رفتن به محتوای اصلی

می 2010

موسوی نماد الزایمر سیاسی یا شک در حافظه تاریخی مردم ایران

میر حسین موسوی روز گذشته در دیدار با جمعی از زندانیان سیاسی سالهای قبل از انقلاب انتقاداتی را بر دولت احمدی نژاد وارد کرد. حافظه تاریخی مردم ایران این اشکالات را در درجه اول به خود وی وارد می داند. در این نوشته اشاره ای دارم به این انتقادات.

آغاز طلایه داری جهان اسلام بدست دولت ترکیه، کابوس یا واقعیت!

ازدیربازدرطول تاریخ چند هزار ساله بشریت همواره برسرسیادت وتسلط شهرتاریخی اورشلیم یعنی گذرگاه ادیان سه گانه جهان ـ جنگ ها و ستیز های بیشماری رخداد داده است! فراعنه مصری با اذیت و آزار یهودیان ومهاجرت اجباری ،آنها را به بردگی گرفتند تا اهرام ثلاثه خود را باخون و عرق جوین یهودیان بسازند.اما کوروش هخامنشی یهودیان را آزاد ساخت تا آنها به سرزمین تاریخی خود یعنی اورشلیم بازگرد ند و بهمین خاطر کوروش کبیر به پیامبر نجاتبخش یهودیان تبدیل شد و درتورات ازاو به نیکی نام برده است!

اما آنها یک چیز داشتند، آنها کودکان یکدیگر را نمی کشتند

من نه ترک هستم، نه عرب، نه لر و نه فارس، نه کرد و نه بلوچ. کسانی که مرا زادند، آفریقائی بودند، نه فرهنگ داشتند، نه تمدن، نه توپ داشتند و نه تانک و نه حتی هواپیما!!! و قبل از هرچیز، نه حتی زبان! اما آنها یک چیز داشتند، آنها کودکان یکدیگر را نمی کشتند. آنها هر روز می رقصیدند و آواز می خواندند. بی آنکه نت نویسی بلد باشندو خط داشته باشند. آنها هنوز هم هستند. شاید دست بد روزگار مرا جای دیگری بدنیا آورد.

برنامه ریزان برای مدیریت جهان را به شانگهای راه نمی دهند

ایران در تاریخ معاصر خود هرگز گرفتار اینگونه انزوای سنگین جهانی نشده بود، کشوری با تاریخ و فرهنگ کهن در حساس ترین منطقه جغرافیایی جهان، در شاه راه شرق و غرب ، گرفتار در دست رژیمی مستبد، گروهی مرتجع تاریک اندیش، جنایتکار، خود شیفته با عملکرد جنون آمیز با قیافه هایی گاه مضحک که خود را متفکری بی همتا می پندارند و بر این باورند که کشوری نمونه در جهان ساخته و جهانیان را به حیرت واداشته اند.

پسا سکولاریسم، نوگرایی دینی، و جنبش های زنان در خاورمیانه

به نظر من ما با دو گرایش مختلف در پدیده نواندیشی دینی در تاریخ معاصر اسلام و در تاریخ ایران روبرو هستیم، که متاسفانه اغلب اوقات روشنفکران ما به این دو گرایش، توجه نشان نمی دهند یا این که این دو گرایش را از هم تفکیک نمی کنند و هر دو را یکی در نظر می گیرند. این دو گرایش را می توانیم این طور تقسیم کنیم: یکی گرایش و تفکری است که به نظر من از قرن نوزدهم و عمدتا توسط کسانی مانند جمال الدین اسدآبادی مطرح شد.

آیا هر مقاله ضد ترک و هر کامنت زهردار بر عليه ترک ها به صفحه اول می اید؟!

:«دوستان عزیز _ اگر قرار باشد که هر کس هر مطلبی دستش می رسد را در ستون وسط قرار دهد ، صفحه چنان سنگین می شود که باز شدن آن به ویژه در ایران نا ممکن می گردد ؛ از طرف دیگر برای اینکه یک مطلب در ستون وسط جای گیرد ، ظوابطی از سوی من نوشته شده بود ( بصورت پیشنهادی) اما متاسفانه اکثر دوستان نظری به این پیشنهادات ننوشته اند و هر کس هر جور خواست ، کاتاگوری مطلب را انتخاب می کند و من مجبور می شوم به کاتاگوری انتخاب شده توسط دوستان گاهی اوقات «دستبرد» بزنم و کلی وقتم صرف چک کردن کاتاگوری های دوستان است .

ضرب و شتم عضو هیآت مدیره ی کانون صنفی معلمان

در کجای جهان جماعتی لمپن در لباس ماموران حکومت، زنان و دختران مردم را به بهانه پوشش دستگیر می کنند و در بازداشتگاهها مورد تجاوز قرار می دهند، زبان رهبر سندیکای کارگران (آقای اسانلو) را می برند، فعالین جنبش دانشجوئی را زیر شکنجه می کشند، معلمین چون فرزاد کمانگر را اعدام و رسول بداقی عضو هیآت مدیره ی کانون صنفی معلمان را اینچنین نفرت انگیز شکنجه می کنند.

خاطرات زندان تیف. قسمت 18

روز سه شنبه 29 آگوست، سرهنگ پلمبو دوباره تهدید کرد که به تحصن پایان دهیم و به زندان جدید برویم. روز چهار شنبه 30 آگوست به زندانیان گفتند که UN حاضر به دیدار شده است. در آن دیدار آقای امانوئل به روشنی گفت: خروج شما از عراق بستگی به تصمیم ارتش آمریکا دارد و شاید تا 2 سال دیگر انجام شود. زندانیان به زودی متوجه شدند که کمک خواستن از سازمان ملل که در چنبره ی سیاستهای آمریکا است، هیچ فایده ای ندارد.

ترور، در خدمت قدرت!

قدرت های بزرگ از سازمان های تروریستی برای پیشبردن اهداف خود استفاده می کنند. یک سازمان تروریستی با شیوه عمل مشخص و اهدافی قابل پیش بینی، از حاشیه امنیتی ضعیفی برای جلوگیری از نفوذ عوامل زبده سازمان های اطلاعاتی برخوردار است ...

خارج از کشوری‌ها»، نیرویی مهم اما جانبی؟

آکسیون ایرانیان خارج از کشور برای افشاگری درباره کشتار معترضین در ایرانرخدادهای پس از انتخابات سال گذشته موج سوم پناهندگی را به دنبال داشت. این بار نیز چهره‌های سرشناس جنبش زنان، روزنامه‌نگاران و فعالان حقوق بشری زیادی ایران را ترک کردند. آیا این ایرانیان همچنان بر جنبش سبز تأثیرگذارند؟