رفتن به محتوای اصلی

خاطره نویسی و اینده نگری!

خاطره نویسی و اینده نگری!

‏يکشنبه‏، 2004‏/10‏/31

در فکراین بودم که یک خاطره ای از گذشته های دور بنویسم وانرا با حال و طنزیک جوری قاطی اش کنم که به اینده نگری مون هم بی احترامی نشود . البته چهارخانه اش را هم درست کرده و روی طاقچه گذاشته و هر ورز که از خواب بیدار میشم ، اب و دانه اش را فراموش نمی کنم!

 تقریبا توی مایه های" داستان شهر ما " یعنی تصاویری از دوران تاریخی _ شخصی در دو صحفه چنان فشرده که قابل درک برای چند نسل باشد.

حالا ممکن است برای تو که نوسینده نکته سنجی هستی؛ سئوا ل بشه که چرا خاطر نویسی: "مگر خودت دائما شعار نمی دی که" گذشته چراغ راه آینده نیست" و به همه ایراد می گیری که کتاب فروشی ها انباشته شد از این همه خاطره نویسی هاو....؟"

اولا که هر نوشته و خاطره ای را به لحاظ تاریخی نباید جدی گرفت؛ هر چند که بارها تجدید چاپ شود ؛چرا که بعضی ها بخاطرتصفیه حساب های شخصی و گروهی؛ خاطره نویسی می کنند و بدنبال منافع گروهی و حزبی خاصی هستند و هدف شان هم خالی کردن زیر پای لیدردیروزی ؛ حزب و سازمان مربوطه است وانگیزه شان هم برپایی "جنبش" جدیدی با همان پارادایم ها و الگو های فکری قدیم اند. مثلا نگاه کن ببین رابطه بین خانه دایی یوسف با همایش برلین می یابی؟ جالبی این جا بود که خاطره نویس و اسپانسور هایش ؛ لیدر؛ سازمان و حزب مربوطه همه با هم در آنجا با کراوات و بی کروات ؛با سبیل تا بی سبیل در کنارهم حضور داشتند و برای هم یواشکی چشم غره می رفتند تازه فکر می کنی تصادفی بودکه همه با هم در رهبری ان همایش انتخاب شدند!

نام اینگونه خاطره نویس ها گذاشته ام " آدم های همیشه قهر مان" بطور مثال کارنامه بابک امیر خسروی و محسن حیدریان را نگاه کن که بعنوان اسپانسور"خانه دایی یوسف" که همین ها بودند که در زمان اوج قدرت" فکری" حزب توده ، بزن بهادر های کیانوری بودند و همین ها با سرهم بندی کردن گنگره چهاری ها در حزب دمکرات کردستان، انشعاب ایجاد کردند و چگونه فدایی را بجون هم انداختند و بخش بززرگ انان را بسوی سیاست های نا بخردانه شون کشاندند و ...بنظر من قهرمان واقعی تاریخ خلیل ملکی ها بود ند نه اینهایی که بعد از شکست با چهره ارایی و رنگ و لاب نو ولی این باربا تفکرات دوران صنعتی شدن اروپا در عصر گلوبال ،می خواهند حزب "جدیدی" را به خورد جوانان کشوربدهند !

این سخن طول و عرضی به درازی تاریخ و اینده دارد و خودت می دونی که حوصله بلند نویسی ندارم تازه ادمی زاده گاهی برای دل خودش می نویسد؛ یعنی که رک و راست خودش را روان درمانی می کند و چون از دل می نویسد شاید بردل دیگرانی از جمله تو نشانی پاریسی بنشیند و .....

نکته آخر اینکه؛ خیلی از خاطره نویس ها بجای اینکه متن تاریخی را شرح دهند ؛ خود ،محورتاریخ قرار می گیرند وشاهد بودم که در همون همایش برلین، یکی از دوستانم به نویسنده خانه دایی یوسف گفته بود:" اخر مرد حسابی من کجا مسئول تو بودم؛ تو کجا چریک بودی و سیانور زیر زبونت بود چرا دروغ می گویی و...." "نویسنده " رنگ رو یش پرید و در بین جمیعت گم شد.......!

(1) _ بخشی از نامه به دوستی در پاریس !

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید