مردم وشهدای سوریه ،هزینه سقوط دورژیم(آل الاسد وآل خمون) رامی پردازند

همزمان با نسیم دمکراسی خواهی جهان عرب، مردم درعا درسوریه،اولین لبیک گویان این کشور استبداد زده اسدها که شرکای جرم و جنایت رژیم طهرانند بوده وهستند.

بشار اسد تنها ولی عهدی بود که به نام جمهوری رئیس شد ،همانند علی اکبر ولایتی، کار شریف پزشکی را رها کرده، برای ماندن در قدرت انتصابی راه جنایت علیه بشریت را برگزید .در 32 سال گذشته آل اسد وآل خمون همیشه مشترک الجنایت و الجریمه بوده گاهی عبدالحلیم خدام و گاهی فاروق الشرع والمعلم با در آغوش گرفتن ولایتی ،فتاوی قتل و قاتلی را به حسن نصرالله ،انیس نقاش و مغنیه ابلاغ ،گزارش آن را از طریق قاسم سلیمانی به حجازی ،علی خامنه ای ورفسنجانی می دادند.

بشار اسد که سرکوبگری را از پدرش (درحماء) به ارث برده بود ، توپ و تانک هایی را که بیش از چهل سال در کنار جولان زیر چادر بوده به درعا گسیل کرد ،مردم شجاع درعا را با طهرانیهای اذان گوی بی نماز اشتباه گرفته، قتل و قاتلی را چون پدر پیشه کرد.کشت و کشت، ولی موفق به کشت و کاشت ترس ورعب درمردم درعا نشد.

مردم شجاع درعا که چون نیاکان خود، اذان و نماز را نه در بالای پشت بامها، بلکه در مسجد بیخرافات آموخته و می خوانند، راه سرفرازی را با خون خود رقم زده،هموطنان سوریه خود را همراه خود دیده ،خون طفل شهید حمزه الخطیب، گریبان بشار اسد را گرفته وی را تا سقوط رها نخواهد کرد .

خون حمزه الخطیب درعا ،تحالیل تحلیل گران و نویسندگان مزدور ایرانی ،چون سید امیر الموسوی و محمد صادق الحسینی را نقش بر آب کرد، حمص،لاذقیه،طرطوس،حلب و دمشق به درعای شجاع پیوستند ، چهره نفاق و فتنه گری رژیم خامنه ای که ادعای حمایت از مردم بحرین را داشتند برملا کرده ،بر سرعت سرنگونی و سرنگون کردن بشار اسد افزوده اند .

کاربشار اسد با مشاوران ومجریان داخلی و خارجیش(نصرالله وسلیمانی و..)که سالها مشترک الجنایت بوده وهستند، بجایی نرسیده،خویش را در ورطه نابودی دیده، فرق فاحش و غیر قابل قیاس طهرانیهای سبز با مردم شجاع سوریه را با چشم بی عینک نظاره کردند ،مردم سوریه را اذان گویان با نمازی دیدند که فرهنگ حقوق بشر در وجودشان رسوخ یافته ،رفتن با عزت را برماندن با ذلت ترجیح می دهند.

مردم سوریه با تقدیم خون بیش از هزار شهید،همچنان در مسجد و خیابان مانده ،راه خود را چون خویشان خود در تونس و مصر برای رسیدن به دمکراسی ادامه داده اند. چنین مردمی را نباید با سبزهای طهرانی اشتباه گرفت ،طهرانی هایی که با سپردن رهبریشان به صحنه گردان پشت صحنه و طرد شده رژیم به انحراف رفته ، آنان را از خیابانها به بالای بامها برده ،توهین علم الهدای(بزوبزغاله ها) را محقرانه پذیرفته ،جای خویش را به ساندیس خوران حماقت پیشه رژیم داده، باعث نفس عمیق خامنه ای شدند.

جهان عرب و خصوصا مردم شجاع سوریه خط بطلان قرمزی بر ادعای خامنه ای و سران سبز که هرکدام بزعم خویش مدعی پیروی جهان عرب ازآنان است کشید ،اگر هیئت مصری بقول حسین علی زاده (دیپلمات پناهنده شده)پاسخ دندان شکنی درطهران به احمدی نژاد داد(که همینطور به خامنه ای) اکیدا مردم شجاع سوریه ،با ایستادگی همراه با هزینه خونین خود در راه رسیدن به آزادی و دمکراسی و با ماندن در مسجد و خیابان پاسخ دندان شکن تری به کسانی (سردمداران خودخوانده سبز)که مدعی معلمی جهان عرب در دمکراسی خواهی شده و می شوند داده، قیاس معاالفارق انان نیازی به بررسی وتحقیق ندارد وبقول معروف این گوی و این میدان. . .

جای سئوال فراوان است که چگونه و به چه وهم و توهمی ،عده ای مثل آقای حسین علی زاده که تا دیروز درآغوش گرم رژیم خامنه ای بوده و هنوز مثل رهبران سبز عکس خمینی را بالای سر دارند،امروزه، مدعی معلمی جنبش دمکراسی خواهی جهان عرب می شوند . بفرض محال ،اگر بخواهیم چنین ادعای کاذبی را بپذیریم ،صرف نظر از اختلاف و فرق همه جانبه موجود بین جنبشهای جهان عرب با حرکت سبز طهران ،نباید از آقای حسین علیزاده و امثالش بپرسیم ،این چگونه معلمی است که خود رفوزه ودانش آموزان قبول شده اند. معلمانی که همچون یکی از بزرگانشان (محمدخاتمی 76) در خرداد 88 با نیرنگ و حیله پشت صحنه ای (رفسنجانی) مردم طهران را از خیابانها به بالای پشت بامها برده ،بار دیگر نقش سوپاپ اطمینان برای ولایت فقیه را بازی کرده،علیه خرافات احمدی نژادها شعار داده ،خودشان هنوز به خرافات خمینی گونه آویزانند.

اما یک معمای قریب الحلی می ماند وآن با رسیدن نسیم جنبش دمکراسی خواهی جهان عرب به خیابانهای طهران است، همان نسیمی که جوانان طهرانی را از بالای بامها به خیابانهای طهران می آورد،حل معمای سرنگونی 32 ساله رژیمی را رقم خواهد زد ،همان حلی که اکیدا نه تنها خوشایند خامنه ای بلکه خوشایند رفسنجانی واذناب زایده رحم رژیم داخل و خارج نشینش نخواهد بود. .

مردم سوریه با دستان خالی و سینه عریان، نه تنها در حال مبارزه شجاعانه با رژیم بشار اسدهستند ،بلکه در حال مبارزه با رژیم جنایت کار ایران و مزدوران حزب اللهی نصراللهی آنند،باتوجه به همکاری همه جانبه فی مابین دو رژیم طهران ، دمشق و نوکر حقیرشان نصرالله ،هزینه قبر کنی رژیم ایران عملا بگردن سوریها افتاده است. . .درحالی که دستان سران سبزخودخوانده امثال خاتمی و رفسنجانی (سوپاپ دوم رژیم)هنوزبه خمینی و ولایت فقیه آویزان و برای تقسیم کیک با شرکای قبلی ،دو طرف طبق معمول همیشه، ناجوانمردانه مشغول هزینه کردن خون کشته ها ودوستانشان (کروبی ومیرحسین)هستند،خامنه ای هم مشغول خرج کردن احمدی نژاد برای ماندن خود شده، دستور بال چینی رئیس جمهور عاق شده و انتصابیش را مدتی است صادر کرده ،با فرستادن دلال (علی لاریجانی)برای بافتن کلاهی که مثل گذشته، قصد گذاشتن آن را بر سر عده ای از مردم خود راکرده اند تا با نیرنگی تازه خس وخاشاکها وبز وبزغاله ها را برای کسب مشروعیت از دست رفته ،بپای صنودقهای انتخابات مجلس آینده بکشانند. .

همزمان جوانان شجاع سوری بدون رهبری معین و مشخصی وبا تحمل صدهها شهید، نه تنها بار مسئولیت رسیدن مردم خود را به دمکراسی پذیرا شده، بلکه با سرنگون کردن پر هزینه رژیم بشار اسد، اکیدا راه را برای رسیدن مردم طهران به دمکراسی

هموار خواهند کرد

.تنها یک راه برای نجات مردم از دست رژیم جنایتکار طهران باقی مانده وآن پایین آمدن از پشت بامها و سرازیر شدن ودر خیابان ماندن است،در غیر این صورت، تکبیر گفتن بالای خانه ها همان اذان گویی بی نماز و صدای خروس بی محل خواهد بود.

اگرجوانان طهرانی بخواهند ،جنبش دمکراسی خواهی جوانان جهان عرب را سرلوحه خود قرار دهند، نباید به شعارو خواسته ای غیر ازنحنو نرید اسقاط النظام قانع شوند ،از همکنون ، تحریم انتخابات و شعار سرنگونی نظام ولایت فقیه را با جمعیتی میلیونی باید فریاد کنند ،با چنین روشی جوابی دندان شکن به دلالان انتخابات دروغین داده ،حیله و مکر آخوندها و آخوند زاده هایی مثل لاریجانی و محمد خاتمی رابرملا سازند.

جوانان طهرانی بدانند با بر بام رفتن ها وبه زیارت خانه های دکانمدارانه مثل رفتن به جمکران وچشم چرانی در حرم امام و امامزادگان هرگز به دمکراسی نخواهند رسید، راه رسیدن به آزادی واقعی از خیابانهای ولی عصر،امام حسین،انقلاب ،بلوارکشاورزو سپس بست نشستن در میدان الحریه طهران (ازادی) است. .

وقت آن رسیده تا با سرنگونی رژیمهای طهران و دمشق (دوقلوی جنایتکار) غده سرطانی منطقه ریشه کن شده ،قاتلان صدهها هزار انسان مثل رفیق حریری ها،بروایه ها،ندا وهاله ها،مختاری و پوینده ها،اکیدا محاکمه و بسازی اعمال جنایتکارانه خود خواهند رسید ، مطمئنا محاکمه فلاحیان ، رفسنجانی ،خامنه ای و من یلوذ بهم در معیت بشار ونصرالله ،انیس نقاش و قاسم سلیمانی و...باعث آرامش خاطر اولیاء دم شده ،مردم جهان نفس راحتی خواهند کشید، اکیدا اگر جوانان طهرانی از راه و روش مسالمت آمیز اما شجاعانه جوانان جهان عرب و خصوصا سوریها را الگوی رفتاری خویش برای رسیدن به دمکراسی قرار دهند، مطمئنا ثمره بیش از هزینه خواهد بود.

اما امائی که از همه معماها سخت تر است ، همان چگونه از چاله به چاه نیفتادن است،

آیا می توان از ورطه خونبار وپرهزینه ای که مردم را،پس از سرنگونی شاه مستبد،گرفتار دیکتاتوری عمامه کرد جلوگیری کرد؟؟؟؟؟

جواب و راهکار آن ، فقط یک لحظه بازگشت به آدمیت خود است ،اولا- آنچه را که حق خود می دانیم ،دیگران را در برخورداری از چنین حقی، قولا و عملا محق بدانیم.

ثانیا- هیچ بهانه و برهان آغشته به برتری طلبی و نژادپرستانه را که باعث تضییع حقوق دیگران است،ازهیچکس نپذیرفته، برابری در تمام حقوق خصوصا حق تعیین سرنوشت را برای دیگران بپذیریم.ثالثا –حمایت از صاحبان حق را ازهر قوم وملتی باشند، سر لوحه زندگی انسانی خود قرار داده، در راه رسیدن وتنفیذ بی قید و شرط اعلامیه جهانی حقوق بشر،گام برداشته ،نهایت سعی و کوشش را کرده، خود را از هرگونه رسوبات

نژادپرستانه منزه سازیم. در غیر این صورت وپس از 32 سال، همانطورکه خمینی و خامنه ای بر موج احساسات کور مذهبی آغشته به برتری طلبی را سوار ، خونها را مباح کردند ، اکیدا در آینده مبهم و تاریک عده ای نژادپرست، که متاسفانه تعدادشان کم نیست، سوار جانبی دیگر از احساسات کور شده جوانان را در عصرحقوق بشری ،هیزم گرمای قدرت طلبی خود خواهند کرد .وسلام