رفتن به محتوای اصلی

اوت 2010

نبايد بوي ترس بگيري!

بخش هشتم خاطرات زندگي مخفي در ايران باور داشتم اين خاك خوب، حتما ارزش آن را دارد تا براي نجاتش از دست كساني كه حقيقتا غاصب و ويرانگر آن هستند، تا سرحد مرگ و تا سرحد خطر پيش برويم. من نيّت كرده بودم تا انتهاي اين خط را بروم. تا آنجايي كه شايد روزي بچّه هايم مهسا و ميلاد، در نبودنم مجبور شوند كفشهايشان را باز كنند و از كاغذ و نوشته هاي داخل كفشها استفاده كنند. روزي كه من در هر وضعي كه باشم، مي توانم به خود ببالم كه به حق و به وظيفه خود در برابر اين خاك عمل كرده ام. اينگونه ما به ترس هجوم برديم و..

روشنفکران فارس با پای لنگ بدنبال جامعه اطلاعات

در گفتگوی سیاسی خیلی اهمیت دارد که طرفین، همدیگر را درست بفهمند. بد فهمی همدیگر باعث عدم تفاهم وحتی می تواند باعث تراژدی گردد. در گفتمان سیاسی برای پرهیز از بد فهمی باید در شرایط برابر حقوق به گفت و شنود پرداخت. به نظر روشنفکران آینده نگر، حق بهره مندی از اطلاعات و در عین حال حق انتشار اطلاعات به اندازه ای اهمیت دارند که می توان مجموع آندو را اکسیژن دمکراسی خواند. با این توصیف وقتی نقطه نظرات مربوط به فعالین حرکت ملی آذربایجان در رسانه های گروهی درج نمی شود این به آن معنی است که...

شکوه از خوش حجابان و موزیک پاپ در نمایشگاه بین المللی قرآن!

نمایشگاه بین المللی قرآن امسال حال و هوائی دیگر داشته است. نسل جوان ایران نگاهی دیگر به مراسم دینی و ارزش های حکومتی دارند. آنها عاشورا را به حسین پارتی تبدیل کرده، جرم روزه خواری علنی را 101 درصد افزایش داده و نمایشگاه قرآن را با موزیک پاپ و دختران خوش حجاب پیوند زده اند تا روح شادی و زندگی را بر افکار سردخانه ای و جنازه های باد کرده چیره سازند!

پـاسخـی به «داری با کی حرف می زنی؟»

اما پرسیدنی است چرا این ماه شهریور ابراهیم نبوی را دچار تـرس و لـرز کرده است که مجبور می شود فقط به رقص اکتفا نه کند و لونـدگـی هم چاشنی آن کُنـد؟ ایشان معتقدند چون حوادث متعـددی در این سال های طولانـی در ایـران رُخ داده است حافظـه ایرانیـان درون مرز بقدری پـُر شده است که دیگر، مثلأ کشتارهای دهه 60 بدست فراموشی سپرده شده است و برای اثبات نظراتش می گویند: حافظه ایرانیانی که در داخل زندگی می کنند، هر روز پر می شود از وقایعی که در داخل اتفاق می افتد...

نظرسنجی از مردم در ارتباطی چهره به چهره

فعالان کمپین یک میلیون امضا در هر شهری بنا به تجربه و اندیشه ی خود سوالاتی متفاوت از دیگر شهرها از همشهری های خود پرسیده اند، به عنوان نمونه در تهران و چند شهر دیگر به طور مشخص از مردم در ارتباط با چند قانون پرسش به عمل آمده که نتایج آن به شرح زیر است :

سفرآشتی جویانه یا جنگ افروزانه احمدی نژاد به لبنان؟

آشتی و تحکیم نیروهای حزب الله با نیروهای سنی لبنان وکمک رسانی مالی و نظامی در دستور سفر احمدی نژاد قرار دارد و از سوی دیگر تحریک نیروهای حزب الله و امل و دیگر نیروهای مسلح سنی لبنان علیه اسرائیل ،جزئی از پروژه جنگ افروزانه رژیم اسلامی ایران هست تا افکار عمومی جهان از مسئله اتمی و آرایش بین المللی علیه حاکمان ایران بسوی لبنان منحرف گردد! رژیم در راستای مانورهای سیاسی خویش ،این بارمی خواهد با جنگ حزب الله و اسرائیل جنبش سبز را منحرف سازد!

شرایط حاکم برمحیط های دانشجوئی درآستانه گشایش دانشگاه ها

با داغ شدن نزاع جناحها و دامنه خرج کردن ازحیثیت رهبری توسط هرکدام، خامنه ای لازم دانست درپاسخ یکی ازسوالها ادعا کندکه گویا وی اصلا مواضع پنهان ندارد واستناد هرسخنی به غیزازمواضع علنی او درحکم گناه کبیره است.درهمین رابطه با تعیین نرخ درمیان دعوا و درارتباط با قتلهای زنچیره ای سال 78 اظهارداشت چند سال پيش قتلي اتفاق افتاده بود. دشمنان گفتند كه اين قتل‌ها با يك فتوا انجام شده تا از اين طريق پاي رهبري را وسط بكشند.

حجره اصلی از آن احزاب و سازمان های ملیت های ایران است

پس از گذشت 31 سال از حاکمیت ویرانگر جمهوری اسلامی هنوز نیروهای سکولار و مترقی جامعه ایران نتوانسته اند ائتلاف یا آلترناتیوی جدی برای مبارزه با این رژیم به وجود آورند. هریک از احزاب و نیروهای سیاسی ایران خود را بزرگترین و مهمترین آلترناتیو جمهوری اسلامی می نامد و انتظار دارد که هرگونه ائتلاف و یا جبهه ای حول محور وی تشکیل شود.

آقای علوی! دنیای خود را با این ترفندها ی حرفه ای تان آذین نبندید

آقای بازجو! شنیده ام دستگاه امنیتی و اطلاعاتی ایران دقیق است و مو لای درزش نمی رود. بر همین اساس میدانم که بعنوان کارکشته همین سیستم، مطمئنی که شیوا آنچه که تلاش میکنی از او نشان بدهی، نیست و فقط راه به زانو درآوردن این دختر جسور و فعال دلسوز و متعهد حقوق بشر را در این میدانی. در همین ترفندها... اما اینها همه در این دنیاست. آن دنیایت را به چه واگذار کرده ای؟

چرا علما به نجف نمی روند؟

چندی است از نامه ی آقای سروش خطاب به « علما» می گذرد که بقول خود دق البابی کرد و توصیه نمود که به عنوان اعتراض به نجف هجرت کنند ولی پاسخی از آیات عظام نشنید گو اینکه ندادن جواب نیز نوعی جواب است. اما مخلص به فکر افتادم که از چه زمانی و تحت چه شرایطی این «علما» راه نجف را پیدا کرده اند. پس از جستجو متوجه شدم که این هجرت پس از قدرتگیری افغان های سنی مذهب در ایران رخ داده است. بد نیست ببینیم چگونه بوده است آن داستان.