاکم است، نیستم!

آزاده سپهری

azadeh_sepehri@hotmail.com

نوشته اید: "نگارنده این مقاله اشراف کامل دارد که در عرصه سیاست خارجی ، دوست و دشمن وجود ندارد بلکه تنها منافع ملی وجود دارد و دقیقا از این منظر است که اسرائیل ، امریکا و اروپا ...میتوانند در مقاطعی به منافع ملی ما نزدیک و یا دور باشند". از نظر من اتفاقا این یک خطای بزرگ در سیاست خارجی کشورهای مختلف است. این درست همان چیزی ست که مورد انتقاد مدافعین حقوق بشر است که بسیاری کشورها تنها برای رسیدن به منافع خویش به معامله با کشورهای دیکتاتوری مشغولند و سعی میکنند با سکوت خود آن کشورها را راضی نگه دارند. مشروعیت بخشیدن به این روش، سدی ست سر راه فعالین سیاسی و اجتماعی در کشورهای دیکتاتوری که سعی دارند دول دیگر را به اعمال فشار بر دولت کشور خود وادارند. اگر ما منافع ملی خود را بر حقوق انسانی ملتهای دیگر ارجح بشماریم، آنگاه نمیتوانیم هیچ انتقادی به مثلا آمریکا داشته باشیم که چرا روابط حسنه با عربستان سعودی دارد، و یا چرا دولت هوگو چاوز در صدد نزدیکی به جمهوری اسلامی ست.

ویکتوریا آزاد

راهبرد سیاست خارجی ایران تغییر ناپذیر است ! " اسرائیل از صفحه روزگار محو باید گردد "

آزاده عزیز درود و سپاس از اینکه کامنت گذاشتی و به نکته مهمی اشاره کردی اما در پراتیک و عمل سیاسی چنین که شماآرزو میکنید عمل نمیشود. در عرصه سیاست خارجی منافع ملی می بایست حرف اول هر رژیمی باشد حتی اگر با آرزوها و ایدئولوژی ماجوردرنیاید. به اعتقاد من هوگوچاوز خلاف منافع ملی مردم خود عمل میکند اما روابط حسنه امریکا با عربستان سعودی کاملا درست و اصولی است . ما تا به کی عقب ماندگی و ناتوانی خود را به حساب دیگران ثبت میکنیم. عدم رعایت حقوق بشر در ایران و یا هر کشور دیگری مخور سیاست ورزی کشورهای خارجی نیست .کشورهای دیگر فقط از منظر دموکراسی و پایبندی به پیمانها و عهد نامه های حقوق بشری وظیفه دارند نسبت به تضیغ حقوق بشر در کشورهای دیگر عکس العمل نشان دهند.ما نمیتوانیم از مردم کشورهای یخواهیم که منافع خود را قربانی بی عملی ما کنند و بجای ما با رژیم مبارزه کنند.

آقای جمال گرامی درود با سپاس از کامنت شما در خصوص نظرات شما اگر مایلید این سه مقاله را بخوانید

http://victoriaazad.com/index.php?option=com_content&task=view&id=164&I… http://victoriaazad.com/index.php?option=com_content&task=view&id=95&It… http://victoriaazad.com/index.php?option=com_content&task=view&id=24&It…

آزاده سپهری

azadeh_sepehri@hotmail.com

راهبرد سیاست خارجی ایران تغییر ناپذیر است ! " اسرائیل از صفحه روزگار محو باید گردد "

ویکتوریای عزیز، مرسی از پاسخی که دادی. نظر ما در این مورد متفاوت است. میدانم که در دنیای سیاست در بسیاری مواقع منافع یک ملت، و یا حتی در چهارچوب یک ملت منافع یک طبقه یا یک جنسیت بر دیگری ارجحیت و الویت دارد. با این وجود من مبلغ هر آنچه حاکم است، نیستم. من فکر میکنم دنیا باید به این سمت پیش برود که ملتهای گوناگون خود را عضوی از خانواده بشری بدانند و فکر میکنم که این "آرمان" زیاد بدور از واقعیت نیست. و صد البته تلاشهای منتقدین و مبارزین علیه وضعیت موجود است که میتواند به چنین "آرز"ویی جامه عمل بپوشاند. "پیمانها و عهدنامه های حقوق بشری" که شما به آن اشاره کرده اید نیز از دستاوردهای کسانی ست که در جهت بهبود وضع بشر میکوشیده اند و حاضر نبوده اند همه چیز را آنگونه که هست، بپذیرند.

جمال

خانم وکتوریا آزاد عزیز با کمال تأسف باید بگویم شما درک درستی از منافع ملی ندارید منافع ملی از نظر شما یعنی چه‌ ؟ آنطور که‌ از کامنت شما بر می آید منافع ملی از نظر شما یعنی یک ایران قدرت مند و شاید دیکتاتور زده‌ و توتالیتر که‌ بتواند چهار جوب مرزهای ایران پاسداری کند و از تمامیت ارضی دفاع کند و بتواند بمب اتم تولید کند .این دیدگاهی است که‌ دوستان اکثریت و جمهوریخواهان امروزه‌ از آن این جا و آنجا از آن شرمگینانه‌ دفاع میکنند و مرتب دم از منافع ملی میزنند .

خانم عزیز 70 ملیون جمعیت ایران منافع ملی همگونی ندارند چون ایران دارای یک هویت ملی یکدست نیست آنچه‌ برای شما منافع ملی نام دارد برای یک کرد، یک بلوچ ، یک عرب، ، یک ترک آسمیلاسیون ، کشتار، اشغالگری ، زندان و شکنجه‌ نام دارد .

از این بالاتر منافع ملی ایران مساوی نیست با قلدری و نیروی نظامی، و بمب اتم منافع ملی این ایران ناهمگون برابر است با آزادی، دمکراسی، برابری زن و مرد در عالیترین شکل آن ، لغو اعدام ، و بر چیدن زندان سیاسی و هتک حرمت ، تأمین معیشت، از بین بردن بیکاری، مدارس همگانی و اجباری و رایگان ،آزادی اجتماعات ، سندیکا،و، و، ،و منافع ملی عبارت از این حقوق انسانی میباشذ نه‌ آنچنان که‌ شما و همپالکی های شما به‌ نادرست دم از منافع ملی میزنید این نوع منافع ملی که‌ شما و اکثریت و جمهوریخواهان از آن دفاع میکنند باور کنید با کوچکترین بادی دود میشود و به‌ هوا خواهد رفت

ناصر کرمی

nasser.karami@gmx.de

خطر تجزیه ایران دروغی بیش نیست.

آقای آیدین تبریزی گرامی با سلام: اینکه ما تا کنون با نام مستعاری بنام" آیدین تبریزی" به گفتگو نشسته ایم، بر این اساس بوده که حداقّل شما را آقای کیانوش توکلی تا حدِ معیّن اطمینان می شناسند، چرا که ممکن هست شما اصلأ تُرک ایرانی و یا آذری نباشید و هدفمند خواسته اید، با دامن زدن به جریان قومی آشوب و ناامنی بوجود آورید، بویژه موقعیّتِ و جایگاهِ آذری ها را در ایران بخطر بیندازید. چنانکه تا کنون به اینکار بخوبی عمل کرده اید.....

نوشتارهای تا کنون شما سر ستیز با رژیم اسلامی نداشته و فقط انکار تخت جمشید، فرهنگ و تاریخ، جغرافیای ایران بوده که این خود بزرگترین کمک به استحکام رژیم بوده است، ولی چرا شما تا کنون از بیان نام و هویّتِ حقیقی خودتان خودداری کرده اید جای سئوال بزرگی هست،

امیدوارم حال که قصد دارید فقط در حوزهء حقوق بشر قلم را بکار گیرید، از معرفی واقعی خود سر باز نزنید، مطمئن باشید خون شما از هیچ کدام از ما رنگین تر نیست، خانوادهء شما در ایران و خارج از کشور از خانواده های ما بزرگتر نیست، در جغرافیای زادگاهِ خویش از دیگران سرشناس تر هم نیستید. منافع شما در ایران از هیچ کس بیشتر نیست و همهء ما هم آرزوی دیدار میهن و مُردگان و زندگان خویش را داریم، کوتاه سخن: تا زمانی که شما با نام حقیقی خود وارد میدان نشوید، در عرصهء سیاست نقشی مفیدی را بازی نکرده اید و نخواهید کرد، و همچنان به تُرک تباری و آذری تباری در ایران لطمه وارد خواهید کرد،

اگر یادتان باشد، در اوایل که شما کار خود را با سایت ایران گلوبال آغاز کردید، از شما تمنّی کردم که از روش تُرک پرستی و قوم و قبیله ستایی خود دست بردارید، جغرافیا و تاریخ، زبان پارسی و فرهنگِ ایرانی را بحال خود آسوده بگذارید، ولی شما از هیچ کوششی دریغ نکردید، اکنون نه اینکه نمیخواهید دست از روش خود بردارید، بلکه دیگر تیری در ترکش ندارید، و هرچه را هم تاکنون رها کرده اید یا به هوا رفته و یا بخود تُرک تباری شما بر گشته و یا بر خواهد گشت،

امروز هم مانند دفعات قبل کسی دیگر از شما خواهش نخواهد که از تُرک ستایی و تحقیر ایرانیان خود دست بر دارید، تازه خواهش هم خواهیم کرد که به کار خود پیگرانه ادامه دهید، این کمک بزرگی به مردم شناسی و فرهنگ شناسی تُرک تباری در ایران خواهد بود،

از سویی ایرانیان را هوشیارتر خواهد کرد که بدانند با چه کسانی همسایه هستند و در آینده چگونه و طبق کدام قراردادهای نظامی و سیاسی و با چه کشورهایی میتوانند امنیّتِ ملّی ایران را تأمین و سیاست و فرهنگِ تُرک تباری را در آسیای میانه، در آسیای صغیر و در خاورمیانه کنترل و در محاصره داشته باشند.

آقای تبریزی، حکومت خلیفه گری علی خامنه ای امروز ایران آریا تباری نیست، عرب تباری و تُرک تباری، صفوی و قاجاری تباری، شیخ فضل الله نوری و محمدعلی شاه تباری هست، هر ایرانی که ادعای سیاست ورزی و اندیشه پردازی کند و پشت سر این رژیم بایستد، ایرانی نیست، بدانید که این آروزی شما تُرک تباران هست که همهء ایرانیان پشت سر این رژیم باشند، چون علی خامنه ای در خدمت برنامه ریزان استادان دانشگاههای آنکارا و اسانبول و الیته های تُرک تبار هست، که نگذارند ایران رشد کند، اندیشه های ایرانی را در هم بشکند، عقب نگهداشتن ایران در همهء ابعاد به نفع چند گانهء کشور تُرکیّه و تُرک تباری هست، ایده آلترین نوع حکومت به سود تُرک تباران در ایران حکومتِ جمهوری اسلامی فعلی به رهبری علی خامنه ای تُرک تبار هست، که از پیشرفت آن جلوگیری کند و آنرا در جهان منزوی و بدنام کند،

شما با دامن زدن به مسئلهء قومی و ایجاد رعب و وحشت، میخواهید ایرانیان ساده اندیش را وادار کنید که از این رژیم حمایت کنند، و این طوری در اذهان مردم بیندازید، که تنها حکومتِ اسلامی هست که میتواند از تجزیه ایران جلوگیری کند، برای چندمین بار خدمت شما عرض کردم ما بخشی از ایرانیان از تجزیه ایران وحشتی نداریم و از آن هم استقبال خواهیم کرد، شما تُرک تباران بعد از مهاجرت به ایران [1071 میلادی] در منطقهء کوچک اردبیل ساکن شدید، جایگاه جاودانهء امروز و آیندهء شما و هم تباران تان در هزاران سال آینده هم همان اردبیل خواهد بود، پس برای رهایی مردم آذربایجان از ستم ملّی و فرهنگی و زبانی، منّت بر سر ما بگذارید، هم تباران و علی خامنه ای خود را بردارید و به همان منطقهء اردبیل بروید و دیواری به بلندی آسمان بین خود و ایرانیان بکشید.

دوری جستن خانم میرزادگی، خانم بقراط، و آقایان: دکتر اسماعیل نوری علا، محسن کردی، و دیگران با سایت ایران گلوبال به نفع شما نبوده و نیست، شما دوستانِ خوب مردمانِ آذری را از دست داده اید و خواهید داد،

در پایان جناب تبریزی جسارتأ خدمت شما عرض شود که شما خواسته و یا ناخواسته در خدمت علی خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی و در خدمتِ برنامه ریزان آنکارا و استانبول هستید، این یک سیاست هست و ما بدرستی [حتّی از خودِ شما هم بهتر و گسترده تر] از آن آگاهی کامل داریم بی نتیجه وقت خود را تلف نکنید، و برای مردم آذری دشمن تراشی نکنید. با سپاس.

بهروز ستوده

خطر تجزیه ایران دروغی بیش نیست.

آقای توکلی عزیز . با تشکر از زحمات شما وقتی اینجانب از نادرست و غیر اخلاقی بودن استفاده از نام مستعار و جعلی صحبت می کنم بلافاصله عبارت "نظریه پردازان و تئوری سازان" اضافه می نمایم تا مشخص شود که منظورم چیست . کسی که با نام مستعار کامنتی پای یک مقاله می گذارد یا مطلب علمی و یا افشاگرانه ای را در جهت آگاهی و اطلاع رسانی با نام مستعار درج می نماید با کسانی که با نام مستعار و جعلی نظریه و با اهداف مشخصی نظریه پردازی می کنند تفاوت دارند . یک نظریه و تئوری غلط سیاسی و اجتماعی می تواند برای دنباله روان و مجریان اش عواقب زیان بخش و گاهی فاجعه آمیزی ببار آورد، در آن صورت آیا نباید صادرکنندگان چنین تئوری هائی مشخص باشند و در مقابل مردم پاسخگو باشند ؟ آیا با مجاز شمردن اسامی مستعار برای نظریه پردازی به این هرج ومرج موجود در عرصه نطری بیشتر دامن نخواهیم زد و بی مسئولیتی و غیر پاسخگو بودن را در میان ایرانیان بیشتر رواج نخواهیم داد؟

ناصر مستشار

گاهی اوقات می توان تحت نام های مستعار که من با آن آنچنان موافق نیستم وبا تا کنون با آن مخالفت ورزید ه ام چراکه در حالی که رهبران رژیم اسلامی علنا با نام و نشان علیه مردم بی گناه ایران جنایت می کنند،چرا نباید نیرو های مخالف این رژیم با نام و نشان مشخص و معین با رژیم ددمنش مبارزه نمایند؟با همه این می توان صادقانه بدور از تبلیغ جدائی طلبی و تفرقه افکنی و کمک غیر مستقیم به رژیم اسلامی نیز از جنبش دمکراتیک و علیه جدائی طلبی ارتجاعی مطلب نوشت که یکی از بهترین کوشندگان همین حرکت بنیانی آقای آیدین تبریزی است. آیدین تبریزی مانند رودخانه ائی خروشان همه نا خالصی های خود را مانند همه ما که به ناهنجاری های سیاسی مبتلا هستیم خود را مانند همه فعالان سیاسی که خود را مدیون می دانند نیز پالایش کرده است که جای تقدیر دارد و تا کنون ثابت نموده است که یکی از فعالان جنبش دمکراتیک مردم ایران علیه حکومت اسلامی است و بهروزی همه خلق های ساکن ایران است، اگر کسی ادعا می کند که بیشتر از آیدین تبریزی علیه رژیم اسلامی مبارزه کرده است ، آنرا به مردم و خوانندگان ایران گلو بال واگذار می نمائیم. پیش بسوی ایران آزاد، دمکراتیک و متمدن که با تمام ساکنین مختلف توانسته است تا کنون کنار یک دیگر زندگی مستمر داشته باشد!

کیانوش توکلی

masror49@hotmail.com

خطر تجزیه ایران دروغی بیش نیست.

دوستان گرامی ! در این چهار سال؛ما صد ها مقاله با نام های مستعار در ایران گلوبال به چاپ رسانیدم و در یک و نیم سال گذشته هزاران کامنت با نام های مستعار بچاپ رسیده است طبیعتا این دسته از نویسندگان دلایلی برای خود دارند. برای مدیریت ایران گلوبال نه اسم نویسنده بلکه انچه می نویسند مهم است و معیار ما برای حذف یک نوشته، توهین و افتراء به دیگران است . در ایران گلوبال بر خلاف سایت های دیگر فکر و اندیشه ازاد است ما به بهانه اسم مستعار، کسی را سانسور نمی کنیم

دوستان گرامی جناب ناصر کرمی و بهروز ستوده !

ببینید بگذارید مشخص با هم صحبت کنیم, منظور هر دوی شما در مورد بکار گیری نام مستعار , همکار ما آقای ایدین تبریزی است .

وقتی برای اولین بار, نا صر کرمی و یا بهروز ستوده و دیگران برایمان مقاله ارسال کردند من بدنبال آن نبودم ببینم واقعا بهروز و یا ناصر اسامی واقعی و یا مستعار است برای شخص من" نام "اهمیت چندانی ندارد.

در مورد آیدین همینطور بود بعدا فهمیدم که ایدین نامستعار است و... او برایم توضیح داد بخاطر مسایل خاصی فعلا از نام حقیقی خود استفاده نمی کند

البته کسانی که با نام مستعار به نویسندگان این سایت توهین می کنند بدون هیج "رحمی" حذف می شوند

ولی بگذارید از یک تجربه بگویم کسانی بودند که با نام واقعی خود در این جا با دیگران خیلی مودب می نوشتند ولی دق و دلی و دشمنی خود را با دیگران با نام مستعار کامنت می گذاشتند؛ در واقع 2 چهر ه داشتند و در پشت نام جعلی آن می شدند که بودند .

اما صادقانه بگوئید جدا از نظریات آیدین تبریزی ایا کسی سراغ دارد که او به کسی بی احترامی کرده باشد؟ اینکه ایشان نظریه پرداز هستند اجازه ندار د که با نام مستعار بنویسد ؛ برایم عجیب است مگر لنین نظریه پرداز نبود و...

بهر حال روش ما این است بگذاریم آدمها هر جور دلشان می خواهد بنویسند من و شما بایستی با منطق و خرد خود نظریاتشان را نقد کنیم

فرهاد کوهی

این گزارش کوتاه و فشردهء سفر به ایران ، را در کامنت های یک سایت هنری فرهنگی به نام «آوازهای روزانه» دیدم و به نظرم خیلی جاب آمد. خواستم که خوانندگان این سایت نیز از آن محرو م نمانند:

گفتم شاید بدتون نیاد اولین چیزی که تو تهران نوشتم رو بخونید:

این جا تهران است. کمی شلوغ. کمی کثیف. کمی جوک. کمی خنده. کمی سی دی قاچاق. کمی مهمانی. کمی ترس ووحشت. کمی دلهره. کمی رقص. کمی آرایش خلیجی. کمی مانتوی تنگ. ذره ای کار. کمی المپیک. کمی کانال ام تی وی پرشین . کمی شبخیز. کمی خنده های لوس و بی مزه. کمی غیبت. کمی موی مش. کمی بی تربیتی و گستاخی. کمی صف بنزین. کمی گرما. کمی " بلند شدن قد شما با استفاده ی این دمپایی ها!". کمی دعوا. کمی فضولی. کمی صدای دعوای کارگران ساختمانی همسایه. بسیار تلفن موبایل و کامپیوتر ، بدون خطوط سریع مخابراتی برای آنها.کمی سریالهای آبگوشتیِ یک طرف شیطانِ بی دلیل و یک طرف فرشته ی بی دلیل. اما نه ذره ای ترحم. نه اخبار جهان. نه دلشوره برای جنگ. در شهر من هیچکس نمی داند نوجوانی از سیزده سالگی تا هجده سالگی را در انتظار اعدام ، درزندان سپری کرد تا چند شب پیش کشته شد. هیچکس نمی پرسد اعضای کمپین زنان به چه جرمی دستگیر می شوند. کسی نمی خواهد بداند به سر خطر حمله آمریکا به ایران چه آمد؟ آیا جنگ خواهد شد؟ در این شهر همه چیز کم کم لِرد بسته است. همه چیزِ زندگی دچار روزمره گی شده است. در این شهر هیچکس نمی پرسد:"چرا؟". همه چیز به کندی ، به ناپاکی و بی توقف ، روی سرعـت آرام ، در حالِ حرکت است. بی توقف و به کندی...ـ

نوشته‌ی میترا تاریخ August 23, 2008 11:48 AM

-------------------------------------------------

منبع سایت آواز های روزانه

http://www.songsdaily.com/blogs/songsdaily/

ناصر مستشار

راهبرد سیاست خارجی ایران تغییر ناپذیر است ! " اسرائیل از صفحه روزگار محو باید گردد "

تجربه تاریخی نشان داده است که در پناه دیپلماسی انقلابی موفقیت های زیادی می توان کسب کرد.در کشور های نیکاراگوئه و افریقای جنوبی زیر رهبری ساندنیست ها و کنگره افریقای جنوبی با رهبری نلسون ماندلا نمونه روشنی هستند. اما در همه این موارد باید نقطه عزیمت استقلال سیاسی و سپس پشتیبانی توده ائی وسیع را بدنبال داشته با شد در غیر اینصورت هیچ پیروزی دمکراتیک بدست نخواهد آمد.

هادی

تبريک و تسليت بيست و هشت مرداد فرا رسيدن 28مرداد، سالروز «قيام ملي!» و سالمرگ شعبان جعفري را به همتاهاي دانشگاهي آن زنده‌ياد، به ويژه استاد علي ميرفطروس و استاد جلال متيني تبريک و تسليت ميگوئيم. هرچه خاک آنمرحوم است تيراژ کتاب‌هاي پيشفروش شده‌ي اين استادان باشد. اين مطلب از سايت اصغرآقاداتکام متعلق به هادي خرسندي چاپ شده است.

http://www.asgharagha.com/archives/2008/08/001902print.php Copyright © 2005 asgharagha.com All rights reserved

استاد ضیاء مصباح از روزنامه اعتماد ملی!

« دروغ های تفسیر پذیر، و اینکه چرا «نباید» مشروطه را دوست داشت!»

انقلاب مشروطيت ايران نظير ديگر انقلاب هاي عمده سياسي در نتيجه نوعي تغيير حالت و روحيه در افراد مملکت به وقوع پيوست، به عبارت ديگر يک عمل دسته جمعي بوده که در آن تعداد زيادي از افراد بالاخص افراد طبقه موثر جامعه سهمي داشتند.

انقلاب مشروطيت ايران نظير ديگر انقلاب هاي عمده سياسي در نتيجه نوعي تغيير حالت و روحيه در افراد مملکت به وقوع پيوست، به عبارت ديگر يک عمل دسته جمعي بوده که در آن تعداد زيادي از افراد بالاخص افراد طبقه موثر جامعه سهمي داشتند.

اين حرکت و جنبش عمومي ثمره سير تکويني بطئي و طولاني بود که بايد ريشه آن را از اواخر دوران صفويه جست وجو کرد، زيرا انقلاب مشروطيت ايران منتج نهضت فکري و تحول اجتماعي ريشه داري است که داراي دو قرن و نيم سابقه است، يعني از آن هنگام که رونق کار، صنعت و تجارت رو به کاهش نهاد و به تدريج قدرت صنعتي، نظامي و سياسي ايرانيان در برابر اقتصاد و تمدن توانمند و شکوفاي اروپايي به سوي انحطاط گراييد، ايرانيان با اعجاب چشم اميد به مغرب زمين دوختند. از زمان جنگ با پرتغالي ها که سرداران صفويه به قدرت نظامي اروپاييان پي بردند برتري صنعتي و فني اروپاييان براي مردم متفکر و صاحبنظر امري محرز شد، ولي سلطه و نفوذ سنن و عادات گذشته از موانع عمده تغيير مسير بود، هر چند تبديل سلسله هاي سلاطين از صفويه به افشاريه، زنديه و قاجاريه فقط چهره حکام را تغيير مي داد بدون اينکه نظام اقتصادي و فلسفه زندگي اجتماعي دگرگون شود، ولي در عين حال نظير هر تغيير آشکار سياسي، مبين يک سلسله تغييرات نامرئي اجتماعي يعني حاکي از بروز يک تشنج عميق در وضع زندگي جامعه بود که از اواخر دوران صفويه شروع مي شد زيرا به علت در هم کوفته شدن زيربناي اقتصادي مملکت فقط تعادلي که به دست آمد پس از جنگ هاي فتحعلي شاه با روسيه بود که بايد آن را آخرين هيجان و تلاش دانست که بدل به يأسي عميق شد و از آن به بعد داعيه ها فروکش کرد و کشور ما از نظر اقتصادي به حالت وابسته تغيير وضع داد.

 در اين دوران (قاجاريه) تعادلي به وجود آمد ولي در سطحي پايين تر از گذشته و از طرف ديگر جنگ هاي فتحعلي شاه با روسيه و شکست هاي پي درپي ضربه موثري به سيستم معتقدات و هيمنه قدرت واهي زد و از آن به بعد اذهان دورانديشان واقع بين راه چاره را پيروي از طريق تدابير فني و سياسي و اقتصاد غربيان دانستند نه کشورگشايي و نه دلاوري نادرشاه، نه مملکت داري و تدبير کريم خان زند و البته نه جلادت و شدت آغامحمدخان ديگر قادر نبود تعادل اقتصادي و اجتماعي دوران صفويه را بازگرداند. ابتدا قائم مقام مشاور مدبر عباس ميرزا با اعزام جوانان مستعد به فرنگستان و سپس ميرزا تقي خان اميرکبير با شروع اصلاحات عميقي که همه شئون لشگري و کشوري را در بر گرفت خاصه با تاسيس دارالفنون سبب شدند علوم و فنون غربي اشاعه يافته و تماس بلاانقطاع با تمدن و زندگي ملل مترقي برقرار شود.

انتشار روزنامه وقايع اتفاقيه به وسيله اميرکبير و چاپ و انتشار کتب و جزواتي که ترجمه آثار متفکران غربي بود به تدريج موجب آگاهي بيشتر افراد مملکت از کم و کيف پيشرفت هاي ملل اروپايي شد.

نويسندگان متعددي از ميان افراد دانشمند و حتي اشراف ناراضي برخاستند که در زمينه آشنا کردن ايرانيان با مبادي تمدن و نظام سياسي اروپاييان به عمق تمدن و فرهنگ، پيشرفت هاي علمي و صنعتي و نهضت هاي فکري پي برده به صورت نخستين مبشرين و مناديان تمدن اروپايي درآمدند و با نشر جزوات متعدد افکار و عقايد جديد را درباره شئون گوناگون زندگي اجتماعي اشاعه دادند و انتقادات طنزآميز آنها در شکستن ساختمان فکري کهنه و درهم کوفتن معتقدات رجال و درباريان پرادعا و کم مايه اثري عميق داشت و با الهام از افکار فلاسفه فرانسوي از قبيل ژان ژاک روسو، منتسکيو و ولتر عقايد مربوط به حاکميت ملي و حکومت قانون و آزادي را تبليغ کردند؛ از آن جمله است ملکم خان که با شناسايي کامل تمدن اروپايي افکار وي تحت تاثير نهضت فکري سن سيمون قرار گرفت که مبتني بر توام ساختن فن کشورداري نوين با پيشرفت هاي علمي و صنعتي بود. بنابراين با چنين تحولاتي برخي گروه ها و طبقات اجتماعي براي پذيرفتن عقايد نوين انقلابي واجد زمينه فکري آماده تري بوده اند.

هر چند انقلاب مشروطيت ايران را نمي توان از جميع جهات انقلابي بورژوازي دانست زيرا در آن زمان هنوز وضع اقتصادي ايران به پايه يي نرسيده بود تا طبقه يي نظير بورژوازي کشورهاي اروپايي که عامل و هادي انقلاب هاي سياسي قرون 18 و 19 بود به وجود آيد ولي مداقه در تاريخ اقتصادي و اجتماعي قرن گذشته ايران وجود دستجات و گروه هايي را معلوم مي دارد که از جهاتي داراي برخي خصوصيات اجتماعي هستند که تا حدي بورژوازي اروپا در قرون بعد از رنسانس قابل قياس است. در اين زمان رفت و آمد ايرانيان به فرنگ افزون شده و تماس افراد طبقات متوسط با تمدن اروپايي و آشنايي با فعاليت و ترقيات دنياي جديد صنعت در مقابل تحجر و درجا زدن سيستم حکومتي موجب افزايش حس عصيان و نارضايتي اين طبقات شد، در حالي که داد و ستد تجار در داخل و خارج کشور و مراودات آنها با يکديگر شبکه ارتباطي موثري به وجود آورده بود که در نشر و اشاعه افکار جديد سهم بسزايي داشت.

از سال 1280 هجري قمري تاسيس پست و چاپار اتحاد بين تجار را به وجود آورده بود و بدين نحو تجار و بازاريان وسيله يي شدند براي انتقال افکار آزاديخواهي، حکومت قانوني، اصلاحات اجتماعي و مبارزه با قدرت حکام به منظور تامين منافع خود که در لفظ حکومت مشروطه خلاصه مي شد و به اقسام مختلف به صفوف آزاديخواهان و مشروطه طلبان پيوستند. از آن جمله است حمايت موثر آنان در انتشار جرايد و نشريات انقلابي در داخل و خارج کشور.

توضيح اين نکته لازم است که از انعقاد معاهده ترکمانچاي به بعد ورود آزادانه کالاهاي روسي و ديگر کشورهاي اروپايي صرف نظر از تاثير اقتصادي که بالمآل موجب تضعيف صنايع داخل بود نتيجه ديگري داشت و آن آشنا کردن مردم به صنايع و فنون جديد بود.

مصرف و استعمال مصنوعات متنوع خارجي اهالي کشور را به ماهيت علوم و فنون و ترقيات اروپاييان در زمينه هاي مختلف متوجه ساخت و چون تجار و بازاريان خود عامل اصلي ورود اين مصنوعات بودند بيش از ديگران از نظر روحي تحت تاثير قرار مي گرفتند.

همراه و متفق عمده اين طبقه روحانيون بودند زيرا حق مکتسب و اثبات حقوق اين طبقه را شرع اسلام تاييد مي کرد و روحانيون از ديرگاه سمت رهبري معنوي را بر آنها داشتند، از حل مسائل خانوادگي و احوال شخصي گرفته تا امور مربوط به داد و ستد بالاخره زندگي ديني آنان با روحانيت ارتباط داشت. در حقيقت روحانيون و بازاريان دو دسته از مردمان موثر شهر بودند که مکمل يکديگر بودند.

روحانيت شيعه که از زمان صفويه قدرت و قوام بسيار يافته و در امور ديني و دنيوي حائز اختيارات بسياري بود از زمان نادرشاه سلطه گذشته را از دست داده بود، از يک طرف دولت قاجاريه روحانيت را قدرتي رقيب مي پنداشت و با جدا کردن امور شرعي از امور عرفي و اختصاص امور عرفي به دولت درصدد تضعيف قدرت روحانيت برآمد و از طرفي ديگر پيشرفت علوم و معارف اروپايي سبب شد دستگاه روحانيت که در گذشته قلمرو آن به همه جنبه هاي معنوي و علمي جامعه کشيده مي شد به صورت يک دستگاه قديمي جلوه کند و بر اثر آن دو جريان مختلف نزد روحانيون به وجود آمد؛ يکي اکتفا به ظواهر و تشريفات خارجي منهاي روح خلاق و هدف غايي دين و ديگري کوشش در انطباق اصول و مباني دين با پيشرفت هاي جديد و جهاد در راه تعالي جامعه زيرا مبلغاني از قبيل سيدجمال الدين اسدآبادي فلسفه و منطق اين مبارزات را براي آنان روشن کرده بودند.

دسته اول با بهره يي که از قدرت و نفوذ دربار و حکام برمي گرفتند طرفدار نظام موجود بودند و دسته دوم که اغلب روشنفکرتر بودند همراه و هم راي مشروطه طلبان و متجددان شدند و با آگاهي کامل يا ضمني، تجديد قدرت خود را در رهبري مبارزات ملي مي دانستند، واقعه رژي و منع استعمال تنباکو به جرات و جسارت سياسي آنها افزود زيرا در اين واقعه روحانيون شيعه توانستند از دو سلاح اجتماعي دين يعني تحريم در استعمال شيء و تکفير افراد به غايت استفاده کنند. از آن پس در هدايت نهضت هاي ملي مسووليت بيشتري را براي خود قائل شدند و درصدد بودند از اين راه اعتبار از دست رفته را بازيابند.

از عواملي که در سوق دادن روحانيت به سمت هدف هاي مشروطيت تاثير بسزايي داشت علماي نجف يعني دارالعلم شيعيان بودند زيرا علماي مذکور از هرگونه اشرافيتي به دور بوده و به تعاليم اساسي شيعه نزديک بودند و زندگي ساده و عاري از تجمل آنان موجب تقويت صفات حريت و آزادگي و احترام به شخصيت انساني بود، خصوصاً آنکه به علت خارج بودن از حيطه تسلط مستقيم حکومت وقت، قدرت مستقلي را در مقابل دربار قاجاريه تشکيل مي دادند و از طرفي متاثر از بعضي از اقدامات و پيشرفت هاي اجتماعي و سياسي عثماني و تا حدودي دول ديگر بوده و به اين علل علماي نجف فرصت مناسبي يافتند تا احساسات باطني و هميشگي ضدحکومتي خود را از قوه به فعل آورده و در برابر تجمل پرستي، سستي و اهمال حکومت قاجاريه قد علم کرده، شيعيان را به مبارزه با آن و همچنين با نفوذ روزافزون خارجي ترغيب کنند. در واقع اين تمام ماجرا نبود چرا که افزايش تعداد افراد ايل قاجار پس از چندين سال سلطنت سبب شده بود اکثر مقام هاي مهم به افراد اين خاندان تفويض شود. همين امر موجبات عدم رضايت عشاير و ايلات ديگر را فراهم مي کرد به طوري که سران ايل بختياري نيز به علت صدماتي که از حکومت قاجاريه خورده بودند و همچنين به علت آشنايي با افکار و عقايد جديد که از راه تحصيل در خارج براي عده يي از آنها حاصل شده بود متمايل به مشروطه شدند و سهم موثري خصوصاً در مبارزه با دولت مستبد محمدعلي شاه و فتح تهران برعهده داشتند. خلاصه آنکه مجموعه اين عوامل و تاثير نهضت هاي آزاديخواهي کشورهاي همجوار از قبيل حزب سوسيال دموکرات در روسيه و حزب اتحاد و ترقي در عثماني منجر به تکوين نهضتي شد که در آغاز شعار آن برقراري و ايجاد عدالتخانه بود و سپس تعميم بيشتري يافت و مبدل به جنبشي ملي شد که هدف آن تنظيم و تفکيک قدرت و اختيار دولت و ملت و نظارت نمايندگان ملت در امور عمومي بود.

شکي نيست که رقابت دو دولت نيرومند خارجي (خصوصاً سياست دولت انگليس که سياست دولت ايران را تحت تاثير سياست دولت روسيه مي دانست) تاثير عمده يي در بيداري ايرانيان و پيشرفت کار مشروطه طلبان داشت ولي جريان عمومي و هدف نهايي نهضت، مخالفت با نفوذ بي حد خارجيان بود کمااينکه از نخستين نتايج توافق ميان اين دو سياست جلوگيري از گسترش فکر مشروطه و نتايج اصلي آن است. مطلب شايسته دقت اينکه مشروطيت ايران در شهرها نضج گرفت و مردم طبقات متوسط از مدافعان اوليه آن بودند و زماني که در دوران استبداد صغير نهضت مشروطه طلبي جنبه مبارزه مسلحانه به خود گرفت به تدريج به دست نيروهاي غيرشهري يعني ايلات و عشاير افتاده...

چه شد که افراد ايل که طبق رسوم و سنن زندگي کوچ نشيني به سر مي برند و تابع نظام نيمه فئودالي و نيمه عشيره يي بودند به صورت يکي از عوامل موثر مشروطيت درآمدند؟ از جهت بحث نظري و ايدئولوژي طبقاتي رابطه يي ميان زندگي عشيره يي و آرمان هاي انقلابي نظير مشروطيت ايران وجود نداشت، به عبارت ديگر عشاير نمي توانستند خواهان همان رژيم سياسي باشند که بازاريان و تجار به دنبال آن بودند.

شايد بتوان مداخله ايلات را چنين تعبير کرد؛ هنگامي که بحران رژيم آغاز و مردم شهرنشين براي در دست گرفتن قدرت وارد صحنه مبارزات سياسي شده و در اين راه موفقيت بي سابقه يي به دست آورده بودند به علت عدم توانايي در نگه داشتن آن در برابر قدرت مالکان و عشاير آخرالامر به قسمتي از همين قدرت پناهنده شدند به طوري که کمک اين قسمت از نيروهاي مسلط (عشاير بختياري) توانست مشروطه خواهان را به پيروزي برساند و ناگزير کساني که در اين پيروزي سهم موثر داشتند مشروطيت بازيافته را تحت تاثير روحيه و افکار و منافع خود قرار دادند. در حقيقت پس از چند سال کشمکش ميان مردم شهرنشين و نيروي خارج از شهر مجدداً قدرت در دست نيروهاي عشايري و مالکان افتاد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید