***
تهدیدات نظامی اخیر علیه ایران، تا چه حد امکان تحقق دارد؟
در کوتاه مدت، یعنی تا یکسال، تهدید جدی نیست مگر اینکه این وسط دشمنان ایران یک "حادثه" ایجاد کنند که البته همیشه امکانش هست (مثل حادثه ترور سفیر عربستان). البته برای اینکه یک حادثه باعث حمله به ایران بشود آن حادثه باید بسیار عظیم باشد.
این حادثه چه می تواند باشد؟ مثلاً چیزی از جنس 11 سپتامبر؟
در همان حدود. این بار شاید حادثه را در منطقه ایجاد کنند. مثلا حمله به یکی از ناوهای امریکا در خلیج فارس و یا انفجار یکی از سفارت خانه های امریکا و غیره.
آیا این تهدیدها با این هدف مطرح نمی شوند که ایران به سقوط حکومت سوریه رضایت دهد تا امنیت خودش به خطر نیفتد؟
نه من این را قبول ندارم. مشکل ایران با امریکا و اسرائیل ربطی به مشکل سوریه ندارد. عربستان شاید این طور فکر کرده باشد ولی تهدیدات اخیر مستقیما به عربستان مربوط نمی شود. اسرائیل شروع کننده و مروج آن ها بوده است.
ایهود باراک بعد از انفجار پادگان نظامی سپاه، اظهار امیدواری کرد که ایران باز هم انفجارهایی نظیر دو انفجار اخیررا تجربه کند. آیا او تلویحاً می خواست بگوید انفجارهای رخ داده در مراکز نظامی ایران کار اسرائیل است ؛ هر جند که بعداً گفتند که کار آ نها نبوده است؟
دولت ایران می گوید کار اسرائیل و امریکا نبوده است. من هم امیدوارم که این طور باشد. من نمیدانم حقیقت چیست اما این را حدس میزنم که اسرائیل و امریکا در ایران "نفوذی" های زیادی دارند و میتوانند از این نوع خراب کاری ها انجام دهند. آنها دانشمندان ما را هم کشتند. اسرائیلی ها این روز ها با افتخار مسئولیت این کشتارها را به عهده می گیرند.
برادر رئیس جمهور چند وقت پیش گفته بود "جریان انحرافی" به زودی وارد فاز نظامی می شود. آیا ممکن است - به قول شما - نفوذی ها اسرائیل و آمریکا در ایران، متعلق به جریان موسوم به انحرافی باشند؟
نه به هیچ وجه! این حرف اساسا مبتذل است. این آقا داوود خان چندی پیش گفته بود که این "انحرافی" ها روی پای امیراحمدی رشد کرده اند که البته این هم از آن حرف های مغرضانه است.
من جدا متاسفم که در زمانی که ما ایرانی ها باید با هم متحد باشیم و نگذاریم کشورمان صدمه ببیند، با هم بیشتر دشمنی می کنیم و داریم پراکنده تر می شویم. اسرائیل نفوذی های خودش را از درون نیروهای دشمن جمهوری اسلامی و نه درون مخالفین قانونی آن استخدام می کند. این مزدورانی که در استخدام اسرائیلی ها قرار می گیرند نه تنها دشمن جمهوری اسلامی که دشمن ایران هم هستند.
با توجه به وضع کنونی رابطه ایران و آمریکا، آیا می توان سیاست اوباما در قبال ایران را - که در پی برقراری رابطه ایران و آمریکا بود - شکست خورده قلمداد کرد؟
بله ؛ اما هنوز هم روزنه امیدی هست. سیاست اوباما دولبه دارد: یکی فشار هرچه بیشتر روی جمهوری اسلامی است (از طریق تحریم ها، منزوی سازی سیاسی، بی ثبات کردن کشور از طریق کمک به دشمنان نظام و حتی ایران)، دومی سیاست گفتگو (دیپلماسی).
پس درهای گفتگو هنوز هم باز است اما بسرعت بسته می شوند. نیروهای سومی که در رابطه ایران و آمریکا خرابکاری می کنند (مثل اسرائیل و عربستان ) برای بستن این درهای گفتگو بسیار فعال شده اند. آنها به چیزی کمتر از تخریب ایران رضایت نمی دهند. متاسفانه این نیروها بسیار قوی هستند.
اول بگویم که کشور ها نه دشمن دائم دارند و نه دوست دائم ، فقط منافع دائم دارند. امریکا این طور فکر می کند و ایران هم باید چنین بیاندیشد. در سطح استراتژیک، ایران باید نحوه دید خودش را نسبت به غرب و امریکا عوض کند و این تغییر هم نباید مشروط به تغییر فکر آنها در باره ایران باشد. مثلا غرب از یک ایران قوی می ترسد. نمی شود انتظار داشت که در جو کنونی این فکر عوض شود. این تعویض باید طی یک روند اعتمادسازی حاصل شود.
در همین سطح استراتژیک، ایران باید دیدگاهش را درباره رابطه اسرائیل و امریکا عوض کند. امریکا منافع خودش را دارد ولی این منافع در جاهائی با منافع کشورهای دیگر گره خورده است. اسرائیل یکی از آن کشورها است. متاسفانه به دلایل عدیده اسرائیل و طرفدارانش در امریکا (که همه آنها نیز یهودی و صهیونیست نیستند) قدرت خارق العاده ای در جهت بخشی به سیاست های دولت امریکا دارند و گاه حتی منافع امریکا را بازیچه منافع اسرائیل می کنند. ایران باید این واقعیت را ببیند و شاید هم بپذیرد.
همکاری نزدیک تر با دوستانی مثل روسیه و چین می تواند در این زمینه به ایران کمک کند. طرح لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه، مبتنی بر ایده خوبی است. می دانم که ایران چهارچوب کلی طرح را پذیرفته و حتی آماده است که معاهده الحاقی آژانس و ماده کذائی 3.1 مربوط به شفاف سازی و حفاظت را بپذیرد؛ اما ایران این توافق ها را در انظار عمومی مطرح نکرده است. ایران باید به دنیا بگوید که دقیقاً چگونه فکر می کند تا دشمنانش نتوانند مواضعش را مخدوش کنند.
در حال حاضر، امریکا دیگر به حماس و طالبان به عنوان تروریست نگاه نمی کند. امریکا الان این برچسب را فقط بر پیشانی حزب الله لبنان و القاعده می چسباند؛ و این دو را نیز می چسباند به ایران. می بینید که دارند چه کارهای خطرناک و نا جوانمردانه ای می کنند. اما در دنیای روابط بین الملل، دوستی و دشمنی یا اخلاق و حقیقت کمترین نقش را بازی می کنند. بازی قدرت روی منافع ملی و منافع سازمان های امپریالیستی متمرکز است. ایران باید این را بپذیرد تا سیاست گذاری اش واقع بینانه شود.
اگر جمهوری اسلامی در جهت یک طرح بزرگ "آشتی ملی" پیش برود و ایرانیان را در این چهارچوب متحد کند، در این صورت دشمنان ایران "هیچ غلطی" نمی توانند بکنند. در غیاب آشتی ملی و در حضور این جناح بازی ها و دشمنی های فردی و گروهی و فرقه ای منافع ملی و امنیت ملی ما جداً در خطر خواهند بود. به امید ان روز بزرگ که همه آحاد ملت ما در کنار هم یک ایران قوی بسازند.
مقوله " حمله نظامی به ایران " چه نقشی در انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا بازی می کند؟ ممکن است اوباما هم برای پیروزی در انتخابات موضعی جنگ طلبانه اتخاذ کند؟
یادمان باشد که اوباما به اسرائیلی ها قول داده است که جلوی بمب سازی ایران را بگیرد. در عین حال همین اوباما به دنیا می گوید که ایران دارد بمب می سازد.
اسرائیلی ها هم این روزها فقط همین را به اوباما یادآوری می کنند که شما قول داده اید و باید به قولتان عمل کنید. آنها جدا زرنگ هستند. اول از اوباما قول می گیرند و برایش تله درست می کنند و بعد هم می گویند حالا به قولی که داده ای عمل کن!
ظاهراً در حوزه سیاست خارجی، خطوط قرمز ایران و آمریکا با یکدیگر تلاقی پیدا کرده اند. آیا ایران اتمی واقعا خط قرمز آمریکاست یا فقط خط قرمز اسرائیل است؟
اول خط قرمز اسرائیل است، دوم خط قرمز عربستان و بقیه اعراب، و نهایتاً خط قرمز اروپا و امریکا. امریکا تا همین اواخر می گفت که یک ایران اتمی برای منافع و نفوذ من و دوستان من در منطقه خطرناک است. اخیرا برای اولین بار اقای اوباما گفت که یک ایران اتمی برای امنیت امریکا هم خطرناک است. یعنی شعله این دعوا به یکباره خیلی بالا رفت.
فیدل کاسترو گفته است حمله نظامی به ایران منجر به جنگ جهانی می شود. به نظر شما این پیش بینی درست است؟
نه! ممکن است به یک درگیری منطقه ای تبدیل شود ولی جهانی نه. آقای کاسترو از آرزوهایش حرف می زند. کدام قدرت ها در این جنگ جهانی فرضی در مقابل هم خواهند بود؟ آقای کاسترو فکر می کند روسیه و چین با ایران در یک طرف خواهند بود و امریکا و اروپا هم طرف دیگر و بقیه کشور ها هم یا جبهه می گیرند و یا بی طرف می مانند.
اگر ایران آن صد سند که اعلام کرده علیه آمریکا دارد را منتشر کند، این اقدام چه تاثیری در فضای بین المللی خواهد داشت؟
بستگی به آن اسناد دارد و اینکه آن سندها واقعاً چه چیزی را نشان می دهند؟ نه اینکه مقامات ایران آن اسناد را ندارند و یا آن اسناد مهم نیستند بلکه دنیا هنوز هم به امریکا و غرب بیشتر گوش می دهد تا به ایران. دنیا دنیای روابط عمومی است. غرب بر دنیا از این طریق حکومت می کند. ما متاسفانه از این جهت هنوز خیلی عقب هستیم.
نه ، مگر اینکه غرب به اسرائیل صراحتا بگوید که می خواهد با یک ایران اتمی زندگی کند. در آن صورت اسرائیل ممکن است حمله را شروع کند و بعد در ادامه درگیری، از حمایت امریکائیها و انگلیسی ها بهره مند شود. یادمان باشد که اسرائیل بیش از یک روز نمی تواند درگیری با ایران را ادامه بدهد و بعد باید امریکا از راه برسد و به کمک او بیاید.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید