
پیشبینی اینکه در آینده چه بخش از جزییات رویدادهای امروز در روایت تاریخ امروز اهمیت پیدا میکند و چه بخش فراموش میشود، آسان نیست. اما در هر حال، برای روایت دقیق آنچه در یک سال گذشته در ایران گذشت، دشوار بتوان تصاویر تکان دادن روسریها در هوا و از آن مهمتر، سوزاندن روسریها در فضایی عمومی نادیده گرفت.
برای درک بهتر اهمیت این اقدام و ابعاد نمادین این شکل از اعتراض، باید میزان سختگیری جمهوری اسلامی در ارتباط با حجاب اجباری و تصورات زنان ایرانی از مسأله حجاب را در نظر داشت. تا اواسط تابستان گذشته تصور اینکه زنان ایرانی با وجود قانون سفت و سخت حجاب اجباری در شهرهای بزرگ بدون روسری رفت و آمد کنند برای بسیاری غیرممکن بود.
اما در مدت کوتاهی زنانی با شجاعت کمنظیر، شالها و روسریهای خود را در اعتراض به قانون حجاب اجباری از سر برداشتند و در هوا چرخاندند. آنها شعار میدادند: «مردن بخاطر روسری؟ تا کی اینقدر خاک بر سری؟» این اعتراض مسالمتآمیز به سرعت در سراسر کشور گسترش یافت و بعدتر حتی به شدت آن افزوده شد و به شکل روسری سوزان بروز پیدا کرد.
روسری سوزان از تجمعات اعتراضی شهر ساری آغاز شد و در آن شماری از زنان آتشی برپا کردند، با رقص به سوی آتش رفتند و روسریهای خود را در آتش انداختند.
اگر زن معترض در تظاهرات روسریاش را در هوا تکان میداد، کماکان این فرصت را داشت که به هر دلیلی در ادامه روز بار دیگر روسریاش را بر سرش بگذارد. اما زنی که در جریان اعتراض، روسریاش را آتش میزد، پیامی بسیار واضح را منتقل میکرد: او دیگر حاضر نیست که تحت هیچ شرایطی به حجاب اجباری تن بدهد.
این همه در حالی در ایران رخ داد که تنها چهار دهه پیشتر، حجاب اسلامی خود به یکی از نمادهای انقلاب و انقلابیگری در ایران تبدیل شده بود و عکسهای زنان با حجاب ایرانی در رسانههای جهان، یکی از مهمترین عوامل بصری ساده برای نشان دادن تغییرات شگرف حکومت و جامعه ایران محسوب میشد.
نمادهای بصری در حرکتهای انقلابی از اهمیت بسیاری برخوردار هستند و تجربههای متنوع تاریخی مختلف نشان میدهند که این نمادها میتوانند نیرویی قدرتمند برای تغییرات اجتماعی و سیاسی باشند.
نمادهای پوششی و مبارزههای سیاسی

در قرن ۱۸، شلوار کوتاه ابریشمی Culotte، یکی از پوششهای رایج مردان در میان اشراف و نخبگان حکومت در فرانسه بود. وقتی انقلاب فرانسه آغاز شد، بدنه اصلی حامیان انقلاب کسانی بودند که اجازه نداشتند چنین شلوارهایی بپوشند و در عوض شلوار معمولی به تن داشتند. آنها به «شلوار پوشها» یا «بدون شلوارهای Culotte» (به فرانسوی sans-culottes) معروف شدند.
واژه sans-culotte که مخالف کلمه «اشرافزاده» به کار میرفت، ظاهراً برای اولین بار توسط فردی با هدف تحقیر انقلابیون استفاده شد. اما وقتی انقلاب به پیروزی رسید، برخی از کسانی که از طبقات مرفه هوادار انقلاب شده بودند، به پیروی از بدنه انقلابی، از پوشیدن شلوارهای کوتاه مردانه خودداری کردند و شلوارهای بلند مردانه به نمادی از انقلابی بودن تبدیل شد.
در اوایل قرن بیستم، در جریان مبارزه زنان برای گرفتن حق رای در بریتانیا و آمریکا، رایدهندگان زن در بریتانیا و ایالات متحده، معترضان از لباسها و لوازم جانبی مانند کفش، نشانها و لباسهای سفید به عنوان نماد مبارزه خود برای حقوق رای زنان استفاده میکردند. رنگ سفید به ویژه نشان دهنده خلوص و مبارزه برای برابری بود.
مهاتما گاندی از لباسهای ساده و سنتی هند مانند دوتی و خادی (پارچه دستبافت) استفاده کرد که نمادی از خوداتکایی و مقاومت در برابر حکومت استعماری بریتانیا بود. لباس او به نمادی از جنبش استقلال هند تبدیل شد.
آمریکاییهای آفریقایی تبار شرکتکننده در جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده نیز در دهه ۶۰، از لباس به عنوان نماد مبارزه خود استفاده میکردند. پوشیدن لباسهای ساده و باوقار و اتخاذ شعارهایی مانند «من یک انسان هستم» بر روی پلاکاردها و لباسها بیانگر مطالبات آنها برای حقوق برابر و پایان دادن به تبعیض نژادی بود.
در قیامهای مختلف بهار عربی، معترضان اغلب از رنگها و لباسهای خاصی برای نماد جنبشهای خود استفاده میکردند. به عنوان مثال، چفیههای قرمز، سیاه و سفید در جهان عرب به نماد مقاومت در برابر رژیمهای استبدادی تبدیل شد.
و البته در جریان انقلاب اسلامی نیز از این پوششها که ارزش نمادین پیدا کردند، کم نبود. مثلاً زنان اسلامگرا در دوران پهلوی با روسری و مانتو خود را از دیگران متمایز کردند. بعد از انقلاب نیز اسلامگرایان با خودداریشان از کراوات زدن، شرایط مشابهی خلق کردند که به ویژه وقتی دیپلماتهای ایرانی با پیراهنهای بدون یقه و کت و شلوار در خارج از ایران دیده میشدند، در رسانههای جهان بسیار جلب توجه میکرد. حتی برخی از نظریهپردازان سیاسی، کراوات نزدن انقلابیون سال ۵۷ را با خودداری نخبگان انقلاب فرانسه از پوشیدن شلوار کوتاه مردانه مقایسه کردند.
واژگونی نمادها: از حجاب به عنوان نماد انقلاب تا حجاب سوزان

به گفته شهلا شفیق، جامعهشناسی که درباره اسلامگرایی و زنان آثاری منتشر کرده، حجاب در اوایل انقلاب اسلامی از طریق مفاهیمی نظیر سبک پوشش انقلابی ضد امپرئالیسم و تطابق با اراده انقلاب به جامعه ایرانی تحمیل شد. سپس در ادوار بعدی، یعنی در دوران پس از جنگ و اصلاحات به شکل «بدحجابی» بروز کرد و در نهایت با حرکت نمادین ویدا موحد و دختران خیابان انقلاب ما وارد دوره «بیحجابی» شدیم.
به گفته خانم شفیق همه این اتفاقات تا این زمان همیشه مقطعی بودند و اکثریت جامعه با آن همراه نمیشدند. «اما در جنبش زن زندگی آزادی اولاً این مبارزه با حجاب اجباری حرکتی فراگیر شد و دوما حجاب سوزان به نمادی از این انقلاب بدل شد. همچنان که در انقلاب ۵۷ انقلابیون موفق شدند حجاب را به نماد انقلاب بدل کنند. دقیقاً امروز «بی حجابی» برعکس آن دوران نماد جدید عصر ما شده است، یعنی دقیقاً نمادها واژگون شدهاند.»
شهلا شفیق همچنین به تحلیل حرکت حجاب سوزان پرداخته و آن را به عنوان نمادی از اعتراض زنان به حجاب اجباری و نظام حاکم قلمداد میکند. به گفته او این نماد به وضوح بیانگر یک خواست اعتراضی است که در آن افراد به نظام استبدادی حاکم تاخته و خواستار حرکت جامعه به سمت آزادی انتخاب پوشش و سبک زندگی هستند. در حجاب سوزان، آتش نماد پاک کنندگی است که ایدئولوژی استبدادی و آلوده انقلابی پنجاه و هفت را پاک میکند. این نماد نه تنها نمایانگر اعتراض به حجاب اجباری، بلکه نمادی از مبارزه برای حقوق انسانی اساسی و آزادی انتخاب پوشش و زندگی است.
او در ادامه توضیح این حرکت نمادین میگوید: «در واقع شبیه به مراسم چهارشنبه سوری است که آتش به عنوان نماد خلوص و پاکی برپا میشود، گویی که این زنان با پرتاب روسری در آتش میگویند «زردی من از تو». یعنی آنچه که باعث بیماری و تباهی و انحطاط من است را در آتش میاندازیم تا نابود شود و به استقبال شادی و نیکی برویم. دقیقاً مثل همان حرکتی که در حجاب سوزان میافتد.
خانم شفیق میگوید که حرکت حجاب سوزان امروز نشان دهنده این است که اکثریت مردم این را فهمیدهاند که حجاب اجباری چیزی جز ایدئولوژی و پروپاگاندای رژیم جمهوری اسلامی نیست و از آن عبور کردهاند. «جمهوری اسلامی با درسی که از سایر کشورهای توتالیتر نظیر شوروی سابق گرفته، میداند که با یک قدم اصلاحات، جامعه اصلاحات بیشتری درخواست خواهد کرد و اصلاح قانون حجاب اجباری به معنای سقوط آزاد رژیم خواهد بود. برای انقلابیون حجاب نماد نظام و انقلاب است و برای حفظ قدرت به هر وسیلهی ممکن متوسل میشوند تا حرکات مخالف آن را سرکوب کنند. اما در مقابل در میان مردم یک نماد دیگر یعنی حجاب سوزان شکل گرفته و این در واقع به نوعی جنگ نمادها و نبرد دو برنامه اجتماعی با یکدیگر است. »
حجاب سوزان به گفته شهلا شفیق نماد یک جنبش ضد استبدادی است که برای یافتن برای بدیهیترین حقوق انسانی یعنی آزادی انتخاب پوشش و سبک زندگی مبارزه میکند. یا همانطور که شروین در شعرش میگفت برای داشتن یک زندگی معمولی.
یک نماد بصری چگونه تأثیر میگذارد
سوزان سونتاگ در کتاب «درباره عکاسی» به این مفهوم میپردازد که چگونه تصاویر، بهویژه عکسها، افکار عمومی را شکل میدهند.
کاوش سونتاگ در مورد این موضوع، بینشهای ارزشمندی را در مورد قدرت نمادهای بصری در انقلابها و چگونگی تأثیر آنها بر درک رویدادها ارائه میکند.
با پیوند بینش سونتاگ با دادههای نمادین جنبش مهسا، میتوان تأثیر عمیق نمادهای بصری و توانایی آنها در ایجاد تغییر و توانمندسازی در میان زنان ایران و فراتر از آن را درک کرد.
سونتاگ با ارائه چندین مفهوم نحوه تاثیرگذاری تصاویر را شرح میدهد:
تصاویر به عنوان واسطههای واقعیت عمل میکنند: تصویر بر زمین افتادن مهسا در بازداشتگاه خیابان وزرا، کمی پیش از توبیخ مامور زنگشت ارشاد، تصویری موجز اما کامل از واقعیتی است که زنان ایرانی سالهاست با آن روبرو هستند. سونتاگ استدلال میکند که نمادهای تصویری به عنوان واسطه بین واقعیت و درک بیننده از واقعیت عمل میکنند. وقتی تصویری را میبینیم، گرایش داریم که باور کنیم که یک حقیقت عینی را نشان میدهد. در متن انقلابها، عکسها به عنوان یک نسخه واسطهای از رویدادها عمل میکنند و دیدگاه یا روایت خاصی را ارائه میدهند. این تصویر مهسا نیز لحظهای خاص را ثبت میکند، تصویری از استبداد و سرکوب چهل و چند ساله زنان در جمهوری اسلامی.
تصاویر و تأثیر عاطفی: تصویر مهسا که بیهوش روی تخت بیمارستان دراز کشیده یکی از تصاویری بود که بارها در شبکههای اجتماعی منتشر شد. تأکید سونتاگ بر تأثیر احساسی تصاویر با تأمل در این عکس واضح میشود. همانطور که سونتاگ میگوید نمادهای بصری دارای قدرت منحصر به فردی برای برانگیختن احساسات قوی مانند همدلی و غم هستند. این تصویر مهسا، دختری جوان که در شهری غریب تنها و به دور از خانوادهاش به خاطر حجابش به قتل رسیده بود، تاثیر بسیار عمیقی در جامعه ایرانی گذاشت و خشم و همدلی بسیاری را برانگیخت.
تصاویر و حافظه جمعی: تصویر حرکت شجاعانه ویدا موحد بر روی جعبه برقی درشلوغی خیابان انقلاب با گیسوانی رها و روسری بر چوبی، تصویر زنانی که در مراسم تشییع پیکر مهسا روسریهای خود را به نشانه اعتراض از سربرداشتند، به بخشی از حافظه جمعی ایرانیان بدل شدهاند. سونتاگ میگوید عکسها بخشی از حافظه فرهنگی مشترک ما میشوند و نحوه یادآوری وقایع تاریخی را شکل میدهند. در انقلابها، برخی از تصاویر میتوانند به نمادهای نمادینی تبدیل شوند که جنبش و اهداف آن را برای نسلهای آینده تعریف میکنند. این تصاویر، همانطور که سونتاگ توضیح میدهد، به آگاهی فرهنگی مشترک ما تبدیل شدهاند. حالا این تصاویر به روح جنبش دختران انقلاب و جنبش زن زندگی آزادی تبدیل شدهاند.
تصاویر و نفوذ سیاسی: در نهایت، عمل نمادین زنان که روسریهای خود را میسوزانند، با توضیحات سونتاگ درباره تصاویری که برای خلق روایت سیاسی استفاده میشوند، همسو است. در حالی که مقامات به دنبال کنترل و سرکوب بدن و پوشش زنان و ارائه تصاویری از جامعه ایده آل اسلامی بودهاند، زنان با خلق این تصاویر و سمبلها، همچنان که کتایون ریاحی یکبار گفت به افشای حقیقت پرداختند. اینایده سونتاگ نشان میدهد که میتوان با استفاده ازنمادهای بصری برای مقابله با روایتهای سیاسی حاکمیت استفاده کرد و مخالفین را برای به چالش کشیدن وضعیت موجود توانمند ساخت.
تحلیل سوزان سونتاگ در «درباره عکاسی» بر نقش پیچیده تصاویر در شکل دادن به افکار عمومی تأکید میکند. تصاویر درآوردن حجاب و روسری سوزان در بین زنان ایرانی، به عنوان زبانی بصری عمل میکنند و نه تنها رویدادها، بلکه احساسات، ایدئولوژیها و آرمانهای جنبش زن زندگی آزادی را نیز به سایرین منتقل میکند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید