|
|
برای حدیث، اسرا و الناز و آنها که از پی می آیند |
|
|
داریوش اقبالی! دریاچه ی ارومیه مادرمکان مردم آذربایجان، خود این مردم و زبانشان یک و همان اند همه در معرض نابودی مطلق! |
|
|
ولم کن! من به آنچه می توانست خوشایند تو باشد بیش از اندازه تن داده ام! |
|
|
بر بالاترین شاخه ی درخت بلبلی آواز برداشت… |