رفتن به محتوای اصلی

● صفحه شما

دوستان و خوانندگان عزیز، امکان کامنتها واقعا به شما تعلق دارد. هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. آزادانه نقد، نظر، خبر، تفسیر، تحلیل و... بنویسید اما خواهش می کنیم بدون نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی در کمال امنیت برای خود و دیگران فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد. توجه داشته باشید کامنتهایی که این موارد را در نظر نگیرند، منتشر نخواهند شد.

لطفا اعتراض، انتقاد و پیشنهاد خود را به آدرس info@iranglobal.info ارسال کنید. از پاسخ به اعتراضات در کامنتها معذوریم.

افزودن دیدگاه جدید

تاریخ: جمعه, 9. فوریه 2024 - 12:39
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: سیاهگل نه سیاهکاران
دیدگاه:

مهم نیست حرف حق را چه کسی با چه نامی می‌زند، مهم درک معناست. همین یادش آقای حیدریان کافی است تا به عمق فاجعه انسانی و تبهکارانی چو مارکس ولنین ودیگر بردگان چپ پی ببریم. یکی از این بردگان بی جیره ومواجب آن شاعر دل سوخته بود که درغربت درجهنم سوسیالیسم پی به نکبت تاریخی فلسفه مارکس درمسکو پی برد.
آن شاعردرد مند روزی به شجریان می‌گوید برو به رفقا بگو همه ما را فریب دادند.
منظور شاعر همین سرابی بنام سوسیالیسم بود که ملیونها نفر از نسل بشر را به جهنم برد.
متاسفانه َسراینده ‌شعر آرش کمانگیر خیلی دیر متوجه شد، تمام عمر برده فکری دستگاه آن یهودی زاده بلشویک شده است. خوشبختانه او در آخرین سالهای عمر با چشمان باز قصابی شدن ملت ایران را به دست حزب مطبوعش تجربه کرده بود.
او دیگرباور نداشت تاریخ چند هزار سال فلسفه و فلسفه گر پایانش مارکس است.
شاعر سخت دردرون خود می‌گریست از اینکه اورا فریب دادند و با کوشش او ملت ایران را برده مشتی آخوند بی وطن و ضد ایرانی کردند.
بدون شک ازاینکه او شعری برای جلاد زمان سروده است، سخت نآدم و پریشان بود.
ولی او، آن شاعر خود تبعیدی فرصتی برای باز گشت نداشت چرا که رویی در وطن نداشت.
آشوبگران چپ ................ هنوز از نام او تغذیه می‌کنند بی توجه به اینکه او دیگر برده مارکس نیست و ازاد ی را پرچم خود کرد و نه سراب را.

ادامه نظر:
تاریخ: جمعه, 9. فوریه 2024 - 12:37
نوشته شده در: چپ ایران مرده است
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: جمهوری اسلامی،فرزند سلطنت است.
دیدگاه:

سلطنت دیسپوت پهلوی ؛بدلیل بیسوادی اجتماعی سیاسی فرهنگی، از طرف آخوندهای نعلینی 4 کلاسه روانه زباله دان تاریخ شدند.
شاید بتوان گفت، چپ در شرایط دیکتاتوری آسیایی، رشد سریع توده ای ندارد ولی در شرایط نیمه علنی به سرعت رشد میکند.
رشد برق آسای چپ در 3 سال اول انقلاب بدلیل ضعف رژیم، در میان کارگران، اقوام، خلقها، جوانان ، و زنان، گواه این ادعاست.
یکی از دلایل سرکوب رشد :مجاهدین، ملیون، خلقها و چپ، این بود که آخوندها را به وحشت انداخت و سرکوب را با کمک نیروهای مذهبی و بخشی از لات و لمپن ها آغاز کردند.
آگاهی سیاسی فرهنگی عمومی؛ به دلیل فاشیسم پهلوی و ساواک در پیش از انقلاب، موجب شد که بخش مهم زحمتکشان مذهبی-خرافاتی، برای آخوندها نقش سیاهی لشکر را بعهده گرفتند. تاریخ فاشیسم نشان میدهد که همیشه سیاهی لشکر در جامعه ناآگاه نقش مهمی بازی میکند.
اگر اکنون آزادی فعالیت سیاسی فرهنگی دا ده شود، در طول 2 سال، نیروهای چپ و مجاهد و ملی و اتنیکی خلقی، حکومت را از آخوندها خواهند گرفت و سلطنت طلبان شبه فاشیست را تار و مار خواهند نمود.
از ملت کهن و مبارز و سکولار و هومان ایرانی بعید است که تهوع استفراغ شده شاهنشاهی خود را یکبار دیکر به قدرت بازگرداند. تاریخ دنده عقب ندارد.
شاه آخرین مامور استعماری غرب در ایران بود.
جمهوری اسلامی فرزند خلف حکومت منحط و مبتذل پهلوی است.
ملیون و چپ و مجاهدین و نیروهای قومی خلقی، اجازه نخواهند داد که شاه و شیخ بر ایرانزمین حکومت کنند.ایندو همیشه در طول 1400 ساله گذشته دست در دست هم میهن اهورایی را به کثافت کشاندند.

ادامه نظر:
تاریخ: جمعه, 9. فوریه 2024 - 10:37
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مسیلتن
دیدگاه:

مسیلتن: اگر کسی پیدا میشه یه نخود حافظه تاریخی داشته باشه لطف کنه و بنویسه اولین باری که نام جناب ف م سخن شنید کی؟ کجا؟ و در مورد چه مقاله ای بود

ادامه نظر:
تاریخ: جمعه, 9. فوریه 2024 - 10:20
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: واقعاً که!!!
آقای کیانوش…
دیدگاه:

واقعاً که!!!
آقای کیانوش توکلی
این چه سر تیتری است که برای مقاله انتخاب کرده آید ؟
حکومت که نان خودش را می خواست از برنده شدن تیم ملی بپزد و دو لوپه بخورد.!
آیا اپوزسیون هم همین را میخواست؟؟
حکومت با تمام قدرت،
نیروی بسیجی و پاسدار خود را کاملا برای این منظور و هم برای برپایی یک جشن تمام عیار در ٢٢ بهمن همچنان که «بیرانوند و بعضی اعضای دیگر » قبل از مسابقه وعده اش را داده بودند به قطر آماده و گسیل کرده بود.
آیا اپوزسیون در اینجا در کنار حکومت ایستاده بود ؟؟
فکر کنم نویسنده هیچ شناختی از نظریه و برنامه ریزی حکومت نسبت به برنده شدن تیم ملی فوتبال در این تورنمنت ندارد .
و گرنه به همین راحتی اپوزسیون « حالا کدام اپوزسیون » منظور نویسنده است نمیدانم) را کنار حکومت قرار نمیداد!
مگر منظور خاصی را دنبال میکند.
پس برای راحتی خود،
و کامل شدن مقاله کنار «همبستر شدن حکومت و اپوزیسیون»
یه «مردم »هم می گذاشتید ، تا متن کامل شود!
چون جامعه هم یک صدا این تیم را تیم ملی خود نمی داند.
به حق هم آنها خواستار همصدایی اعضای تیم ملی با مردم بودند.
حداقل «چپیه »نمی‌زدند !
همزمان بازی های آفریقایی هم در آفریقا برگذار میشد، تمامی یک تیپ آفریقایی با نشان دادن دستی بر دهان و اسلحه‌ای بر شقیقه پیام خود را به جهانیان رساندند. آیا این درخواست زیادی است از اعضای تیم ملی ؟؟
آیا نویسنده این سمت ماجرا را هم می‌بیند.؟
آیا به زعم نویسنده «جامعه هم » چون مخالف این تیم ملی است «همبستر »حکومت شده است ؟؟؟
کجا در این تصویر داده شده همگرایی جامعه ،اپوزسیون و حکومت می بینید؟؟
شاید چشم ها را دوباره باید شست!

ادامه نظر:
تاریخ: جمعه, 9. فوریه 2024 - 09:30
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: جناب_ ع.د چرند_ خودت در خارج…
دیدگاه:

جناب_ ع.د چرند_ خودت در خارج از کشور و یا داخل کشور چه می کنید؟ 

ادامه نظر:
تاریخ: جمعه, 9. فوریه 2024 - 08:38
عنوان دیدگاه: تعاریف مفاهیم
دیدگاه:

دروووود!

مختصر و ضرب العجلی!

در این محفل در باره بعضی چیزها صحبت شد، سوای اینکه «اخلاق چیست»؟. تنها مزیّت اینگونه برنامه ها در این است که میتوان میزان سطح فکر و شاخص اعتقادات عمومی را تخمین زد. میتوان صحبتهای حاضرین را در اینگونه محافل به حیث معیاری برای برآورد ذهنیّت حاکم بر اکثریّت افراد جامعه در مدّ نظر گرفت. هیچ کدام از حاضرین نتوانستند «تعریفی ساده از اخلاق» را ارائه بدهند. آنچه را به نام اخلاق گفتند بر پایه شنیده ها و آداب و رسوم و باورهای اجتماعی بود و هیچ ربطی به «تعریف اخلاق» نداشت. حضرات هیچکدامشان تفاوت بین «اخلاق» و «اتیک» را نیز نمیدانستند. با این حساب،  ما راه طول و درازی را داریم تا رسیدن به خیلی چیزهای اساسی.

شاد زیید و دیر زیید!

فرامرز حیدریان 

ادامه نظر:
تاریخ: جمعه, 9. فوریه 2024 - 05:40
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: نویسنده مختارهستند که بی عرضگی خودشان را بگردن هرکس بیندازند.
دیدگاه:

اینها را کاری نداشته باشیم چون فوتبالیستن.
پرستارها را هم نمیشه توقع داشت جهت سیاسی داشته باشند.
سوپورها هم اگر اعتصاب کنند که واویلا.
راننده های مقامات هم که برای یک لقمه نان مجبورند درخدمت آنها باشند.
دیگه کی میمونه؟ که دیوارش کوتاه باشه و بشه کاسه کوزه ها را سرش شکست؟
چطوره بگیم زنان خانه دار توی آشپزخانه حرکاتی انجام بدهند در مخالفت با رژیم.
وبگذاریم جناب ف م سخن ایشان راشدیدا مورد نقد و برسی قرار بدهند تا چیزی نوشته باشد. مبادا غیبتشان موجب شود مردم گمان کنند ایشان حالشان خوش نیست.

ادامه نظر:
تاریخ: جمعه, 9. فوریه 2024 - 01:03
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: حشمت رئیسی مخالفت با رژیم را…
دیدگاه:

حشمت رئیسی مخالفت با رژیم را به مانقورهای ترکی تشبیه میکند. در لینک زیر.
https://www.youtube.com/watch?v=NKOFOodZ2Wk

ادامه نظر:
تاریخ: پنج‌شنبه, 8. فوریه 2024 - 21:16
عنوان دیدگاه: می‌دانید که چند عضو شورای…
دیدگاه:

می‌دانید که چند عضو شورای ملی مقاومت، عضو تیم ملی در نظام پیشین بودند و در مسابقات جهانی، برای کشور ما مدال طلا و نقره و ... آوردند؟ مگر زنده یاد غلامرضا تختی که ما او را جهان پهلوان می‌نامیم و واقعاً هم جهان پهلوان بودند، عضو تیم ملی در نظام گذشته نبودند؟

مگر پهلوان مسلم اسکندر فیلابی که مسئول کمیسیون ورزش در شورای ملی هستند و ما به ایشان افتخار می‌کنیم، عضو تیم ملی در نظام پیشین نبودند؟

آقایان حسن نایب آقا، بهرام مودت و ....... عضو تیم ملی در نظام پیشین نبودند؟

زنده یاد حبیب خبیری و ده‌ها آزاده دیگر ❤ کدام‌یک از این عزیزان را می‌شود ساواکی دانست؟ همۀ آنان با این‌که مخالف نظام بودند، در تیم ملی هم عضویت داشتند.

دوستان عزیز، ما از کجا هدایت می‌شویم؟

چرا ما باید با برخورد نادرست و نسنجیده و اتهامات ناروا، اعضای تیم ملی و هواداران کثیر آنان را از خود متنفر کنیم؟ راستی، از این اقدامات نادرست ما، چه کسانی سود خواهند برد؟ باید هوشیار باشیم و به ابزار دست دشمن بدل نشویم. 🌹❤

ادامه نظر:
تاریخ: پنج‌شنبه, 8. فوریه 2024 - 21:10
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: این بهمن همان داریوش افشار…
دیدگاه:

این بهمن همان داریوش افشار است که اخیر با نامهایی مانند حسن و غیره دوباره حرفهای بلندگوهای ارتجاع شاه و شیخ و سازمان سیا و موساد را اینجا غرغره میکند؟ محمد حکمت افشار قشقایی شیرازی؟

ادامه نظر:
تاریخ: پنج‌شنبه, 8. فوریه 2024 - 19:15
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: ای چپ خیرت که نرسید شر مرسان
دیدگاه:

تجربه صد ساله چپ بما می‌گوید که این قوم چپ کارنامه ای مملو از جنایت و خیانت به اصل آزادی ومیهن پرستی و وابستگی تمام عیار به استعمار دولت روس دارد.
باز گشته گان از جهنم سرخ خود اعتراف می‌کنند تا چه پایه به استقلال اقتصادی و آزادی مردم ایران خیانت کرده اند. هر چه می کوشی که شاید نکته مثبتی در درون این مسخ شده گان پیدا کنی، موفق نخواهی شد.
مردم ایران و علاقمندان به سرنوشت کشور یکبار برای همیشه بایداین غده چرکین را بدور اندازند و خواستها و تمایلات ملی خود را از این عاملان استعمار روس انتظار نداشته باشند.
چپ درحقیقت همان ماران ضحاکی هستندکه بیش از صد سال است که از مغز و روح جوانان ایرانی تغذیه می‌کند.
آرایش جدید سیاسی برای ایران باید بدون چپ پایه‌گذاری شود. چپ نه تنها سودی برای ایران وایرانی نداشته بلکه یک مانع بزرگ ارتجاعی برای رسیدن به آزادی ورفاه اقتصادی مردم ایران شده است.
ایجاد سازمان ها وحزبهای ملی ، وظیفه ملی هر ایرانی میهن پرست است. دغدغه اساسی‌ایران است ونه بیگانگان شرق ویا غربی.
کشور ما ایران با کمک این گروه بی وطن و آخوند ها ابزار سیاست خارجی دولت روس شده است.
ایجاد هسته های ملی برای ایجادمقاومت دربرابر ارتجاع چپی و استعمارگران اسلامی وظیفه ملی ما است.

ادامه نظر:
تاریخ: پنج‌شنبه, 8. فوریه 2024 - 18:24
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: کار کار انگلیساست
دیدگاه:

.وقتی....نخبه‌گان برن... حکومت بر
پخمه گان آسان تره

ادامه نظر:
تاریخ: پنج‌شنبه, 8. فوریه 2024 - 16:48
نویسنده: کیانوش توکلی
عنوان دیدگاه: جامعه شناسی سیاسی اپوزیسیون…
دیدگاه:

جامعه شناسی سیاسی اپوزیسیون ایران: سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران

کل برنامه را در ویدئو زیر نگاه کنید:

ادامه نظر:
تاریخ: پنج‌شنبه, 8. فوریه 2024 - 15:28
نویسنده: کیانوش توکلی
عنوان دیدگاه: عجب منطقی !!! اگر یک خبر فضا…
دیدگاه:

عجب منطقی !!! اگر یک خبر فضا نوردی روسیه را درج کنی  اتهام زده می شود که  سایت ایران گلوبال " روسوفیل" است !!!

 

اما روسوفیلی چیست ؟ روسوفیل کیست؟

روسوفیلیا [russophilia] یا روسوفیلی به معنی روس دوستی است و به احساس مثبت یا تحسین آمیز نسبت به روسیه و فرهنگ آن اشاره دارد.۱ در دنیای سیاست، روسوفیلی می تواند به طرق مختلف از جمله نگرش های مطلوب نسبت به سیاست خارجی روسیه، روابط دیپلماتیک و مبادلات فرهنگی و حتی نظامی تظاهر کند.در نقطه مقابل این اصطلاح [russophobia] روسوفوبی یا روس هراسی قرار می گیرد.۲ توجه به این نکته مهم است که نظرات و نگرش ها نسبت به روسیه می تواند متفاوت باشد و همه افراد روسوفیل یا روس دوست در یک حوزه سیاسی خاص ممکن است نظرات یکسانی نداشته باشند.

ادامه نظر:
تاریخ: پنج‌شنبه, 8. فوریه 2024 - 10:56
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: قفقاز ما.
دیدگاه:

جای خوشبختی است که هنوز گاهی بوی روسوفیلی در این سایت محسوس است و دیگر سلطنت طلبان و تجزیه طلبان آذری و بی خط های ضد چپ که بشکل مستتر؛ حامیان آخوندی هستند، رتبه نخست را ندارند.

ادامه نظر:
تاریخ: پنج‌شنبه, 8. فوریه 2024 - 10:00
نویسنده: تبریزی
عنوان دیدگاه: نابودی ورزش بانوان ایرانی در سایه آخوندیسم!
دیدگاه:

پس از به روی کار آمدن رژیم آخوندی ورزش بانوان از میان رفت و درخشش بانوان ایرانی در کشاکش های جهانی بانوان ورزشکار در رشته هائی مانند شنای بانوان، ژیمناستیک بانوان، پاتیناژ و ..... به پایان رسید و در رشته های ورزشی دیگر نیز با کارشکنی های باورمندان به آخوندیسم روبرو شد!

شنای زنان حرام است! ژیمناستیک زنان حرام است! پاتیناژ زنان حرام است! و ..... چون بدن زن نیمه برهنه ورزشکار را مردان نامحرم نباید ببینند!

حتی شرکت زن ها در رشته های ورزشی دیگر با حجاب اسلامی نیز با روی ترش کردن آخوندها و خرمقدس های رژیم ولایت فقیه روبرو شد! چرا؟ چون برجستگی های بدن زن ورزشکار حجابدار نیز نباید دیده شوند و اگر دیده شوند خلاف شرع است! سخن کوتاه، پس از انتحار اسلامی ورزش بانوان ایرانی در سایه آخوندیسم نابود شد و از میان رفت!

در لینک زیر فیلم هنرنمائی زیبای یک دختر ورزشکار را ببینید و ناهمسانی کشورهائی که با خردورزی گردانده می شوند را با ایران آخوند زده دریابید

https://www.youtube.com/watch?v=ke0iusvydl8

 

zendebadcommunism

ادامه نظر:
تاریخ: پنج‌شنبه, 8. فوریه 2024 - 09:59
عنوان دیدگاه: فرق تئوری و عمل
دیدگاه:

درووود بر ابوالفضل عزیز!

تقریضی مختصر.

بیان خاطرات و یادماندها، حکایت تجربیات بی واسطه آدمهاست در گلاویز شدن با عینیّتهای زندگی و به محک زدن ذهنیّتها و ایده آلها و آرمانها و خیالات و رویاها و اعتقادات آدمی. هر چقدر انسانها در چارچوب ذهنیّتهای خود، اسیر و در بند باشند به همان میزان نیز در تاثیر پذیرفتن از عینیّتها و تجربیات بی واسطه، دورتر و دورتر میافتند و حتّا بیگانه با واقعیّتهای عینی و ملموس رفتار میکنند؛ زیرا ذهنیّتهای خود را معیار و شاقول و اصل و پایه «حقیقتی» گرفته اند که هیچگونه خطایی در آن نیست و معتقدند که واقعیّتها را باید به هر طریقی که شده است با اصول و نصوص «حقیقت ذهنی» تطبیق داد؛ ولو جبر و خشونت و فشار و استبداد و تجاوز، راهکار مسئله باش

ادامه نظر:
مشکل آدمهایی که ذهنیّتها، عقاید، ایدئولوژی، مذهب، دین و نظریّه های خود را برچسب «حقیقت» زدند و میزنند، در این بود و هست که هیچکدامشان اهل «اندیشیدن با مغز خود» نبودند و نیستند؛ بلکه آرمانخواهانی مومن بودند و هستند که گرانیگاه عطش دینی خود را در کعبه ذهنیّت اماله ای خود میدیدند و میستودند و نیایش میکردند و همچنان سالکوار در بیابانهای بلاهت سگدو میزنند. انسانی که بویی – نمیگویم اهل اندیشیدن که کاری فوق العاده شاق و استخوانشکنی است – از اندیشیدن به مشامش رسیده باشد، حدّاقل میداند که تصوّرات ذهنی با واقعیّتهای زیستی و رویدادها از یکدیگر متفاوت هستند و علّتش نیز به این برمیگردد که مسائل انسانی در دایره آنچه «روح و روان و فرهنگ» میگویند، به دامنه محاسبات قیراطی تعلّق ندارند؛ بلکه رفتارهای آدمیان مدام در سیطره تاثیر پذیری از «سوائق و غرائز بشری» در حال سیّالیّت و کنش و واکنش در موقعیّتهای مختلف هستند. صرف اینکه انسانهایی به ایده ای/ایدئولوژیی/مذهبی/نظریّه ای ایمان راسخ بیاورند، هرگز دلیل بر آن نیست که در واقعیّتهای زیستی طبق اصول ایده آلهای خود رفتار خواهند کرد. چنین تصوّری، خودفریبی و حماقت محض است. انسانها همواره حسب غرائز و سوائق خود رفتار میکنند و آن بخش از انسانها که فرهیخته و فرزانه و دانا و آگاه و با شعور و با وجدان و با پرنسیپ هستند، کسانی به شمار می آیند که در باره خویشتن و سوائق و غرائز خود، خیلی عمیق اندیشیده اند و آگاهی درخور در باره ریشه های تاریک و پرتگاههای روح آدمی به دست آورده اند و هنر فرمانفرمایی بر خویشتن را تمرین و اجرا و سختگیری در حقّ خود میکنند. فرزانگان فرهیخته، نیک میدانند که انسان را در کردارهایش باید داوری کرد؛ نه در ادّعاهایش؛ زیرا فقط کردار آدمیست که میزان صحت و سقم ادّعاها را به محک میزند و ارزیابی میکند.
آن شخصی که ادّعا کرده بود: «اگر رفیق بیژن [جزنی] و رفیق حمید [اشرف] زنده بودند، سازمان سرنوشت دیگری داشت»، مطمئن باش که به شدّت زر مفت زیادی زده است؛ زیرا نه یک کلمه از کتابهای «جزنی» را خوانده بوده است، نه یک دقیقه در باره رفتارهای پراکتیکی «حمید اشرف» اندیشیده بوده است. فقط با استناد کردن به نام آنها، بی مایگی و عجز و نادانی محض و نداشتن مخچه خودش را هوار زده و رسوا کرده است. یک نگاه سرسری به آثار جزنی نشان میدهد که او با «تفکّر و سنجشگری»، خردلی آشنائی نداشت و اتّفاقا درخت کژرویهای فاجعه بار سازمان بر نظرات بی فکر و بی مایه و بی عاقبتبینی او قد کشید و میوه های تلخ و هلاکت آوری امثال «فرّخ نگهدار» را به بار آورده است.
نه! ابوالفضل عزیز!. اندیشیدن، همانطور که متفکّر نامدار فرانسوی – مونتیه – میگوید: «هنر سوختن و مردن زندگی بخش در افکار فردی خود است»؛ نه آویزان شدن و متابعت و دنباله روی از «توضیح المسائل دیگرانی که مصدر قدرت و اقتدار» هستند و برای دیگران تعیین تکلیف میکنند که چطور بزییند و چطور کولی بدهند.
مشکل بزرگ شکلگیری سازمانها و حزبهایی که در ایران خودشان را به ایدئولوژی مارکسیسم نوع روسی مسلّح کردند، در این بود که هیچگاه از رهبر تا هوادار نیاموخته بودند که با مغز خودشان بیندیشند و انسانهایی جوینده و پرسشگر و مستقل اندیش بشوند تا بتوانند به سهم خود، درب خانه خودشان را آب و جارو کنند و از این راه، مملکت را به اجتماعی سالم تبدیل کنند. آنها در خیالات خود به دنبال ناکجا آبادی بودند که با واقعیّت زیستی آنها و مردم میهن، هیچ سنخیّتی نداشت؛ بلکه فقط در فانتزیهای آنها همچون شهر فرنگ، رنگارنگ بود و خیال انگیز. به همین دلیل نیز، واقعیّتهای زندگی به زمینشان زد و حقارت وجوشان را اثبات کرد.
«ابراهیم کیشون»، طنز نویسان نامدار مجارستانی در یکی از کتابهایش به نام«گزینش هجویات» میگوید که: «مشکل مارکس این بود که انسان را نمی شناخت». وی همچنین میگوید که: «تمایل به نجات انسانها؛ آنهم در حالت عاجل که خلاف خواست و اراده انسانها باشد، صفت بارز اعتقادات یهودیست. مخصوصا این موضوع زمانی آشکار میشود که پسر یک خاخام یهودی به نام کارل مارکس اهل شهر تریر، رویاهایی را در سرش پروانده است مثل رویای برابری همه انسانها و همچنین جامعه بی طبقه و تولید کردن بدون هیچ استثماری و خیلی حرفهای تیتیش مامانی دیگر که از لحاظ پراکتیکی به هیچ وجه من الوجوه اجرا شدنی نیستند».
بله ابوالفضل عزیز!. ارزشمندی حکایت خاطرات بی شیله پیله در این است که جوینده و پرسنده و پژوهشگر رادمنش و بدون غرض و مرض میتواند به آسانی، انسان را در «سوائق و غرائزش» و موقعیّتهایی که زندگی در پیش پایش میگذارد، تمییز و تشخیص دهد و برآوردهای فکری و تصمیمهای کلیدی را در خصوص اندیشیدن در باره مناسبات اجتماعی و کشوری عبارتبندی خردمندانه کند؛ یعنی افکار و ایده هایی که ارزش یک پاپاسی را برای تک تک انسانها داشته باشند؛ نه خیالات و فانتزیهایی که مردم و جامعه را به برهوت و فلاکت و ذلت درغلتانند. اینکه من مدام بر مسئله نقش «سوائق و غرائز انسانها بر رفتارهایشان در موقعیّتها و زمانها و مکانها و پُست و مقامهای مختلف» تاکید میکنم، پایه های افکارم دقیقا بر تجربیات خودم و دیگرانی پی ریزی شده اند که همچون تو، خاطرات خود را بی واسطه زیسته اند و پیامدهای رفتارها و گفتارها و کردارهای خودشان و دیگران را تجربه کرده اند.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
تاریخ: پنج‌شنبه, 8. فوریه 2024 - 09:44
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: Hossein Darestaniبا درود به…
دیدگاه:

Hossein Darestani

با درود به چالشگری از خود و کارکرد گذشته وکنون خویش درراستای بهزیستی ،بهنگری ونوزایی با لغزش های کمتر .

بیشتر رسانه های پارسی زبان در بیرون از کشور باهمه فراز و نشیب هایشان خوانش دیگری از رویدادهای گذشته وکنون دارند واین خود مایه سنجش واکاوی ها درراستای بهتر دریافتن ارسوی مردم می‌باشد و چندگانگی میتواند مردم سالاری را پربارتر بکند ومن با همه ناهمخوانی هایی که بااین رسانه ها دارم ولی بودنشان امتیازی برای جنبش دادخواهی ایرانست ودر هنگامه خیزش زن زندگی آزادی براستی پیام رسانی کردند و رسانه هایی بودند که بازتاب صداهای مردم کشور دربرابر رسانه های دولتی بودند .

دریغا اندیشه هایی هستند که دورنگ باور به رویدادها مینگرند واز این‌روی به نیاز های زمان واکنش درخور ا وپویا ندارند و گمان میکنند که ایستگاه نخست و واپسین همه گفتمانهای راستینگی هستند واین خود نماد یکسو دیدن ویکسره خواهیست.

آگاهی، چالش زخویش وبرتر باوری

زن زندگی آزادی.

ای ایران آزادت بینیم

ای ایران آبادت ببینیم

دست در دست هم دهیم به مهر

میهن خویش را کنیم آزاد آزاد

وأبادآنم آرزوست

ادامه نظر:
تاریخ: پنج‌شنبه, 8. فوریه 2024 - 09:28
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: سلام. 1) اینکه اگر به جای…
دیدگاه:

سلام کیانوش . 1) اینکه اگر به جای ترک های اذربایجانی جابجا از اذربایجانی و ترک زبان استفاده کنی دقیق تر است.
2) اینکه صمد بهرنگی رهبر نبود چون در ان مقطع تشکیلاتی وجود نداشت تا کسی در آن رهبر باشد. صمد نماد برجسته ی جریانی بود که رشد خودبخودی کرد و در ادامه ترکیب آن به یکی از شاخه های تناور جنبش چریک فدایی بدل شد.
3) اوردن مقوله ی ترکیب رهبری بی آوردن قید زمانی آن، فاقد دقت است.
4) زنده یاد مینه (محمد امین شیرخانی) همراه زنده یاد بهروزسلیمانی و بعلاوه انور سلطانی ترکیب هیئت نمایندگی سازمان در هیئت نمایندگی خلق کرد در گفتگو با دولت بودند  و مینه حتی در سال 60 و قبل از ‌شکل گیری دو بخش شمال و جنوب  ایالت کر دستان، مسیول تشکیلات کردستان هم شد. اما متاسفانه هیچوقت مشاور کمیته مرکزی نبود. 
5)سعید شمس الدین (کورد) در پلنوم 65 مشاور شد.
6) بله کمیته ولایتی سیستان و بلوچستان، تماما بلوچ و یک نفرشان هم َسبستانی بود
7) در مورد ترکمن صحرا در آغاز  شکل گیری "خلق ترکمن"، ترکیبی از رفقای اعزامی از مرکز غیر ترکمن با چند فعال ترکمن از جمله 4 توماج و... بود.
8) در مورد کمیته ایالتی آذربایجان جز مسیول آن (بهمن گیلک) که از پیش از انقلاب مسئول خانه های تیمی تبریز بود، بقیه همگی اذربایجانی بودند.
9) در خوزستان هیچ رفیق عرب زبان در کمیته ایالتی نبود
10) در کردستان در بدو تاسیس شاخه مسیولین آن غیر کرد بودند مگر بهروز سلیمانی. اما مسئولین این شاخه از همان آغاز سیاست "سپردن تدریجی همه مسئولیت ها به رفقای کرد" را در پیش گرفتند که طی دو تا سه سال عملی شد.
 

ادامه نظر:
تاریخ: پنج‌شنبه, 8. فوریه 2024 - 09:04
نویسنده: تبریزی
عنوان دیدگاه: کدام انقلاب؟
دیدگاه:

من با سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت و کارهای نادرست آن کاری ندارم، سخن من این است که بدبختانه نویسنده این نوشتار نه تنها در این نوشته بلکه در بسیاری از نوشته های دیگرش بارها و بارها رویدادهای سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت را انقلاب نامیده است و پیاپی نوشته است انقلاب، انقلاب، انقلاب، انقلاب، انقلاب! ..... اما در سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت چه انقلابی در ایران رخ داد؟

در آن سال هیچ انقلابی در ایران رخ نداد و بازگشت یک کشور به هزار و چهارصد سال پیش و گردانده شدن یک کشور با فرهنگ و روش های زمان برده داری و شترچرانی و جایگزین شدن دوزخ آخوندی به جای زندان آریامهری را نمی توان انقلاب نامید (به لینک زیر نگاه کنید)

https://iranglobal.info/node/184572

آیا بر سر کار آمدن طالبان در افغانستان، صدام در عراق، پینوشه در شیلی برابر با انقلاب است؟ اگر نیست پس بازگشت یک کشور به هزار و چهارصد سال پیش نیز انقلاب نیست! البته بسیاری از این ضد انقلاب ها را کسانی انقلاب نامیده اند! حتی کسانی در شیلی پیدا شدند و کودتای پینوشه را انقلاب نامیدند و در ستایش از پینوشه سرود انقلابی هم ساختند که دست کمی از سرود: "خمینی ای امام" ندارد! (به لینک زیر نگاه کنید)

https://www.youtube.com/watch?v=3xfeSWVgF1w

باری، بکوشیم که با درست به کار بردن واژه ها آب به آسیاب رژیم دوزخی ولایت فقیه نریزیم!

 

zendebadcommunism

ادامه نظر:
تاریخ: پنج‌شنبه, 8. فوریه 2024 - 06:30
نویسنده: تبریزی
عنوان دیدگاه: بازگشت تیمی که به آغوش حکومت پرید! مردم فراموش می کنند؟
ادامه نظر:
تاریخ: پنج‌شنبه, 8. فوریه 2024 - 02:25
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

به قول مش قاسم دروغ چرا تا سانفرانسیسکو آآآآ.......اگر ویتنی رایت را دریک دستم و زینب سلیمانی را هم در دست دیگرم قرار دهید من باز هم درانتخابات شرکت نمی کنم!
مومنت مومنت ....البته اگر زینب سلیمانی را قرار بدهید شاید ساعتهای آخر.... تجدید نظری کردم. و رفته دماوند رای دادم که کسی نفهم گندش بالا نیاد . ولی در مورد ویتنی رایت بعید میدونم

ادامه نظر:
تاریخ: پنج‌شنبه, 8. فوریه 2024 - 00:18
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: حالا که به یاری خداوند و…
دیدگاه:

حالا که به یاری خداوند و کوشش مسئولین در ضمینه کشت یونجه به خودکفایی رسیدم امیدواریم ا کوشش مسئولین. کشورمان در ًضمینه پروزش خر و الاغ هم در جهان ومنطقه به خودکفایی برسیم که هرگز نیازی به واردکردن خر از ...قبر یا... در تاریخ کشورمان تکرار..نشود

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 7. فوریه 2024 - 22:36
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: نادر: چرنديات يعنى اينكه به …
دیدگاه:

نادر: چرنديات يعنى اينكه به  متن و موضوع توجه نكردن   و  چرنديات يعنى  به نقد و تحليل نويسنده توجه نكردن  بلكه به شخصيت ايشان توهين كردن نا توانى  در تحمل ديگرى  در نا توانى  يك كشمكش سالم به فحاشى مبدل شدن  و بجاى برخورد عقيده نويسنده و نقد ايشان  دست تحريف و. تفرقه و برخورد شخصى مى شود  شما ها اگر  مايه اى در  زور ازماي ذهنى مى داشتيد  چنين عمل نمى كرديد  انگ زدن و تهمت زدن. كار روزمره  سيبرى هاى رژيم أست  با اين كار شما انها را به مرخصى مى فرستند   همين سيبرى هاى رژيم هستند كه در بحث و موضوعي  پهلوى ها را  هر جور شده به موضوع وصل ميكنند   اين تفكر ورشكسته  صرفا پايگاه اجتماعي در  داخل ندارد و نسل مترقى  با ان فاصله گرفته به هر حال زور اخرتان را به زنيد   مرگ افكار  پوسيده   پايگاه اجتماعي خود را در ٥٧ از دست داده است .

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 7. فوریه 2024 - 22:34
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: آقای محققی!   نقدهای زیادی…
دیدگاه:

آقای محققی!  
 نقدهای زیادی به عملکرد این رسانه وارد شده است، اما شما عامدانه با محدود کردن دامنهٔ این نقدها به پرسش گروهی که آنان را منزه‌طلبان نامیده‌اید (منظورتان تنزه‌طلبان است) ظاهرا قصد دارید آن نقدهای اصولی ندیده بگیرید. چرا؟ 
دربارهٔ نقش مخرب این شبکه در تحریف تاریخ مطالب زیادی نوشته شده، اما چرا شما از میان همهٔ انتقاداتی که به عملکرد این شبکه شده صرفا به نظر آن گروه کوچکی که در مورد منابع مالی آن پرسشگری کرده‌اند می‌پردازید!؟ بد نیست نظرتان را در مورد رپرتاژآگهی‌هایی که در غالب مستند از برنامهٔ خررنگ کن تونل زمان این شبکه پخش می‌شد هم بنویسید. این طبیعی است که همه‌کانال‌های تلویزیونی که در خدمت پروپاگاندا برای یک گرایش سیاسی معین هستند، برای جذب مخاطب باید برنامه‌های تفریحی متنوعی هم داشته باشند. اما چنین برنامه‌هایی ماهیت یک شبکهٔ پروپاگاندایی را تغییر نمی‌دهد!  منوتو یک شبکهٔ پروپاگاندایی بود نه یک رسانهٔ متعارف!

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 7. فوریه 2024 - 22:32
نویسنده: اصغر جیلو
عنوان دیدگاه: ابولفضل عزيز،  كسانيكه با هر…
دیدگاه:

ابولفضل عزيز،  كسانيكه با هر نوشته اي از شما دست به تخريب شخصت شما ميزنند ابدا شايسته  گفتگو و حتي حضور در صفحه شما نيستند. آنها  درست  همان ميكنند كه ماموران سايبري نظام براي ترور شخصيت افرادي  انجام ميدهند كه حرفي براي روشنگري و  ترويج همبستگي  در صف منتقدين  نجات كشور از  تباهي و فساد در عين احترام به  اصول ديالوگ سالم و شنيدن همه نظرات ديگران دارند  .  واكنش وعمل  تخريبي آنها  يك كپي كامل از رهنودهاي نهادهاي اطلاعاتي و تبليغاتي حكومتي به ماموران پنهان و آشكار خود براي  تفرقه جويي در ميان منتقدين نظام  و ترور شخصيت مخالفين إن است. سوء استفاده آنان از سكوت وبلند نظري تو در عدم پاسخ به دروغها و تهمتهاي بي پايه و ناجوانمردانه ، حقيقتا تهوع آور و شريرانه است.  راستگويي و راست زيستي و شرم وشرف در نزد آنان مغلوب كوردلي و تعصب  و جهالت بي حد و مرز است.

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 7. فوریه 2024 - 20:43
نویسنده: کیانوش توکلی
عنوان دیدگاه: در كردستان بهروز سليماني و…
دیدگاه:

از  نگاه چریکها فدایی ؛  ایران تشکیل شده است از خلق های گوناگون در چار چوب ایران واحد از این رو  وضعیت ترکیب اتنیکی در رهبری سازمان  در دو سطح( کمیته مرکزی و کمیته های محلی)  نسبتا خوب بود :  اعضای  کرد سازمان فدایی در كردستان شامل  بهروز سليماني و مينه امين (مشاوران كميته مركزي)  بودند  بعدا سعيد شمس هم بعنوان مشاور کمیته مرکزی شد . تورک های آذربایجانی در رهبری  چریک های فدایی از ورن و جایگاه بالایی قرارداشتندو صمد بهرنگی  رهبر معنوی چریک ها بود  (حدود یک سوم اعضای رهبری را تورک  زبان بودند )  و در كميته رهبري ايالتي در كردستان هم اغلب كرد بودند.  در تركمن صحرا  در كميته رهبري تركمن صحرا  حد اقل چهار نفري كه اعدام شدند يعني توماج و واحدي و جرجاني و… وجود داشتند     . در بلوچستان  نيز چند نفر بلوچ در كميته  رهبري اين منطقه وجود داشتند ولي من دقيق اطلاع ندارم. در اوا یل انقلاب تازه سازمان داشت تشكيلات ميساخت و افراد غير محلي در راس رهبري ايلات و استانها بودند و افراد محلي  تدريج  وارد  کمیته های محلی شدند.   در آذربايجان  منهاي  چند نفر بقيه همه ترك بودند  كه هيچكدام أصلا مذهبي نبودند تا شيعه قلمداد شوند. خط مشی چریک ها در مورد وضعیت اتنیکی هر چند کاملا روشن نبود ولی خود مختاری در چهار چوب ایران را  پی می گرفت .( این اطلاعات در حال تکمیل  شدن است)

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 7. فوریه 2024 - 20:29
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

...جناب افشار درک و فهم ما از حکومت پهلوی و جهان اطرافمان بستگی به پنجره ای داره که از آن برای دیدن دنیای اطرافمان از آن استفاده میکنم خوشبختانه بسیاری ار شخصیت ها چپ ملی امروز از پنجره خانه تیمی چریک های فدایی به بیرون از خانه تیمی نگاه نمی‌کنند جناب افشار خیلی از چپ ها ملی سالهاست کلاشینکف را زمین گذاشته اند و سیانور به زير زبان ندارند حتی نام چریک را حذف نموده اند امروز آنها برای مطاله فقط به نشریات درون گروهی وابسته نیستند آقای افشار امروز چریک فدایی ها از ترس ساواک مسلح به مستراح نمیرند پس انچه شما نوشته ای برای بسیار از آنها ناله های سوزناک یک ۵۷ تی بیش نیست

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 7. فوریه 2024 - 20:07
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: کار کار انگلیساست
دیدگاه:

....ناصر خان حجازی آرام بخواب .... پیراهن ملی تو... پرویز قلیچ خاتی.... غفور جهانی.. و.بسیاری دیگر...امروز به تن بیشرف های دو زاری خیلی خیلی کشاد بود...

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 7. فوریه 2024 - 16:18
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: صد واحد جاسوسی امنیتی برای یهود نمیاورد
دیدگاه:

بدون شک اگر دولت یهود حق مردم فلسطین را به رسمیت می‌شناخت امروز جهان بااین مصیبت روبرو نبود.
آنچه درغزه میگذرد فرقی با کشتار یهودان در جنگ دوم ندارد. فلسفه جهانخواری یهود این تفکر بربر منش یهود را یکی از منفور ترین باور های دینی کرده است.
تا زمانیکه عدالت و انصافی در کارنباشد، این کشت وکشتار ادامه خواهد یافت.
اسراییل می‌تواند غزه را نابود کند و هیچ تضمینی در جهان نخواهد داشت و مدافعان آن ده هزار کودک کشته شده خواب را بر شما حرام خواهند کرد.
وجدان بشری همواره آماده است، دولت یهود را به دادگاه نورنبرک بکشاند.
زیاده خواهی واجحاف وستم دولت یهود منجر به تخریب خاورمیانه انقراض نظام پادشاهی
در ایران شد.
صلح با مردم خاورمیانه بهترین نظام امنیتی برای مردم یهود خواهد بود. مردم خاورمیانه شما یهودان سرگردان را پذیرفته اند و امنیت شمادر خاورمیانه بیشتر از نیورک وبرلین است.
شما مردم یهوداجازه ندهید از شماجاسوس و شکنجه گر متجاوز به حقوق مردم خاورمیانه بسازند. آدم های خوبی شوید تا لایق این ضرب‌المثل‌ فارسی شوید. آدم خوب شریک مال مردم است. دیر یا زود باز صدای انفجار ویا تروری در گوشه ای از جهان بگوش خواهد آمد و همه از پیش می‌دانند مدافعان غزه زنده اند.
قتل عام مردم غزه را تحت هیچ عنوان دشمنی با کشور های خاورمیانه به هیچ وجه مردم فراموش نخواهند کرد.
دست دوستی بسوی مردم دراز کنید تا از امنیت انسانی برخوردار شوید.

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 7. فوریه 2024 - 15:16
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: حکومت سلطنتی شاه اساسش بر…
دیدگاه:

حکومت سلطنتی شاه اساسش بر دروغ و فساد و بی اعتمادی به مردم و تظاهر نژاد برتر و راسیسم بود، سرانجام این شیزوفرنی دو شخصیتی دامن خودش را گرفت و حیثت اش را بر باد داد. دیگر از دروغها و معجزهای امام رضا و دست حضرت عباس کمکی نرسید و آندو گفتند به فلانم دیوس !

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 7. فوریه 2024 - 14:01
عنوان دیدگاه: دنده عقب رفتن با توهّم رو به جلو داشتن
دیدگاه:

درووود بر کیانوش عزیز!

اندکی حواشی برای عمیق اندیشیدن و پرسشگری.

در ادامه صحبتهایم بگویم که ذهنیّت اماله ای تصوّر میکرد که اگر اسلحه به دست بگیرد و چه گوارا بازی در بیاورد و پاسبان بدبخت پاسگاه ژاندارمری را که نه سر پیاز بود نه ته پیاز، گلوله ای به مغزش و قلبش شلیک کند، سمبل «بورواژی کمپرادور» را که لام تا کام معنایش را نمیدانست و هنوزم نمیداند، در یک چشم به هم زدن از پا درخواهد آورد و بر روند چهار نعل تازی درشکه ترقی در سمت و سوی دنیای تخیّلی سوسیالیسم علمی!؟ و واقعا اتوپیایی خواهد افزود!.

حضرات هیچوقت به ذهنشان خطور نکرده بود که ما اگر بیایم وقت و هزینه و سرمایه و امکانات خودمان را؛ ولو محدود و قلیل باشند، به سهم خودمان صرف این کنیم که در زمینه ای پژوهش کنیم و موسّسات آموزشی برپا کنیم تا هم فرهنگ و تاریخ خودمان را بشناسیم، هم تاریخ و فرهنگ مردم جهان و همسایه را، بیشتر و بیشتر میتوانیم به واقعیّت پذیری جامعه ای سالم و مردمی آگاه و بیدار خدمت کنیم تا مثلا چریک بازیهای ابلهانه ای که هیچ نتیجه ای نداشتند؛ سوای بر باد دادن سرمایه انسانی و مالی و متلاشی کردن جامعه به سمت و سوی نابودی و نیستی.

ادامه نظر:
فقدان آگاهی و نیندیشیدن در باره اینکه من چیستم؟ و ما کیستیم و چیستی و کیستی ما را در مقام «ایرانی»، چه چیزهایی رقم میزند، باعث شد که ذهنیّت اماله ای در چنبره ایدئولوژی به ابزاری مخرّب علیه جامعه و سرنوشت خودش تبدیل شود. همین امروز اگر تمام گرایشهایی که در دایره ایدئولوژی مارکسیسم-لنینیسم پا گرفتند و در طول سه دهه اخیر به خیال باطل خودشان مثلا از ایدئولوژی گسسته اند و شده اند جمهوریخواه و لیبرال و سوسیال-دمکرات و سوسیال-لیبرال و طرفدار پر و پا قرص، جمهوریخواهی سکولار و لائیک و مزخرفاتی از این دست در زیر ذرّه بین سنجشگری رفتارها و گفتارها و مشق نویسیهای بی مغز و پایه شان بگذاری و فقط خراشی سطحی به پوست ظاهر ادّعاهای آنها بزنی، آنگاه بوی تعفّن باتلاق اسلامیّت است که مشامت را خفه خواهد کرد. حضرات در گذشته و اکنون نفهمیده اند که باید بنیان حرکتهای اعتراضی یا خیزشی و قیامی و انقلابی خود را نسبت به حکومت دوران خودشان به سنجشگری ذهنیّت حاکم بر روح و روان خودشان شالوده ریزی کنند که بیش از هزار و چهارصد سال آزگار است خودشان و والدینشان و اجداد و نیاکانشان در «دیگ مذاب شرایع اسلامیّت» کفته و ذوب شده و همچنان در حال غُل غُل زدن هستند.
اگر تمام کرد و کارهای تحریری حضرات را از هشتاد سال پیش تا امروز در یک کفّه ترازو بگذاری و فقط یک سطر از زحمات و کوششها و روشنگریها و انتقادها و بررسیهای زنده یاد «احمد کسروی» را در کفه دیگر ترازو بگذاری، مطمئن باش کیانوش عزیز، حتّا اگر کوه اورست و کوه هیمالیا را به نفع حضرات نیز در کفّه حضرات بگذاری، باز نخواهند توانست یک میلیمتر، کفه زحمات زنده یاد «کسروی» را تکان بدهند. پوچی تمام اقدامها و سیاه مشق نویسیهای حضرات را از هشتاد سال پیش تا همین امروز در تمام شبکه های اجتماعی میتوانی به آسانی ببینی و به محک بزنی.
بله کیانوش عزیز!. بی مایه، فطیر است. حضرات هنوز نمیدانند، ایران در کدام نقطه جغرافیای کره زمین قرار دارد؛ ولی «خامنه ای» دقیقا میداند که «ایران» در غرب آسیا قرار دارد.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان


تاریخ: چهارشنبه, 7. فوریه 2024 - 13:16
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: زبان بسته گفته بود ولی .
دیدگاه:

اصلاح طلبان آنزمان یعنی مجاهدین خلق و ملی مذهبی ها چنان هو جنجالی براه انداخته بودند که اگر کسی جرات میکرد بپرسد خمینی نظرت در مورد فضل الله چیه؟ متهم به ساواکی بودن میشد.
با این وجود خیلی از روشنفکران جان در کف دست گذاشته و عقاید امام امت را زیرسوال بردند ولی چه سود و کو گوش شنوا؟
تقریبا همین امروز هم براندازان پر شور از این قاعده ی جو سازی و رهبری کردن ملت پیروی میکنند. ببینید در این جلسات اپوزیسیون چه جنجالی میکنند.

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 7. فوریه 2024 - 13:06
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: قرار مدار همین بوده.
دیدگاه:

اگر هوچی های جهانی فوری نگن که دچار تئوری توطعه شدی عرض میکنم که با توجه به عمل کرد نیم قرن آخیر قدرت های جهانی و رژیم اسلامی باین نتیجه واضح میرسیم که قرار مدار خمینی با غربیها هم همین بود که اسلام ناب محمدی در ایران اجرا شود .برای همین کار باید بیسواد ترین و متعهد ترین افراد در راس امور قرار میگرفتند تا در اثر عمل کرد احمقانه شان ثروت های کشور بباد(بخوانید به بانک های غرب) برود و کشور ایران بکلی نابود شود(که دارد میشود) و طبیعیست برای این کار نباید آدم چیز فهم در این کشور بماند تا موی دماغ باشد و برای غربیها هم مهاجرت نخبگان باز حکم همان منابع ثروت ایران بوده که باز بسمت غرب میروند. ومیبینید که نقشه مو بمو دارد اجرا میشود. در عوض ملت ایران میمانند و یک کشور گدا که مدام دست بدعا برای لقمه ای نان خواهند بود.

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 7. فوریه 2024 - 13:03
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: با سلام . و تایید حرف های…
دیدگاه:

با سلام . و تایید حرف های کیانوش گرامی! سازمان یک سازمان با گرایشات ناسونالیستی شیعه گرا (نمیخوام بگم فارس گرا) .از بهمن 57 تا مهاجرت به شوروی و اسکان در تاشکند شما در رهبری عریض و طویلش یک کرد ،یک بلوچ ،یک ترکمن و یا عرب خوزستانی نخواهید دید.همین ایرادی که لابد به ج. اسلامی وارد میبینند که چرا یکی از اقوام استاندار یا معوان وزیر نباشه.من الان که به گذشته فکر میکنم از مجید و بهزاد کریمی چپ اش تا فرخ و توسلی و جمشید و.. ایا به اشتباهشان پیب بردند و میگن که ایکاش چند نفر از رفقا از مناطق ملی را نه عضو بلکه مشاور ک. مرکزی میاوردیم.ویا حضور زنان در دستگاه رهبری . چند نفر زنا در رهبری بود غیر از رقیه خانم.؟شوونیسم در تار وپود اینها بود.حالا برن لباس اکثریت را در بیارند و لباس "چپ"بپوشند.از نظر ما حس کچل ،یا کچل حسن.

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 7. فوریه 2024 - 11:14
عنوان دیدگاه: ذهنیّتهای اماله ای و پراکتیکهای فاجعه آفرین
دیدگاه:

درووود بر کیانوش عزیز!

اندکی حواشی برای عمیق اندیشیدن و پرسشگری.

اگر انسانی مستقل اندیش، مورّخی کنجکاو و جوینده و پرسنده و دادگزار، داوری دانا و مسئول و با وجدان بخواهد تاریخ یکصد سال اخیر ایران را بازکاوی و بررسی و سنجشگری کند و مبداء پژوهش خودش را از شکلگیری نخستین محفلهای سیاسی قرار دهد؛ یعنی محفلهایی که در تقابل با سیستم حاکم بر کشور/شاهان بوده اند، آنگاه نحوه پرسشگری و تجزیه و تحلیل دقیق رفتارها و گفتارها و کنشها و واکنشهای اعضاء و رهبران و هواداران محفلهای سیاسی از اهمّ کلیدی ترین و اساسی ترین موضوع پژوهش هستند؛ نه رفتارها و گفتارها و کنشها و واکنشهای حاکمین و زمامداران و شاهانی که لژیتیماتسیون آنها پرسش انگیز بوده و محلّ جدال و بحث. به این معنا که روشهای فونکسیونالیستی «مخالفان» است که باید مرکز و ستون و بُنمایه پژوهش بی طرف را رقم بزند. علّتی که من برای این قضیه در نظر میگیرم، کاملا روشن و شفّاف است؛ چونکه رفتارها و گفتارها و کنشها و واکنشهای حاکمین و مناسباتشان با مردم و دیگر کشورهای جهان، جاری و ساریست و مردم در بستر تصمیمات و روشهای حکومتگران مجبورند که زندگی کنند؛ امّا رفتار مخالفان است که «گرهگشا و راهگشا و تعیین کننده اکنون و آینده جامعه و مناسبات مردم با حکومتها» خواهد بود.  

ادامه نظر:
حالا آن محفل/سازمان/حزب/گروه/تشکیلات سیاسی که برآنست برای چیره شدن بر مُعضلات اجتماعی و فلاکتهای مردم به کنش و واکنش و رفتار و گفتار علیه حکومتگران اقدام کند، باید دید در چه وضعیّت فکری و پراکتیکی موضع گرفته و صف آرایی کرده است. دقیقا رفتارها و گفتارها و کنشها و واکنشها و تحریرات آنهاست که میتواند «وضعیّت جامعه و آیین کشورداری» را به نفع مردم تغییر دهد یا اینکه به ضرر و زیان مردم و ضرر و زیان و نابودی خود محفلهای سیاسی مستوجب شوند.
فرض کنیم – مُشت، نمونه خروار است- که نخستین محفل سیاسی که در ایران شکل گرفت، محفل زنده یاد «تقی ارانی» بود. وقتی بیاییم شخصیّت و زندگینامه وی را از زادروزش تا مرگروزش بررسی کنیم، بلافاصله متوجّه نکات کلیدی و ریشه ای میشویم که فجایع میهنی را امکانپذیر کردند. احتمالا این حرفهای من در نظر کسانی که زنده یاد «ارانی» را به حیث نبی و قدّیس محسوب میکنند، خیلی گران آید. ولی حقایق را باید گفت حتّا اگر تمام مردم دنیا علیه انسان باشند. «ارانی» وقتی که برای ادامه تحصیلات به کشور آلمان میآید، از میان اینهمه متفکّر و فیلسوف و دانشمندان علوم فرهنگی که نقش بسیار عظیمی در تاریخ فرهنگی نه تنها مردم آلمان؛ بلکه مردم اروپا و جهان داشته اند، گشته و گشته و «جرجیس» را پیدا کرده و آن را به حیث راه نجات مردم ایران از فلاکتها تشخیص داده است. «ارانی» برغم استعدادهایی که در رشته خودش داشت و همچنین شخصیّت سالم و با کاراکتر بودنش، ولی متاسّفانه از تاریخ و مردم و فرهنگ ایران و همچنین تاریخ و فرهنگ کشوری که در آن تحصیل کرد، هیچ سر رشته ای نداشت، سوای سطحیات رایج بر افکار عمومی. به همین دلیل در اقداماتی که از لحاظ تئوریک و پراکتیکی اجرا کرد، نه تنها هیچ سنگی از سنگهای معضلات میهنی را بر طرف نکرد؛ بلکه زمینه فاجعه ای فراتر از هفتاد سال آزگار را تا همین امروز در ابعاد مختلف مسبّب شد.
محفلی/تحصیل کرده ای/کنشگری/استادی/اعضاء و رهبران سازمانی/حزبی/گروهی که هیچ درک و فهم و شناختی از تاریخ و فرهنگ مردم خود نداشته باشند و همچنین نتوانند از «وضعیّت و شرایط و عینیّتهای جامعه خود و زمامداران حاکم بر آن» در زمان حال و دروان خود به طور دقیق و ریشه ای، تامّلات محاسبه ای کرده باشند و تمام گوشه و کنار اخلاقیّات حاکم بر رفتارهای مردم و زمامداران را بازکاوی کرده و شناخت متّقن و معقول و اساسی از آنها نداشته باشند، در اقدامات تئوریکی و پراکتیکی که برای مقابله با آنها میکنند، به شدّت شکست خواهند خورد و خودشان از اولین قربانیان نادانیها و بلاهتها و نیندیشیدنهای خود خواهند ماند؛ زیرا مبداء حرکتها و اقدامهای خود را نه بر شالوده واقعیّتهای دم دست؛ بلکه دونکیشوتوار بر پایه ذهنیّت اماله ای و آکبندی و اعتقادات جزمی قرار داده اند.
حقیقت این است که وقتی من بتوانم از یک طرف، نیروی عملکردی حاکم و قدرتمدار بر ارگانهای جامعه را و از طرف دیگر، ذهنیّت مردم جامعه را در جامعیّت وجودیشان، تمییز و تشخیص دُرُست بدهم، آنگاه باید ششدانگ حواسم را جمع کنم که از کدام راهها و طبق چه روشها و سیستمها و امکانها و کاردانیها و ژرفنگریها و دوراندیشیها و صبوریها و مقاومتها و پیگیریها و دلاوریها و امثالهم به اقدامات خودم از لحاظ تئوریکی و پراکتیکی در سمت و سوی موثّر بودن و تاثیر گذاشتن بر روند مناسبات حکومتگران با مردم و همچنین تحوّل ذهنیّت مردم برای خوشبختی و خوشزیستی خودشان گام بردارم.
مسئله این است که تمام سازمانها و گروهها و تشکیلات و فرقه هایی که در تاریخ یک قرن اخیر ایران به وجود آمدند و از بین رفتند و بقایای آنها همچنان در باتلاقهای عقیدتی/مذهبی/ایدئولوژیکی/آکبندی خودشان در حال غوطه خوردن هستند، اصلا و ابدا از تاریخ و فرهنگ ایران و وضعیّت مردم و سیستمهای حاکم بر کشور به طور کلّی و همچنین از تاریخ و فرهنگ کشورهای اروپایی و همسایه، کوچکترین آگاهی و شناخت درخور و بایسته نداشتند و هنوزم ندارند. به همین دلیل در تمام اقدامهایی که مرتکب شدند و همچنان میشوند، تا امروز، ناکارآمدی و بی مایگی و بیسوادی و جهالت و بلاهت و پرت بودن از مرحله و سطحی بینیهای خود را رسوا و آشکار کرده اند و همچنان با بوق و کرّنا در همه جا نشان میدهند که بالذّات خودشان ناکارآمدند و پاسیو.
تمام اعضاء و هواداران و رهبران سازمانها/احزاب/گروهها/فرقه ها/تشکیلات تا امروز کویده اند که علّت فلاکتها و خوار و زاریها و ذلالتهای ایران و مردم را فقط به دوش حاکمان و زمامداران و شاهان و سلاطین و نیروهای بیگانه و امثالهم بیفکنند تا بتوانند از این طریق، بی مایگیها و بلاهتها و ندانمکاریها و روشهای احمقانه خودشان را در گذشته میهن و حتّا همین امروز استتار و توجیه و کتمان و تبرئه کنند و دوام فلاکتهای ایران و مردمش را همچنان فقط در گرو رفتار ها و گفتارها و کنشها و واکنشهای زمامداران حکومتهای گذشته و وقت بدانند.
تا زمانی که روشها و شیوه ها و تصمیمها و اقدامات مخالفان به اصلاح اپوزیسیون بر همان مدارهایی میچرخند که روشها و متدهای حاکمان خلفای الله میچرخد، درب فلاکتهای وطنی و ذلالت مردم ایران، دوام خواهد آورد. اگر تمام پتانسیلهای فکری و مالی و انسانی که در راه مذهب/ایدئولوژی/عقیده آکبندی و اقدامات به شدّت ابلهانه پراکتیکی در طول یکثد سال اخیر صرف شدند، یک چهارم آنها در سمت و سوی «اندیشیدن و روشنگریهای فکری و سنجشگریهای فلسفی تاریخ و فرهنگ مردم ایران» اجرا شده بودند، امروزه روز هیچ ردّ پایی از اینهمه جنایتکار در تاریخ ایران پیدا نمیشد؛ زیرا امکانهای بالفعل شدنشان خنثا و پوچ شده بودند و مردم به سطحی از آگاهی و آموزش و فرزانگی ارتقا پیدا میکردند که بدانند چه کسانی را انتخاب کنند و در مناسبات با یکدیگر، چگونه رفتار کنند و مدام در پروسه انتقادی و پوست اندازی و پذیرش و همبستگی و همکاری و همعزمی و همراهی در کنار یکدیگر بزییند؛ بدون آنکه بخواهند به ریختن خون همدیگر تحت «شعارهای پُر طمطراق» همّت اقتلویی کنند و هرگز روی آسایش را نه خودشان، نه فرزندانشان، نه نوه و نتیجه هایشان ببینند.
تاریخ شکلگیری سازمانها و احزاب و گروهها و تشکیلات سیاسی در ایران، تاریخ «حماقتهای خودخواسته و بلاهتهای تحجّری با احترامات فائقه تحصیلاتی» بوده است تا همین امروز. به همین دلیل است که ما همچنان دوره میکنیم فلاکتها و ذلالتهای هزاره ای تاریخ خود را.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

تاریخ: سه‌شنبه, 6. فوریه 2024 - 22:49
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: https://kar-online.com/85264…
دیدگاه:

https://kar-online.com/85264/

مصاحبه فدائیان بدلیل سالگرد تاسیس سازمان

ادامه نظر:
تاریخ: سه‌شنبه, 6. فوریه 2024 - 15:37
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: پرسش منحرف.
دیدگاه:

هیچ فرقی نمی کرد. نه تنها مردم آنها را نمی شناختن بلکه غالب مقاله نویسان پر ادعای امروزی. شاه و ساواک چنان بساطی در ایرانزمین راه انداخته بودند که فراموشکاری تاریخی حاکم شده بود بقول شاعر. در مدارس و در جامعه و در دانشگاه همه فکر میکردند تاریخ ایران با رضاشاه و با ممد دماغ شروع شده است. به پرسپولیس میگفتن تخت جمشید . به ارامگاه کورش میگفتن تخت سلیمان. سیاست نو استعماری و تکنوکراتی غرب زدگی تبلیغ میکرد که راه و پل و ذوب اهن و ماشین ایراناسیونال برای دروازه تمدن کافیست. شاه همچون فرهنگ جامعه بقول کافکا مسخ و جادو زده شده بودند. خمینی در پیش از ورود به انقلاب دهها بار ارتجاعی تر بود ولی بعد با مشاورت اطرافیانش تقیه و خدعه کرد تا کارش راه بیفتند. شاه مردم را چنان در حماقت نگه داشته بود که نمیدانستند خمینی یک هندی زاده است.
جمهوری اسلامی فرزند خلف نظام سلطنتی است.
شاه آخرین مامور استعماری غرب در ایران بود.
حمینی آخرین فسیل دایناسوری قرون وسطایی دینی در شرق الاوسط میباشد.

ادامه نظر:
تاریخ: سه‌شنبه, 6. فوریه 2024 - 11:30
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مخفی کاری شرقی
دیدگاه:

بدون شک در همه خانواده های ایرانی این پرسش مطرح می‌شود چرا شاه بیماری خود را مخفی می‌کرد،؟
در گزارشی دیده شد که آن شاه فرنگی از بیمارستانی بیرون آمد وبدون قرق کردن کوچه وبازار سوار اتوموبیلی شد و رفت و انتظاری نداشت محافظان در ماشین راباز کنند.
در خانواده های ایرانی با اشتیاق جشن های در باری اروپا را تماشا می‌کنند ولی با خانواده سلطنتی ایران گروهی سر دشمنی دارند.
دو گروه در ایران مخالف جدی پادشاهی بودند. گروه نخست آخوندها بودند که حکومت رااز آن امام زمان می‌دانستند ولی تا ظهور آن غایب تحمل ایام میکردند و در انتطارفرصت.
گروه دوم کمونیستها بودند که با وعده بهشت در این جهان گروه بزرگی از روشنفکران را برده فکری خود کردند. شاه بین این دو رقیب خطرناک قرار داشت.
لازمه مبارزه با این دو گروه ایران ستیز ایجاد حزبی دربرابر حزب توده و سازمانی دربرابر ارتجاع دینی بود.
کودتای 28 مرداد به این شکاف دامن زد و اکثریت روشنفکران چپ از میدان جدال و گفتگو بیرون شدند.
12 سال مرگ برشاه گفتن چپ و کوشش درراه سرنگونی نظام پادشاهی و ادامه همان راه سیاه از سوی نسل سال‌های سی و چهل بحران سال 57 را بوجود آورد.
در حقیت شاه تنها بود و دور از مردم ایران زندگی می‌کرد. ترس از آینده و نداشتن پشتیبانی ملی اورا منزوی وبدون حامی کرده بود.
چپ با سیاست خود مسول واقعی تخریب ایران است. چپ از شاه جوان یک دیکتاتورساخت واز یک طلبه تاریخی یک جنایتکار واقعی.

ادامه نظر:
تاریخ: سه‌شنبه, 6. فوریه 2024 - 06:44
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: اگر فوتبالیستها در زمین رژیم بازی نکنند چی میشه واگر بکنند چی؟
دیدگاه:

اگر بازی کنند و برنده بازی بشن افتخار ورزشی کسب میشه که هم رژیم ازش سود میبره و هم خود فوتبالی ها.
اگر بازی کنند و باخت داشته باشند, رژیم برد داشته ولی فوتبال ایران هیچ چیز گیرش نمیاد.
اگر نیکا ها و سارینا ها بمیدان مبارزه با رژیم نمیرفتند یک عمر زندگی میکردند و آینده ای پیش رو داشتند.
ولی آن دلاوران خون شان را تقدیم آزادی مردمشان کردند. حالا پرسش اینستکه افتخار فوتبال بیشتر از جان میارزد؟

ادامه نظر:
تاریخ: سه‌شنبه, 6. فوریه 2024 - 05:43
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: کار کار انگلیساست
دیدگاه:

..بر اساس برآورد متخصصين، مصيبت های انسانی، فرهنگی، اخلاقی و حتی باوری ـ مذهبی و همچنين خسارت های اقتصادی آن تا همين مقطع هم از دو فتنهء عظيم و بنيان کن سقوط ساسانيان بدست اعراب و حملهء مغول روی هم نيز بيشتر بوده.
با اينهمه، شما بزرگوران نه تنها کوجکترين نقدی از عملکرد خانمان بربادده خود نکرده، بل که رندانه هنوز هم هر سخن و نوشته خود را با پريدن به نظام شاهنشاهی آغاز ميکنيد تا با بی اخلاقی تمام اين ناراستی را القاء کنيد که بله، آن نظام هم بسان همين رژيم ضدبشری بود و ما بخاطر همين هم انقلاب کرديم.
جناب (فدایی)، به شرافت سوگند اگر من بجای شما بودم، پس از آن آسيبی که زده و کمر ايران و ايرانی را شکستيد، يا ديگر برای هميشه خاموشی گزيده، گوشهء عزلت اختيار کرده و خدای را بياری می طلبيدم که اين مردم هستی از کف داده از گناهانم درگذرند، يا اين که اگر هم قصد جبران و خدمت می داشتم، شرافتمندانه و شجاعانه هر متن و سخن خود را با پوزش از تاريخ ايران و ايرانيان و بويژه از اين ميليون ها دختر و پسر اسير و نوميد و افسرده آغاز ميکردم که خود را نه نسل آريامهری! بل که نسل سوحته می خوانند. چرا که اينان خود نيز به نيکی دانسته و بروشنی هم ميگويند که نابودشدگان و سوخته گان شما و شمايانند آغای ..نگهدار نه محمد رضا شاه پهلوی!
.............نظام شاهنشاهی ايران اگر بسان هلند و نروژ و دانمارک نبود، شما و هم انديشان محترمتان هم نه تنها در آن روزگار، بل که هنوز هم آخر کوچکترين شباهت انديشه ای و شخصيتی به مردمان آن کشور ها نداشتيد و نداريد. بهمان دليل هم نظام شما نه تنها شبيه نظام های آن کشور ها نشد، بل که حتی مترقی ترين مواد قانون ضدبشری آن هم ياسای چنگيز خان مغول را روی سفيد کرد،...........

ادامه نظر:
تاریخ: سه‌شنبه, 6. فوریه 2024 - 05:34
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: کار کار انگلیساست
دیدگاه:

...اين نسل های سوخته، سوخته گان شمايانند آقاو خانم های( چپفارسی)، نه آريامهر!
جناب (!) هر تحليل سياسی، درست بسان تشريح يک بيماری است. بيماری را هم آنگاه ميتوان درست..... تشريح کرد که نخست...... تشخيص....... درستی از.. خود بيماری در دست ...باشد. ..مرادم اين است که مادام که.. ما ...تشخيص درستی از يک ...بيماری ...بدست ندهيم، دارو ها و يا ..حتی... جراحی های ما نه تنها ...آن....... بيماری را درمان نکرده،..... بل.... که به ثشديد ...بيماری در .شخص بيمار نيز .خواهد انجاميد .. ،............
.. .اگر هم در جهان پزشکی تخصص تنها صلاحيت برای تشخيص درست يک بيماری باشد، در جهان سياست اما افزون بر تخصص، فرد تحليلگر، می بايد از شرافت اخلاقی نيز .برخوردار باشد، ور نه تحليل های...... وی در بهترين حالت ....هم نه اينکه دريچه ای بسوی.. روشنايی نگشوده، بل که به تيره گی اوضاع و سيه روزی بيشتر مردمان هم منجر خواهد شد.
اين شرافت اخلاقی هم که از آن سخن بميان آوردم، در مسئوليت پذيری متبلور ميشود. تجلی اين مسئوليت پذيری هم در اقرار به اشتباه و نقد از خود ست که اين، .... همان شرط لازم ـ گر چه ناکافی ـ برای گام نهادن به قلمرو دموکراسی و دموکرات گشتن است.
همچنان که امروزه در کشور های دموکراتيک، چنانچه شاخه بسيار کوچکی از يک حزب سياسی در يک روستا هم در انتخاباتی نسبت به انتخابات پيشين، دو درصد هم آرای کمتری داشته باشد، مسئول آن شاخه حزب، فورآ شرافتمندانه مسئوليت اين افت رای را پذيرفته و درجا هم اسعتعفا ميدهد.
حاصل اين که آقا و خانم(توده ای ) شما و هم انديشان محترمتان در ايران رژيمی را بر سر کار آورده و...... سالها هم به استحکام پايه........... های آن کمک کرده ايد. .......

ادامه نظر:
تاریخ: سه‌شنبه, 6. فوریه 2024 - 04:16
عنوان دیدگاه: روحانیت سیاسی
دیدگاه:

 

چون مقالهٔ روحانیت سیاسی، بیشتر یک کاتالیزور بود را، چهار سال پیش در همین سایت گذاشته بودم، دوباره آن را در اینجا نگذاشتم.

اما به دوستانی که مایلند که نقش واقعی، و اندازه و قد و قواره، و وزن روحانیت و شخص خمینی در سال‌های قبل از انقلاب پنجاه و هفت، و خود سال پنجاه و هفت را بهتر بشناسند، خواندن آن مقاله را توصیه می‌کنم.

لینک مقاله، در پاورقی متن حاضر آمده است.

روحانیت سیاسی، بیشتر یک کاتالیزور بود ـ به بهانهٔ سالگرد صدور خمینی به ایران ـ به همین قلم ـ ۸ بهمن ۱۳۹۸

www.ghoghnoos.org/aak/200128.html

ضمناً به یاد داشته باشیم که واژهٔ «انقلاب» در معنای سیاسی (و نه مثلاً فلسفی)، به تنهایی دارای هیچ بار مثبت یا منفی‌یی نیست.

ماهیت و محتوای یک انقلاب، بار مثبت یا منفی آن (و بار مثبت و منفی آن) را تعیین می‌کند.

ادامه نظر:
تاریخ: سه‌شنبه, 6. فوریه 2024 - 03:15
نویسنده: تبریزی
عنوان دیدگاه: کدام انقلاب خانمانسوز؟
دیدگاه:

نخست آن که من به جای آن که بگویم: "..... امیدوارم سیاست گذاران ما به راه راست هدایت شوند ....." می گویم: "..... امیدوارم سیاست گذاران ما به راه چپ هدایت شوند! ....."

دیگر آن که در این نوشتار آمده است: "..... ای کاش محمدرضاشاه پهلوی نیز بیماریش را با مردم در میان می گذاشت تا انقلاب خانمانسوز رخ ندهد! ....."

پرسش این است که در سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت چه انقلابی در ایران رخ داد که خانمانسوز باشد یا نباشد؟

در سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت هیچ انقلابی در ایران رخ نداد و بازگشت یک کشور به هزار و چهارصد سال پیش و گردانده شدن یک کشور با فرهنگ و روش های زمان برده داری و شترچرانی و جایگزین شدن دوزخ آخوندی به جای زندان آریامهری را نمی توان انقلاب نامید که در این باره نگاه کردن به نوشتاری در لینک زیر سودمند است

https://iranglobal.info/node/184572

 

zendebadcommunism

ادامه نظر:
تاریخ: سه‌شنبه, 6. فوریه 2024 - 02:16
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: ای کاش واقعاً مشروطه بود.
دیدگاه:

در انگلیس از دولت ناراضی میشوند ولی کاری با پادشاه ندارند.

اگر دولت زمان آن شاه فقید استقلال بیشتری در امور کشوری از پادشاه میداشت، نارضایتی به سمت دولت نه به سمت پادشاه هدایت میگردید.

متاسفانه طرفداران خاندان پهلوی، در صدی بعلت نفرت از حکومت جور و ستم آخوندها و درصدی هم بعلت وابستگی قدیمی، چنان بت وار و با تعصب از سلطنت دفاع و به منتقدین آن میتازند، که عملاً صحه بر همان نقد منتقدان میگذارند که معتقد هستند، هیچ فردی نباید بر خود مردم ارجعیت داشته باشد.

شاید لازم است که ایران یکبار دمکراسی را تجربه کند تا روزی شاید از دایره باطل نجات یابد.

پایدار ایران و ایرانیان

ارادتمند

بهمن

ادامه نظر:
تاریخ: سه‌شنبه, 6. فوریه 2024 - 01:26
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: کار کار انگلیساست
دیدگاه:

یك قرن انتظار برای افشای اسرار قتل آخرین تزار روس یك قرن از قتل تزار نیكلای دوم حاكم روسیه و خانواده اش توسط انقلابیون كمونیست میگذرد و با این وجود پرونده این قتل هنوز بسته ..نشده و اسرار آن بطور كامل افشا
نشده است.
قتل«نیكلای آلكساندرویچ رومانوف» و خانواده اش شب 17 جولای ..1918 در زیرزمین خانه ای در شهر.. یكاترینبورگ كه هم اینك مركز.. استان سوردلوفسك در منطقه.. اورال است، رخ داد.
نیكلای در هنگام دستگیری توسط انقلابیون در پتروگراد (سن پترزبورگ كنونی) داوطلبانه از سلطنت كناره گیری كرده بود اما به دستور دولت موقت بازداشت شد..............،........................
وی از روز 22 ماه مارس تا 14 ماه اوت سال 1917 در كاخ الكساندروف درسن پترزبورگ نگهداری می شد و پس از این تاریخ به همراه خانواده به یكاترینبورگ انتقال یافت.
تزار سرنگون شده روس قصد داشت به انگلیس سفر كند و برای این منظور از پادشاه انگلیس كه از بستگانش بود درخواست اجازه برای سفر كرد اما درخواست وی هرگز پذیرفته نشد.
پس از آن، با تصمیم دولت موقت، نیكلای و اعضای خانواده اش برای گذراندن دوران تبعید به اورال منتقل شدند.
تداركات قتل نیكلای رومانوف و خانواده اش
براساس اطلاعات انتشار یافته،..«نیكلای رومانف» آخرین تزار.. از خاندان رومانف ها با 300
سال سابقه حكومت در روسیه، پس از سرنگونی توسط بلشویك ها در انقلاب كمونیستی به رهبری «ولادیمیر ایلیچ لنین» در اكتبر 1917، در سال 1918همراه همسر،..
چهار دختر و یك پسرش پس از تحمل یك دوره زندان و زندگی اردوگاهی با اعمال شاقه و در سن 50 سالگی به دستور لنین در شهر یكاترینبورگ تیرباران شدند.................................
این قتل سر زده رخ داد و نیكلای انتظار نداشت

ادامه نظر:
تاریخ: دوشنبه, 5. فوریه 2024 - 23:46
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: از مقاله
"..... زمان لازم…
دیدگاه:

از مقاله
"..... زمان لازم بود تا چهره واقعی این شیادان ،جانیان و بی مایه گان !که از روز نخست کمربه چپاول وغارت این سرزمین بسته بودند روشن شود....."
پشیمانی خمینی
https://www.youtube.com/watch?app=desktop&v=…
بر خلاف نظر ابوالفضل زمان زیادی لازم نبود تا ماهیت جنایتکاران حکومت مشخص شود. این عبارت فقط زیرکانه برای توجیه همکاری حزب توده و سازمان اکثریت با حکومت است .به لینک زیر و سخنرانی خمینی جلاد در ۲۶ مرداد و ۶ ماه بعد از بهمن ۵۷ توجه کنید هر چند تکان دهنده است .

دهها حزب و سازمان چپ انقلابی بلافاصله ماهیت حکومت را شناخته و افشا کردند و بین سالهای ۶۳-۵۹ هزاران نفر از چپ انقلابی در زندانهای سراسر کشور به خاک و خون غلتیده و سربدار شدند. (به دست خمینی ؛ لاجوردیها ؛خلخالیها؛ گیلانیها ؛موسوی تبریزیها در ادامه و تکمیل راه ثابتی؛ فراستی و شاهان)
یاد یاران گرامی باد.
پاچه خاری شاه هم حدی دارد.

ادامه نظر:
تاریخ: دوشنبه, 5. فوریه 2024 - 23:07
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: در میان اپوزیسیون داخل و…
دیدگاه:

در میان اپوزیسیون داخل و خارج علیه حمهوری اسلامی جنبش چپ و طیف چپ نیز باید امیدوار باشد و در پروسه مبارزه علیه راست و سکتاریسم در مبارزه علیه ارتجاع مذهبی از پای ننشیند و امید به بازگشت و ادامه مبارزه علیه جنگ و علیه بی عدالتی در درون ایران را بعهده بگیرد.
دود از کنده بر می خیزد.
https://kar-online.com/85337/

ادامه نظر:
تاریخ: دوشنبه, 5. فوریه 2024 - 22:09
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: احمد مطیعی: نوشتید ،شاه…
دیدگاه:

احمد مطیعی: نوشتید ،شاه بیماریش را با ملت در میان نگذاشت خوب مردم از کجا فهمیدند که شاهنشاه بیمار و رفتنی ست و از طرف مردم حمایتی اتفاق نیافتاد و تا سرنگونی سلطنت پیش رفتند اگر بیماریش را علنی میکرد چه چیزی تغییر میکرد؟ خشم مردم تبدیل به مهر و محبت میشد؟ عجب روزگار ی شد در قد و قواره طنز تلخ هم نمی‌شود خندید امیدوارم سیاست گذاران ما به راه راست هدایت شوند و تاریخ را همانگونه بخوانند که نوشته شده است و با آیا و اگر گذشته را داوری نکنند

ادامه نظر:
تاریخ: دوشنبه, 5. فوریه 2024 - 14:35
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: اسماعیل مرادی:
دیدگاه:

اسماعیل مرادی:

ادامه نظر:
چرا فلسفه مانند الهیات و عرفان بنام فرد است؛ نه جهانشمول و مستقل از فیلسوف مانند ترمو دینامیک و کوانتوم مکانیک؟
Bejan Baran

دوست گرامی، جناب باران،
در پاسخ به این سوال، باید به چند نکته توجه کرد:

1. ماهیت فلسفه:
فلسفه، بر خلاف علوم تجربی مانند ترمودینامیک و مکانیک کوانتوم، به دنبال کشف قوانین جهان نیست.
• فلسفه به دنبال فهم و تفسیر جهان، انسان و جایگاه انسان در جهان است.
• این امر مستلزم تأمل و تفکر انتقادی در مورد مفاهیمی مانند وجود، معرفت، اخلاق، زیبایی و عدالت است.
• به دلیل ماهیت تفسیری فلسفه، دیدگاه های مختلفی در مورد این مفاهیم وجود دارد.
• هر فیلسوف با توجه به تجارب و تفکرات خود، به این مفاهیم می پردازد و دیدگاه خود را ارائه می دهد.
2. نقش فرد در فلسفه:
در فلسفه، نقش فرد بسیار مهم است.
• تفکر فلسفی یک فعالیت خلاقانه و شخصی است.
• هر فیلسوف با استفاده از استدلال، منطق و تفکر انتقادی، به دنبال یافتن پاسخ به سوالات خود است.
• دیدگاه های فلسفی، انعکاسی از تجارب، تفکرات و شخصیت هر فیلسوف هستند.
3. جهانشمولی در فلسفه:
با وجود اینکه فلسفه به نام فرد است، اما این به معنای عدم وجود جهانشمولی در آن نیست.
• بسیاری از سوالات و مفاهیم فلسفی، مانند سوال از معنای زندگی، در میان تمام انسان ها مشترک هستند.
• فیلسوفان در تلاشند تا به این سوالات پاسخ هایی جهانی و فراتر از فرهنگ و زمان خود ارائه دهند.
• بسیاری از ایده های فلسفی در طول تاریخ بشر تکامل یافته و به جوامع مختلف منتقل شده اند.
4. تفاوت فلسفه با علوم تجربی:
علوم تجربی مانند ترمودینامیک و مکانیک کوانتوم، به دنبال کشف قوانین جهان هستند.
• این قوانین، جهانشمول و مستقل از دانشمند هستند.
• در حالی که فلسفه به دنبال فهم و تفسیر جهان است، که این امر مستلزم تأمل و تفکر انتقادی است.
• تفکر فلسفی، یک فعالیت خلاقانه و شخصی است و دیدگاه های فلسفی انعکاسی از تجارب و تفکرات هر فیلسوف هستند.
5. جمع بندی:
فلسفه، بر خلاف علوم تجربی، به نام فرد است زیرا:
• ماهیت فلسفه تفسیری است و دیدگاه های مختلفی در مورد مفاهیم فلسفی وجود دارد.
• نقش فرد در فلسفه بسیار مهم است و تفکر فلسفی یک فعالیت خلاقانه و شخصی است.
با وجود این، فلسفه فاقد جهانشمولی نیست.
• بسیاری از سوالات و مفاهیم فلسفی در میان تمام انسان ها مشترک هستند.
• فیلسوفان در تلاشند تا به این سوالات پاسخ هایی جهانی و فراتر از فرهنگ و زمان خود ارائه دهند.
در نهایت، باید به این نکته توجه کرد که فلسفه و علوم تجربی، دو رشته ی جداگانه با اهداف و روش های مختلف هستند.
• هر دو رشته به دنبال فهم جهان هستند، اما از طریق روش های مختلف.
• فلسفه از طریق تفکر انتقادی و تأمل، و علوم تجربی از طریق آزمایش و مشاهده.
هر دو رشته برای فهم جهان و جایگاه انسان در آن ضروری هستند.
با احترام، مرادی