رفتن به محتوای اصلی

سیاست ضدهمسایگی و بازدارندگی شکننده ایران

سیاست ضدهمسایگی و بازدارندگی شکننده ایران

 

  • حمیدرضا عزیزی
  • شغل,پژوهشگر بنیاد علم و سیاست آلمان، برلین

 

روز ۲۶ دی ماه و ظرف کمتر از تنها ۲۴ ساعت، سپاه پاسداران خاک دو کشور همسایه شرقی و غربی، پاکستان و عراق و همچنین سوریه را هدف حملات موشکی قرار داد.

آنگونه که از بیانیه‌های رسمی و اظهارات مقامات جمهوری اسلامی ایران برمی‌آید، این رشته حملات با هدف پاسخ به تهدیدات امنیتی اخیر و بازدارندگی در مقابل تهدیدات جدید صورت گرفت.

بر این اساس، به گفته مقامات ایرانی حمله به پاکستان با هدف مقابله با« جیش‌العدل»، شلیک موشک به کردستان عراق با هدف از میان بردن «پایگاه جاسوسی موساد» در اربیل و حمله به ادلب در شمال غربی سوریه نیز در پاسخ به حمله «گروه تروریستی داعش» در کرمان صورت گرفته است.

به یک معنا، به نظر می‌رسد که منطق پشت تمامی این حملات، احیا و تثبیت بازدارندگی ایران در مقابل رقبای دولتی و غیردولتی و همچنین نمایشی از اقتدار برای تأکید بر نفوذ منطقه‌ای ایران بوده است.

با این حال، یک هفته پس از این حملات پی در پی، نه تنها به نظر می‌رسد که بازدارندگی مدنظر تهران حاصل نشده است، بلکه شواهد به طور فزاینده حاکی از آن است که ایران اکنون به لحاظ دیپلماتیک و نظامی در موقعیتی حتی دشوارتر از ۲۵ دی ماه قرار گرفته است.

 

Image removed.

 

در کراچی پاکستان مردی در حال دنبال کردن اخبار حمله موشکی پاکستان به ایران در اینترنت است. در پی حمله موشکی ایران به پاکستان، این کشور در اقدامی که تلافی‌جویانه ارزیابی می‌شود به نقاطی در ایران موشک زد

موشک جواب موشک

با پاکستان شروع کنیم. گزارش‌های اولیه منتشره در رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی ایران – که در آنها حملات سپاه به مواضع جیش‌العدل با شور و حرارت خاصی پوشش داده شده بود – حاکی از آن بود که این حمله در واکنش به تحرکات اخیر این گروه، به خصوص حمله ۲۴ آذرماه به مقر فرماندهی انتظامی راسک انجام گرفته که در آن، ۱۱ مأمور پلیس کشته و ۸ نفر دیگر زخمی شده بودند.

به این ترتیب، به نظر می‌رسید هدف، نشان دادن ضرب شصتی به جیش‌العدل و جلوگیری از انجام اقدامات بعدی از جانب آنها باشد. با این حال، تنها یک روز زمان لازم بود که این گروه مسلح با کشتن یک سرهنگ سپاه پاسداران در جاده خاش به زاهدان، اعتبار تهدید ایران را به چالش بکشد.

از سوی دیگر، پاکستان که خاکش مستقیماً مورد تجاوز کشور همسایه قرار گرفته و به این ترتیب، اعتبار بازدارندگی خود به عنوان یک قدرت هسته‌ای را در معرض چالش می‌دید، ناچار به پاسخ در قالب حمله‌ای مشابه در داخل خاک ایران شد.

به این ترتیب، حمله موشکی ایران به پاکستان نه تنها نتوانست در مقابل تهدیدِ از پیش موجود، یعنی جیش‌العدل، بازدارندگی ایجاد کند، بلکه یک تهدید بالقوه جدید، یعنی تنش‌های ادامه‌دار با اسلام‌آباد را برای تهران به دنبال داشت.

اگرچه دو طرف در بیانیه‌های بعدی خود بر روابط «برادرانه» تأکید کردند و از عزم خود برای خودداری از ادامه درگیری سخن گفتند، روز اول بهمن، اداره مبارزه با تروریسم پاکستان اعلام کرد فردی را که برای دستگاه‌های اطلاعاتی ایران کار می‌کرده، بازداشت کرده است.

در این شرایط، حتی بعضی انتظار اینکه پاکستان به طور غیرمستقیم و از طریق گروه‌های مسلح به فشار بر ایران ادامه دهد را نیز دور از ذهن نمی‌دانند. حتی در بهترین حالت، گروه‌هایی همچون جیش‌العدل که در مناطق مرزی پاکستان مستقر هستند، از این پس با خیال آسوده‌تری به عملیات در ایران خواهند پرداخت، زیرا از به عبارتی ناتوانی ایران برای انتقام‌گیری که ممکن است منجر به جنگ با پاکستان شود، مطمئن هستند.

علاوه بر این موارد، نکته حائز اهمیت دیگر، پیامی است که حمله متقابل پاکستان و انفعال ایران در مقابل آن، به رقبای ایران ارسال می‌کند؛ اینکه ایران، آگاه از محدودیت‌های نسبی نیروهای نظامی خود در مقابل ارتش‌هایی همچون پاکستان و همچنین به واسطه مسائل متعدد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داخلی، به هیچ وجه خواستار وارد شدن به جنگ نیست، حتی اگر خاکش مورد تجاوز طرف خارجی قرار بگیرد.

در همین راستا، رویه‌ای که ایران با حمله به خاک یک کشور همسایه به بهانه مبارزه با تروریسم ایجاد کرده، می‌تواند در آینده توسط هریک از همسایگان علیه خودش مورد استفاده قرار بگیرد.

به جز جنبه امنیتی، تبادل موشکی اخیر با پاکستان، سستی ادعاهای مقامات ایران درباره اهمیت عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای را نشان داد.

به عبارت دیگر، سازمان همکاری شانگهای، به عنوان نهادی که مبنای تأسیس آن مبارزه با «سه نیروی شیطانی»: تجزیه‌طلبی، تروریسم و افراط‌گرایی بوده، نه تنها نمی‌تواند چارچوبی برای همکاری دو عضو خود جهت مبارزه با این تهدیدات ایجاد کند، بلکه عملاً، در صورت عدم مدیریت صحیح تنش از جانب طرف‌ها، ابزاری برای جلوگیری از بروز جنگ نیز در اختیار ندارد.

در یک کلام، با توجه به نتایج عینی فعلی و پیامدهای بالقوه آتی، حمله موشکی به پاکستان یک فاجعه تصمیم‌گیری استراتژیک کلان در جمهوری اسلامی ایران بود.

Image removed.

 

خانه پیشرو دیزایی در اربیل بر اثر حمله موشکی ایران تخریب شد. نقض حاکمیت عراق از طریق حملات موشکی، اربیل و بغداد را در مخالفت با تهران همسو کرده است

«راه قدس» از اربیل می‌گذرد؟

در بیانیه سپاه پاسداران درباره حمله به اربیل، ادعا شده بود که مواضع «متعلق به سرویس جاسوسی اسرائیل، موساد»، هدف موشک‌های ایرانی بوده است.

مقامات اقلیم کردستان می‌گویند آنچه هدف قرار گرفت، خانه یک «فعال اقتصادی» کرد به نام پیشرو دیزایی بود. این نخستین بار نبود که اهدافی در اقلیم کردستان از جانب ایران هدف حمله قرار می‌گرفت. با این حال، واکنش مقامات اقلیم و دولت مرکزی عراق، بسیار شدیدتر از گذشته بود.

مسرور بارزانی، نخست‌وزیر اقلیم کردستان عراق، حمله سپاه را «نقض آشکار استقلال عراق و اقلیم کردستان» خواند و از جامعه جهانی خواست در مقابل حملات مکرر علیه مردم اقلیم کردستان سکوت نکند. در بغداد، وزارت خارجه عراق اعلام کرد که از ایران به دلیل این حمله موشکی به شورای امنیت سازمان ملل شکایت کرده است.

به موازات این تحولات، اتحادیه عرب با برگزاری نشستی فوق‌العاده، حملات موشکی ایران را محکوم کرد و آن را «تجاوز آشکار به حق حاکمیت عراق» خواند. پیام این سلسه اتفاقات روشن بود: نقض حاکمیت عراق از طریق حملات موشکی، اربیل و بغداد را در مخالفت با تهران همسو کرده و همزمان، دولت عراق را به فاصله گرفتن از ایران و تلاش برای جلب حمایت رقبایش در اتحادیه عرب، متمایل می‌سازد.

بدون شک میشود گفت که این نتیجه‌ای نبود که تهران امیدوار بود نصیبش شود.

حمله به اربیل، به موازات یک حمله موشکی به ادلب سوریه انجام شد که به ادعای منابع رسمی جمهوری اسلامی ایران، «مقر تروریست‌ها در این منطقه» را هدف قرار داد. به نظر می‌رسد مقامات ایران قصد داشتند با انجام این حملات همزمان، با یک تیر چند نشان بزنند.

از یک سو، اگرچه اسرائیل همچنان نتوانسته موفق به دستیابی به اهداف راهبردی خود در غزه شود، شرایط جنگ به طور روزافزون برای ایران و متحدانش دشوار می‌شود. مهمترین نمود این امر، بازگشت اسرائیل، حتی با جدیت و اصرار بیشتر، به «سیاست ترورهای هدفمند» بوده است. ظرف حدود یک ماه، چند مقام ارشد حماس و حزب‌الله در بیروت کشته شدند و در سوریه نیز، رضی موسوی، که او را مسئول پشتیبانی جبهه مقاومت در سوریه معرفی کرده‌اند، در حمله‌ای که ایران آن را به اسرائیل منتسب کرده، کشته شد.

واکنش طرفداران حکومت در ایران به این واقعه، کم سابقه بود. به گزارش رسانه‌ها، «جمعی از جوانان» در مقابل ساختمان شورای عالی امنیت ملی در تهران تجمع کرده و خواستار پاسخ به این «ترور و خونخواهی» آقای موسوی شدند.

به این ترتیب، به نظر می‌رسید که هزینه‌های استمرار سیاست «صبر راهبردی» که مقامات ایران سال‌ها در قبال حملات اسرائیل به مواضع خود و متحدانشان در پیش گرفته بودند، در حال افزایش بوده و توجیه این سیاست برای حامیان حکومت دشوارتر می‌شود.

در سطح منطقه نیز در میان متحدان و گروه‌های نیابتی، انفعال ایران در بحبوحه جنگ غزه و تنها گذاشتن اعضای «محور مقاومت» در مقابل اسرائیل – و البته تا جایی که به حوثی‌های یمن مربوط می‌شود، ایالات متحده و بریتانیا – اعتبار ایران را در معرض چالش قرار داده بود.

در این میان، ناتوانی در جلوگیری از حملات مرگبار در داخل ایران، از شاهچراغ تا کرمان، تصویری از آسیب‌پذیری امنیتی جمهوری اسلامی ایران را به مخاطب داخلی و خارجی مخابره می‌کرد. نگران از هزینه‌های فزاینده برای اعتبار و نفوذ خود، تصمیم‌گیران در تهران احتمالاً بهترین راه را در این دیدند که پاسخی یکجا، پر سر و صدا، اما اساساً نمادین به تمامی این تهدیدات داده و خیال خود را برای مدتی از این بابت راحت کنند.

در نتیجه، حمله به ادلب سوریه از فاصله بیش از ۱۲۰۰ کیلومتری قرار بود پیامی به اسرائیل باشد مبنی بر اینکه موشکهای نقطه‌زن ایران امکان رسیدن به خاک این کشور را دارد. از سوی دیگر، هدف قرار دادن آنچه «مقر موساد» در اربیل خوانده می‌شد نیز تلاشی برای انتقام از اقدامات اخیر اسرائیل و احتمالاً در رأس آنها کشتن آقای موسوی بود. همچنین، هدف قرار دادن منطقه‌ای در نزدیکی کنسولگری آمریکا در اربیل بدون اینکه به نیروها و یا تأسیسات آمریکایی آسیبی وارد شود، پیامی به ایالات متحده بود مبنی بر اینکه تهران می‌تواند، اما نمی‌خواهد وارد درگیری مستقیم با آمریکا شود.

در دو مورد قبلی اما، هدف قرار دادن اربیل و ادلب نه تنها تأثیری بر بازدارندگی در مقابل اسرائیل نداشته، بلکه واکنشهای بغداد، اسلام‌آباد و دیگران، اسرائیل را در پیگیری سیاست افزایش فشار خود بر ایران جدی‌تر ساخته است.

روز ۳۰ دی ماه، در جریان حمله اسرائیل به دمشق، پنج «مستشار نظامی ایران»، یا به عبارت دیگر، فرماندهان ارشد نیروی قدس سپاه در سوریه، کشته شدند. کشته‌ شدن رضی موسوی و اکنون این پنج عضو سپاه، نشانگر یک تغییر قابل توجه در راهبرد اسرائیل در مقابل ایران در سوریه است می‌تواند باشد که به «عملیات در میان جنگ‌ها» معروف شده است.

تا حدود دو سال پیش، اسرائیل حملات خود به سوریه را، به عبارتی از مجاری غیرمستقیم – اغلب از طریق روسیه – از قبل به ایران اطلاع می‌داد تا از کشته شدن نیروهای ایرانی اجتناب شود. با این حال، نه تنها اسرائیل اکنون ظاهرا محدودیتی برای هدف قرار دادن نیروهای ایرانی احساس نمی‌کند، بلکه اساساً عملیات‌های جدید خود در سوریه را مشخصاً با هدف از میان برداشتن فرماندهان ایرانی طراحی می‌کند. به عبارت دیگر، نیروهای ایرانی دیگر نه تلفات جانبی اقدامات اسرائیل، بلکه اهداف اصلی عملیات‌ این کشور هستند.

این تغییر در قواعد درگیری در سوریه، ایران را در شرایط بسیار پیچیده و بغرنجی قرار می‌دهد: هرگونه پاسخ مستقیم ایران به این حملات، به معنی کشیده شدن ایران به جنگ با اسرائیل است.

این چیزی است که به نظر می‌رسد دستکم دولت فعلی اسرائیل به رهبری بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر، چندان از آن ناخرسند نخواهد بود، زیرا خواهد توانست جنگ نابرابر خود در غزه را به عنوان یک جنگ برابر و کلاسیک با یک قدرت همتا، یعنی ایران جلوه دهد و از این طریق، حمایت بین‌المللی که طی سه ماه اخیر به مرور از دست داده را احیا کند.

در حالت مقابل، یعنی اگر ایران همچنان تصمیم به عدم پاسخ بگیرد نیز نه تنها احتمالاً دامنه اهداف اسرائیل گسترده‌تر خواهد شد، بلکه اعتبار جمهوری اسلامی ایران در میان متحدان منطقه‌ای و حامیان داخلی نیز بیش از پیش تحلیل خواهد رفت؛ نتیجه‌ای درست خلاف آنکه تهران از حملات اربیل و ادلب به دنبال آن بود.

Image removed.

 

ظرف حدود یک ماه، چند مقام ارشد حماس و حزب‌الله توسط اسرائیل در بیروت کشته شدند و در سوریه نیز، رضی موسوی، که مسئول پشتیبانی جبهه مقاومت در سوریه معرفی شده و چندین نیروی ارشد دیگر ایران در حملاتی که آنها هم تصور می‌شود توسط اسرائیل صورت گرفته، کشته شدند

از سیاست همسایگی تا جنگ منطقه‌ای

«سیاست خارجی دولت ما از برجام شروع نمی‌شود و به برجام نیز محدود نخواهد شد... اولویت ما ارتباط با همسایگان خواهد بود».

این بخشی از اظهاراتی بود که ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران، در ۳۱ خرداد ۱۴۰۰، در نخستین نشست خبری پس از اعلام پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری ایران بیان کرد؛ آنچه که از آن زمان در قالب مفهوم «سیاست همسایگی» یا «دیپلماسی همسایگی» به کرات مورد تأکید وی و دیگر مقامات دولتش قرار گرفته است.

بیش از دو سال و نیم پس از این سخنرانی، نه تنها چشم‌انداز احیای برجام تقریباً به کلی از میان رفته، بلکه روابط با دستکم دو همسایه غربی و شرقی، یعنی عراق و پاکستان، دستخوش بحران‌های جدی شده است.

در شمال غرب، تنش‌ها با جمهوری آذربایجان – که در کشاکش آخرین جنگ قره‌باغ نزدیک بود روابط را به آستانه انفجار برساند – از نقطه جوش فاصله گرفته است. با این حال، کنارزده شدن تهران از تحولات پساجنگ در قفقاز جنوبی از یک سو و نگرانی فزاینده تهران از ارتباط جمهوری آذربایجان و اسرائیل از سوی دیگر، آتشی بالقوه سوزان را زیر خاکستر زنده نگه داشته است.

به شکلی مشابه، مشخص نیست سیاست ایران در قبال دیگر همسایه شرقی خود، افغانستان، که مبتنی بر چشم بستن بر تهدید فزاینده ناشی از بی‌ثباتی در این کشور و تلاش برای مدیریت تهدیدات از طریق مماشات با طالبان بوده، تا چه زمانی جوابگو خواهد بود. در جنوب، امارات متحده عربی توانسته روسیه و چین، شرکای نزدیک ایران را با ادعاهای خود بر سر جزایر سه‌گانه خلیج فارس همراه سازد.

در این میان، به نظر می‌رسد تنها دستاورد جدی تهران در سیاست همسایگی، توافق بهار سال گذشته با عربستان سعودی برای احیای روابط بوده است؛ دستاوردی که البته به نوبه خود در فضای منطقه‌ای پرآشوب ناشی از جنگ در غزه و در نتیجه اقدامات متحدین شبه‌نظامی ایران، به بوته آزمون گذاشته شده است.

پادشاهی سعودی که در بالاترین سطح تصمیم به پایان دادن جنگ در یمن گرفته تا بر اهداف توسعه اقتصادی داخلی تمرکز کند، تاکنون از همراهی با قدرتهای غربی (مشخصاً بریتانیا و ایالات متحده) برای مقابله با اقدامات حوثی‌ها علیه کشتیرانی در دریای سرخ خودداری کرده است.

با این حال، مشخص نیست در این فضای متشنج منطقه‌ای که در آن، یک اشتباه محاسباتی کوچک می‌تواند جرقه یک جنگ بزرگ را بزند، این سیاست تا چه زمانی جوابگو خواهد بود.

افزون بر این، با وجود ادامه جنگ در غزه، ریاض بارها بر آمادگی خود برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل پس از پایان جنگ تأکید کرده است. این تحول، به نوبه خود، چالشی جدی برای روابط تهران-ریاض خواهد بود.

باید خاطرنشان کرد که تهدید حوثی‌ها برای کشتیرانی و تجارت بین‌المللی می‌تواند زمینه ایجاد چالش‌های بزرگتر برای جمهوری اسلامی به عنوان حامی اصلی این گروه نیز ایجاد کند.

ایران بر مستقل بودن اقدامات حوثی‌ها در دریای سرخ تأکید می‌کند و حوثی‌ها هم آن را تأیید می‌کنند. واقعیت نیز آن است که ایران با وجود حمایت مالی و تسلیحاتی از حوثی‌ها، در مقایسه با گروه‌های نیابتی خود در سوریه و عراق، کنترل عملیاتی مستقیم بر آنها ندارد و آن نوع هماهنگی راهبردی که میان جمهوری اسلامی ایران و حزب‌الله وجود دارد نیز در مورد حوثی‌ها صدق نمی‌کند.

با این حال، بریتانیا و ایالات متحده در بیانیه‌های خود به طور فزاینده‌ای بر نقش ایران در ناامنی دریای سرخ تأکید می‌کنند. هیچ بعید نیست که این اشارات فزاینده، مقدمه‌ای بر فشارهای آتی بر ایران در شورای امنیت سازمان ملل باشد.

Image removed.

 

حوثی‌ها در یک مانور نظامی توان موشکی‌شان را به نمایش گذاشتند. تهدید حوثی‌ها برای کشتیرانی و تجارت بین‌المللی می‌تواند زمینه ایجاد چالش‌های بزرگتر برای جمهوری اسلامی به عنوان حامی اصلی این گروه ایجاد کند

میدان بدون دیپلماسی

هر روز که می‌گذرد، پای ایران بیش از پیش به درگیری‌های مرتبط با جنگ غزه کشیده می‌شود و این، عرصه را بر کنشگری مطلوب ایران در منطقه بیش از پیش تنگ می‌کند.

همزمان، اقدامات مستقیم ایران علیه همسایگان و اقدامات متحدانش علیه تجارت و امنیت بین‌المللی، تهران را در مسیرِ دیده شدن به عنوان یک چالشگر نظم منطقه‌ای و بین‌المللی قرار داده است.

این در حالی است که در پی حمله حماس به اسرائیل و سپس آغاز جنگ در غزه، مقامات جمهوری اسلامی ایران امیدوار بودند که این جنگ از یک سو زمینه تضعیف نظامی و از سوی دیگر انزوای دیپلماتیک اسرائیل را فراهم کند. پس از تنها ۱۰۰ روز، ایران به واسطه اقدامات خود و متحدانش، در شرایطی کم و بیش مشابه چیزی قرار گرفته که برای اسرائیل انتظار داشت.

به نظر می‌رسد این وضعیت از یک سو ناشی از اعتماد به نفس بیش ازحد ایران در هفته‌های نخست بعد از حمله حماس و از سوی دیگر، غلبه کامل منطق نظامی بر منطق دیپلماتیک در تصمیم‌گیری‌های سیاست خارجی ایران باشد. آنچه که زمانی محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه سابق، با عنوان «سلطه میدان بر دیپلماسی» مورد نقد قرار می‌داد، اکنون به یک جنبه ثابت در سیاست خارجی ایران تبدیل شده که نه تنها فضای سیاست خارجی را به شکلی روزافزون امنیتی می‌کند، بلکه ایران را نیز به عنوان یک بازیگر ضدامنیت در منطقه به تصویر می‌کشد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
بی بی سی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید