هیبت و بزرگیِ بهار
چه رام گام می کشد
صبور و کاری و شگرف و مست
به سبزه زار و کوه و دشت و باغ
سخن زِ زندگی است در کلام ِ او،
خشی، خشونتی، شقاوتی
نه در بهار جلوه می کند
که اندرونِ آن ز واژه هایِ دیگری پر است
واژه هایِ دلکشی،
زایش و جوانه و شکفتن و نوایِ دلکشِ پرندگان
سبزه و شکوفه و نگاه پر زِ شوقِ مردمان
جوشش و ترانه و امید و نو شدن
مستی و لبی به جام بردن و نگاه عاشقانه را طلب شدن
هیبت و بزرگیِ بهار را ببین
نه با ستم
که رام و مهربان و با سلامت و وزین
از میانِ سوز و سردیِ زمان
راه خود به سمتِ نو شدن چگونه می کشد
مسعود دلیجانی بهار ۱۳۷۰
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید