چکیده دوم از مقدمه شجاع ادین شفا بر کتاب از کلینی تا خمینی
تنها دو سال پس از انقلاب نوظهور 57 بود که فرانسوا میتران رئیس جمهور آن سالهای فرانسه , به عنوان یک صاحب نظر برجسته جهان غرب با تصریح به اینکه از دیدگاه یک سوسیالیست معتقد , هرگز نظر مساعدی با رژیم گذشته ایران نداشته و انقلاب را حق مشروع ملت ایران می دانسته است ؛ نوشت :
” برای نجات این آزمایش دیگر راهی وجود ندارد . هیچ ملتی را نمی توان بدین دلیل که خواستار آینده بهتری برای خودش است , چهارده قرن به عقب باز گردادند . و خمینی و ملاهای او انقلاب را عوضی گرفته اند.” [۱]
نوجویان عصر جدید که این انقلاب را قیام معنویت در قرن مادی ما تلقی کرده بودند , و در رسانه های گروهی اعم از خبرگزاریها و مطبوعات و رادیوها و تلویزیون ها , که برای بهره گیری از جاذبه چنین انقلابی , نقش بسیار موثر در ایجاد یک جو مساعد افکار عمومی ایفا کرده بودند , ناگهان خود را به جای یک “گاندی” تازه , با یک هیتلر و یا استالین تازه روبه رو یافتند .
به جای آزادیهای ناشناخته , با دوران شناخته شده تفتیش عقاید مواجه شدند . به جای سمفونی “دنیای فردا” خروش ماموتها ماقبل تاریخ را شنیدند و دریافتند که در آزمایشگاه انقلاب به جای ژاندارک , فرانکشتاین ساخته شده است …
و اسلام شناسان بزرگوار نیز با آنهمه آب و تاب از بیداری اسلام خبر داده بودند , فقط شاهد بیداری “دکانداران اسلام” شدند.
این برخورد خشن رویاها و واقعیتها , مدتی همه آنان را شگفت زده و بعد سرخورده کرد و بعد این سرخوردگی تبدیل به نفرت و انزجار شد و بعد آنطوریکه عموما اتفاق می افتد , همه اینها جای خود را به بی تفاوتی سپرد.
زیرا در این فاصله حوادث هیجان انگیز تازه تری در دنیا اتفاق افتاده بود , که خواه ناخواه یک ماجرای کهنه , آن هم ماجرایی زشت و ناخوشایند را بدست فراموشی می سپرد.
افکار عمومی جهانیان نیز به خصوص در دنیای غرب که تحت تاثیر رسانه های گروهی خود , “انقلاب” را رستاخیز آگاهانه ملتی در راه پی ریزی نظام اجتماعی مترقی تر و انسانی تر پنداشته بودند , در برخورد با واقعیتهایی که بعدا همین رسانه های گروهی در دسترس او گذاشتند , با گزارشهای همین مطبوعات و خبرهای همین رادیوها و برنامه های خبری همین تلویزیون ها اول دچار سخوردگی “روشنفکران” خود شد .
بعد همان نفرت آنها را پیدا کرد و بعد هم تصمیم گرفت این ماجرای شوم را که زیاده از حد بوی جاهلیت و تعصب و مرگ و ابتذال می داد فراموش کند .
منطق آگاهانه یا ناآگاهانه او , این بود که کشوری به نام ایران که سابقا کوشش داشت عضوی از اعضای متمدن بشمار آید – و به همین جهت دنیای متمدن نیز انحرافات و اشتباهات بزرگ و کوچک او را زیر ذره بین قرار داده و به کرات آنها را به انتقاد و اعتراض گرفته بود – , اکنون اصولا از این دنیای متمدن کناره جسته و اعلام کرده است که خودش قوانین آسمای بهتری دارد که آنها را برای بقیه مردم دنیا نیز تجویز می کند و به هر حال احتیاجی به رعایت قوانین جباری این دنیای متمدن ندارد( اتفاقا همان وقت کتاب سبزی نیز حاوی منتخباتی از “توضیح المسائل ” رهبر این انقلاب به غالب زبانهای زنده جهان غرب انتشار یافت که نمونه هایی از این قوانین الهی را به آگاهی مردم جهان می رسانید.)
با این منطق , افکار عمومی دنیای متمدن , حساب ایران انقلاب زده را از حساب دنیای خودش جدا کرد و پذیرفت که پرونده این کشور را به بخش قبائل ماقبل تاریخ دوران جنگلهای آمازون و یا بومیان ” آبریژن ” استرالیا بفرستد و دیگر کاری به آنچه در این سرزمین نفرین شده می گذرد , نداشته باشد و نق زدن های گاه و بیگاه کمیته حقوق بشر و یا سازمان عفو بین المللی را درباره رویدادهای این قبیله تاریخی ناشنیده بگیرد.
البته یک فایده جنبی در این ماجرا عاید جهانیان شد و آن ورود کلمه ناشناخته ای به نام “آیت الله ” به صفحات لغتنامه ها بود . با این نوآوری , از آن پس به کرات از “عدالت آیت الله ها” , ” قانون آیت الله ها” , ” منطق آیت الله ها ” و خیلی چیزهای دیگر آیت الله ها یاد شده ولی درباره اینکه از این عنوان با چه مفهومی یاد شد , بهتر است مستقیما به خودشان مراجعه کنید.
در خارج از دنیای روشنفکران و دنیای افکار عمومی , مراجع بین المللی زور و زر نیز با توجه به مصالح و منافع خاص خود در برداشت های قبلی خویش تجدید نظر کردند و خود را با شرایط جدید تطبیق دادند.
اتفاقا خیلی زود هم پی بردند که این شرایط جدید نه تنها برای آنها ضرری ندارد , بلکه منافع خاص هر کدام از انها را بیشتر و بهتر از گذشته تامین می کندک منافع شرکتهای بزرگ نفتی را , منافع اقتصادی اسلحه فروشان را , منافع منطقه ای امریکا را , منافع اقتصادی و سیاسی شوروی سابق را , منافع مطمئن دولت فخیمه انگلستان را , منافع بازگانی ژاپن و کشورهای بازار مشترک و ترکیه و هند و بسیاری دیگر را , منافع “نفت مفت” گیری سوریه را و در حدی ایده آل منافع همه جانبه اسرائیل را , و در برابر همه اینها فقط یک بازنده وجود دارد و آن خود ملت ایران است.
ولی این مسئله ای بود داخلی که به هیچ وجه به هیچ یک از آنها ارتباط نداشت و وجدانشان را نیز ناراحت نمی کرد .
……………………………………………………………………………………..
1 – فرانسوا میتران : اینجا و اکنون چاپ پاریس , سال 1980
شایان ذکر است که تعبیر بزرگان”انقلاب اسلامی ” از مفهوم انقلاب , هم با این تعبیر فرانسوا میتران و هم با تمام تعبیراتی که تاکنون از انقلاب شده است و می شود فرق دارد . و آنان معتقدند که تمام مردم دیگر جهانند که معنی انقلاب را عوضی گرفته اند !
مفهومی که جمهوری اسلامی برای انقلاب قائل است , توسط یکی از مغزهای متفکر این جمهوری اسلامی , آیت الله محمدی گلپایگانی , رئیس دادگاههای شرعی مرکز , چنین خلاصه شده است ( روزنامه اطلاعات 7 مهر 1361) :
“انقلاب یعنی برگشت , قرآن هم انقلاب را به معنی بازگشت به گذشته معنی می کند . انقلاب اسلامی یعنی بازگشت به حالات اولیه مسلمین , چه در مرثیه خوانی , چه در سایر چیزها”
چکیده اول ار از اینجا دنبال کنید
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید