رفتن به محتوای اصلی

رفراندوم در اسکاتلند و اعدام در اهواز

رفراندوم در اسکاتلند و اعدام در اهواز

28/06/2012

در اسکاتلند برای استقلال رفراندوم برگزار می شود ولی در اهواز برای بدست آوردن ابتدایی ترین حقوق، جوانان عرب اهوازی شکنجه و اعدام می شوند. در عین حال حکومت ایران و بعضی از تحلیلگران فارس، ما را عامل دولت های غربی می دانند و جنبش استقلال طلبی را در اهواز به تحریک کشورهای بیگانه نسبت می دهند. و همچنین احزاب اهوازی را خشونت طلب معرفی می کنند. من در این مقاله می خواهم به این دو مورد پاسخ دهم.

 احزاب عرب اهوازی از زمان تصرف عربستان در سال 1925 توسط رضا شاه تاکنون سرکوب شده اند. در گذشته به اجبار ناچار به ترک خاک اهواز شده و در مصر و سوریه و عراق وطن کردند تا به مبارزه سیاسی را ادامه دهند.

امروزه هم در غرب هستند تا این شعله مبارزات سیاسی و حقوق را زنده نگاه دارند.

 ولی داستان می توانست اینگونه نباشد. ملکه بریتانیا با مارتین مک گینس رهبر سابق ارتش آزادی بخش ایرلند دست داد. ارتش آزادی بخش ایرلند سالها برای استقتلال ایرلند از طریق خشونت تلاش می نمود. ارتش آزادی بخش ایرلند مسئول قتل لرد مانباتن پسرعموی ملکه بریتانیا است. یعنی اینکه مساله اصلا شخصی است. با این حال مسائل شخصی در مسایل ملی جایی ندارند. ولی وقتی که ارتش آزادی بخش ایرلند و رهبری سیاسی آن یعنی شین فین تغییر موضع دادند و از خشونت دوری جستند وارد پروسه سیاسی شدند. در واقع هم حکومت بریتانیا و هم رهبری سیاسی شین فین، واقع گرا شدند.

 ما این حالت را هرگز در اهواز نداشتیم. یعنی احزاب سیاسی اهوازی همواره بر اثر سرکوب و شکنجه حکومت مرکزی به سمت مبارزه مسلحانه سوق داده شده اند. تجربه هم به ایشان نشان داده است که هنگامی که مبارزه و سلاح را کنار گذاشته اند، به شدت سرکوب شده اند. تجربه محمره (خرمشهر) در سالهای 57 تا 59 و نحوه سرکوب حزب الوفاق در اواخر دهه هفتاد شمسی شاهد این مدعا هستند.

 بازشدن نسبی فضا در اهواز همواره به عنوان ابزار اطلاعاتی بکار رفته است و مانند دامی برای بدام انداختن و پرونده سازی بر علیه فعالین سیاسی عرب بکار رفته است. یعنی تضمینی در این باز شدن فضا وجود نداشته است که بتاون فعالیت کرد و تحت نظر نبود و پرونده سازی نکنند. حکومت ایران هیچگاه صادق نبوده است. یکی از دوستان چپ من در همان دوران دوم خرداد که فضا بمقدار زیادی باز شده بود و پرونده اعدام های دهه شصت کم کم در روزنامه ها مطرح می شدند، روزنامه های خود را از دو شهر آن طرف تر می خرید. در جواب به من گفت که این فضای آزاد برای دام انداختن است. راست هم می گفت. روزنامه فروش ما را بعد چنان زده بودند که اسمی خوانندگان روزنامه ها را با خون نوشته بود.

 سرکوبی حقوق ملت ها در ایران اما فقط از جانب حکومت اسلامی و شاه نبوده است. روشنفکران ایران همواره در مورد مسایل ملت ها در ایران در بهترین حالت سکوت کرده اند. از احسان نراقی و احسان طبری بگیرید تا روشنفکران دینی مثل دکتر شریعتی و دکتر سروش. سکوت کسانی که در موقعیتی هستند که می توانند در جامعه تاثیر گذار باشند یعنی همدستی با جرم. شما مقایسه کنید با دیگر روشنفکران کسانی مثل پل سارتر که برای حقوق

الجزایری ها با ارتش فرانسه یعنی کشور خود در آفتاد و کار بجایی رسید که سه بار خانه اش را بمب گذاری کردند.

 روشنفکران فارس از احسان طبری گرفته تا دکتر سروش هیچگاه در مورد حقوق ملت عرب اهواز در ایران صحبت نکرده اند. در حالی که بخش مهمی از مسئولیت یک روشنفکر دفاع از کسانی است که حقوق خود را از دست داده اند. کار روشنفکر فقط نظریه پردازی نیست. کار روشنفکر هم فقط دفاع از بخشی از جامعه نیست. غیر از اینها آنچه نخبه ایرانی گفته می شود هم هیچگاهی در مورد حقوق ملت ها  دفاع نکرده اند. تا نوشته اند نوشته ها در مورد دفاع از شووینیست ایرانی و تا گفته اند گفته هایشان همه بحث سرکوب ملت ها تحت عنوان حفظ تمامیت ارضی بوده است.

 بدتر از اینها خبرنگاران ایرانی هستند که تحت تاثیر این عنوان اتیکت و بی طرفی حرفه ای خود را کنار گذاشته و با سانسور و سکوت در مورد مسایل ملت ها در ایران، با حکومت شاه و شریعت هم آوا شده اند. رسانه های فارسی زبان در غرب اکثرا مدام اخبار اهواز را به شیوه های مختلف سانسور می کنند. هنوز ما را خوزستانی یا عرب زبان می خوانند.

 ندیدم یکی از این رهبران سیاسی اپوزیسیون ایران در خارج از مجاهدین گرفته تا چپ ها و احزاب مشروطه و جمهوری خواه از حقوق ملت ها در ایران دفاع کند و بگوید که استقلال حق هر ملتی است. تازه همه هم خود را دموکرات و دموکراسی طلب می دانند.

 در چنین شرایطی است که احزاب اهوازی به شکل طبیعی در مجامع بین المللی فعال تر می شوند و حقوق خود را درخواست می کنند. این به هیچ وجه ربطی به هیچ کشورهای غربی ندارد. این واقعیت تحمیلی بر احزاب اهوازی در تبعید است. صورت مساله را می باید درست خواند. احزاب اهوازی بر اثر سرکوب به خارج رفته اند. و کشورهای غربی برای اینکه حقوق بشر برایشان یک امر بسیار مهم است، سرکوب حقوق بشر را در ایران محکوم می کنند.  

  تنها راه این است که فضای بسته در ایران باز شود این است که به احزاب اهوازی اجازه دهند و با تضمین تمام و آزادی و ایمنی واقعی - و نه شیوه های امنیتی به دام انداختن – در عربستان فعالیت کنند. این البته سطح فرهنگ بسیار بالایی می خواهد که من در بین اپوزیسیون ایران در خارج هم نمی بینیم؛ چه برسد به رژیم سرکوب ولایت فقیه. جزوی از سطح فرهنگ بالا قبول این اصل ساده است که قبول کنیم حق استقلال طلبی حق مسلم هر ملتی است. از این برچسب های مسخره جدایی طلب هم دوری کنیم. ملت اهواز هیچگاه جزو ایران نبوده است که حالا بخواهد جدا شود.

 

نتیجه گیری

 دو مورد استفاده از خشونت توسط احزاب اهوازی و دخالت کشورهای غربی در مساله اهواز بی معنی هستند. مساله خشونت سیاسی در اهواز تحمیلی می باشد. البته این بدلیل درست بودن استفاده خشونت برای مقاصد سیاسی نیست. که بنظر من قتل، قتل است. چه فارس و چه عرب. و من همواره مخالف استفاده خشونت بوده ام. اما اینجا می خواهیم ریشه یابی کنیم. نکته دوم این است که این تحلیل و در واقع اتهام که از سوی محافل امنیتی ایران مطرح می شود که تمام این جنبش حقوق طلبی موجود در اهواز ساخته و پرداخته کشورهای غربی است که با دلایلی که در بالا گفته شد، نادرست است. و احزاب اهوازی بر اثر سرکوب شدن در داخل به خارج رفته اند.

 حق حق است. حقوق بین المللی همه جا حقوق بین المللی هستند. اسکاتلندی ها می توانند استقلال داشته باشند ولی ملت ها در ایران حتی در مورد صحبت کردن در مورد بدیهی ترین مسایل خود محروم هستند.

 در اسکاتلند، الکس سالموند رهبر حزب استقلال طلب اسکاتلند می تواند آزادانه از تمام پتاسیل رسانه ای موجود در بریتانیا برای استقلال طلبی استفاده کند. الکس سالموند آزادانه و در ایمنی تمام از حق آزادی استقلال دفاع می کند و مردم اسکاتلند را به دادن رای استقلال در رفراندوم تشویق نماید. در ایران اما چهار نفر عرب اهوازی برای داشتن کوچکترین حقوقی مانند حق نامگذاری فرزندان خود، اعدام می شوند. اسکاتلند نفت دارد. اهواز هم نفت دارد.

 چگونه است که نخست وزیر محافظه کار بریتانیا می گوید که حق برگزاری رفراندوم برای استقلال در اسکاتلند یک حق مسلم است و رهبرهای اپوزیسیون ایرانی کمترین حقی را برای ملت ها در ایران قایل نیست؟ مگر نخست وزیر بریتانیا ملی و وطن پرست نیست؟ بله هست ولی دموکراتیک است. مشکل رهبران اپوزیسیون ایران این است که دموکراتیک نیستند و به دموکراسی پایبند نیستند.

 مساله ملت ها در ایران یک تست مهم برای دموکراتیک بودن و پایدار بودن به قوانین بین المللی و دموکراسی برای اپوزیسیون ایرانی است. که تاکنون البته همه در این تست مردود شده اند.

 

مدیر سازمان حقوق بشر اقلیت های ایران

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
ایمیل رسیده

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید