رفتن به محتوای اصلی

حدیث پلنگ شدن یک دیکتاتور

حدیث پلنگ شدن یک دیکتاتور

 

بازرگانی را زنی خوش صورت بود كه زهره نام داشت. عزم سفر كرد. از بهر او جامه‌ای سفید بساخت و كاسه‌ای نیل به خادم داد كه هرگاه از این زن حركتی ناشایست پدید آید، یك انگشت نیل بر جامه او بزن تا چون بازآیم، مرا حال معلوم شود. پس از مدتی خواجه به خادم نوشت كه:

چیزی نكند زهره كه ننگی باشد

بر جامه او ز نیل رنگی باشد

خادم باز نوشت كه:

گر آمدن خواجه درنگی باشد

چون بازآید، زهره پلنگی باشد

عبید زاکانی

در مثل مناقشه نیست. این طنز عبید از این رو آوردم که موقع نوشتن مطلبی د ر ارتباط با شخص خامنه ای و بی مسئولتی ،لجبازی و خود خواهی او که برای دستمالی حاضر به آتش کشیدن بازاری است، وچگونگی لباس خلافت پوشیدن او بدست رفسنجانی بیادم آمد . بخصوص در این روزهای اخیرکه انتقام شکست های خود در تمامی عصرصه ها می بیند . بخصوص به قول افغان ها "بی اب شدن "خود در افکار عمومی را ! که بنا بر خصلت دیکتاتور ها همه را بحساب ناسپاسی مردم از عملکرد خویش می گذارد!خشمگین وترسان از مردم ،لرزان از انقلاب.

شمشیر برهنه در اختیار آتش به اختیاران نهاده تا در همراهی با نیرو های سرکوب حکومتی،چشم زهر از مردم بگیرند . فرقی نمی کند عرصه تحمیل حجاب اچباری باشد ،یا سرکوب اعتراض به گرانی و یا مخالفت با دشمن تراشی وماجرا جوئیش در منطقه .

مردی که هوای رهبری بر آورده نشده اش نه تنها بر جهان اسلام بلکه در ایران اورا به مرز جنون رسانده است .

تاریک دیدن تداوم افکار وخواسته هایش از طریق جانشین شدن "مجتبی" که محتمل بنظر نمی رسد. ،لب گور بودن پایش ، ونفرتی که مردم با عدم شرکتشان در انتخابات اخیرنسبت به در خواست او که نوعی رفراندوم و جواب بر عدم مشروعیت رژیم بود،نشان دادند . تمامی این ها دست بدست هم داده وجنونش را به مرحله زدن سکته رسانده است .

"خود خواهی و افکار شیزوفرنی دیکتاتور ها همیشه این چنین است." دیکتاتور سایه حتی ابر بر بالای سر را تحمل نمی کند. تا چه رسد به سایه هولناکی که از اتحاد مردم و بمیدان آمدن تمام قدشان بر فراز سرآنها کشیده می شود .

در چنین وضعیتی آن از هیچ گونه بی شرمی و جنایتی برای دوام چند روز بیشتر حکومتشان سر باز نمی زنند. در زندگی تمامی د یکتاتور ها آن روز فرا می رسد . روزی که سرانجام شیرازه حکومتشان دریده می شود. چرا که "قصر امل سخت سست بنیادست."

روزی که ولی نعمتش " رفسنجانی" رخت ولایت و هدایت بر او پوشاند و خود درسایه ایستاد.فراموش کرد که نیل بر دست هر عمل خلاف ا و وحرکتش در راستای تبدیل شدن به یک دیکتاتور قهار را بر پیراهن خلافتش نشانه گذاری کند .چرا که خود نیز همسو با او در راستای پایه گذاری یک حکومت اسلامی بود .

زمانی که نه بخاطر مردم بل بخاطر حذف گام بگامش از قدرت بخود آمد . خیلی دیر شده بود ! "زهره پلنگی شده بود ."درنده که پنجه بر گلوی ارباب نهاد و جواب تحقیر سالیانی داد، که همیشه حضور در سایه ورهبری "ارباب حلقه ها" اورا سخت آزار می داد .

توان خفه ساختن رفسنجانیش بود . اما هرگز نه او .نه تجمعی از سرکوب گران قادر به دریدن و پاره کردن میلیون ها گلوئی که سرنگونی او وحکومتش را د ر میدان فریاد می زنند نخواهند داشت .جانیانی که پیراهنشان نه به نیل ،بل به خون هزاران جوان آغشته است ابوالفضل محققی.

Image removed.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید