رفتن به محتوای اصلی

در برابر این حکومت زن ستیز

در برابر این حکومت زن ستیز

غلبه فرهنگ استبدادی در کشور ما فقط در رابطه با دیکتاتوری سیاسی چهره وحشتناک خود را نشان نمیدهد. فرهنگ استبدادی، ظلم و زور گویی را در هر نوع رابطه قدرت و رابطه بین “ضعیف” و “قوی” نشان میدهد.

از ظلم علیه اقلیت های دینی گرفته تا انواع تجاوزات به حقوق فرهنگی و سیاسی هموطنان کرد و بلوچ و …. از ظلم علیه کارگران بدون اتحادیه و سندیکا گرفته تا کودکان بی سرپرست خیابانی. و از همه مهم تر و گسترده تر ظلم علیه نیمی از جمعیت کشورمان: زنان ایران.

یکی از بزرگترین عوامل باز تولید فرهنگ استبدادی حاکمیت سیاسی است. بخصوص حاکمیتی مانند نظام ولایت سفیه که نقشی فعال و همه جانبه در بازتولید فرهنگ استبدادی از طریق نظام آموزشی اش؛ تیلیغات گسترده رسانه ای و انواع خرافه دارد.

نقض مکرر ابتدایی ترین حقوق انسانی زنان ایرانی یکی از اصلی ترین سیاست های نظام “جمهوری” اسلامی در 30 سال گذسته بوده است. این سیاست با کنار گذاستن قانون حمایت از خانواده بوسیله خمینی وطرح شعار یاروسری با تو سری از فردا ی انقلاب در پیش گرفته شد. کمی بعد انواع تبعیضات جنسیتی بر اساس قوانین شرعی یکی پس از دیگری صورت قانونی بخود گرفت. اساس این قوانین بر پایه نابرابری زن و مرد از نظر حقوقی و اجتماعی بنا شده. از جمله کنار گذاشتن زنان از قضاوت و مشاغلی که متعلق به رجل سیاسی مسلمان شیعه هست، قوانین شرعی ارتجاعی که ارزش شهادت زن را نصف ارزش مرد میداند و یا داشتن حق ارث نصف و یا کمتر از مردان . اگر مردی فرزندش را به قتل برساند مشمول دیه میگردد. اما اگر زنی چنین کاری انجام دهد میتواند مشمول مجازات قصاص گردد. قوانین ظالمانه خانواده در رابطه با حقوق نابرابر از جمله حق صیانت کودکان و حق طلاق از دیگر نماد های این فرهنگ قرون وسطایی هستند.

در تداوم این سیاست های ضد انسانی و انواع تبلیغات زن ستیزانه و خرافی از طرف ارگانهای حاکمیت، شاهد رشد خشونت علیه زنان در عرصه های مختلف هستیم. از جمله قتل های ناموسی(1) تنها در پایتخت با میانگین 627 مورد در سه ساله ی اخیر، وجود 45 نوع خشونت خانگی علیه زنان ایران، تجربه 66 درصدی خشونت خانگی برای زنان متاهل ایرانی. این خشونت ها دیگر انواع ناهنجاری های اجتماعی و فرهنگی بیمار گونه را که بطور روزمره در سراسر کشورمان بسبب سیاست های فرهنگی ارتجاعی حکومت جریان دارند را شامل نمیشوند. از خود سوزی زنان در مناطقی مانند کردستان و لرستان گرفته تا ازدواج های زود هنگام دختر بچه ها که عمدتا موجب ایجاد انواع مشکلات در زندگی آنان میگردد.

یکی ازمهمترین اصول ایدئولوژیک نظام” مقدس” ”جمهوری” اسلامی، برآمده از “اندیشه های امام راحل” و همفکران ایشان زن ستیزی عمیق این تفکر است. یک زن آزاده با استقلال فکری موجودی خطرناک برای حکومت اسلامی به حساب میآید. ضدیت حاد “نظام مقدس” با آزادی پوشش سمبلی از این ترس است. در عرض 30 ساله گذشته، مبارزه با “بدحجابی” گاه شکل کمدی بخود گرفته. تصور نمایید در حکومتی که دروغ گویی و حق ضعیف خوری و ربا و تقلب و تزویر و انواع دزدیها و تجاوزات موضوعاتی عادی و معمولی بحساب میایند. موضوع رعایت”حجاب اسلامی” همیشه در سر لوحه تلاش های نظام برای اسلامی کردن و “فرهنگ سازی” بوده. مبارزه بی انتهای نظام بر علیه ازادی پوشش در واقع ابزاری برای تعرض به حقوق مدنی زنان و گسترش جو سرکوب و خفقان بوده است. انچه مجال بیشتری به رهبران نظام برای تاختن در این عرصه داد. غلبه فرهنگ استبدادی در جامعه و سکوت معنا دار اکثریت مردان ایرانی در برابر این قوانین زن ستیز بوده است.

اکنون ادامه سیاست های تبعیض های جنسی را در طرح های سهمیه بندی و بومی گزینی جنسیتی در دانشگاه ها و تلاش برای گسترش دانشگاه های تک جنسیتی، مشاهده میکنیم.

شوخی تاریخ با “نظام مقدس” در این است که با شدیدتر شدن مبارزه بر علیه حقوق زنان. زنان ایرانی به حقوق خود آگاه تر شده و با تلاش دو چندان در عرصه دانش و فرهنگ و هنر توانایی های خود را بیشتر نشان میدهند. بطوریکه سال گذشته طالبان ایران درصدد محدود نمودن پذیرش زنان واجد ضرایط در دانشگاها شدند.

در جنبش آزادی خواهی کنونی نیز شاهد نقش فعال و کلیدی زنان در رشد کیفیت این جنبش و ایستادگی شجاعانه آنان در برابر مزدوران هستیم. در بسیاری از موارد زنان آزاده ایرانی خود را سپر بلای همرزمان مرد نموده اند. البته مزدوران هم بروشنی نشان داده اند که وقت یورش به مردمی که برای حق خود بپا خواسته اند تبعیضات و آپارتایید جنسی “نظام مقدس” را کنار گذاشته و همه را به یک چوپ میزنند.

امروز مبارزات زنان نقش عمده ا ی در جنبش رنگین کمانی ما دارد. تجارب های سازمان های مدنی دفاع از حقوق زنان (کمپین یک ملیون امضا، تغییر برای برابری و…) در چند سال اخیر تجریبات ارزنده ای را به جنبش عمومی آزادی خواهی منتقل نموده است. از جمله فعالیت های غیر متمرکز و افقی، که شامل همگانی کردن آموزش و انتشار اطلاعات برای توانمند شدن تک تک اعضای جنبش بوده. حکومت اسلامی تجارب زیادی در سرکوب سازمان های با تشکیلات هرمی داشته است. با تبدیل کردن حرکت از انحصاری به عمومی و تمرکززدایی از سازماندهی، مانند چیزی که در کمپین یک ملیون امضا اتفاق افتاد، جنبش در شرایطی سخت قادر به ادامه راه خود شد. در جنبش زنان هرکس سعی کرد خود یک رسانه باشد. نوشتن مقاله، ایجاد سایتهای اینترنتی زنان و ارتباط شبکه ای برقرار شد. منظور از ارتقای آگاهی صرفا خواندن کتاب نبود؛ ایجاد سایت اینترنتی، رفتن به خیابان و حرف زدن با مردم، اجرای تئاترهای خیابانی زنان، ارتباط چهره به چهره و جمع آوری امضا، که نمود کامل آن را در کمپین یک میلیون امضا شاهد بودیم، مطالبات این جنبش را به شکلی ملموس تر به مردم نشان داد.(2)

اگرچه امروز به گواه تصاویر، زنان آزاده با حضور پررنگ در تمامی عرصه ها، با رساترین صدا “بودن” خود را در تاریخ ثبت می کنند. حضوری که انکارشدنی نیست. وقت آن رسیده که نیروهای سیاسی و داعیه دار بجای طرح شعارهای مبهم و کلی، انواع تبعیضات جنسی ” قانونی” را محکوم نموده و بطور شفاف از خواسته های پایه ای زنان ایرانی که شامل برابری حقوقی و مبارزه علیه ستم اجتماعی و فرهنگی است دفاع نمایند.

1) قتل‌های ناموسی فاصله ما با حقوق شهروندی (محمد تهوری)

2) جنبش زنان و جنبش سبز در ایران، ارتباط، موانع و راهکارها”؛ سخنرانی پروین اردلان در دانشگاه بوخوم

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
poyandeh.wordpress.com

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید