رفتن به محتوای اصلی

شعری از روی تخت بیمارستان در CCU

شعری از روی تخت بیمارستان در CCU

Image removed.

وقتی که ما بودیم مشغول دعا…بردند
سرگرم روضه خوانی آل عبا…بردند
وقتی که سرها بر زمین سجده خم بودند
دزدان بیت المال بردند آن چه را بردند
دلواپس ساپورت و شال و روسری بودیم
سرگرم تفکیک زنان و مردها…بردند
با حضرت ابلیس بیعت در خفا کردند
بالای بیعت نامه شان نام خدا بردند
اول دوتا گردو بدامن ها رها کردند
بعد از عقب مثل گروه مافیا بردند
دیوارهای ما بلند و قفل ها بر در
ما مانده ایم انگشت برلب ازکجا بردند
گفتند یک عده که از زیر زمین بردند
گفتند یک عده نه، از روی هوا بردند
احوال دزدیهایشان را هی خفاکردیم
ما در خفا کردیم و آن ها در خفا بردند
گفتند ساکت باشد اخبارصداسیما
خاموش جانم، هیس، ساکت، بیصدا بردند
وقتی که گند آن درآمد، جای آن دزدان
بر دست هالو دستبند…
– آقا کجا؟
– زندان

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید