جمعیت تبریز در سال ۱۳۹۰ خورشیدی بالغ بر ۱٬۴۹۴٬۹۹۸ نفر بوده که این رقم با احتساب جمعیت ساکن در حومهٔ شهر به ۱٬۸۰۰٬۰۰۰ نفر میرسد.تبریز در سال ۱۵۰۰ و در زمان پایتختی صفویان بهعنوان چهارمین شهر بزرگ جهان شناخته میشدهاست.این شهر همچنین بزرگترین، مهمترین و متجددترین شهر ایران در عصر قاجار بودهاست.امروزه مردمان تبریز به زبان ترکی آذربایجانی و لهجهٔ تبریزی تکلم مینمایند؛ هرچند اسناد و شواهد تاریخی نشان میدهد که پیشتر زبان آذری –که زبانی ایرانی بوده– در این شهر تکلم میشدهاست.
تبریز در غرب استان آذربایجان شرقی و در منتهیالیه مشرق و جنوب شرق جلگهٔ تبریز قرار گرفتهاست. این شهر از سمت شمال به کوههای پکهچین و عون بن علی، از سمت شمالشرق به کوههای باباباغی و گوزنی، از سمت شرق به گردنهٔ پایان و از سمت جنوب به دامنههای کوه سهند محدود شدهاست. آب و هوای تبریز در زمستانها بسیار سرد و در تابستانها خشک و گرم است.
نام تبریز در اسناد تاریخی تحت نامهای مختلفی نظیر «تَورِز»، «تَورِژ»، «تِبریز» و «توری» به ثبت رسیدهاست. این شهر در طول تاریخ بارها ویران و تجدیدبنا شده و بنای فعلی آن به دوران اشکانی و ساسانی برمیگردد. تبریز در طول حکومت ۴۰۰سالهٔ خاندان «رَوّادی» و اسکان قبیلهٔ عرب «اَزْد» به شکوفایی رسید. این شهر پایتخت سیاسی ایران در زمان خوارزمشاهیان، ایلخانان، چوپانیان، جلایریان، اتابکان، تیموریان، قراقویونلوها، آققویونلوها، صفویان و قاجاریان (پایتخت دوم) بوده و اوج شکوفایی آن مربوط به دورهٔ ایلخانان است که در این زمان، پایتخت قلمرویی پهناور از نیل تا آسیای مرکزی بودهاست.
تبریز در سدههای گذشته حوادث متعددی از قبیل اشغال توسط بیگانگان و زمینلرزههای مهلک را تجربه کردهاست. این شهر به سبب موقعیت مناسب خود در گذشته از مراکز تجاری منطقه به شمار میرفته و امروزه نیز یکی از مراکز مهم صنعتی در سطح ایران محسوب میشود. تبریز در دو سدهٔ اخیر مبدأ بسیاری از تحولات اجتماعی، فرهنگی و صنعتی در کشور به شمار میرود؛ به طوری که این شهر آغازگر انقلاب مشروطه بوده و نقشی کلیدی در تحولاتی مانند انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ و مدرنیزهکردن کشور داشتهاست.
تبریز به عنوان شهر اولینها، شهر بدون گدا، شهر زیرگذرها و روگذرها، امنترین شهر ایران، سالمترین شهر ایران،مهد سرمایهگذاری ایران، دومین شهر مسافرپذیر ایران، دومین شهر صنعتی ایران، دومین شهر دانشگاهی ایران، دومین شهر بلندمرتبهساز ایران، دومین شهر در جذب گردشگر سلامت در ایران، شهر شکلاتی ایران، قطب خودروسازی ایران،قطب قطعهسازی ایران، قطب تولید موتور دیزل خاورمیانهو یکی از مهمترین شهرهای مهاجرپذیر ایران شناخته میشود.
به نقل از بخشی از مقاله ویکی پدیا به زبان فارسی درباره شهر تبریز
____________________________________________________________________________
دکتر فریبا زرینهباف، استاد دپارتمان تاریخ در دانشگاه کالیفرنیا در ریورساید (Riverside) کالیفرنیا و مدیر برنامه مطالعات خاورمیانه و اسلامی در پاسخ به پرسشهای «تاریخ ایرانی» به نقش شهر تبریز در شکلگیری افکار مدرن در آرای سید حسن تقیزاده اشاره میکند. نویسنده کتاب «جنایت و مکافات در استانبول» هیچ اشکالی در ارتباط تقیزاده با ادوارد براون بریتانیایی نمیبیند و میگوید او در تلاش بود تا حمایت لیبرالهای بریتانیایی از مشروطهخواهان ایرانی را به دست بیاورد. دکتر زرینهباف موفق به دریافت جوایز بسیاری از نهادهایی مطالعاتی و دانشگاهی شده است که آخرین آنها متعلق به «انستیتوی تحقیقات آمریکایی در ترکیه» (۲۰۱۰) و «مرکز اندیشهها و جامعه» (۲۰۱۰) است.
***
مواجهه تقیزاده با مفهوم تجدد چگونه آغاز شد؟ او در دوران جوانی با گروهی از دوستانش در کتابفروشی «تربیت» در شهر تبریز درباره کتب فرانسوی و انگلیسی و یا ترجمههایی که به زبان ترکی و عربی از استانبول و قاهره میرسید گفتوگو میکرد. در یک کلام تبریزی بودن چه تاثیری بر روی تقیزاده گذاشت؟
فکر میکنم قبل از آنکه درک تقیزاده از مدرنیته را درک کنیم، احتیاج داریم درباره سیر تکاملی مفهوم مدرنیته در ایران تحقیق کنیم. آنچه واضح است این است که در ایران عصر قاجار درست مانند امپراطوری عثمانی جنبش مدرنسازی در راستای اصلاحات نظامی در امتداد جبهههای غربی، تمرکز ساختار اداری یا دولت و مدرنیزه کردن آموزش و پرورش توسط دولت و بوروکراتها آغاز شده بود. تلاش دیگری نیز در رابطه با مدرنسازی نظام حقوقی توسط افرادی چون ملکمخان انجام شد که بعدها تأثیرات بسیار مهمی در پی داشت. میتوانم بر نقش شاهزادهٔ قاجار، عباس میرزا، که این اصلاحات را در ایران آغاز کرد تأکید کنم. اقدامات او الهام گرفته از اصلاحاتی است که در امپراطوری عثمانی انجام شد که اصطلاحا به آن «تنظیمات» میگفتند. نباید فراموش کرد که عباس میرزا اولین فردی است که همزمان با آوردن مشاوران نظامی غربی به ایران، برای اولین بار دانشجویان ایرانی را به فرانسه و انگلستان اعزام کرد تا آموزشهای مدرن ببینند. بنابراین جنبش مدرنسازی در اوایل قرن نوزدهم توسط عباس میرزا آغاز شد و امیرکبیر این حرکت را ادامه داد، هر چند این جنبش با مقاومت نیروهای محافظهکار در داخل حکومت همراه بود. پس سوال این است که آیا میتوان این جنبش را موفق خواند؟ به نظر من با وجود تمام مشکلاتی که سر راه جنبش قرار گرفت، این جنبش به دستاوردهای مهمی نیز نائل گشت.
یکی از مهمترین دستاوردهای عباس میرزا، پایهگذاری چاپخانه در تبریز است. تبریز در آن زمان شهر استقرار ولیعهد و مرکز دیپلماسی ایران با اروپا، امپراطوری عثمانی و روسیه بود. اولین کنسولگری اروپایی در تبریز مستقر شد و این شهر خیلی زود با حمایت عباس میرزا به مرکز جنبش مدرنسازی تبدیل شد. نزدیکی تبریز هم به امپراطوری عثمانی و هم به روسیه نقش مهمی را در این میان بازی میکرد. این شهر قبل از افتتاح کانال سوئز مهمترین مرکز تجارت با اروپا از طریق ترابوزان و استانبول بود. میخواهم روی شخصیت بینالمللی تبریز، نقش عباس میرزا و طبقه متوسط متشکل از بازرگانان ثروتمند که با استانبول، قاهره، ترابوزان، تفلیس و... تجارت میکردند، تأکید کنم. به نظر من ترکیب این عوامل باعث آغاز جنبش مدرنسازی در تبریز شد که یک جامعه بزرگ اروپایی، چندین چاپخانه، یک بورژوازی ثروتمند و جمعیت بزرگی از مسیحیان (ارامنه) را در خود جای داده بود که به واسطه تجارت، با غرب در مراوده بودند. اما از سوی دیگر این افراد خواهان دستیابی به استقلال از دخالت غرب در مسائل ایران بودند، مخصوصاً در مسائل اقتصادی ایران. بنابراین یک راه رسیدن به این استقلال محدود کردن قدرت مطلقه شاه از طریق دیدهبانی قانونی و پارلمان و توازن بود. این سیستم حکومتی اولین بار در غرب، فرانسه و انگلستان و... گسترش یافته بود. بنابراین تقیزاده در شهری جهان وطنی بزرگ شد و جوانیاش تحت تأثیر عقاید عثمانی و غرب از مدرنیته قرار گرفت.
مرور نامهها و خاطرات تقیزاده نشان میدهد که او از منتقدین جدی برخی آداب و سنتهای ایرانیان بوده است. چقدر غربی شدن دغدغه ذهنی متفکرانی مانند تقیزاده بود؟
بدون شک یک سوال مهم و محوری از مفاهیم مدرنیته در ایران و عثمانی این بود که یک فرد بدون آنکه از غرب تقلید کند، چقدر باید غربی شود. به نظر من مدرنیتهای که مدنظر اصلاحطلبان و نوخواهان عثمانی و ایرانی بود، مدرنیتهای بود که اصالت فرهنگی خود را دست ندهد. تقیزاده به دلیل آنکه بومی آذری بود و میتوانست به آسانی به زبان ترکی صحبت کند، با اندیشمندان عثمانی همچون نامیک کمال، روزنامه ترکان جوان و متفکران قفقازی در رابطه و گفتوگو بود. فکر میکنم پس از اینکه «ترکهای جوان» در سال ۱۹۰۸ پارلمان را در دست گرفتند تقیزاده در نخستین پارلمان عثمانی حضور یافت و با آنها در ارتباط مستقیم بود.
رابطه تقیزاده با بریتانیاییها چطور بود؟ برخی تاریخنگاران و معاصران، تقیزاده را عنصری وابسته به لندن معرفی میکنند.
شکی نیست که تقیزاده دوست نزدیک ادوارد جی براون بود و تلاش کرد از نفوذ او برای به دست آوردن حمایت لیبرالهای پارلمان انگلستان از مشروطهخواهان ایرانی استفاده نماید. هیچ اشکالی در این رابطه وجود ندارد و البته ادوارد براون از موضع دولت خود در برابر ایران حمایت نکرد. او بسیار طرفدار مشروطهخواهان ایرانی بود و کارهای براون در این زمینه امروزه از متون کلاسیک ماجرای مشروطهخواهی ایرانیان به شمار میآید. اما همه سیاستمداران انگلیسی اینگونه فکر نمیکردند و وقتی پای این سوالات و ابهامها پیش میآمد از مواضع دولت خود حمایت میکردند. پس باید از این تئوری توطئهای که همیشه در رابطه با انگلستان درگیر آن هستیم خارج شویم تا بهتر بتوانیم اتفاقات و روابط تاریخی را تحلیل کنیم.
در رابطه با ادعاهایی که راجع به فراماسون بودن تقیزاده مطرح میشود چطور؟ شما مدرکی دال بر این ماجرا دیدهاید؟
من هیچ مدرکی در رابطه با نقش تقیزاده در لژ فراماسونری ندیدهام. ممکن است هنگامی که در استانبول بوده در یک یا دو نشست شرکت کرده باشد، اما باز هم این بدان معنا نیست که وی بخشی از یک توطئه غربی بوده است. تقیزاده میخواست کشورش به ملتی مدرن و مستقل با حکومتی مدرن به همراه آموزش و دموکراسی پارلمانی تبدیل شود. در همین راستا او با بسیاری از اصلاحطلبان خاورمیانه رابطه نزدیک داشت. لازم نبود فراماسون باشد یا توطئهگر غربی تا اینگونه بیندیشند. تمام این ایدهها در همه جا وجود داشت و فقط لازم بود مردم نشریات و روزنامههای ترک، عرب، پارسی و آذری را مطالعه کنند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید