رفتن به محتوای اصلی

ما در این رساله ، بحث را در بارهً هویت گروهی یک جامعه ، همراه با بار سیاسی آن هویت ، در بطن جامعه و خصوصیات آن هویت و قوانین لازمه ، در رابطه با گذر یک جمعیت سیاسی ، (چون امت اسلامی درمکتب آخوندیسم سیاسی در ایران امروز ) ،به یک جامعه مدنی را مورد مطالعه قرار می دهیم.دراین تحولات درون اجتماعی ، انسان با هویت و آگاهی محدود فردی ، از امت ،به شهروند صاحب حقوق و مسئولیت تحول پیدا میکند. ناریخ مبارزات ملت هائیکه توانسته اند، به استقرار نظام دموکراتیک سیاسی ،-اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی موفق شوند...
حزب مشروطه فضا و شرایط سیاسی و اجتماعی قاجاریان را در اذهان زنده میکند، پیشتازان آن ترکیبی از ایرانیان مرکزنشین غیر پارسی و تُرک های آذری میباشد، که قدرتِ اقتصادی کشور را در زمانِ قاجاریان و در دروانِ خاندانِ پهلوی در دستِ خود داشتند، ترکیباتِ همین حزب، اقوام آریایی تبار و پارسی نژاد ایرانی را از قدرتِ سیاسی مرکزی دور نگهداشته و به بهانهء بر کناری فئودالیته، سران تیره های ایرانی و پارسی تبار که جز میهن دوستی و مهر به کتاب شاهنامهء فردوسی گناهِ دیگری نداشتند را از سر راهِ خود برداشتند.
دو سال پيش در روزي اينچنين يعني در موقع شروع ماه رمضان مقاله ای در اين باره نوشتم در واقع هدفم از آن مقاله طرح موضوع استراتژي جنبش سياسي ايران بود که بعداً در جاي ديگري مفصل تر بحث کردم متأسفانه اين بحث هيچگاه دنبال نشد. بنظر من اين موضوع در واقع اساس معني نافرماني مدني در جامعه اي نظير ايران است که در اين نوشتار بحث کرده بودم و اميدوارم که در اينباره بشود بحثي در جنبش ما باز شود.
به اين پرسش توجه کنيم: «چرا اپوزيسيون خارج کشور در سي سالهء اخير، برعکس دوران پيش از انقلاب، فعاليت مؤثري نداشته است؟» گمان مي کنم که اين يک پرسش اصلي است که در ذهن خود فعالان اپوزيسيون از يکسو و کساني که اين اپوزيسيون را فقط تماشا مي کنند، از سوي ديگر، وجود دارد و هرکس، بقول مولوي، «از ظن خود» براي آن پاسخي، گفته و ناگفته، دارد. اما اگر اين پاسخ ها را دسته بندي کنيم ملتفت مي شويم که اغلب آنها داراي پايه و مايهء استواري نيستند و در عمل نمي توانند ما را به سوي راه حلي که قابل اجرا باشد...
_با نزدیک شدن انتخابات رئیس جمهوری، بحث ها، و تحلیل ها و... نیز هر روز بیشتر میشود. من فکر میکنم که انتخابات پیش رو یکی از مهمترین و سرنوشت ساز ترین رودادهای انتخاباتی در دروران حکومت اسلامی است. عبور بی تفاوت از کنار آن یا طرفداری از شرکت و با تحریم شرکتِ عادت وارانه و مرسومی، عملاً محروم شدن از فرایندی است که اکثریت عظیم مردم به ان توجه دارند و تآثیر میپذیرند. فقط با پیگیری و در صورت امکان شرکت مؤثر در این فرایند است
جدا از نقد افکار و اعمال مجاهدین، وظیفه ما این است که از حقوق انسانی آنها نیز دفاع کنیم. متاسفانه اکثر نیروهای سیاسی در این مورد کم کاری میکنند. آنان از حقوق انسانی افرادی چون آیت الله بروجردی حمایت میکنند (که مثبت هم هست)، ولی در قبال مجاهدین سکوت اختیار کرده اند. این وضعیت میتواند یک فاجعه دیگر برای مجاهدین بیافریند.
با سقوط صدام حسین ، عراق دیگر جای مجاهدین نبوده و نخواهد بوداصرار بر ماندگاری در عراق و آگاه بودن نسبت به عواقب خطرناک آن از طرف رهبران .... ؟
احمدی نِژاد با سُخنرانی هایِ پیوسته، پَرخاشگرانه و آژبَغ آمیز ِ (نفرت انگیز) خود در هَتیانش کردن (تکذیب کردن) پِیگَرد و کُشتار ِیهودیان (Holocaust) در جَنگِ دوم جهانی و از راهِ فراخواستن (دعوت کردن) از بُنیاد گرایان برایِ نابودیِ اسرائیل، خود را بدآوازۀِ جهان کرده است. جُدا از آنکه، او بفرمان ِرهَبر آیت الله علی خامنه ای است و یا به شَوَندِ (علت) توده فَریبی خودش است که تلاش میکُند که با براَنگیزاندن هَیجان ِتودها، پُشتیبان بدست آورد، اسرائیل هیچ گُزینش ِدیگری را بجُز تازش به پایگاه هایِ کِلیدی
اسرائیلی ها به ایران خواهند تاخت، مگر اینکه براندازیِ رازمان (رژیم) اسلامی از درون ِکشور در دستور کار باشد [برای نمونه؛ ارتش بوداید (تصمیم بگیرد) که مَجد (قدرت سیاسی) را در دست بگیرد] یا، بگونۀِ شِگِفت آوری، مُلاهایِ بُنیادگرا بوَدایند (تصمیم بگیرند) که از بُلَند پَروازی هایِ هسته ایِ خود به پَرهیزند. برایِ اینکه بگونۀِ آماژمندی (حساب شده) به پایگاه هایِ هسته ای ایران آسیب رسانده شود این جنگ، چندین روز ِ پی در پی تازش هایی را به دنبال خواهد داشت.
اگر جهان ِآزاد، هَنگمۀِ (اتحادیۀِ) اروپا و کشورهایِ دمکراتیکِ جهان یک بانگ (یک صدا) به این بیداد نَپَتکارَند (اعترض نکنند) و جمهوری اسلامی را به سزایِ این ژَنوَری (جنایت) از راه به یخ بَستن ِمراوده هایِ بازرگانی گُوشمالی ندهند و آن را از ادمۀِ به دارزدن ِ دگراندیشان نه پَرهیزانند، مُلاها هیچ راهبَندی (مانعی) در سَر راه خود برایِ به رویِ پرده آوردن ِ نمایشنامۀِ دوم که چیره کَردن ِ دوبارۀِ ترس ِیَله (مطلق) و افسارگُسَسته در سراسر کشور میباشد، نخواهند داشت.
تفاوت عمده اعدام مهرنهاد با قتلهای اخیر در ماهیت حقوقی آن است. اگر نمی توان ثابت کرد که مثلا قتل فرهاد محسنی توسط اطلاعات رژیم انجام شده و رژیم می تواند آنرا یک قتل معمولی جنایی معرفی کند، ولی در مورد مهرنهاد آن را رسما برعهده گرفته است. لذا اعدام مهرنهاد می تواند توسط نهادهای حقوق بشری بین المللی و شورای حقوق بشر سازمان ملل و از زبان دبیرکل سازمان و از سوی پارلمانهای غربی با قاطعیت محکوم شناخته شود.