رفتن به محتوای اصلی

تصورات عجیب از یک کشور فدرال!

تصورات عجیب از یک کشور فدرال!

مزدک

نقدو پرسش ؛ دو عنصر کلیدی !

جناب کردی من هیچوقت نگفتم که پهلویها مطلقا بد یا دیگران مطلقا خوب بودند.اختلاف من با شماها اینست که من آدمی ذهنی نیستم.اولا درآن دوران انقلاب از صدقه سر ساواک و اعلیحضرت ما انقدر به بلوغ فکری نرسیده بودیم که بتوانم مثل امروز مسایل را تجزیه و تحلیل کنیم و با استقلال فکری در هر موردی نظر دهیم. همانطوریکه بارها گفته ام این جو نا آگاهی را از ثمره سرکوب ساواک میدانم.بنابراین علت رادیکال شدن جنبش و نتیجه امروزی اش را نباید نا شیانه بگردن کسی جز رژیم پهلویها گذاشت!ولی دوست من! من نه با شما و نه با ساوالان و یا سیامک ویا کسان دیگری کینه و دشمنی که ندارم. آنچه را که از آن دوران بیاد می آورم و برداشتم را از آن دوران می نویسم تا کمکی به جهت گیری امروزمان گردد در برابر دیو استبداد اسلامی نماید!

آیدین تبریزی

آقای ناصر کرمی چنان تنفرش را از واژه "اتنیک" بیان می کند که گویی این واژه از نظر ایشان تابو است؟ برای روشن شدن موضوع، بخشی از دایره المعارف ملتها را در مورد سوئیس تحت عنوان گروههای اتنیکی در اینجا نقل می کنم:

http://www.nationsencyclopedia.com/Europe/Switzerland-ETHNIC-GROUPS.html

The four ethnolinguistic groups (Germanic, French, Italian, and Rhaeto-Romansh) that make up the native Swiss population have retained their specific characteristics. Originally, the country was inhabited by Celtic tribes in the west and south and by Rhaetians in the east. With the collapse of Roman rule, Germanic tribes poured in, among them the Alemanni and Burgundians. The Alemanni ultimately became the dominant group, and the present Alemannic vernacular (Schwyzertütsch, or Schweizerdeutsch) is spoken by nearly two-thirds of the total population as their principal language. As of 2002, 65% of the population was German; 18% was French; 10% was Italian; 1% was Romansh; and 6% was comprised of various other groups.

وقتی در مورد اقوام و قبایل قدیمی ساکن سوئیس سخن می راند از واژه "tribe" به معنای قوم و قبیله استفاده می کند ولی وقتی در مورد ترکیب جمعیتی امروز سوئیس سخن می گوید از واژه " ethnolinguistic" استفاده می کند. بنابراین واژه اتنیک، واژه ای کاملا امروزی و دارای جایگاه حقوقی در دنیای امروز است که متاسفانه واژه مناسبی در زبان فارسی برای آن وجود ندارد.

عده ای هرجا بحث فدرالیسم مطرح می شود سریعا چنان تصورات عجیبی را از یک کشور فدرال مطرح می کنند که انسان واقعا متعجب می شود. اینکه در کشور فدرال مثلا همه ترکها باید به زور به آذربایجان منتقل شوند! و هیچ غیر ترکی حق زندگی در آذربایجان را ندارد! و ... برای آشنایی بیشتر با یک کشور فدرال به مقالات زیر در مورد قوانین حکومت فدرال که در دسترس من بود مراجعه کنید:

http://achiq.org/fedreal/pishnevis.pdf

http://achiq.org/fedreal/fed%20suis%20ni.pdf

http://achiq.org/fedreal/franz%20falen.pdf

محسن کردی

در مورد تقسیم کشور بر اساس اتنیکی، و به دنبالش تقسیم کشور به پنج ایالت فارس نشین و ترک نشین و .. چنین پارادیمی اگر در میان باشد قابل اعتراض و زیر پا نهادن حقوق مردم ایران است. اما اینکه باید در هر نقطه از ایران بر اساس نیازهای منطقه امکانات تحصیل به زبان مادری و نیز دادن سرویس اداری و دولتی به زبان محلی در کنار زبان فارسی وجود داشته باشد بیش از پیش موجب همبستگی ملی و نگه داشتن فرهنگهای قومی می شود. چه بسا در مناطقی از کشور نیاز به سه زبان ترکی کردی و فارسی باشد.

گذشته از اینها، ایران ملک مشاع، و حق هر ایرانی است که در هر نقطه از این خاک که تمایل داشت زندگی و کار و کسب کند. تقسیمات استانی بر هر اساسی به معنی حقوق یا امتیازی برای مردم محلی و غیر محلی نیست. این گونه برداشتها عقبمانده و متعلق به دوران های بسیار دور است.

محسن کردی

نقدو پرسش ؛ دو عنصر کلیدی !

جناب ساولان، جنابعالی استاد جاخالی دادن و فرار از زیر اصل بحث و شانتاژ هستید. طرز طرح کردن مساله تان معرکه است!! حرف را از زبان من گرفته یک نتیجه عکس حسابی از آن می گیرید! ببخشید.. اما هنر این وقاحت را از کدام مکتب فرا گرفته اید؟ مسلما مکتب پان ترکیسم نبوده چرا که وقاحت امری همگانی و در هر انسانی ممکن است وجود داشته باشد. کل بحث من راجع به مزدک را بر میگردانید!! من می گویم مزدک چشمها را بسته و دهان می گشاید که پهلوی ها بد بوده اند که نزد وجدانش شرمنده نشود که چرا گفته مرگ بر شاه! به نظر من امروز مزدک از این دادگاه وجدان فرار می کند و در فرار به جلو بناچار می گوید که پهلوی ها بد بوده اند.

ادامه..اما من، همانگونه که نوشتید، نه تنها مانند مزدک مرگ بر شاه گفتم، بلکه در نیروی هوایی اسلحه بدست گرفتم و با آن رژیم مسلحانه نیز جنگیدم. شما می گویید اگر چنین باشد من نیز باید امروز دهان بگشایم که پهلوی ها بد بوده اند! وقاحت شما درست همینجاست! کدام منطق می گوید که اگر زمانی در اثر نادانی و جوانی یک اشتباه بزرگ و مهلک کردم، یک گهی خوردم، و به سرنوشت خودم و ملتی ترکمون زدم، امروز مثل امثال شما و مزدک از موضعم پایین نیایم و برای فرار از دادگاه وجدانم عمل ناشایست، ناپسند، مرگبار خود و همگنانم را که چیزی نبود بجز لگد آخر زدن به آوار سیه بختی که مردم این مملکت نیز از سر نادانی داشتند بر سر خود خراب می کردند نبود را امروز همچنان تایید کنم!!؟؟ تنها آدم بی منطق و "مرغ یک پا داره، حرف مرد یکی است" مانند شما می تواند این گونه بیاندیشد. تفاوت من با شما و مزدک در اینجاست که به چشم مان این سیاهی و بلاهت را یکسان می بینیم، من حقیقت و اشتباه خود و ملتم را به چشم می بینم، اما شماها شهامت، جرعت و مرد پذیرفتن اشتباه خود و آمادگی پرداخت هزینه اش که چیزی بجز سرزنش وجدان نیست ندارید. آن رژیم بدون عیب نبود. اما آنقدر هم عیب نداشت که سزاوار آن سرنگونی باشد و ما سزاوار چنین وضعیتی. برای امثال تو که عقده کشته ات، البته بدتر از این نیز ایده آل است چرا که تو را به ترکستانت نزدیک میکند. ترسم نرسی به کعبه..

ساوالان

نقدو پرسش ؛ دو عنصر کلیدی !

جناب کردی عزیز

دلیل عدم ورود بنده به بحث «رضاشاه ، محمدرضاشاه ..." اولاً بخاطر این بود که نظر خودم را قبلاً داده بودم و نیازی به تکرار آنها نبود . ثانیاً شما میکویید« مرغ یک پا دارد" ، شاهان پهلوی اگر دیکتاتور بودند لازمه شرایط آن روز بود ، اگر ملیتهای غیرخودی (غیرفارس) را تحقیر کردن ، لازم بوده ، اگر زبان مردم را بریدند و فرهنگشان را به نابودی کشیدند ، برای تمامیت ارضی ایران ضروری بود ، خلاصه این پدر و پسر هر کار خلافی کردند از دید شما توجیه پذیر است و این برای بار اول نیست که در همین سایت مطرح می کنید . بنابر این بحث در این مورد بی فایده تشخیص داده شد . ثالثاً انتظار شما مبنی بر جانبداری بنده از آقای مزدک بخاطر مخالفت با رضاخان و محمدرضاشاه ، و برآورده نشدن این انتظار حضرتعالی نه بخاطر «خدمات غیرقابل انکار؟! پهلوی پدر و پسر" بلکه بخاطر این بوده که دعوای شما و مزدک ها را «دعوای بین دو باطل" تلقی میکنم که شکست یا پیروزی هیچیک از آنها برایم مهم نیست .

در ضمن اگر بنا باشد کسی بخاطر «مرگ بر شاه" گفتن از وجدان خود شرمنده شود ، یکی از آنها نیز شخص جنابعالی هستید . بنده بخاطر دارم که شما در یکی از کامنتهای خود مدعی شده بودید که در نیروی هوایی با نیروهای رژیم شاه «مسلحانه" جنگیده اید . اگر این ادعای شما صحیح باشد ، نه تنها «مزدک ها" ، بلکه شمانیز « چاره ای ندارید بجز آنکه چشم ها را بسته و دهان بگشایید که " پهلویها بیش از همه به فرهنگ و تاریخ و زبان ما ضربه زده اند. و ... "

هموطن گرامی ، اگر براستی بخاطر ایران و مردمانش دل مسوزانید ، اولاً با عقاید مردم ستیز نکنید . من بکرات به شما تذکر داده ام حساب اسلام را از مدعیان آن جدا کنید ، حساب شاهان را از ملیت و زبان آنها جدا کنید ، مردم زا آنگونه بپذیرید که هستند نه آنگونه که آرزو دارید باشند . بجای تلاش بر ایجاد تفرقه و دشمنی بین ترک و کرد و عرب و فارس و بلوچ و ... سعی کنید «حقیقت وجودی" آنها را بپذیرید . هموطن عزیز ، هشتاد سال نویسندگان و باصطلاح روشنفکران حکومتی با تمام توان تلاش کردند به من «ترک" بقبولانند که ترک نیستم ، نتیجه اش چه شد ؟ هشتاد سال از تمام بلندگوهای تبلیغاتی حکومت ، تحقیر و ناسزا به ترک و عرب نثار شد ، بنفع چه کس یا کسانی تمام شد ؟ صدها سال است در عیان و نهان تیشه به ریشه اسلام می زنند ، به کجا رسیده اند ؟ آتاتورک و رضاخان تقریباً همزمان به دین زدائی پرداختند . امروز مساجذ سراسر ترکیه مملو از مسلمانان معتقد و بدور از ریا و تظاهر است و در ایران ، همان ملتی که بنا بود از اسلام روی برگرداند ، از رضاخان و فرزندش روی برگردانید . چرا از تاریخ عبرت نمیگیریم ؟ اگر اسلام دین ناحق است ، اگر خرافات است ، اگر جهل و جمود است ، اگر حامی آدمکشی و جنایت است ، اگر کهنه و پوسیده است و اگر ... پس اجازه بدهید در جوی آزاد و محیطی آرام ، به شناخت درست از آن برسم و آنگاه خودم برای حفظ یا دور انداختن آن تصمیم بگیرم . مگر شما مدافع دموکراسی نیستید ؟ مگر دموکراسی مورد نظر شما به من حق نمیدهد عقیده خودم را حتی اگر باطل باشد حفظ کنم ؟ مگر در دموکراسی شما ، تا زمانی که من مزاحم شما نیستم و کاری به کار شما ندارم ، از تعرض و توهین مصون نیستم ؟ وقتی که شما بر خلاف ادعای خودتان ، مغایر با موازین دموکراسی عمل می کنید ، انتظار نداشته باشید باورتان کنم .

آقای مزدک

آنچه که مسلم است ، اولین دشمن اسلام ، یهود و سپس نصارا بوده است . حتی بنا بر دلایلی میتوان مدعی شد که پدیده «شرک" در مسیحیت (فرزند خدا بودن عیسی) و یهودیت (فرزند خدا بودن عزیر) ، بعداز اسلام و بمنظور ستیز با آن رواج یافته است . یهود و نصارا با احساس خطر از سوی اسلام ، به مقابله تبلیغاتی برخاست که پیدایش افکار و اندیشه های متضاد در بین مسلمانان و فرقه های مختلف اسلامی از پیامدهای آن بود . توام با خلق و ایجاد فرقه های متعدد ، تعالیم خاصی نیز برای آنان تدارک دیدند و حتی در هیئت مفسرانی مانند «عتیق نیشابوری" به ایجاد تحریف در مبانی اسلام پرداختند . بعنوان مثال : مجازات سنگسار برای عمل زنا مختص «دین یهود" است که در قالب تفسیر ، داستانی را به رسول خدا نسبت داده و وجود مجازات سنگسار را از زبان پیامبر (نه قرآن) به مسلمین القاء می کند . اشخاصی نظیر حضرتعالی هم بعنوان دشمن داخلی اسلام ، و دوستدار ایران و ایرانی ، برای بدنام کردن این آئین و با این خیال ابلهانه که مردم ایران را به آئین چند هزارسال قبل (اگر صحت داشته باشد که ندارد ) وارد کنند ؟ (ارتجاع مطلق) ، به تقویت جعلیات و توسعه تحریفات پرداختند و در حقیقت ، هیزمکش آتشی شدند که قبل از اسلام و مسلمین ، دامن خودشان را گرفت . اصلاح طلبان نیز ، از قماش همین دروغگویان هستند و گرنه خودشان بهتر از هر کسی میدانند ، در اوج قدرت بعداز خرداد 76 و در مدت 8 سال زمامداری سید خندان ، هیچ غلطی نتوانستند بکنند و حالا در حالت احتضار میخواهند کشور را از مهلکه نجات دهند ؟؟!!!

سیامک ایرانی (غریبه ی آشنا)

راه حل مسأله ملي در ايران

آقای مزدک، کمی آرام تر دوست گرامی (می بینید که بنده هنوز نیز شما را دوست خطاب می کنم و این از سر تعارف نیست)، اینبار انگی را که برچسبانده اید و فکر بنده را همگن با اندیشه ی ولایت فقیه خوانده اید، به پای احساساتی بودن تان می گذارم و درمی گذرم. در صورت تکرار ناسزا فکر نمی کنم نیازی به ادامه ی بحث باشد، به هر حال، اگر درست گوش دهید و کمی نیز خویشتنداری کنید، متوجه می شوید: روشنگری بنیاد اش بر خرد خودایستای فرد است، فرد اما در توده فوت می شود؛ به دیگر سخن، توده به عنوان یک واحد جامعه شناختی که دارای ویژگی های خود است (به همین دلیل به اثر الیاس کانتی اشاره کردم که می نماید نمی شناسید اش) فرد و خودایستایی او را در خود تحلیل می برد. همزمان، روانشناسی روشنگری (یعنی تصویری که از انسان دارد، انسان با فرد فرق می کند و همه ی این مفاهیم تعاریف دقیق خود را دارند و مافیای ترجمه همه را در هم ریخته است، بگذریم) انسان را هستومندی هم مستعد بدی و هم مستعد خوبی می شمارد، از همین رو، در کنار پرورش، آموزش انسان را بر اساس یک سری اصول کلی که از خرد خودایستای انسان برخاسته اند، بایسته می داند. این امر با اندیشه ی ولایت فقیه که کلا مفهومی به نام فرد را برنمی تابد و فرای آن، انسان را نیز صغیر، به معنی نیازمند به راهنمایی یک عقل فراانسانی و الهی می شناسد، از بنیاد متفاوت است. اتفاقا این روشنفکری با تکیه اش به ایدئولوژی و روایت اعظم است که بسیار به ولایت فقیه نزدیک می گردد. روشنفکری نیز فرد را، در راه رسیدن به هدفش، وسیله قرار می دهد. در حالی که دعوای روشنگری با توده درست به خاطر رسیدن به فردیت انسان است و نه برای نفی آن. آموزش توده ی مورد نظر روشنگری از همین منظر است: آماده کردن اش برای به وجود آوردن فضایی که فرد واداشته به تغییر ماهیت و تحلیل رفتن نگردد.

در مورد انقلاب مشروطیت و توده ای نامیدن آن، کاملا درست می فرمایید و این سخن تایید مفهومی ست که مورد عنایت بنده است. انقلاب مشروطیت، (پسوند مشروطه حتا در هنگام نوشتن آن قانون اساسی الکن نیز به کار برده نمی شد، محض اطلاع شما) می بایست نیز توده ای باشد، وگرنه به آن لجنزار ختم نمی شد. در برابر اما تلاش برای روشنگری روشنگران از یک سو، و برخی سیاسیون برای کنستیتوتسیون از سوی دیگر، تلاشی بود در میان خواص و رفت و بستی به توده ها نداشت. روشنگران را که با اسلام درافتاده بودند در باغ شاه خفه کردند و تلاشگران سیاسی نیز سرنوشت بهتری نداشتند. مردی چون آخوندزاده به تنها چیزی که فکر نمی کرد این بود که بیاید و عقل خود را دست یک توده ی تراخمی و بی سواد دهد. و با این حال، بیشترین خدمت را نیز برای بالابردن جایگاه فرد و انسانیت در دوران خود، هم او بود که انجام داد و نه پوپولیست های انقلابی ای که چندین دهه پس از او، در محافل اجتماعیون عامیون پایه آن چیزی را نهادند که بعده ها حزب توده از آن بیرون روئید. و یا مماشات هایی که ملکم خان انجام داد و مردانی از جنس او...

در مورد پهلوی ها و سهم آنان در پیشبرد روشنگری، همانگونه که گفتم، آنها با همه ی کاستی ها، که بخش بزرگی از آن ها ساختاری بودند، بزگترین خدمت را به روح روشنگری ایرانی کردند. دوران پهلوی را از تاریخ سد سال گذشته بیرون بکشید، به عنوان یک آزمایش فکری، قاجارها و جمهوری اسلامی بدون هیچ اشکالی در هم جا می گیرند. با همین آزمایش ساده درمیابید که این دودمان پهلوی است که در این میان وصله ی ناجور به شمار می آید، از هر دو طرف. پهلوی ها بر علیه جنبش واپسمانده و اسلام زده ی مشروطه حرکت کردند. اگر بار مثبتی را که به مشروطه بربسته اید کنار نهید، آنهنگام هم جایگاه شایسته ی روشنگران روشن می شود، هم انحراف هایی که در تاریخ سده ی گذشته به وجود آمده است فهم پذیر می گردند، و هم خدمت و خیانتی که نیروهای دخیل انجام داده اند. ما به روشنگری مان که علیه اسلام به پا خاسته بود و می رفت تا تصویر فرد و انسان را بیرون از چارچوب اسلام و با ابزار شناخت شناسی ایران غیر اسلامی بازسازی کند، در معنی اخص کلمه خیانت کرده ایم.

مزدک

ایا نوروز؛ عيد رسمي تركيه خواهد شد؟

نوروز یعنی شادی و جشن وخوشی و سرمایه گذاری و سود بردن!سرمایه داری عنان گسیخته ترکیه و ایران نمیشناسد!ترکیه کشوریست توریستی و از هر موقعیتی برای جلب سرمایه گذاری و سود بردن استفاده میکند!ترکها مردمانی سوداگر و زیرکند و از هر فرصتی استفاده میکنند.درثانی از این رهگذر خیلی از کردها را راضی نگه میدارند و تشنجات در کشورشان را بحداقل میرسانند.کاری بسیار زیرکانه و مثبت است!دولت ترکیه قابل مقایسه با ارازل و اوباش ایران نیست!گروهای مخالف اگر اسلحه را زمین بگذارند میتوانند از جو نیمه دمکراتیک در ترکیه بنفع خود استفاده کنند چیزی که در ایران تقریبا محالست!ولی کوگوش شنوا؟همه چیز را منفی دیدن نتیجه ای جز افتادن در دامان رادیکالیسم کور ندارد!بنابراین اگرچه موضع گیری منفی نسبت به اقدامات دولت در ایران میتواند درست باشد ولی در ترکیه مخالفتی کورکورانه است!در ترکیه میتوان با مبارزه ای سیاسی و متمدنانه و با کمترین تلفات انسانی به خیلی از خواستها رسید.البته اگر جان انسانها برای گروهای سیاسی اهمیتی داشته باشد !!؟؟؟

مزدک

راه حل مسأله ملي در ايران

روشنگر مردم را به خودی خود خوب نمی داند، به آن ها احترام می گذارد، اما در عین حال برای خود وظیفه ی تربیت و پرورش آنها را نیز قائل است. روشنفکر اما، اگر واژگان لوتر را به کار بریم، در دهان توده نگاه می کند. برای روشنفکر توده به خودی خود راه درست را تشخیص می دهد و روشنفکر باید موتور این حرکت باشد (از شماست)

دوست گرامی لابد بنظر شما شاهان پهلوی روشنگرانی بودند که وظیفه تربیت و پرورش مردمی را که صغیر بودند بدست گرفته بودند و روشنفکران ایرانی (مغولانی با قلم و با مافیای ترجمه)در اینکار خرابکاری کردند!

متاسفانه باید بگویم که با این دید نسبت به مردم اختلافی چندان با مسلمانان ندارید!مگر اسلام و مسلمین همین حرف را نمیزنند؟آیا اینهمه مردم نادان و صغیرند؟خب اگر اینطوراست مردم که فهمشان بالا نرفته پس چرا با ارازل و اوباش مسلمان سرجنگ دارید؟آیا در گرفتن رهبری و قدرتست یا جهاد دینی است؟من که مانده ام مبارزه شما با این ارازل و اوباش برای چیست؟این حاکمان که با آنچه شما میگویید مخالفتی ندارند اصلا حرف آنها همین است که توده مردم صغیرند ولایت فقیه چوپان آنهاست!شما اینجا روشنگرش نامیده اید!انقلاب مشروطیت دوست من با تمام ضعفها و شکستهایش سند مبارزات همین توده هاییکه شما بحساب نمی آورید بوده و هدفش بوجود آوردن یک جامعه دمکراتیک و سکولار و عدالت و انسان محور بوده است. عجیب نیست که شیخ و شاه هردو با تمام قوا برای منسوخ کردنش سخنت کوشیدند.و عجیب نیست که شما با این افکارتان برضد م.جمالی قلم بزنید!او انسان را با خدا همگوهر میداند و مقدس و خرد انسانی را هم نه بنده و برده و پرورده الله و یهوه و اهورا!شما با این دید نسبت بمردم باید هم از طرفداران پهلوی باشید زیرا چیزی که برای شماها مهم نیست مردم است.ولی دوست گرامی من ایرانی بدون مردمش را دوست ندارم!

آیدین تبریزی

راه حل مسأله ملي در ايران

آقای کرمی، شما چگونه می گویید آنچه آقای قندچی نوشته یعنی اینکه دفاع از نهضتهای برابری طلبی گروههای اتنیکی مشروع است، نتیجه اش می شود ترکیه؟ آیا ترکیه سمبل برابری گروههای اتنیکی است؟! این یک مغلطه متداول است که شما و بسیاری دیگر از مخالفان حقوق ملیتها می گویید که برای برابری همه مردم ایران، باید همه را فقط ایرانی و شهروند ایران بنامیم و اصلا اجازه ندهیم که نام یکی آذربایجانی یا کرد یا عرب یا ترکمن باشد (یعنی اصلا نباید مسائل اتنیکی مطرح شود و همه با یک تعریف واحد فقط شهرند ایرانی نامیده شوند) تا تبعیضی هم ایجاد شود! این جمله ظاهر فریب است یعنی ظاهرا همه با هم برابرند چون همه شهروند ایرانند و هیچ کس ترک یا کرد نیست که دچار تبعیض هم شود! این راه حل مساله نیست، بلکه پاک کردن صورت مساله است! یعنی اصلا بیاییم همه را ایرانی بنامیم تا تفاوتها قابل تشخیص نباشد و در نتیجه تبعیضی هم وجود نداشته باشد!؟ اما حقیقت این است که در این پروسه یکسان سازی هویتی که معمولا "ملت سازی" نامیده می شود، عده زیادی از ابراز تنوع فرهنگی، زبانی و هویتی خود محروم می شوند. خود این عنوان ملت سازی هم نقض غرض است، یعنی اینکه در باطن خود این معنی را دارد که لابد ملتی به نام "ملت ایران" وجود ندارد و در طی یک پروژه "ملت سازی" باید ساخته شود!؟ حال من از شما می پرسم که آیا فرانسوی زبانهای کبک حاضرند همین پیشنهاد کریمانه شما را بپذیرند که فقط کانادایی باشند و اجازه نداشته باشند برای توسعه هویت فرهنگی خود قوانین حمایتی ویژه تدوین کنند، تسهیلات ویژه و متفاوتی برای مهاجرینی که فرانسوی می دانند، قائل شوند، قوانین داخلی شان را در جهت تقویت زبان فرانسوی در ایالتشان تنظیم کنند؟...

محسن

ایا نوروز؛ عيد رسمي تركيه خواهد شد؟

سیاست تندروهای ترکیه مانند سیاست دست اندرکاران رژیم اسلامی یک چیز است: دست پیش بگیرید تا پس نیفتیم.

اگر یادتان باشد در گرماگرم خیزشهای کوتاه مدت مردم در بعد از دوم خرداد شعر یار دبستانی را همه دانشجویان و مردم و به ویژه جوانان به عنوان شعری مشترک و مورد اتفاق برای همخوانی در راهپیمائیها و تظاهرات شبهای تهران انتخاب کرده بودند و تلوزیونهای فارسی لس آنجلسی هم این شعر را با آب و تاب پخش می کردند و رژیم جمهوری اسلامی برای اینکه ابهت این شعر را بشکند برداشت و این شعر را بارها در تلوزیون پخش نموده و با اولین خواننده آن و همچنین شاعر ان مصاحبه کرد و طوری شد که از آن روز به بعد چندان که باید و شاید این شعر خوانده نشده و از اهمیت افتاد.

بازهم اگر یادتان باشد حداد عادل رئیس مجلس طرحی داد تا دوباره آرم شیر و خورشید را به سر در مجلس بهارستان نصب کنند و گفت که این آرم ابدا نشانه شاهنشاهی بودن نمی باشد و اینگونه است که می خواست تا ابهت و شخصیتی که این آرم در بین نیروهای مخالف رژیم دارد در بین مردم شکسته شود.

همه اینها یعنی دست پیش بگیریم تا پس نیفتیم.

حالا هم که این تندروهای ترکیه که از یک طرف می بینند به هیچ طریقی نمی توانند فرهنگ کردهای ساکن ترکیه را با سرکوب و خفقان و سانسور از بین ببرند و از طرفی هم می بینند که در بین گذشته آنها اگر بگردید حقیقتا به جز دو عید اسلامی هیچ عید و چیز دندانگیر دیگری برای عرضه ندارند بازهم دست به دامان فرهنگهای کشورهای همسایه شده اند و این بار خدا می داند که می خواهند نوروز را فقط به خاطر اینکه بتوانند دهان کردها را ببندند انتخاب کرده اند و یا اینکه بازهم باید منتظر نقشه شوم دیگری از این تندروها باشیم که به هیچ چیزی رحم نمی کنند و دو سال دیگر بگردند این ور و انور جار بزنند و نوروز را یک جشن کاملا ترکی جا بزنند. از این طرف هم خیالتان راحت که هیچ کدام از سران رژیم ککشان هم نخواهد گزید.

البته با عرض پوزش از پانترکیستهای وطنی اگر جسارتی به ترکیه کرده و خدای ناکرده موجب رنجش ناموسشان شده ام.

hamid

مامور نامعذور

آقای سيد مصطفی تاج زاده در 27 اسفند ماه 1382 در نوشته ای مفصل، تحت عنوان "اول اسفند يا دوم

خرداد ؟ " ، به تحليل انتخابات هفتمين دوره مجلس شورای اسلامی پرداخته و در اين مقاله نوشته اند:

وقتى از نقطة عزيمت ” ايران براى همه ايرانيان “ به انتخابات مجلس هفتم بنگريم، نمى توان نيمه پر ليوان،!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

يعنى مشاركت نيمى از ايرانيان را در انتخابات مذكور ناديده انگاشت. گفتمان اصلاح طلبى ايجاب مى كند ضمن

احترام به شركت كنندگان در انتخابات و با التزام عملى به نتايج آرايشان، خواهان تعميم حق مشاركت و

انتخابات به نصف ديگر جامعه شويم. اگر چه اين خواست خلاف راهبردى است كه محافظه كاران با رفتار و گفتار

خود درصدد پيشبرد آنند......" ايران برای همه ايرانيان!!!!!!!!!!!!!! "! اعتراض اصلاح طلبان به تاريخ نهايي اعلام نتايج بررسي صلاحيت ها

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید