رفتن به محتوای اصلی

وزارت اطلاعات ایران، پیروزی در سیاست، شکست در فرهنگ

وزارت اطلاعات ایران، پیروزی در سیاست، شکست در فرهنگ

علی یونسی، وزیر اسبق اطلاعات، در مصاحبه ای کوتاه که روز چهارشنبه در صفحه اول روزنامه شرق منتشر شد، در باره حضور مستقیم وزارت اطلاعات در عرصه های فرهنگی، تماس های این وزارتخانه با هنرمندان و نویسندگان به قصد «ارشاد»، اقدامات وزارت اطلاعات برای «دورکردن» نویسندگان و هنرمندان منتقد از جامعه هنری و سانسور فیلم سخن گفت و حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات کنونی، در سخنرانی روز پنج شنبه خود، به نقل از رهبر جمهوری اسلامی به «۳۲ مورد از جمله مبارزه فرهنگی،تهاجم فرهنگی، بیماری فرهنگی، توطئه فرهنگی، سلطه فرهنگی و نبرد فرهنگی» اشاره و بر حضور بیش تر وزارت اطلاعات در عرصه فرهنگ تاکید کرد.

هرچند پرسش ها و ساختار مصاحبه آقای یونسی به قصد برساختن تصویری مثبت از وزیر اطلاعات اسبق تنظیم شده است، اما این مصاحبه از موارد انگشت شماری است مقامی بلندمرتبه در حد وزیر، از سخنان کلی در باره نقش وزارت اطلاعات در فرهنگ برگذشته و برخی نمونه های مشخص از حضور این وزارتخانه را در عرصه های فرهنگی روایت می کند.

ماده یک قانون تاسیس وزارت اطلاعات، مصوبه سال ۱۳۶۲، عملکرد این وزارتخانه را به «کسب و پرورش اطلاعات امنیتی و اطلاعات خارجی و حفاظت اطلاعات و ضد جاسوسی و به دست آوردن آگاهیهای لازم ازوضعیت دشمنان داخلی و خارجی» محدود می کند.

در ماده ۱۰ همین قانون وظایف وزارت اطلاعات «جمع آوری اخبار و تولید تجزیه،تحلیل و طبقه بندی اطلاعات»،«کشف توطئه ها و فعالیت های براندازی، جاسوسی، خرابکاری و اغتشاش»، «حراست اخبار، اطلاعات، اسناد، مدارک، تأسیسات و پرسنل وزارت خانه ها» و «آموزش و کمکهای لازم به ارگانها و نهادها» تعیین شده است.
در هیچ بند و تبصره این قانون به حضور مستقیم این وزارتخانه در عرصه فرهنگ اشاره نشده و این حضور را می توان اقدامی مخالف یا فراتر از قانون مصوبه مجلس تلقی کرد.

وزارت اطلاعات از همان آغاز تاسیس خود تا کنون در تمامی عرصه های فرهنگی و با شیوه های گوناگون، از سرمایه گذاری برای تولید فیلم تا بازداشت و حتی قتل نویسندگان منتقد، حضوری همه جانبه داشته و حضور گسترده نهادی امنیتی در عرصه های فرهنگی تنها در دیدگاهی توجیه شدنی است که فرهنگ را نه عرصه خلاقیت آزاد که «خطری امنیتی» تلقی می کند.

ناکامی فرهنگی حکومت یا تهاجم فرهنگی دشمن؟
روحانیت شیعه چون لایه ای فرهنگی که از تاثیر آثار فرهنگ بر شعور و روان جمعی و بر سیاست آگاه بود، از همان نخستین سال های قدرت کوشید تا فرهنگ مکتبی مطلوب خود را چون تنها صدای فرهنگی جامعه گسترش داده و با حذف تنوع فرهنگی و تک صدائی کردن فرهنگ جامعه، هژمونی فرهنگی خود را در جامعه تثبیت کند.

برخی روحانیون قدرتمند در نخستین سال های پیروزی انقلاب اسلامی باور داشتند که مکتب اسلام با بهره گیری از قابلیت ها و توانمندی های خود، به نیازهای فرهنگی جامعه پاسخ داده، در رقابت آزاد با دیگر گرایش ها پیروز شده و انقلاب اسلامی فضا را بر ارتقاء فرهنگی هموار می کند اما حتی این گرایش نیز محدوده هائی چون «مخالفت با مبانی اسلام» یا «توهین به مقدسات» را محدوده های ممنوعه تلقی می کرد.

آزادی نسبی مباحثه های نظری و خلاقیت های فرهنگی در نخستین سال های جمهوری اسلامی هر چند از دستاوردهای ناگزیر انقلاب بود اما از این برداشت برخی روحانیون قدرتمند نیز متاثر بود که اسلام برای کسب هژمونی فرهنگی جامعه به حذف دیگران نیازمند نبوده و توانائی آن را دارد که فکر را با فکر و اثر فرهنگی را با اثر فرهنگی پاسخ دهد.

اما جمهوری اسلامی به رغم سرمایه گذاری های هنگفت مالی و انسانی، انحصاری کردن رسانه های جمعی فراگیر، اعمال سانسور و خودسانسوری تحمیلی و به رغم پیروزی قاطع بر رقبای سیاسی خود، در صحنه هنر، ادبیات و تولید نظری، جز در چند اثر انگشت شمار، شکست خورد و هژمونی فرهنگی جامعه در عرصه هائی چون داستان، شعر، گرافیگ، نقاشی، تئاتر و موسیقی در دایره گرایش های غیرحکومتی باقی ماند.

در عرصه سینمای مکتبی چند اثر با ارزش خلق شدند اما اغلب استعدادهای سینمائی جمهوری اسلامی نیز پس از چندی، و به ویژه در مقابله با سانسوری که عرصه را بر آنان نیز تنگ می کرد، به منتقدان حکومت بدل شدند.

مکتب رسمی پشتوانه غنی حکمت اسلامی را به ارث برده بود اما فرهنگ حکومتی حتی در این عرصه نیز نتوانست با خلق مفاهیم نظری متناسب با دوران معاصر، مرده ریگ کهن را بازآفرینی کند و تنها خلاقیت مکتبی در عرصه نظری به طرح چند مفهوم در فلسفه سیاسی محدود شد که قرائت اصلاح طلبانه از اصلاح طلبان عرب به وام گرفته بود اما گرایش در قدرت این مفاهیم را نیز تاب نیاورد و به تیغ حذف و سانسور سپرد.

حکومت اسلامی در میانه دهه شصت به ناتوانی خود در کسب هژمونی فرهنگی جامعه، تولید فکریه و خلق آثار ادبی و هنری باارزش پی برد و دریافت که به رغم پیروزی سیاسی بر مخالفان، هژمونی فرهنگی جامعه را به روشنفکران مستقل یا تولید کنندگان غیرحکومتی فرآورده های هنر ـ کالا واگذار کرده است.

تحلیل گران حکومتی با نگرانی شاهد آن بودند که لایه های متفاوت جامعه، متناسب با سطح و عمق نیازها و ذهنیت فرهنگی خویش، برای برآوردن نیازهای فرهنگی خود به تولیدکنندگانی متفاوت با تولید کنندگان دولتی فرهنگ روی آورده و بخش مهمی از جامعه به بازار آثار و کالاهای فرهنگی غیر حکومتی، و گاه ضد حکومتی، بدل شده است.

آگاهی بر شکست، سانسور و حذف فرهنگی و فیزیکی منتقدان و مخالفان و مفهوم «تهاجم فرهنگی» را به دنبال داشت.

از تهاجم فرهنگی تا جنگ نرم
از نیمه دوم دهه ۶۰ «تهاجم فرهنگی» به مفهوم کلیدی و محور سیاست گذاری فرهنگی بدل شد.

در این برداشت «غرب» برای از میان برداشتن ارزش های اسلامی به «توطئه تهاجم فرهنگی» روی آورده و می کوشد تا با دگرگون کردن فرهنگ جامعه زمینه را برای سقوط جمهوری اسلامی فراهم کند.

در این برداشت همه نویسندگان، هنرمندان و خلاقان عرصه نظری غیرحکومتی عامل نفوذ و اسب تروای غرب و فرهنگ عرصه امنیتی تلقی می شود.

با غلبه نگاه امنیتی به فرهنگ و به دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی و وزارت علی فلاحیان، دست «بخش فرهنگی وزارت اطلاعات» در برخورد حذفی با روشنفکران،هنرمندان، نویسندگان و روزنامه نویسان باز و از جمله سعید امامی، از متهمان پرونده موسوم به قتل های زنجیره ای، به چهره موثر درعرصه فرهنگ و رسانه بدل شد.

تاکتیک های موفق در سیاست و ناکام در فرهنگ
وزارت اطلاعات در کشف و سرکوب گروه های سیاسی مخفی مخالف تجربه ای غنی داشت و بخش فرهنگی آن، که بر نگاه و الگوی امنیتی شکل گرفته بود، کوشید تا تاکتیک های موفق در سرکوب سیاسی را در عرصه فرهنگ نیز به کار ببرد اما تفاوت های ماهوی فعالیت سیاسی و کار فرهنگی این تاکتیک ها را خنثی کرد.

تولید نهادهای موازی از تاکتیک های موفق در عرصه سرکوب سیاسی بود. بر این تجربه نهادهائی چون کانون نویسندگان مسلمان و انجمن قلم اسلامی برای مقابله با کانون نویسندگان ایران تاسیس شدند اما تاکتیک نهادهای موازی از جمله به این دلیل در فرهنگ شکست خورد که کارائی و نفوذ نهادهای فرهنگی نه به اعتبار سازمانی، که به اعتبار فرهنگی فردی اعضای این نهادها مشروط است.

بخش فرهنگی وزارت اطلاعات کوشید تا چهره های فرهنگی و رسانه ای را با مصاحبه و اقرارهای تحمیلی و برنامه های تلویزیونی افشاگرانه چون «هویت» بی اعتبار کند.

اما این تاکتیک به نسبت موفق در سرکوب سیاسی از جمله به این دلیل در عرصه فرهنگ به هدف های خود دست نیافت که کار سیاسی، جمعی و تشکیلاتی و خلق فرهنگی فرآیندی فردی و غیرتشکیلاتی است.

مصاحبه تحمیلی رهبران سیاسی مخالف می توانست اعتبار تشکیلات و سازمان های آنان را خدشه دار کند اما اعتبار روشنفکران و خلاقان فرهنگی، اعتباری فردی است و بی اعتبار شدن یکی دیگران را بی اعتبار نمی کند.

بهره گیری مکرر از این شیوه و یک سان بودن سناریوهائی که بر ترکیبی از اسناد مخدوش، اطلاعات و ضد اطلاعات و اقرارهای تحمیلی ساخته شده بود، تاثیر این تاکتیک را کاهش دادند.

جمهوری اسلامی گروه های مخالف را از عرصه سیاست حذف و سیاست در ایران را، دست کم تا آخرین انتخابات ریاست جمهوری، به رقابت جناح های حکومتی محدود کرده و جامعه نیز به همین چارچوب خو گرفته بود اما نیازهای فرهنگی جامعه گسترده تر از نیازهای سیاسی آن بود، حکومت به نیازهای فرهنگی بخش مهمی از جامعه پاسخ نمی داد و لایه های گوناگون جامعه برای برآوردن نیازهای فرهنگی خود، به تولید کنندگان غیرحکومتی روی آوردند.

تحمیل فضای رعب و وحشت از هدف های احضار، بازجوئی، تهدید و کشتن فعالان عرصه فرهنگ بود اما با بازتولید خلاقیت فرهنگی در نسل های پیاپی این تاکتیک نیز به هدف های اصلی خود دست نیافت.

بخش فرهنگی وزارت اطلاعات به تولید آثار فرهنگی نیز روی آورد و در نخستین گام نهادهائی چون «موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی» برای بازنویسی تاریخ معاصر از منظر حکومت تاسیس شدند اما کتاب های این مراکز، که بر تلفیقی از اطلاعات درست و نادرست، بازجوئی ها و اسناد مخدوش امنیتی بنا شده اند، در کسب اعتبار علمی ناکام شدند.

وزارت اطلاعات به دوران ریاست جمهوری آقایان رفسنجانی و خاتمی در قالب سرمایه گذار، تهیه کننده و مشاور به تولید فیلم روی آورد. چند کارگردان حذف شدند و فیلم های سفارشی نیز با همکاری وزارت اطلاعات تولید شد اما سینمای ایران، حتی سینمای دولتی یا مورد حمایت دولت، از این گونه فیلم ها فاصله گرفت.

جمهوری اسلامی دستاوردهای تکنولوژی ارتباطات چون فرستنده های ماهواره ای و اینترنت که سدهای سانسور را شکستند، مرحله ای تازه در هجوم غرب ارزیابی کرد و بر آن نام «جنگ نرم» گذاشت.

تحول از «تهاجم فرهنگی» به «جنگ نرم» امنیتی شدن بیش تر فرهنگ و حضور گسترده تر وزارت اطلاعات در فرهنگ را به دنبال داشت.

اما نه فقط وضعیت فرهنگی جامعه که آخرین سخنان وزیر اطلاعات کنونی چون «ما در وضعیت یک جنگ نرم سنگین هستیم»، از شکست تا کنونی نگاه امنیتی به فرهنگ و از ناکامی تا کنونی نهادهای امنیتی در عرصه فرهنگ خبر می دهند.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

منبع:
بی بی سی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید