رفتن به محتوای اصلی

تصویر نا تمام یک جشن خونین

تصویر نا تمام یک جشن خونین


اول ماه مه ( یازده اردیبهشت سال هزار و سیصد وشصت) تهران میدان آزادی. روزی که هرگز آن فراموش نخواهم کرد! حتی در فراموشی پیرانه!
هوای صاف و ملس بهاری، شورو گرمای دختران وپسر جوان از حوزه‌های محلات مختلف تهران همراه با صد‌ها هوادار که از سراسر ایران برای جشن اول ماه مه به تهران آمده اند، فضا را آکنده از نوعی شادی غیر قابل توصیف ساخته است.
همه سخت سرگرم آماده کردن میدان برای برگزاری جشنی هستند که سازمان فدائیان خلق (اکثریت) بعد از انشعاب بخش اقلیت اجازه آن را از وزارت کشور گرفته است.
شاید نتوانم بعد از گذشت چهل واندی سال فضای آن روز وحال هوای جوانان آن نسل را به خوبی ترسیم کنم! نسل پر شور،غرق در رویا ، آرمان خواهانی که تصاویر کامل آنها به تمامی دیده نمی شود. نسلی که نا تمام ماند. دارند میدان را با پلاکارد‌ها و پرچم‌های رنگی می پوشانند.
از بلند گو‌های بزرگ سرود‌های شورانگیزی پخش می شوند. در گوشه شمالی میدان ،سن نسبتا بزرگی بر پا کرده اند. شعبه تبلیغات سازمان، همراه سازمان جوانان، وظیفه بر گزاری این جشن را بر عهده دارند
وقتی وزارت کشور اجازه برگزاری جشن را صادر کرد بحث های زیادی پیرامون آن در درون سازمان در گرفت .
آن را به حساب اطلاعیه ده ماده ای دادستانی و درستی خط ومشی جدیدحمایت خمینی نهادند.
استفاده از فرصت ها ئی ارزیابی کردند که رژیم در اختیارجریان ها ی حامی انقلاب می نهاد.
دادن امتیازات مثبت به مهدوی کنی وزیر کشور که اورا تا حد یک اریستوکرات خوش پوش ارتقا می دادند.تعریف از او شروع شده بود. از نوع لباس پوشیدن تا با احترام برخورد کردن او. افتخاردادن جایگاه خط امام به او که تازه داشتیم در افراد کشف می کردیم .
همان طور که پیپ کشیدن و ساز نواختن خامنه‌ای هم معیار مترقی بودن او محسوب می شد. با چنین نگاهی، مست از شروع پیروزی خط امام و حمایت ما از جمهوری اسلامی، تمام نیروهای سازمان را برای برگزاری این جشن بسیج کرده بودیم.
جشنی که برای اولین بار سازمان دراین سطح بر گذار می کرد.تمام هنرمندان هوادار سازمان، سرگرم تهیه پوستر‌ها وپلاکارد‌ها با مضمون جشن اول ماه مه ، روز جهانی کارگر بودند. صد‌ها جوان پرشور، وظیفه حراست و نگهبانی جشن را بر عهده داشتند. گروه‌های هنری از آذر بایجان لرستان و شمال دعوت شده بودند. فضا از شادی وبوی رفاقت آکنده بود.
حس احترام عمیقی نسبت به کارگران در تک تک افراد دیده می شد. در فضای آن روز تعلق خاطر به کارگران وزحمتکشان ومبارزه برای اهداف طبقه کارگر نشانه پایبندی به سوسیالیسم و سازمان های چپ شمرده می شد.
از ساعت دو جمعیت آرام آرام شروع به آمدن کردند.همزمان سر و کلّه گروه های به اصطلاح حزب الله نیز پیدا شد. چهره های آشنای جلو دانشگاه، اوباش سازمان دهی شده در دسته های الله کرم‌ها، هادی غفاری ها ،زهرا خانم ها.
یک وانت آجر در ضلع غربی میدان خالی کردند!
انتظامات مستقر در اطراف میدان مرتب گزارش میدادند.اوباش تهران نو، مرتبط به هادی غفاری دارند در گوشه دیگر میدان مستقر می شوند. "باکی نیست ما مجوز داریم. باید با کمیته مهر آباد وسه راه آذری و سپاه هماهنگ کنید."
کمیته مهر آیاد می گوید :"اگر آرام بر گزار شود مسئله ای پیش نمی آید. اماامروز سالگرد شهادت آیت الله مطهری است. مردم به جشن وپای کوبی حساسند. اگر این سرود، مورود‌ها را حذف کنید و زود تمامش کنید، مسئله ای پیش نمی آید. آیا باید حتما امروز برگذار می کردید؟
کسی که برای صحبت رفته است .می گوید:"مگر این ها مردم نیستند ؟"
مسئول کمیته به دقت از پائین تا بالااورا نگاه می‌کند؛" نه این ها کمونیست ها هستند."
فکر می کند! این کمیته خط امام را نمی فهمد. رابط بقدری خوش خیال است ومجذوب خط امام که فکر می کند .این ها تو باغ نیستند وهنوزمعنی خط امام را درک نمی کنند.
بخش وسیعی از میدان لبریز از جمعیت شده است. ده‌ها هزار نفر که شادی جشن از سیمایشان پیداست بنا بقولی جمعیتی متجاوز از صد هزار نفر. دست می زنند شعار می دهند.
"کارگر، زحمت کش ، فدائی پیوندتان مبارک
«درود بر کارگر درود بر زحمت کش درودبر فدائی»
در گوشه ای دیگر تعدادی شعار می دهند." بند جیم ودال اجرا باید گردد." برخی پلاکارد های رنگی را که روی آن ها خواسته های گارگران مطرح شده است در فضا می چرخانند.
هنوز برنامه رسما آغاز نشده گروه های فشار دور میدان می چرخند. گاه ماشین‌های کمیته و سپاه هم چرخی می زنند . تعدادی وسط جمعیت سرودی از سعید سلطان پور را می خوانند.
"عمری در کار عمری در کار
گاهی خسته گاهی بیمار
دستت از داس دستت از پتک بسته پینه
رنجت انبوه انبوه چون کوه کوه کینه..."
بهمن یکی از کادر‌های سازمان که همیشه وظیفه بر گزاری مراسم را دارد واز صدای پر طنین وسیمای تاثیر گذاری بر خوردار است، مراسم را آغاز می کند. صدای سرود پر طنین انتر ناسیونال در میدان می پیجد.
بر خیز ای داغ لعنت خورده دنیای فقر وزندگی برخیز!
سپس سرود سازمان؛ جمعیت یک صدا می خوانند فضا از نوعی غرور وقدرت آکنده است .
فرخ نگهدار دبیر اول سازمان سخنرانی خود را آغاز می کند. هم زمان فلانژ های جمهور اسلامی شروع به سنگ انداختن ودر گیر شدن با گروه های انتظامی می کنند.
رضی تابان آن همیشه عاشق سازمان ،جلو می دود تلاش می کند سپر فرخ شود ونگذارد سنگ به او اصابت کند. هرگز آن دست های گشاده و آن سینه سپر کرده اورا فراموش نخواهم کرد؛ دست هائی که بسته شد .چهره ای که به خون نشست .در کشتار های سال شصت هفت سرود خوان رو در روی رئیسی‌ها و پور محمدی‌ها ایستاد وبر دار شد.
هر گاه از او می نویسم اشگ امانم نمی دهد؛ سیمای همیشه خندانش با آن دو چشم مهربان، راه بر من می بندند. با سوالی بزرگ در چشم ،"ما بکدامین گناه کشته شدیم؟"
از سر درد فریاد می زنم :"تو زنده ای،تو هرگز نمردی! نگاه کن در این لحظه حضور تو را باگذشت این همه سال با تمامی وجود حس می کنم."
"حشمت رئیسی" در پائین جایگاه قدم می زند. مرتب میگوید." امروز روز کارگر است چرا باید اول فرخ سخن رانی کند؟ من نماینده کارگران در
سازمانم چه کسی این برنامه را نوشته است؟"
می گویم "چه فرقی می کند که چه کسی نوشته . مسلم برای چنین مراسمی نفر اول سازمان باید سخن بگوید. این اعلام موضع سازمان واحترامش به کارگران است"با عصبانیت نگاهم می کند .نمی دانم چه در دلش می گذرد.
فشار زیاد تر شده گروه موسیقی لری آهنگ بسیار هیجان انگیزی را می نوازد و می خواند. تعدادی شروع به رقصیدن کرده اند. فعال ترینشان حسین یکی از بچه های زنجان است ."رفیق جان آرام بگیر !مگر نمی بینی
چه معرکه ای است ."
همانطور که می رقصد ودست افشانی می کند! می گوید :" این موسیقی بند،بند ، استخوان‌های من را گسیخته است؛ استخوان روی استخوانم بند نمی شود! مگر در زندگی ما چند بار چنین جشنی اتفاق می افتد؛ این ساز مرده را هم به رقص می آورد."
عاشق حسن با سازش در کنار سن ایستاده است . چه شوری در این سازنهفته است ؟
” زحمتکش انسانا من فدائیم "
اخبار مرتب از اضافه شدن تعداد فلانژهای حزب الهی حکایت می کند ."دارند با چماق و چاقو حمله می کنند. ماشین سپاه و کمیته خودش حزب الله می آورد. چه باید کرد؟"
"بگذارید خوب ادبشان کنیم !رقمی نیستند." اما سیاست ما سیاست برخورد نیست، تنها کنترل وآرام کردن است. مجید که مسئول برگزاری مراسم است مرتب مشورت می کند :"باید تمام کرد."
صدای چند انفجار شنیده می شود. همهمه و فریاد:نارنجک و سه راهی به داخل جمعیت پرتاب کرده اند. ده ها نفرزخمی شده اند.جمعیت خشمگین اما پریشان است . مجید داد می زند" تمام کنید."
بلند گو پایان مراسم را اعلام می کند. اماقبل از آن مردم در جنگ وگریز در حال ترک محوطه اند. زخمی ها بر زمین افتاده اند. ماشین های سپاه وکمیته دورتر ایستاده، نگاه می کنند. کمکی نمی ‌کنند. نارنجک انداز‌ها خودی‌اند.
با سختی، مجروهان را به ماشین ها منتقل می کنند؛ یک دختر بچه کشته شده است! "میترا صانعی" اکبر دوستدار صنایع سخت مجروح شده، حال تعدادی از مجروهان وخیم است . بهت ونا باوری!
دسته ای از حمله کنندگان خود را به سن رسانده اند با چماق و تیغ های موکت بری،همه چیز را داغون می کنند و به آتش می کشند. بچه های رهبری را خارج کرده اند؛ سر دسته یکی از گروه های فلانژ مجید را نشان میدهد."حمله کنید او رهبرشان است."
هم‌زمان با رسیدن آن‌ها، گروه ضربت سازمان نیز می رسد، تعدا دی تصمیم به مقابله گرفته اند چاره ای نیست؛ دور مجید را می گیرند و بطرف حزب الله حمله می کنند.
جمعیت در حال فرارند! تعدادی از دختران را از پشت با چاقوهای موکت بری به شدت زخمی کرده اند. تما م خیابان آزادی وکوچه های اطراف مملو از کسانی است که مجبور به فرار شده اند. بسیاری از خانه‌ها درب‌های خود را باز می کنند تا مردم به داخل بروند.
آن شب بسیاری تا دیر وقت در آن خانه ها ماندند. اکثربیمارستان ها پر از مجروهان است. صد ها نفر!
رهبری سازمان در خوش خیالی ناشی از باوری یا کودکانه وبا آگاهانه بخط امام تازه کشیده شده بدستگاه رهبری، ودرک جدیدش از دموکرات های انقلابی . حاضر نیست قبول کند که این یک سرکوب سازمان بافته دولتی است .سازمان یافته از لحظه ای که وزارت کشور اجازه بر برگزاری مراسم را دادو "کنی" مزورانه بر نماینده سازمان لبخند زد.
اعلامیه سازمان از ساواکی‌ها، رنجبری‌ها، محافل سرمایه داری وزمین داران،لیبرال ها افراد نفوذی واوباش سخن می گویدو محکوشان می کند. قرار نیست و امکان ندارد ، حکومت و خط امام چنین کند. هنوز رهبران، این حمله را بخشی از مبارزه طبقاتی تلقی می کنند، که در جریان است
اکبر دوستدار یک پای خود را از دست می دهد .سیروس صابری زاده نیز جزو کشته گان است. برخی از مجروهان جراحت های سنگین برداشته اند. تمام تجهیزات صوتی در اثر آتش سوزی از بین رفته است. روزی که با نسیم دل انگیز «جشن اول ماه مه» آغاز شده بود، با طوفان تلخ و مرگ بار خاتمه می یابد. هیچ کس جوابگوی این حمله نمی شود. کسی دستگیر نمی گردد. آبی از آب تکان نمی خورد.
مهدوی کنی، دموکرات و جنتلمن شده توسط سازمان بعد ها چهره مشمئز کننده خود را نشان می دهد.
حمایت از خط امام اعلام شده به فاجعه منجر می شود؛ بسیاری از رهبران واعضای سازمان که در تدارک آن روز نقش داشتند، در کشتار‌ها سال‌های بعد، به خصوص در کشتار سال ۶۷ جان خود را ازدست می دهند.
بسیاری آواره از وطن می گردند؛ جنبش کارگری بشدت سرکوب میگردد. ورهبران سندیکاها وفعالان جنبش کارگری سرکوب وروانه زندان هامیشوند.
نوشتم به عنوان یک خاطره، برگی از تاریخ ، برگی از یک روز تاریخی . روزی که یکی از بزرگترین و شاد‌ترین جشن‌های کارگری بر گزار شده توسط یک سازمان چپ که به آتش وخون کشیده شد.
تنها خاطره ای ماند بس دور
برگی از تاریخ .
تصویر نا تمام یک نسل آرمان خواه !
یک روزبزرگ !
یک جشن خونین. ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
ایرانگلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید