رفتن به محتوای اصلی

آتشِ عشق بر ابراهیم در بی‌بی‌سی«گلستان» می‌شود!

آتشِ عشق بر ابراهیم در بی‌بی‌سی«گلستان» می‌شود!

مصاحبه‌ای تحریکی و هیجانی از دریچه‌ی زن ستیزی آنهم نه با یک زنِ معمولیِ ستم‌پذیر، بَل با زنی جلوتر از زمانِ خود. سید ابراهیم گلستان؛ مترجم، کارگردان، داستان‌نویس و روزنامه‌نگار با نگاهی مُتفرعن، از بالا به فروغ نگاه می‌کند و روشنفکری او را مدیون همنشینی با خود می‌داند. در این میان گلستان که دهمین دهه زندگی خود را در قصری در لندن می‌گذراند هنوز دچار هیجان‌های کاذب در صحبت کردنش می‌باشد.

داریوش کریمی با تَردستی مشابهِ خبرنگارانِ صدا و سیمای جمهوری اسلامی، بحث را در حدِ ابتذال با شعری سکسیم با هدفِ مشخصِ فروریختنِ اعتبارِ فروغ شروع می‌کند و می‌خواهد او را مثلِ یک فاحشه به قعر ببرد، درست همان شگردی که رسانه‌های جمهوری اسلامی برای در هم شکستنِ زنانِ پیشرو انجام می‌دهند.

یک خدعه‌ی نخ‌نما شده‌ی شیعی- ناموسی. او از عمل کردنِ دماغِ فروغ تا عشقِ سه ضلعیِ فروغ، فخری و ابراهیم بحث را تا حدِ احکامِ آخوند محورِ صیغه شدن یا نشدنِ فروغ با مردی متاهل به تنزل می‌کشاند. گلستان از رضایتِ فخری؛ همسر قانونی‌اش صحبت می‌کند که حتی این مثلث عشقی سه نفره با هم به مسافرت هم می‌رفتند. حالا این انفعالِ فخری در برابرِ کارِ انجام شده مردی دیکتاتور و خودخواه، مقالی دیگر می‌طلبد. در اینجا لبه‌ی تیزِ انتقاد نه به سمتِ فخری که خود زنی مستقل و در عین حال بسوز و بسازست و نه به گلستان که مردی متاهل‌ست بلکه به سمتِ زنی مُطَلَقه می‌رود که با بی‌رحمی فرزندش را همسر سابقش از او گرفته و حتی اجازه‌ی دیدارش را هم به او نمی‌دهد و در خلأ احساسی، گلستان او را به عنوانِ معشوقه‌ی زاپاس بر می‌گزیند چون جامعه‌ی سنتی- شیعی ایران برای زنانِ مُطَلَقه جای امنی نبوده و نیست.

اینکه گلستان با خودخواهی‌اش نامه‌های فروغ را جهتِ چاپ در اختیارِ فرزانه میلانی؛ استاد ادبیات فارسی در دانشگاهِ ویرجینیا قرار می‌دهد ولی نامه‌های خود به فروغ را حائز اهمیت نمی‌داند، نشان از معضلِ عمیقِ دیکتاتوریِ مرد سالاری و استانداردِ دوگانه بین زن و مرد در جامعه دارد. کریمی با کشاندنِ بحث به سمتِ همسرِ سابقِ فروغ سعی در هیجانی‌تر کردنِ گلستان را دارد تا با مباحثِ سکسی آنهم از نوعِ سخیف،ِ تعصب را در او برانگیزاند.

پرویز شاپور بعد از چهار سال زندگی با فروغ پس از دخالتهای فامیل از او جدا می شود، او یک کاریکلاماتور نویس و طنز پرداز بود، خط فکری او را می توان در نوشته هایش دنبال کرد: «وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهی‌ها صلوات فرستادند.» حالا اگر فروغ، زنی آزاده نبود و با همسر سابقش کماکان زندگی می‌کرد، مسلما دیگر فروغِ اسطوره و رها از قیود مذهبی و سیاسی- اجتماعی نبود.

خانواده‌ی فرخزاد در طیِ چهار دهه‌ی گذشته خاری به چشمِ جمهوری اسلامی بوده‌اند. آنها از مُثله کردنِ جسمِ فریدون فرخزاد تا سلاخیِ جایگاهِ معنویِ فروغ از هیچ حَربه‌ای فروگذار نکرده‌اند. پوران فرخزاد چند روز بعد از اظهار نظرِ مغرضانه‌ی مسعود بهنود در موردِ صیغه شدنِ فروغ در بی‌بی‌سی دچارِ ایستِ قلبی می‌شود.

او بعد از انتشارِ داستانِ ساختگیِ بهنود، در رسانه ها چنین می‌نویسد: «فروغ رفته و متاسفم که عده‌ای زندگی و خانواده‌اش را رها نمی‌کنند. من برای کسی که این ادعا را کرده متاسفم و به ایشان پیشنهاد می‌کنم اگر به این نتیجه رسیده که تمام شده، به جای آنکه به دیگران ضربه بزند، همان حرکتی را انجام دهد که همینگوی وقتی حس کرد رو به افول است، انجام داد و اسلحه را زیر گلویش بگذارد و شلیک کند.» درست یکروز بعد از انتشارِ مصاحبه‌ی رقت‌انگیزِ کریمی با گلستان، سعید کمالی دهقان مقاله‌ای در روزنامه‌ی انگلیسی زبان ِ «گاردین» پیرامونِ فروغ و را بطه‌اش با گلستان منتشر می‌کند. او روزنامه‌نگارِ سابقِ حکومتیِ «فارس» می‌باشد که چندین سال‌ست در روزنامه‌ی «گاردین» در راستایِ خطِ فکریِ لابیست‌های جمهوری اسلامی قلم می‌زند.

مسعود بهنود درباره‌ی این مقاله چنین جملاتِ تشویق کننده‌ای در صفحه‌ی فیس‌بوکش می‌نویسد: «سعید کمالی دهقان جز این که انسان خودساخته‌ی خوبی‌ست حس روزنامه‌نگارانه‌ی حرفه‌ای درجه اولی دارد. این گزارشی که یک روزه تدارک دید برای گاردین و گل امروز معتبرترین روزنامه این دیارست، به راستی نشانه‌ی حرفه‌ای بودن اوست. خودش نوشته چاپ این گزارش چاپ شده مفرح‌ترین کار دورانش هم بوده است.»

حالا که بازارِ زن‌ستیزی، آن‌هم زن ِپیشرو ستیزی در بی‌بی‌سی به موازاتِ رسانه‌هایِ سپاه گرم‌ست، چرا که نه، زن‌هایِ زن‌ستیزِ جمهوری اسلامی‌طلب هم تحلیل‌های‌شان به سلاخیِ فروغ می‌پردازد. باهار مهر که در فیس‌بوک خود را روانشناسِ تربیتی می‌نامد مقاله‌ای راجع به همین مصاحبه با گلستان در صفحه‌اش نوشته‌ای منتشر کرده که به گوشه‌ای از آن اشاره می‌شود: «…چه کسی او را به الگوی زن مدرن تبدیل کرد؟ زنی که مادر خوبی نبوده. همسر خوبی نبوده. معشوقه‌ی خوبی نبوده. فرزند خوبی نبوده و از همه مهمتر برای خودش مفید و خوب نبوده چطور می‌تواند الگو باشد؟ زنی که عصیان می‌کند اما شدیدا وجود و رضایتش در گرو رضایتمندی دیگران است. او بدون مردها خودش را هیچ می داند.»

و فروغ است که غیابش نیز زیرِ دست و پایِ مردان و زنانِ زن‌ستیز به مَسلَخ می‌رود چرا که پیشرو بودن بهای سنگینی در جمهوری اسلامی دارد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
ایمیل دریافتی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید