رفتن به محتوای اصلی

سرزمین محبوب من  وافسانه تیر آرش.

سرزمین محبوب من  وافسانه تیر آرش.

سرزمین محبوب من  وافسانه تیر آرش.
بسیار سرزمین ها گشته ام .بسیارمردمان دیده وافسانه ها شنیده ام .
هر سرزمینی قهرمانان وافسانه های خود رادارد.اما هرگز افسانه ای به زیبائی افسانه آرش وجانی که در تیر نهاد نشنیده ام .
بارها با خود اندیشیده ام .چرا بهای آزادی در این سرزمین قربانی شدن ونهادن جان است در تیر ؟
چرا آرش زمانی به قهرمان بدل می شود که جان در تیر می نهد وپرتاب می کند؟ 
چه رازی میان مرگ یک قهرمان و آزادی یک ملت وجود دارد ؟
 آیا بهای آزادی ورهائی یک ملت نهادن جان زیباترین وآگاه ترین فرزندان آن سرزمین در تیر است ورها کردن آن در فراخنای آسمان ونشاندن آن بر تناور ساق گردوئی که نشان از کهن بودن ،پایدار بودن،بارور گشتن وتداوم یافتن نسل هاست ؟
 
بسیارکوه ها و دره ها را در نوردیده ام . بر تن تنومند،  بسیار درختان کهن دست کشیده ام!  تا شاید نشانی از تیر آرش بیابم .همراه بسیار جان های عاشق سرود خوان تا ستیغ البرز بالا رفته ام! سحرگا هان آن گاه که خورشید , تن به صخره ها می سائید و در نجوا بانسیم صبحگاهی بالا می آمد ,نشان تیرآرش گرفته ام. تیری اساطیری بر آمده ازآرزو های یک ملت . آرزوهائی بدرازنای تاریخ  که هنوز در پرواز است .

 تیر نشسته برتن تناور درخت گردو،  تنها یک نشانه است .نشان از دیر پائی و ریشه دار بودن یک ملت که نه یک تیر بل هزاران تیر بر آمده از جان آرش های هر نسل بر تن آن نشسته است .تا یاد آور تداوم نبردی باشد، که پیوسته میان تاریکی وروشنائی ،میان آزادگان و دشمنان آزادی در جریان است .
 
تیر آرش وجان او نمادی از خرد ،عشق ،امید و رجعتی بسوی روشنائی است .گذر از تاریکی جهل است ،از جنایت حاکمان جانی . گذری سخت جانفرسا که تنها شهامت  ،خرد و دریغا جان بازی تحمیل شده برحیات  برومند ترین فرزندان این سرزمین عبور ازمیان این همه لشکر تا بن دندان مسلح را ممکن می سازد.
 تیر آرش تیر یک جان نیست! وحدت جان های آزادیست تبلور یافته در تیر آرش.
 کافیست دل با آزادگان یک دله کنیم .گوش به پیام آزادی بخش جان ها بیدار بسپاریم .چشمان مشتاق دیدن زیبائی های حیات در سایه آزادی ورفاه را بر روی هزاران چشم مشتاق آزادی بگشائیم .بر چشمانی که دیروز میل گداخته بر آنها کشیده می شد و امروز ازتفنگ های ساچمه ای بر چشمان  جهان بین و آگاهشان شلیک می شود.بنگریم !تا عمق فاجعه و پایداری یک ملت  را در یابیم .
 تیر آرش تیر عجین شده با رقص زیبای "خدا نور لجه ای "است  در پیچ تاب تنی بتمامی عاشق ،بتمامی شور!شور رهائی از بند دیوان نابود گر شادی .
 تیر نهان شده در خنده زیبای ستار بهشتی است زمانی که زیر مشت ولگد جانیان حاکم جان می دهد .اما خنده از لب برنمی گیرد !چرا که او نمادو یاد آور "خنده "این جادوی لذت بخش حیات  است ! که دیر گاهیست از لبان این ملت رخت بر بسته است 
نمادی از حلول یک جان آزاد در وجود مادری که حماسه می آفریند وبی هراس از حاکمان با تصویری از فرزند در شهر می گردد.فریاد عدالت و آزادی سر می دهد! در کهنسالی چادر از سر بر می گیرد تا همراه با نسل جوانی گردد که امروز با شعار "زن ، زندگی ،آزادی بمیدان در آمده اند.
 تیر آرش نهان شده در کمان دان  شادیست آویخته بر شانه ستبرنام آوری جوان بانام" مجید رضا رهنورد"که در پای چوبه اعدام،  تیری از آن می کشد.  بر چاچی کمان جان می نهد.با پیام آرزوی شادی برای مردمان این سرزمین رهایش می کند!
تیری رها شده درفضای لاجوردی میهن غرق در ماتم . باشد که مردمان این سرزمین طاعون زده که نیرو های اهریمنی حاکم برای آنها  جز ماتم ودرد ،عزاداری ،بر سرو سینه زدن ، جز اندوه والم ! کاشتن بذر نفرت ،چند دستگی ومرگ  چیزی به ارمغان نیاوردند! این نیروی حیات بخش زندگی ،این شادی نهفته در بطن زندگی ، در بطن این نماد افسانه ای را در یابند.
غم از دست دادن جان عزیزی چون اورا به نیروی شادی وعشق بدل سازند.سلاحی بران در برابر منادیان ماتم وعزا .
صدای گرد آفرید دیروز است منعکس شده در فریاد امروز حدیث ها ،،یلدا ها ،حنانه ها،سارینا ها  وندا ها! زمانی که در میدان فریاد آزادی سر می دهند .تیرآرش نشانی از روح زنده یک ملت است .تیر نشسته بر جان نوجوانی در شلمچه است،که سینه خیزشبیخون بر سنگر دشمن می زند.
تیری است فارغ از هر تعلق !در وجود آزادی خواهانی که در وجب به وجب این سرزمین قربانی می شوند تا از آزادگی وشرف یک ملت دفاع کنند.
تیری نشسته بر گور های بی نام  خاوران  که از دهان مادران  شرح ستم می دهد .از ستمی که خمینی در حق فرزندان این سرزمین کرد.
تیر وکمان کوچکی است در دست کودکی دهساله بنام "کیان پیر فلک"  که خدایش رنگین گمانی ازخرد و آگاهی بود.
دیگر در یافته ام که آرش را نباید در اسطور ها جستجو کرد .اگر او در قالب اسطوره به ماند ومنجمد شود دیگر آرش نیست .
اسطوره بودن او حضور تاریخی اما مداوم و زنده اوست در میان مردمان این سرزمین کهن !
 در شادی وغم ! در شکست و پیروزی !درامید و نا امیدی ! روحی که در اوج نا امیدی امیدوارت می سازد و از پیروزی سخن می گوید.
حضوری گرامی در ذهن وقلب مردم . حضوری امید بخش در قلب مادری است که بجرم دادخواهی پسر ماه هاست در تنگنای سلولی تنگ روز پیرزوی را به انتظار نشسته است .
تیر آرش  رمز نبرد ،پیروزی و همبستگی یک ملت است با تمام فراز و فرود های خود درپهنه گسترده تاریخ وجغرافیای این سرزمین .
روح یک ملت است !نهاده شده در کمان دان تاریخ که هرگز خالی ازوجود کمانداران زن ومرد این سرزمین نبوده است.سرزمین محبوب من !با جان های عاشق ! ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید