رفتن به محتوای اصلی

پنجاه سال واندی بعد از سیاهکل

پنجاه سال واندی بعد از سیاهکل

 

کلمات مفهوم نمی یابند وبرزبان وقلم جاری نمی شوند مگر این که در پروسه یک جدال واقعی برای رسیدن به حقیقت ، جسم وروح تو در تعادلی نشات گرفته از پایبندی به زندگی ، تکاپو برای راه یافتن به قلب حقیقت آنی از تلاش دست بر ندارد .تلاشی که جان مایه آن دیدن وقبول کردن حقیقت مبتنی بر واقعیت است . جدالی سخت در ذهن وعمل ،که ترا منجر به قبول حقیقتت می سازد . روحت را پاکیزه وعریان می کند وکلماتت را از صافی این جدال عبور می دهد.

کلماتت با اندیشه وعملت مفهومی واقعی می یابند وبردل می نشینند. این کلمات واقعیند.بری از هر گونه منیت ،گروه گرائی و منفعت طلبی .

کلماتی می شوند از جنس آتش که می توانند در سرمای حاصل ازحکومت های مستبد وسرکوب گر روح های فسرده از بیداد را گرمی ببخشند .امید بیافرینند و جلب اعتماد کنند .زمانی بر قدرت این کلمات افزوده می شود ،به انرژی بدل می گردند که مبارزان راه آزادی وعدالت .چنین جدالی سخت را در گستره وسیعی پیش برند وبا نشان دادن پایبندی خود به حقیقت ودوری جستن از پیشداوری ودر افتادن با هر آنچه که آنها را در چهار چوب تنگ منافع گروهی ،عقیدتی وایدوئلوژیک محدودشان می کند فکر وعمل خود را بچالش بکشند.

چالشی که هر زمان معیار و سنگ محک آن خواست ومنافع مردم است .برای انسانی که خواهان سعادت خود ومردم خود است .هیچ امری مهم تر از مبارزه برای دست یافتن به حقیقت و بکار گرفتن آن در جهت رسیدن به همدلی عظیم اجتماعی وهمراهی برای رسیدن به آزادی وعدالت نیست. نخستین سنگ پایه چنین همدلی اجتماعی .هم زبانیست .هم زبانی که حاصل نمی شود مگر جز با جلب اعتماد اجتماعی .

هیچ زمان ،هیچ کس وهیچ گروهی قادر نخواهدشد زبان مشترک با مردم بخصوص با نسل جوان پیدا کند مگر این که از طریق نقد درست ومنصفانه تفکر وعمل خوددر گذشته وحال و پایبندی به آن نقد در عمل امروز خود !زمینه گفتگو و همدلی را فراهم سازد .

بر گزار کنندگان بزرگداشت سیاهکل باید از خود سوال کنند ؟چه امری باعث می شود که نه تنها نسل جوان ونوجوان امروز ،حتی نسل بعد ازشما نیز حاضر به شنیدن آنچه شما می گوئید نیستند ؟چرا نسل پنجاه وهفتی چنین مورد غضب و انتقاد شدید نسل های بعد خود می باشد؟ مسلما عوامل زیادی در این مورد نقش بازی می کنند .اما هریک از شما از خود سئوال نمی کند که من بعنوان فرد ؟ما بعنوان جمع چه میزان در این فاجعه بزرگی که انقلاب نام گرفت نقش بازی کردیم ؟ آن افکار ماجراجویانه چریکی که زیر عنوان مبارزه با شاه چشم بر تمام تلاش های تجدد خواهانه و نو آوری در کشوری که هنوز بزحمت قبای ژنده خود را از دوش خود فرو می افکند و دل به سبک جدید ومدرنی از زندگی که تازه پای در این سرزمین می نهاد بست .به تحول اجتماعی ،اقتصادی ،فرهنگی چه میزان لطمه زد . سیاهی لشگر مردی کینه ورز، متحجربرآمده از دل تنفری تاریخی نسبت به هر چه که رنگ تجددو نو آوری داشت گردید.مردی که هیچ احساسی به ملت وسرزمین نداشت .آن کردیم که نباید می کردیم. چهل وپنج سال از آن فاجعه می گذرد .چهل وپنج سالی که شاهد بسیار فجایع بودیم که کودکان دبستانی هم در حد وسع خودفریاد مرگ بر این حکومت وولی آن می کشند . از عمل کردخودسخت شرمگین هستید . ادعا می کنید که خود را وعمل کرد خود را چه در رابطه با تشکیل یک سازمان چریکی که سلاح ومبارزه مسلحانه را تبلیغ می کرد و عملکردش حاصلی جز تقویت همین دیدگاه متحجر و مخالف با تجدد را نداشت بنقدکشیدید. مبارزه با شاه را تبدیل به مبارزه با تجدد خواهی و حرکت آغاز شده بسوی تجدد و نوکرائی کردیدو عملا از جریان متحجر مذهبی حمایت نمودید.

حال در سیمای جدید خود می خواهید در خدمت زندگی و مبارزه مدنی باشید. در کنار مردمی که بخش عظیم آن یعنی نسل جدید با آرزوی رسیدن به آزادی و زندگی کردن در اشلی که جهان متمدن نمایشگر آن است زیر شعار "زن ،زندگی ،آزادی" مبارزه ای سخت وبی امان را با حکومت متحجر دینی آغاز کرده وبپیش می برد.

سوال این است ؟ چگونه می خواهید این مردم این نسل بشما باور کنند ؟ زمانیکه هنوز بعد نیم قرن واندی از تاسیس سازمان چریکی ومبارزه مسلحانه ونتایج تلخ و زیان بار آن .همراه با داغ ازشرمنمدگی حاصل از حمایت خود از این حکومت .هنوز قادر بدل کندن از آن گذشته نیستید. هنوز توان این را ندارید که بگوئید ما منادیان مرگ بودیم ! نه زندگی و آنچه که در این سازمان وتفکر جائی نداشت خود زندگی بود وانسان ،تفکری که در آن دوست داشتن وعشق ورزیدن یک چریک گناهی نا بخشودنی بود .

براستی چه اتفاقی افتاده که بار دبگر شجاعت چریکی ستایش می شود . شجاعتی که نهایت در خدمت خمینی قرارگرفت وبر خشونت اجتماعی دامن زد .این چگونه شجاعتی هست که قادر نیست خود را وعمل کرد خود را در آئینه تاریخ که بیانگر حقیقت است ببیند. این سازمان هرگز قادر به یافتن زبان مشترک با هیچکس و هیچ گروهی نخواهد شد . چرا که هنوز در همان خانه های تیمی بسته که آن ها را مرکز جهان می دانست با نشه مدال هائی که بر خود آویخته گرفتار دنیای ذهنی خویش است. و هنوز درکش از شجاعت همان است که پنجاه سال قبل تئوریزه می کرد.از مبارزه با امریکا گرفته تا حمایت از.... از همین روست که هنوز قادر به نشستن در کنار دیگراپوزیسیون های مخالف جمهوری اسلامی نیست. " به عبث می پایم که بدر کس آید..." ابوالفضل محققی

Image removed.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید