سومین پنل و آخرین پنل از روز نخست کنفرانس به موضوع «چند کانونی بودن صحنه سیاسی ایران و امر همگرایی» اختصاص داشت. در این جلسه که مدیریت آن را شهریار آهی بر عهده داشت؛ فریدون احمدی، احمد رأفت، محسن سازگارا و علیاصغر رمضانپور سخنرانی کردند.
بنقل از سایت کنفرانس :شهریار آهی در سخنان خود گفت: «کانونهای اپوزیسیون ایران مختلف است؛ یکی عقیده به اصلاحات دارد و دیگری به براندازی معتقد است. این چندگانگی هراسهایی بوجود میآورد که اگر وارد یک کار مشترک شویم، یکی فکر میکند اگر اصلاحطلب پیروز شود، هنوز دین و ستیز با جهان را در حکومت خواهیم داشت، اصلاحطلب فکر میکند اگر پیروز شویم ممکن است سلطنت طلب یا امپریالیسم بر سر کار آید».
وی افزود: «برخی هم اهداف خوبی دارند اما اهدافی که برای حزب مناسب است آن هم در شرایطی که پایه دموکراسی وجود داشته باشد در نتیجه در شرایط ثبات میتوان به آن اهداف رسید. بعضی هم اختلافات شخصی دارند؛ ما مشکل ارتباطات داریم. ارتباط بین این کانونهای اپوزیسیون. این که این کانونها از سر خلوص راجع به اختلاف نظرها صحبت میکنند یا تنها بین خودشان علیه دیگری صحبت میکنند و در بحث با دیگران برای خود پوئن میگیرند. اینجاست که مساله هندسه اپوزیسیون مطرح میشود، هندسه اپوزیسیون یا همان چیزی که در تصور اپوزیسیون در مورد ساختار ممکن است. آیا مجموعه ای از دایرهها با دوائر متحد المرکز وجود دارد؟ این که منشوری نوشته شود؟ درها باز است؟ اگر اینگونه بیاندیشیم به محض ساختن دوایر متحدالمرکز، سر مرکز دعوا میشود و به جای انسجام، اختلافات بیشتر میشود بنابراین باید مهارت تحویل کاری چند کانونه را پیدا کنیم».
آهی در پایان گفت: »در پایان بحث دوره قبل، مطرح شد که آیا رسیدن به دموکراسی بعد از جمهوری اسلامی آسان است یا خیر؟ پاسخ این است که رسیدن به دموکراسی همانقدر میسر است که مهارت تحویل کاری چند کانونه پیدا میشود. در فرانسه انقلاب میشود و ۱۷۰ سال نشستی برگزار نشد و لوئی شانزدهم یک شبه خوابنما میشود و به سلطه میرسند چرا که مهارتش را نداشتند. بنابراین مهمترین کار این است که بستر انتخابات را عوض کنیم و تعامل و بده بستان و مهارت انجام این کار را بین کانون های کار ایجاد کنیم. شاید امروز در شرایطی هستیم که ممکن است ورق برگردد و آخرین امتیازات اصلاحطلبان که فکر می کنند تحول درون رژیم بدون فشار امکان پذیر است، مایوس شده و همه به این نتیجه برسند که بدون فشار به جایی نمی رسیم. ایجاد یک فشار دموکراتیک باید مساله ما باشد. اصلاحطلب هم باید به این نتیجه برسد. آنچه ما میتوانیم بر آن توافق کنیم، انتخابات آزاد است».
فریدون احمدی در اظهارات خود گفت: «صحبت از چند کانونه بودن صحنه سیاسی ایران و بررسی موانع همگرایی اپوزیسیون ایران است تا آن را شناخته و بر آن بحث شود که بتوانیم طی یک فرآیند بر آن غلبه کنیم. اولین گام پذیرش این واقعیت است که ما یک کانون واحد نمی توانیم ایجاد کنیم و باید برنامه را بر مبنای چند کانونه بودن آن و ایجاد هماهنگی بین کانون های مختلف پی بگیریم. این کانون های مختلف چیست؟ و کجا شکل گرفته؟ در مورد رابطه با نوع تنظیم رابطه با حکومت مطرح است که نیروها را به اصلاح طلب، تحول طلب یا سرنگون طلب تقسیم کردهایم. در پرتو تحولات کنونی به نظرم با یک صحنه سیاسی جدیدی مواجه خواهیم شد که تفاوت زیادی با آن چه قبل از این فرآیند و انتخابات جاری، وجود داشت، دارد».
احمدی گفت: «نه این که اصلاح طلب یا تحول طلب نداشته باشیم، بلکه با دوری و نزدیکی های جدیدی مواجه خواهیم بود؛ با توجه به این اکه اصلاحطلب به مثابه یک گفتمان و راه زنده اجتماعی تضعیف شده و بعد از این هم می شوند؛ به سه نیرو تقسیم خواهند شد. بخشی از آنها خانه نشین خواهند شد و خواهند گفت ما در هر صورت به نیروی مخالف نظام نخواهیم پیوست. بخش دیگر مثل همیشه به دنبال برقراری ارتباط از طریق افراد دیگر چه بسا نزدیک به خامنهای خواهند گشت، ولی نیروی سومی را شاهد خواهیم بود که به آنهایی که خواهان گذر از این نظام هستند، خواهند پیوست. ما باید با آغوشی باز و با برنامههایی که داریم راه را برای حضور آنان میان خودمان باز کنیم تا دامنه گسترش نیروها را پی بگیریم. باید توضیح دهیم که ما در پی ایجاد اتحاد واحد گسترده نیروها نیستیم بلکه در تلاشیم که نیروهای مختلف بر سر گذار متحد شوند».
فریدون احمدی در پایان گفت: «برخی نمیپذیرند که مساله ما دموکراسی است. افراد می توانند مواضعشان را در چارچوب تشکل ها و احزاب پی بگیرند و این نافی اتحاد ما نیست. باید بتوانیم بین خواسته های شخصی با اهداف اتحادمان هماهنگی ایجاد کنیم. باید اطمینان را به وجود بیاوریم که موضوع اتحاد بین مثلا مشروطه خواه و جمهوری خواه نیست بلکه مساله بر سر راه گذار است. اینجا شکاف نسبت به نوع ارائه برنامه است. ما نباید وارد این گونه انشقاقها شویم. این کار احزاب و تشکل هایی است که اهداف معینی دارند. از جمله راه حل مساله اتنیکی ایران که هر کدام از ما مواضعی داریم اما در اتحاد برای دموکراسی باید کمک کنیم تا به یک توافقی قبل از این که در جامعه هیجان به جای شعور بنشیند برسیم تا جامعه را به سلامت از این پیچ گذار بگذرانیم. باید به توافق برسیم تا در عرصه های دیگر هم بتوانیم با هم بسازیم نه آن که خود ما بگوییم ما فدرالیسمیم یا تمرکزگراییم بلکه کمک کنیم توافقهای جدی بین نظرات مختلف ایجاد شود».
احمد رأفت در سخنان خود گفت: «هدف همه ما و بسیاری از ایرانیان، رسیدن به دموکراسی است. اما قدم اول راه گذر از مرحله کنونی به مرحلهای است که شاید بتوان به دموکراسی رسید. انتخابات آزاد لزوما به معنای رسیدن به دموکراسی نیست. خیلی جاها، انتخابات آزاد در جهت مخالف دموکراسی بود. اما این قدمی است برای رسیدن به دموکراسی. اگر این قدم را برنداریم، نمیتوانیم به دموکراسی برسیم».
وی افزود: «خیلی از افرادی که حزب یا سازمان سیاسی دارند، از نهادی مثل اتحاد برای دموکراسی واهمه دارند. چون تصور میکنند نقش آنها را کمرنگ میکند. اتفاقا احزاب باید علاوه بر فعالیتهای حزبی خود برای آینده ایران، بحث انتخابات آزاد را نیز دنبال کنند. چون ما امیدواریم برای انتخابات آزاد مردم به برنامه احزاب و گروهها رای دهند، یعنی بر پایه منطق و فکر کردن. بنابراین کار احزاب این است که خودشان را تقویت کنند، برنامههایشان را شکل دهند و وقتی شرایط انتخابات آزاد مهیا شد، می توانیم بگوییم چند مرد حلاج است».
رأفت گفت: «مشکلی که ما در این سی سال داشته ایم برای هر نوع اتحاد همین بوده است. زیرا هیچ وقت انتخابات آزاد در ایران نداشتهایم، در نتیجه وزن و رای احزاب در جامعه مشخص نیست. دردیگر نقاط دنیا، احزاب و گروههایی هستند که روی برخی مسایل توافق میکردند، روی نقاط مشترک، برنامههای سیاسی ائتلاف و عمل می کنند، اما این هم در ایران وجود ندارد».
وی در پایان گفت: «تنها راهی که می توانیم همسویی داشته باشیم، بر پایه مسایلی است که همه ما به آن اعتقاد داریم. امروز تقریبا همه احزاب و گروههای سیاسی میگویند که به انتخابات آزاد معتقدند: جناحهایی از اصلاحطلبان تا سازمانهای رادیکال مخالف. این تنها شعاری است که همه را جذب و جلب میکند. اتحاد برای دموکراسی میتواند مکان و محملی باشد برای مطرح و کار کردن روی این ایده. در کنار این مساله، هر حزب و گروه و سازمانی، کارهای تشکیلاتی خود را هم انجام میدهد. در سالهای گذشته جلسات و کنفرانسهای مختلفی برگزار شده و بسیاری از آنها خواستهاند که مدلهای دیگر کشورها را برای ایران هم استفاده کنند. اتفاقی که البته رخ نداد. ما تنها میتوانیم بر سر یک مساله با هم به توافق برسیم و آنهم برگزاری انتخابات آزاد است. مشکلی نیست که آقای خامنهای با حزب جمهور یاسلامی یا هر شخص و گروهی با برنامه حضور دین در سیاست وارد عرصه شود. مهم این است که توافق کنیم رای و نظر مردم، و اردهآنها مشخص کننده همه چیز است. هرکس که قوانین بازی را قبول کند، میتواند وارد این بازی شود. بنابراین مساله انتخابات آزاد، میتواند دربرگیرنده همه باشد، زیرا که هیچکس حداقل در حرف مخالف آن نیست».
محسن سازگارا در سخنان خود گفت: «چگونه میتوان به انتخابات آزاد و عادلانه رسید؟ روشن است که دیکتاتور به پای خود عقب نمینشیند. دیکتاتور به پای خود آقای هاشمی را هم تحمل نمیکند. ما به وجدان دیکتاتور متوسل نمی شویم، اگر وجدان داشت، دیکتاتور نمیشد. ما می خواهیم دیکتاتور را شکست دهیم. برای شکست دادن دیکتاتور و تن دادن او به انتخابات آزاد و عادلانه، اول از همه باید یک نکته را با خودمان حل کنیم و آن این است که دوگانه انقلاب ـ اصلاح که در ذهن مخالفین جمهوری اسلامی جایگیر شده، حذف کنیم. چه در داخل و چه در خارج ایران، من به عنوان گزارشگری که در هر دو حرکت کمابیش در اتاق فکر حضور داشتم، می توانم بگویم تا آن جایی که من نگاه کردم، در ذهن مخالفین دو روش بیشتر نیست: یا مدل خود انقلاب اسلامی ایران است، یعنی نفی یکپارچه حکومت تا زمان فروپاشی یا مدلی که تقلید از روس ها و شوروی بود، به قول دکتر بشیریه ماشین دموکراسی از نخبگان حکومتی شروع شود».
سازگارا افزود: «حداقل من می توانم ۵ مدل دیگر در دنیا اسم بیاروم که هیچ کدام از این دو نیست. آنچه در شیلی، آرژانتین، لهستان، آفریقای جنوبی، صربستان، برمه و … اتفاق افتاد، مدل هایی هستند که اتفاقا در کانون همه به نوعی صندوق رای قرار داشت، اما گذار به دموکراسی و عقب راندن دیکتاتور و شکست دادن دیکتاتور، از هیچ کدام از این دو مدلی که در ذهن مخالفین جمهوری اسلامی جایگیر شده، تبعیت نمی کند. این به نظر من قدم بسیار بسیار مهمی است که باید برداشته شود. گریبان ذهنمان را باید از دوگانه ای که یا این یا آن ـ که دموکراتیک نیست ـ خلاص کنیم تا بتوانیم در عمل آنچنان که انعطاف داشته باشیم، تاکتیکپذیر باشیم، استراتژیهایمان را درست تنظیم کنیم و به سرمنزل مقصود برسیم».
وی گفت: «برای شکست دادن دیکتاتور و استبداد دینی حاکم بر ایران، عقب راندن ولایتفقیه و حاکم کردن صندوق رای به عنوان تنها بدیل نظام دین سالار، خلاصه مبارزات جنبشهای دنیا رامیتوان در سه سرفصل جای داد: اتحاد، برنامهریزی، حفظ دیسپلین مبارزات بیخشونت. نمی توان بدون داشتن برنامه مشخص پیروز شد. برای مثال در جنبش سبز، میتوان این جنبش را در تحلیل نهایی رویارویی بخش مدرن جمعه با دیکتاتوری حاکم بر ایران دانست. با این تفاوت که سرکوبگر برنامه استراتژیک برای سرکوب داشت، اما جنبش از فقدان این استراتژی رنج برد. از مبارزات بی خشونت یا مقاومت مدنی هم به عنوان یکی ازاصول نام میبرم. نه به دلیل این که اخلاقیتر و انسانیتر شانس درآمدن دموکراسی از آن بیشتر از مبارزات بیخشونت است؛ بلکه به این دلیل که کارآمدتر است، کارنامه درخشانی دارد و در زمان کوتاهتری دیکتاتوریها را شکست میدهد و مسیر مطمئنتری برای پیروزی است».
سازگارا در پایان گفت: «من جنبشی را سراغ ندارم که مخالفان در فرایند مبارزه توانسته باشند بدون اتحاد با هم به پیروزی برسند. مسایلی که میتواند در این زمینه به کمک مخالفان برسد، سه نکته است: اول به رسمیت شناختن اختلافات در میان نیروهای اپوزیسیون. ما به هیچ وجه نباید دنبال این هوس برویم که یکسان شویم، ذیل یک منشور یا یک هدف سیاسی مشخص جای بگیریم. باید اتفاقا احزاب متنوع با گرایشهای متخلف داشته باشیم. ولی این گروهها باید یاد بگیرند که گفتوگوی دموکراتیک با هم داشته باشند. اصل دوم پذیرش حاکمیت صندوق رای و اراده مردم است. در نتیجه بسیاری از اختلاف نظرها و اختلاف مشیها، چپ و راست بودنها، یا حتی مسایل بزرگی چون سلطنتی و جمهوری بودن حکومت و … وقتی به صندوق رای احاله شود، اصل دومی است که میتواند باعث همگرایی شود. اصل سوم براساس دو اصل قبلی پذیرش مخالفان ایرانی در جنبش ایران با توجه به همه تجربههاست پروژه انتخابات آزاد و عادلانه، هم به مثابه شعار واحد متحد کننده و هم به مثابه یک چتر بزرگ به عنوان یک حداقل که همه می توانند روی آن توافق کنند، راه حلی است که با پذیرش دو اصل قبلی میتواند همگرایی ایجاد کند. مثال نزدیک به این کار، یو.دی.اف آفریقای جنوبی است که موفق شد با یک مطالبه ساده حداقلی بیش از ۴۰۰ حزب و سازمان و انجمن و … را با هم متحد کند. ما هم می توانیم زیر یک خواست روشن، غیرایدئولوژیک و غیروابسته به افراد و گروههای خاص، متحد شویم. این به نظر من یگانه راهی است که می توانیم اتحاد مورد نیاز برای مبارزه را تامین کنیم».
علیاصغر رمضانپور به عنوان آخرین سخنران روز نخست کنفرانس، گفت: «میخواهم به آنچه که عنوانش را ریشه های تاریخی و خاستگاه های چند کانونی بودن در سیاست ایران می گذارم، بپردازم. فکر می کنم این ریشه ها در شکل گیری دولت معاصر ایران و در شکل مبارزه سیاسی ایران تاثیر گذاشته است. کاتوزیان در کتاب «ایرانیان» از رضا شاه نقل می کند که هر کشوری شکل حکومت خاص خودش را دارد و شکل این حکومت در ایران یک نفره است. رضا شاه در دوره ای این حرف را بیان می کند که معتقد به پادشاهی نیست بلکه به جمهوری باور دارد؛ این نشان دهنده یک دوگانگی است که ما در تاریخ ایران می بینیم که از سالهای قبل از مشروطیت، بعد از رضا شاه و تا الان می بینیم».
وی افزود: «میخواهم بگویم که تمام تلاش هایی که در ایران چه به اسم حکمرانی و چه تلاش هایی که برای به زیر کشیدن حاکم مستبد انجام میشد دچار دوگانگی بود. میتوان به دو شکل به این موضوع پاسخ داد: یکی همین جملهای که رضا شاه اشاره کرد در حالیکه او تنها کسی نبود که به این موضوع اذعان داشت بلکه پیش از او امیرکبیر هم در حمامی که کشته شد به این امر باور داشت. در حالی که بسیاری از نهادهای مدرن را هم ایجاد کرده است. زمانیکه مشروطیت پیروز شد نیز همین نگاه وجود داشت و برای پاسخ گویی به کسانی که مصالحه طلب بودند مانند ناصر الملک مدلی رادیکال به صورت تحمیل یک اراده اتفاق افتاد. اکثر این نگاه ها با یک مدل مسلط، به ریشههای عمیق بیتوجه بودند. این ریشه ها باعث می شود در همین سالن، بین مردم و در حکمرانی هم با آن مواجه شویم اما این ها بازتاب دهنده خواسته های اجتماعی مختلف اند».
رمضانپور گفت: «ما با موزائیک (چند کانونی) قومیتی، مذهبی و فرهنگی روبه روییم و از همه مهم تر ویژگی اشتباهی که باعث شده این تعدد هیچ وقت شکل سلسله مراتب طبقاتی نگیرد زیرا ما نه به آن معنا، غرب اشرافی مسلط داریم و نه بورژوازی مسلط. مشکل یافتن مدلی از سازمان دهی سیاسی یا فن حکومت داری است که بتواند چند کانونی بودن ایران را بازتاب دهد. از زمانی که دارالشوری مطرح شد از انتخابات به عنوان یک مدل برای ایجاد مصالحه میان کانون های متفاوت استفاده شد، این مدل بعد از انقلاب و تا وقتی که به مثابه یک بیعت بود، جواب می داد اما وقتی خواست چرخه قدرت را بین چند کانونه ها تقسیم کند، دیگر پاسخگو نبود».
وی در پایان گفت: «بسیاری فکر میکنند، جهانی شدن به چند دهه اخیر تعلق دارد اما این گونه نیست. این جهانی شدن چه در جنبش ها و چه در افکار عمومی تاثیر خود را گذاشته است. تاثیرات جهانی شدن در ایران اگرچه در دهه های گذشته مورد توجه قرار گرفته اما در واقع از قرن ۱۸ و ۱۹ شاهد تاثیرات اروپا مرکزی بر مناسبات ایران هستیم که به پایدار موندن چندگانگی کمک کرده است. ما همیشه با یک دوگانه استبداد و هرج و مرج رو به روییم. دلیل بخشی از این هرج و مرج فقدان تسلط اراده کننده است و بخش دیگر این است که کانون ها زبان گفتگو با یکدیگر را ندارند در نتیجه حکومت نیز از این کاستی، به نفع خود استفاده می کند. امروز که نفت هم دارند دیگر مهم نیست. فکر میکنم تنها راه یافتن مدلی برای رسیدن به مصاحبه پیش از آن که به صندوق های رای بیاندیشیم در گفتگوی انسان ها صورت میگیرد. مسیر از راهی جز این که دیگری را نباید حذف کنیم امکان پذیر نیست و من اسم آن را اصلاح طلبانه می گذارم. اصلاح طلبی متفاوت از اصلاحاتی که نقشی در سیاست ایران داشته و بخشی از حکومت بوده است. ما باید به فرآیند اصلاح طلبی برای ایجاد توان گفتگوی مسالمت آمیز در همه کانون های ایرانی فکر کنیم».
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید