کیوان حسینی
به رغم اینکه جنگ غزه وارد هفتمین ماه خود شده، زمزمهها درباره به نتیجه رسیدن مذاکرات برای امضای یک پیمان دفاعی همه جانبه میان عربستان و آمریکا از همیشه بیشتر شنیده میشود.
دور تازه گزارشها درباره این پیمان احتمالی، از حدود دو هفته پیش در رسانههای آمریکایی منتشر شد و خیلی زود کار به جایی رسید که مقامهای مختلف دولت آمریکا نیز پیشرفت این مذاکرات را تایید کردند. در ابتدای هفته گذشته، آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا که در ریاض به سر میبرد گفت که مذاکرات در آستانه رسیدن به نتیجه نهایی است.
اگر این پیمان ظرف هفتهها یا ماههای آینده (پیش از پایان دوران ریاست جمهوری جو بایدن) امضا شود، هم برای واشنگتن و هم برای ریاض یک پیروزی سیاسی بسیار مهم خواهد بود؛ به ویژه که بسیاری این پیمان را دارای ابعادی تاریخی و استثنایی توصیف کردهاند.
اگرچه هنوز جزییات این پیمان احتمالی روشن نیست، اما برخی ناظران میگویند که چنین توافقی، مناسبات قدرت خاورمیانه را بازتعریف خواهد کرد و دورانی جدید از روابط بینالمللی در این منطقه پرتنش شکل خواهد گرفت.
آمریکا به جز اسرائیل هرگز اینچنین به تامین امنیت یک کشور در خاورمیانه متعهد نشده و حتی در دوران روابط بسیار نزدیک و استراتژیکش با شاه ایران در دهههای ۵۰، ۶۰ و ۷۰ میلادی، زیربار چنین پیمانی با ایران نرفت و همواره درخواستهای تهران برای چنین حمایتی را رد کرد.
موضوع این پیمان تاریخی چیست؟
تا اینجا به رغم اینکه جزییات دقیق پیمان به شکل رسمی منتشر نشده، اما خواستهها و انتظارات دو طرف بارها در رسانهها مطرح شده و طبیعتا بخشی از این انتظارات، شکلدهنده محتوای این پیمان خواهد بود.
انگیزه اصلی عربستان برای چنین پیمانی، تامین امنیت (به طور مشخص در برابر ایران و متحدانش) و ارتقای موقعیت منطقهای است. این کشور در سالهای اخیر چندین بار با حملات بسیار گستردهای روبهرو شد که برخی از آنها مانند حملات به آرامکو در سال ۲۰۱۹ ضربه سنگینی به اقتصاد و جایگاه این کشور وارد کرد.
برای عربستان، ایدهآلترین وضعیت امضای یک پیمان دفاعی همهجانبه با ایالات متحده، شبیه به پیمانهای واشنگتن با ژاپن و کره جنوبی است؛ پیمانهایی که اگرچه همسطح ناتو نیستند اما به شکل معناداری در تامین امنیت این کشورها در شرق آسیا نقش دارند.
در هر دو پیمان آمریکا متعهد شده که در صورت حمله نظامی به ژاپن و کره جنوبی، از آنها دفاع کند. در عین حال طرف روبهرو هم پذیرفته که آمریکا در این کشورها به شکل رسمی پایگاه و حضور نظامی قابل ملاحظهای داشته باشد.
یکی از مهمترین بخشهای پیمانهای دفاعی آمریکا در شرق آسیا این است که کشورهای کره جنوبی و ژاپن را به شکل رسمی، زیر چتر هستهای واشنگتن قرار داده و این کشورها را از پیگیری برنامه ساخت سلاح هستهای برای مقابله با تهدیدهای چین و کره شمالی بینیاز کرده است.
انتظار عربستان سعودی این است که تعهدی مشابه از آمریکا بگیرد. برنامه هستهای ایران در سالهای اخیر به شدت پیشرفت کرده و این احتمال همواره مطرح است که اگر روزی ایران به سلاح هستهای دست یابد، موازنه قدرت خاورمیانه میان عربستان و ایران، به سود تهران تغییر کند.
علاوه بر تعهدات نظامی و احتمالا همکاریهای گستردهتر دفاعی و تسلیحاتی، انتظار میرود که در چارچوب همین پیمان، آمریکا متعهد شود که به توسعه یک برنامه هستهای صلحآمیز در عربستان نیز کمک کند.
توقف همکاری عربستان با چین در زمینه برخی از فناوریهای استراتژیک نوین، یکی دیگر از ابعاد این پیمان احتمالی است که به نوشته رسانههای آمریکایی برای این کشور اهمیت بالایی دارد.
چرا آمریکا باید به تامین امنیت عربستان متعهد شود؟
ایده امضای یک پیمان دفاعی همهجانبه میان عربستان و آمریکا در زمانی به شکل جدی مطرح شد که مذاکراتی پشت پرده برای به رسمیت شناختهشدن اسرائیل توسط عربستان سعودی انجام شد. در واقع این پیمان دفاعی رنگ و روی امتیازی تاریخی را گرفت که در صورت به رسمیت شناختن اسرائیل، همچون یک پاداش با ارزش نصیب ریاض میشد.
در چارچوب اصول بنیادین سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه، تامین امنیت اسرائیل یک الویت کلیدی است و عادیسازی روابط این کشور با کشورهای منطقه، گامی بلند در مسیر افزایش امنیت اسرائیل محسوب میشود.
از این زاویه، پیمان دفاعی عربستان و آمریکا بخشی از معاملهای بزرگتر است که در آن روابط عربستان و اسرائیل هم عادی خواهند شد؛ معاملهای که هم برای آمریکا و هم عربستان میتواند سود بسیاری داشته باشد.
اما حمله حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر سال گذشته، مناسبات منطقه را به کلی متحول کرد. حملات اسرائیل به فلسطینیها در غزه، افکار عمومی کشورهای مسلمان را تحت تاثیر قرار داد و احساسات ضداسرائیلی در کشورهای خاورمیانه به سطحی کمسابقه رسید.
در چنین شرایطی بود که از پیمان دفاعی احتمالی عربستان و آمریکا و پروژه عادیسازی روابط ریاض و تلآویو، به عنوان یکی از نخستین قربانیان حمله حماس و جنگ غزه نام برده میشد. اینطور به نظر میرسید که دیگر چشماندازی در کوتاه مدت برای به رسمیت شناختهشدن اسرائیل از سوی عربستان وجود ندارد و به همین دلیل نیز صحبت درباره این پیمان، بیثمر است.
حتی برخی تحلیلگران، از بین بردن چشمانداز عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان را یکی از اهداف استراتژیک سازمان حماس برای حمله هفتم اکتبر توصیف کردند؛ چرا که چنین گامی از سوی عربستان، ضربهای مهلک برای کسانی است که مانند ایران یا گروههای جهاد اسلامی و حماس، حاضر نیستند مشروعیت کشور اسرائیل را بپذیرند.
در قرن بیست و یکم، موضع عربستان در مناقشه اسرائیل و فلسطین، پافشاری بر روی طرح صلحی است که در سال ۲۰۰۲ از سوی اتحادیه عرب ارائه شد و در این دو دهه به طرح صلح اعراب یا «ابتکار عربستان» معروف شد.
در این طرح صلح پیشنهاد شده بود که کشور فلسطین بر اساس مرزهای ۱۹۶۷ به پایتختی بیتالمقدس شرقی تشکیل شود و مساله مهاجران فلسطینی بر اساس قطعنامه ۱۹۴ سازمان ملل حل شود (به این معنا که حق بازگشت و پرداخت خسارت به همه فلسطینیها که از ۱۹۴۸ تاکنون آواره شدهاند، به رسمیت شناخته شود). در مقابل کشورهای عربی هم متعهد شدند که اگر این اتفاقات رخ بدهد، همگی با هم کشور اسرائیل را به رسمیت بشناسند و با آن روابط دیپلماتیک برقرار کنند.
در ظاهر و به طور رسمی، موضع عربستان هنوز تغییری نکرده و هر بار که صحبت از عادیسازی روابط این کشور با اسرائیل مطرح است (حتی در دوران چند سال اخیر محمد بن سلمان)، همچنان این موضع اصولی از سوی مقامهای عربستانی تکرار میشود؛ خواستههایی که به وضوح با مواضع حتی سیاستمداران میانهروی اسرائیلی هم در تضاد است.
عربستان خود را حامی فلسطینیان معرفی میکند و برخلاف ایران با تشکیلات خودگردان فلسطین رابطه دیپلماتیک داردمنبع تصویر
آیا راه میانهای وجود دارد؟
کارزار دولت آمریکا برای عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی جنوب خلیج فارس در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ و در چارچوب طرح «معامله قرن» کلید خورد و موجب شد تا امارات و بحرین روابطشان را با اسرائیل عادی کنند.
از همان زمان، نام عربستان نیز مطرح بود. رقابت ژئوپولتیک ایران و عربستان ابعادی بسیار جدی و عمیق پیدا کرده بود و ریاض تاکید داشت که در یمن، عملا به شکل نیابتی با ایران در حال جنگ است. شدت رویارویی ایران و عربستان به حدی بود که عادیسازی روابط با اسرائیل و اصولا تقویت جبهه مخالف ایران در منطقه، یک استراتژی منطقی برای این ریاض به نظر میرسید.
اما شرایط امروز، شباهتی به آن روزها ندارد. ایران و عربستان با میانجیگری چین روابطشان را از سرگرفتهاند و بخش مهمی از نگرانیهای امنیتی عربستان در ارتباط با ایران، کاهش یافته است. مهمتر از آن، حمله حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر نیز به رسمیت شناختن اسرائیل را برای عربستان از هر زمانی دشوارتر کرده است.
عربستان در حال حاضر توسط ولیعهدی اداره میشود که هنوز برای قبضه کامل قدرت و نشستن بر تخت سلطنت این کشور به حمایت گروههای مختلف سیاسی-اجتماعی کشورش نیاز دارد و در میان این گروهها، مشخصا روحانیون حساسیت قابل توجهی نسبت به مساله اسرائیل دارند.
در چنین شرایطی، تشکیل کشور مستقل فلسطین، اگرچه در ظاهر از اولویتهای حیاتی برای استراتژی دفاعی محمد بن سلمان نیست، اما در واقع برای مشروعیتبخشی به پیمان دفاعی مورد نظر او با آمریکا و همچنین عادی سازی روابط کشورش با اسرائیل، از اهمیت بالایی برخوردار است.
اسرائیل سالهاست که از پیگیری تمامی پیمانها و تعهداتش در مسیر تشکیل کشور فلسطین خودداری میکند و هماکنون کسانی در این کشور قدرت را در دست دارند که برخیشان اصولا با تشکیل فلسطین مخالفند و امیدها برای تشکیل کشور فلسطین از هر زمانی کمرنگتر شده است.
با توجه به این شرایط است که متعهد کردن اسرائیل به تشکیل کشور فلسطین در چارچوب یک طرح گسترده و همهجانبه، میتواند یک امتیاز مهم برای محمد بن سلمان و حکومت عربستان محسوب شود و حتی حمایتهای مردمی نیز به دنبال داشته باشد.
در حال حاضر، مساله فلسطین یکی از بخشهای مهم مذاکرات آمریکا و عربستان است. به گفته متیو میلر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، این پیمان احتمالی از سه بخش مجزا تشکیل شده: -۱ تعهدات نظامی آمریکا به عربستان، ۲- عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل و ۳- بازگرداندن اسرائیل به مسیری برگشتناپذیر به سوی تشکیل کشور فلسطین.
اگر پیمانی با این ویژگیها به نتیجه برسد، محمد بن سلمان نه تنها به امتیاز تاریخی مورد نظرش دست پیدا میکند و در اتحاد با اسرائیل، جبهه ضدایرانی در خاورمیانه تقویت میشود، بلکه به کسی تبدیل میشود که در نهایت اسرائیل را مجبور کرده به استقلال فلسطین تن بدهد.
آیا اسرائیل به خواسته عربستان تن میدهد؟
برای اسرائیل، عادیسازی روابط با عربستان ارزش بسیار زیادی دارد و به نوعی میتواند نقطه پایان یک مناقشه تاریخی باشد که از زمان تاسیس این کشور، بین اسرائیل و اعراب شکل گرفت.
در حال حاضر عربستان مهمترین کشور عربی خاورمیانه است که با اسرائیل رابطه ندارد. ضمن اینکه این کشور نفوذ قابل توجهی بر روی اتحادیه عرب و برخی دیگر کشورهای عربی دارد.
علاوه بر این، عربستان زادگاه اسلام است و مهمترین شهرهای مذهبی مسلمانان جهان در این کشور قرار دارند. با توجه به ابعاد مذهبی مناقشه کشورهای منطقه با اسرائیل، کمتر رخدادی به اندازه به رسمیت شناختهشدن اسرائیل از سوی عربستان میتواند به ادامه روند مشروعیتبخشی به اسرائیل در جهان اسلام کمک کند.
چنین اتفاقی همچنین ضربهای بسیار سهمگین برای جمهوری اسلامی ایران و متحدانش در منطقه محسوب میشود و زمینه یک انزوای بسیار عمیق را در ارتباط با مساله «آرمان فلسطین» را برای تهران فراهم خواهد کرد.
اما همزمان در حال حاضر کسانی در اسرائیل در قدرت هستند که با تشکیل کشور فلسطین مخالفند و برای به کرسی نشاندن حرفشان و جلوگیری از تشکیل فلسطین، هزینههای بسیاری پرداخت کردهاند.
بنیامین نتانیاهو خود شخصا از جمله کسانی است که در مقاطع مختلف زندگی سیاسیاش با «راهحل دو کشور» به اشکال مختلف مقابله کرده است. ضمن اینکه در کابینه ائتلافی او احزابی وجود دارند که هرگز زیر بار تعهدات بینالمللی برای تشکیل کشور فلسطین نخواهند رفت.
موضع این گروهها بعد از حمله حماس، شدیدتر نیز شده است و بحث درباره اینکه آیا اصولا باید روزی کشوری به نام فلسطین تشکیل شود یا نه، یکی از مهمترین پرسشهای جامعه اسرائیل در این روزهاست.
اگر موضوع متعهد شدن اسرائیل به تشکیل کشور مستقل فلسطین به شکل جدی در چارچوب پیمان همهجانبه اخیر میان عربستان و آمریکا مطرح باشد، این انتظار وجود دارد که دولت فعلی اسرائیل با آن مخالفت کند.
به رغم اینکه روابط جو بایدن و بنیامین نتانیاهو خالی از تنش نبود، اما آمریکا در جریان جنگ غزه چون همیشه از اسرائیل حمایت کردمنبع
توضیح تصویر،به رغم اینکه روابط جو بایدن و بنیامین نتانیاهو خالی از تنش نبود، اما آمریکا در جریان جنگ غزه چون همیشه از اسرائیل حمایت کرد
آیا توافق عربستان و آمریکا، بدون اسرائیل ممکن است؟
حالا که مذاکرات بار دیگر از سرگرفته شده و آمریکا اصرار دارد هر چه زودتر به نتیجه مورد نظرش برسد، طرف عربستانی پیشنهاد «راه جایگزین» یا «پلن بی» را مطرح کرده است: توافق با یا بدون اسرائیل.
بر اساس این پیشنهاد که برای نخستین بار از سوی روزنامه گاردین و به نقل از مقامهای عربستانی منتشر شد، بعد از نهایی شدن متن پیمان (و گنجانده شدن همه مسایل مانند عادیسازی روابط با اسرائیل و همچنین آینده کشور فلسطین)، از اسرائیل دعوت میشود تا به آن بپیوندد. اگر اسرائیل پذیرفت، پیمان به همین شکل اجرا شود و اگر نپذیرفت، عربستان و آمریکا کماکان یک پیمان دفاعی دوجانبه امضا کنند.
این احتمالا طلاییترین سناریو برای عربستان در وضعیت فعلی خواهد بود. بدین ترتیب این کشور بدون پرداخت هزینه عادیسازی روابط با اسرائیل به امتیازاتی مهم دست پیدا خواهد کرد و چه بسا بتواند کارت رابطه با اسرائیل را بار دیگر در آینده برای به دست آوردن منافع بیشتر بازی کند.
اما به رغم انتشار چنین گزارشهایی، اظهارنظرهای رسمی مقامهای آمریکایی کاملا در مسیر دیگری است. آنها میگویند اصولا چنین پیمانی بدون عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل ممکن نیست.
اگر آمریکا بپذیرد که بدون عادی سازی روابط با اسرائیل، یک پیمان همه جانبه دفاعی با عربستان امضا کند، عملا به اسرائیل پشت پا زده است. و چنانکه جیک سولیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در ابتدای هفته جاری به روزنامه والاستریت ژورنال گفت، دولت بایدن تنها در شرایطی وارد یک پیمان دوجانبه دفاعی با عربستان خواهد شد که عادیسازی روابط با اسرائیل نیز بخشی از آن باشد.
جو بایدن رئیسجمهوری آمریکا در ماههای پیش رو باید برای ماندن در کاخ سفید با دونالد ترامپ رقابت کند و در این رقابت، عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل میتواند به عنوان یک دستاورد کلیدی به او کمک کند. او در اجرای یکی از مهمترین تعهداتش برای کاهش تنش در خاورمیانه و کنترل ایران، تا آخرین سال ریاستجمهوریاش ناکام بوده و نتوانسته پیمان برجام را احیا کند و برای مبارزات انتخاباتی به دستاوردی قابل اعتنا در خاورمیانه نیاز دارد.
علاوه بر این، بایدن در هفت ماه گذشته متهم شده که در حل بحران انسانی غزه ناکام بوده و تصمیماتش نه تنها کمکی به حل بحران نکرده، بلکه به دلیل حمایت دنبالهدارش از عملیات نظامی اسرائیل در غزه، خود به یکی از موانع صلح تبدیل شده است.
در چنین شرایطی است که عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان در کنار متعهد شدن اسرائیل به تشکیل کشور فلسطین و شکلگیری یک چشمانداز واقعبینانه برای پایان دادن به اشغال سرزمینهای فلسطینی، میتواند دل بسیاری از رایدهندگان حزب دموکرات را به دست بیاورد.
و البته رسیدن به چنین دستاورد مهمی به هیچ وجه آسان نیست. دولت بایدن باید از همه نفوذ و قدرت دیپلماتیکش برای راضی کردن اسرائیل بهره ببرد؛ نفوذ و قدرتی که ابعادش سالهاست زیر سوال رفته و در هفت ماه گذشته، از هر زمان دیگری شکنندهتر و بیاثرتر بوده است
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید