عزیزی بسیار نزدیک از ایران زنگ می زند :" تولدت مبارک"تعجب می کنم !می پرسم" مگر امروز چه روزی است ؟" با خنده می گوید "چهل روز مانده به عید بیستم بهمن .یادت رفته حاج خانم می گفت:"بومنم اوغلوم که یرده، گویده دایانمازده قرخ گون بایراما گالمش دنیایه گلده سورالار عقله اولده!" "این پسر من که زمین وآسمان بند نمی شد چهل روز مانده به عید دنیا آمد بعد ها عاقل شد!" تو میخندیدی و می گفتی هنوز هم عاقل نشدم .آخ با چه محبتی بتو نگاه می کرد وبا چه حسرتی در فراغ تو رفت .من امروزبیاد ایشان افتادم به یاد آن روزها و حضور مادران . بتو زنگ زدم تولد تو بهانه است. یادشان بخیر،یاد تمام مادران رفته بخیر."
مکثی می کنم، بغض گلویم را می فشارد .چه با این سرزمین ومردمانش کردند این جانیان !که زیبا ترین روز مادران را که تولد کودکانشان باشد با حسرت دیدارفرزندانی که به غربت رفتند!تلخ کردند.غم واندوهی بسنگینی کوه بر دل مادرانی که فرزندانشان مقابل چشمشان به گلوله بسته شدند.نهادند!
مادران و پدرانی که صبحدم خبراعدام جگر گوشه گان خودشنیدند و می شنوند !مویه می کنند. سال روز تولد فرزندانشان را با خنچه ای شیرینی وگل برسرخاکشان سوگوارانه گرامی میدارند.
آرزو می کنم روزی را که کودکان این سرزمین در فضائی آزاد! فارغ از بختک شوم سایه گسترده بر این سرزمین، بنام جمهوری اسلامی ! در فضائی آزاد ،خالی از ترس عسس های حکومتی ،خالی ازفقر، زشتی وابتذال حاصل از حکومت بی مایگان !در میان شادی وهلهله مادران ، پدران و دیگر عزیزان تولدشان جشن گرفته شود.یاران دیرین دست بر گردن هم انداخته و تولد ها را تبریک بگویند وجرعه ا ی بسلامتی هم بنوشند.
جشنی بزرگ که شادمانان اصلی آن سوگواران و فرزنداز کف دادگانی خواهند بود که بی صبرانه این روز بزرگ سرنگونی حکومت مستبد ،ظالم وکودک کش را انتظار می کشند.
بی شک مادران و پدران رفته با اندوه ،درد وحسرت !در این روزبا شکوه حضوری شکوهمند خواهند داشت .
چه با شکوه است تبریک گفتن و بر پائی چنین روز تولدی ! رقصی میانه چنین میدانم آرزوست! ابوالفضل محققی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید