رفتن به محتوای اصلی

بهمن

بهمن

بهمن

کجاست تراوش مهتاب و نسیم ُخنک بهار کجاست؟!
بلوط تناور
سبزینه و آب و نسیمی در بر؟!
که بجز تلی از خاکستر
هیچم بجا نمانده است!
زمین ُگر گرفته‌ام اینک ره بکجا ببرد؟
که خاکستر اندوه
بر پشته پشته ی روحم پاشان است!
و مادرم
 بر گور روان خود شیوان است

****

"نگاه" ترا من دوست می‌داشتم
چرا که دریای اعتماد را رج می‌زد
سبزینه عمیقی در نسیم بامدادی
که ُگرده‌ی خورشید را بسوی خود خم می‌کرد.
غنچه‌های دلفریب رازناکی داشت نگاه تو
اما من نمی‌دانستم
که آفتاب تو 
آفتاب کویریست
کز پس آن، هیچ بهاری نیست
خورشید من پیش از برآمدن مرده بود!
و نگاه تو مردابی بود که تمامی چشم انداز را در خود بلعیده بود!
و من رخنه به مرداب را از آنروی تاب آوردم
که خیمه ی آتش گرفته ی روحم
 از من سراغ آب گرفت!

****

در دیده‌ی فریبای تو ديگر شوری نیست
بجز شوری اشک‌های مادرانم
در اندوه فاصله
که همچنان زیاد می‌شود
 زیاد میشود زیاد می‌شود

شعر و نقاشی از علی منجزی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

منبع:
فیس بو آقای منجزی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید