رفتن به محتوای اصلی

● صفحه شما

دوستان و خوانندگان عزیز، امکان کامنتها واقعا به شما تعلق دارد. هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. آزادانه نقد، نظر، خبر، تفسیر، تحلیل و... بنویسید اما خواهش می کنیم بدون نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی در کمال امنیت برای خود و دیگران فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد. توجه داشته باشید کامنتهایی که این موارد را در نظر نگیرند، منتشر نخواهند شد.

لطفا اعتراض، انتقاد و پیشنهاد خود را به آدرس info@iranglobal.info ارسال کنید. از پاسخ به اعتراضات در کامنتها معذوریم.

افزودن دیدگاه جدید

تاریخ: چهارشنبه, 17. آوریل 2024 - 09:08
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: چپ بمثابه گربه مرده
دیدگاه:

چپ در ایران مانند یک گربه مرده است که گروهی مقلد گرد این امامزاده مزدور می‌چرخند وتا کنون جز ننگ و وابستگی و منحرف کردن مبارزه مردم علیه نظام کاری انجام نداده است.
درانتظار چپ نباید بود،بهتر است از این هیولای مخوف دوری جست و راه آزادی واستقلال فکری را برگزید.بوجود آوردن سازمان‌های مستقل ملی درس تاسر ایران با هر زبان وظیفه ملی و احترام به آزادی مردم ایران است. چپ نامی دهان پرکن ولی جاسوس صفت طماع بیگانه پرست و صد در صد روسی یهودی است.
چپ باَ سیاست های خود از خمینی که نمی‌خواست یک پشه را از اطاق بیرون کند یک آدمکش ساخت و از شاه جوان یک دیکتاتور. چپ نماد بی‌ وطنی جاسوسی و دشمن آزادی است. چپ درکجااز سندیکای مستقل کارگران دفاع کرده است؟
گروه های تجزیه‌طلب در حقیقت همان چپهای سابق هستند که اکنون درخدمت دولت های بیگانه هستند.
از شما خواننده گرامی میپرسم چرا تجزیه طلبان خوزستان نابودی مردم غزه را بدست اسراییل محکوم نمی‌کنند؟ کدام مقاله تظاهرات را علیه کشتار مردم غزه راه‌انداختن؟
چپ یک جریان مستقل ایرانی ، که برای سعادت و رفاه مردم ایران کوشش کند نیست بلکه همواره درخدمت سیاست خارجی مسکو و دولت یهود قرار دارد.
چپ های کرد بطورعلنی در خدمت استعمار گران یهودی به تخریب و جاسوسی علیه منافع ملی ایران هستند.
مصیبت چپ تنها در ایران نیست بلکه در سرتاسر جهان مردمانی شریف
قربانی هشت پای چپ شدند.
سرنوشت یک فریب خوره اروپایی را بنام مانس اشبربر را می‌توان در کتاب جباریت ویا در یوتوب با صدای آقای ناصر اعتی شنید. این کتاب را سالها پیش آقای کریم قسیم به پارسی
برگردانده است.

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 17. آوریل 2024 - 08:23
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه:  قمار خامنه ای با اسرائیل،…
دیدگاه:

 قمار خامنه ای با اسرائیل، هالو و مصداقی و حقایق اتهام زنی، معنی رضا شاه روحت شاد با سیامک نادری

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 17. آوریل 2024 - 08:15
نویسنده: کیانوش توکلی
عنوان دیدگاه:  جناب ع.ب.تورک اوغلی  گرامی …
دیدگاه:

 جناب ع.ب.تورک اوغلی  گرامی / من بار ها شاهد بودم نویسنده راجع به فیزیک ؛ شیمی ویا یک موضوع اجتماعی  _سیاسی همچون حمله ایران به اسرائیل ویا .... ؛ شما کامنت نوشتید که هیج ربطی به موضوع مقاله ویا نوشته نداشته است ؛ جنابعالی در زیر کلیه نوشته ها عبارات زیر را می نویسید:

پان فارسی؛ ر.... پالانی و.....جنابعالی اصلن کاری هم به رژیم به قول تان رزیم  پان فارسی شیعه هم ندارید بعبارت دیگر کلیه کامنت های شما علیه بخشی از اپوزیسیون است که شامل هواداران سلطنت و جمهوریخواهان مرکز گرا ویا حتی جمهوریخواهان طرفدار سیستم فدرال و...است 

خوب ضدیت شما علیه این سه گروه که حداقل بخش اصلی اپوزیسیون است ؛ به چه معنی است ؟ شما بیائید مثلا مقاله ابوالفضل محققی را نقد  علمی کنید من ان را چاپ خواهم  کرد .

 

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 17. آوریل 2024 - 07:46
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: .استالینیستی نامید.
دیدگاه:

https://www.youtube.com/watch?v=kCcIv1Vg2eI
در زمان شاه می گفتند: اگر ممکن است اسیر باید 24 ساعت مقاومت کند تا سایر هم تیم هایش فرصت فرار و تغییر مکان داشته باشند؛ گرچه سپس ساواک با تایید شاه، مبارز معترف را اعدام میکرد.
اعترافات مسعود رجوی در آغاز زمان دستگیری گویا امروزه این طور توجیه میشود که وی اطلاعات سوخته به ساواک داده بود.
جنایت های آخوندها با زندانیان و مبارزان نباید بهانه ای باشد تا توحش دیکتاتوری شاه و ساواک نسبی شود و ناچیز شمرده گردد.
نویسنده مقاله فوق چون یک سلطنت طلب یا مشروطه خواه یا شاهدوست است؛ بطور دوره ای و پریودی؛ بعد از هر مدتی به یکی از جریانات اپوزیسیون حمله میکند تا تنها آلترناتیوش یعنی یک شاهزاده توهمی و تصوری و تخیلی بتواند جاشین آخوندها شود؛ چون رضا پهلوی از سلطنت انصراف داده و جمهوری خواه "همه با هم" شده.
در لینک زیر سیامک نادری به نکات مهمی در باره توابین و قربانین شکنجه زمان شاه و شیخ، اشاره میکند ،مخصوصا به اتهامات آقای هالو و ایرج مصداقی به همدیگر ،و سایر شایعات در باره تواب.
سلطنت طلبان چون هیچ گاه مبارزه سیاسی علیه بی عدالتی و دیکتاتوری و خلاف جریان آب نکردند، مشمول قانون مقاومت و بریده سیاسی نمیشوند. یعنی نان را به نرخ روز خوردن.
زن/مقاومت/رهایی !
https://www.youtube.com/watch?v=kCcIv1Vg2eI

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 17. آوریل 2024 - 07:43
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: کار کار انگلیساست
دیدگاه:

به قول ناپلئون.....یک سردار با صد سرباز سیر بهتر می‌جنگه
.. تا با هزار سرباز گرسنه

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 17. آوریل 2024 - 06:43
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: مراد ویسی
دیدگاه:

 با آقای مراد ویسی و نظریات وی در کلابهاوس آشنا شدم. ساعتهایی که صدها و گاه دو سه هزار نفر به سخنان او گوش میکردند و این تعداد شنونده در کلابهاوس رقم بزرگی است. همه از این رو که مراد ویسی فرد آگاهی است. تفسیرهایش از روی آگاهی و بسیار دلسوزانه و بی غرض است. بیش از همه رژیمیان بودند که بجای انتقاد تهمت و افترا میزدند و آقای ویسی بجز یک بار بقیه را با صبوری پاسخ میدادند. تحمل خوبی داشت و اگر من بودم اصلا پاسخ نمیدادم یا با اخلاقی که دارم چندتا کلفت و نازک بار طرف میکردم و البته... این شاید همان بود که حمله کننده به مراد ویسی میخواست. هدف شان همان است که مصباح و خامنه ای در دین و مرام شان است: تهمت زدن در جهت بیرون راندن از میدان. مرام آخوند کلا نامردی است. یک مشت نامرد هستند اینان. 

برای مراد ویسی آرزوی سلامت و ادامه راهش دارم و به دوستان دیگر نیز توصیه می کنم که پست های یوتوب ایشان را دنبال کنند. 

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 17. آوریل 2024 - 06:37
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه:  
 چنانچه با لپتاپ مقاله را…
دیدگاه:

 

 چنانچه با لپتاپ مقاله را میخوانید بدانید که بخش خلاصه مطب را نمیتوانید ببینید بلکه فقط با موبایل دیده میشود. امیدوارم کیانوش فکری به حال این وضع بکند یا بطور کلی خلاصه مطلب را بردارد نیازی به آن نیست. خلاصه مطلب حتا در کامنت ها هم اذیت کننده است. 

بهرحال خلاصه مطلب اینچنین است:

بریده مزدور

 کسی این صفت را بر من ننهاد که بتوانم خود را به جای آنها که فرقه رجوی «تواب بریده مزدور» میخواند بگذارم. چه بسیاری که از ترس این صفت غیر منصفانه بجای آن که در عرصه مبارزه ضد رژیم فعال باشند برای همیشه به لاک خود فرو رفتند و دم بر نیاوردند. دیروز برنامه ای از آقای سیامک نادری در تلویزیون میهن دیدم و به فکر فرو رفتم. تابحال نگاه من این بود که دعوایی است میان خودشان. اما نه.. این دعوایی است میان ظالم و کتک خوردن و شکنجه دیدن مظلوم بخاطر از خودگذشتگی و مجازات شدن که «چرا اعدام نشدی»!

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 17. آوریل 2024 - 05:39
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: چرا سانسور یکطرفه؟
دیدگاه:

سالام.
ازبس نوشته های منو بلکل حذف کردید،
من راازانگیزه نوشتن در این سایت دلسرد
کرده اید.
اگر نوشته های بعضی از افراد را نگاه کنند
متوجه میشوند،
که این فحش نامه ها هرسری حتی دوبار
چاپ میشوند.
من دلیل شمارا قانع کننده نمی بینم
جناب توکلی بااینکه من با این نام مینویسم
فکرکنم ،این نام یک آلرژی زاست،
بهمین دلیل بیشتر زیر تیغ میروم.
ولی دوست عزیز،
قبلا هم نوشتم که اززمانیکه دست به نوشتن
زدم،حتی تورک زادگانی که باشما دراین سایت
بودند،آلرژی نشان می‌دادند
یادتان می آید،آقای ائلیار چه چیزهایی مینوشت؟
متاسفانه بعدا خودش هم موردهجمه های
مختلف توهینی قرارگرفت.
والان تشریف ندارند،
یا دیگران که الان سکوت میکنند،
عزیزدلم،
این نام من الان یک مد یا یک الگودربین نویسندگان وجوانان تورک شده است،
سعی کنیم با اسمها جنگ نکنیم،
باتفکرات غلط مبارزه مدنی داشته باشیم،
کسی که شمشیربدست گرفته.
بقول ما تورکان ،میگوید،دئدئم منه وور دئییب.
گئلئن گئدئنی وور دیییب ،
همه رامیزند،
من ده ها برابر مودب ترازایشان می نویسم،
ولی کل نوشته من را به قبرستان بقیح میفرستی.
انشالله که آقا بیایید،همه مارا نجات دهد.
من باتفکرات غلط که چاه های بعدی را
برایمان مهندسی شده مورد نقد قرار
میدهم،
مگر ما کنجگ مغز هستیم ،که اربابان حلقه
مارا ازاین شاخ به آن شاخ بپرانند؟

ادامه نظر:
تاریخ: چهارشنبه, 17. آوریل 2024 - 05:39
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: سانسور
دیدگاه:

  

از نگاه این آدم، دیکتاتور نبودن یعنی اجازه بدهید یک نفر پشت نام مستعار بنشیند و به دیگران توهین و بی احترامی کند. نام این دیکتاتوری نیست. این رویه در این سالها اشتباه بوده که به امثال شما آدم های بیکاره لغز گو اجازه داده میشد اینجا با نام مستعار لودگی کنید و به اشخاص حقیقی و حقوقی توهین کنید. اینجا در سالهایی که میدان برای شما باز بود، به ماهایی که با نام حقیقی مینویسیم توهین کردید و کار را به آنجا رساندید که بسیاری رغبت نوشتن در فضای آزاد این سایت را از دست دادند و به این ترتیب خدمت خوبی به رژیم اسلامی کردید. زمانی این سایت سومین سایت پربازدید به زبان فارسی در اینترنت بود. شماها کار را به جایی رساندید که آن موقعیت صدمه دید. علی خامنه ای به شما ارادت بسیار دارد. بسیار نامرد تشریف دارید که به ایران هم رفت و آمد دارید اگرنه .. دلیلی ندارد که پشت نام مستعار پنهان شوید. میتوان از نام مستعار استفاده کرد و تحلیل سیاسی کرد اما حق توهین و لودگی را ندارید یا دستکم با نام مستعار خودتان لودگی کنید و هزینه بدنامی اش را هم بپردازید. 

امیدوارم کیانوش توکلی با ادامه این سیاست سایت را دوباره به مکانی برای برخورد نظرات جدی تبدیل کند و در مقابل لغزها و متلک هایی مانند «سانسورچی» و دیکتاتور که فقط فحش و لغز و متلک است و بار و ارزش سیاسی ندارد تسلیم نشود. وقت جارو کردن آدم های بی مقداری که هرگز کسی از آنها چیزی یاد نگرفته و فقط خرمگس معرکه بوده اند رسیده است. روا نیست که ما هزینه تبعید و فعالیت سیاسی را بدهیم و این لغز گوها به ایران رفت و آمد داشته باشند و ما را اینجا دست بیاندازند و به ریش مان بخندند. تحملش واقعا سخت است. 

ادامه نظر:
تاریخ: سه‌شنبه, 16. آوریل 2024 - 23:03
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: درود بر شما! امیدوارم این…
دیدگاه:

درود بر شما! امیدوارم این عواطف پاک میهن دوستانه و این شهامت اخلاقی مبارزه با جوگرایی مبتذل در روحیه و اخلاق هر ایرانی مخالف یا موافق حکومت بنشیند و براین فضای خجالت آور اپوزیسیون خارج کشور غلبه کند.

ادامه نظر:
تاریخ: سه‌شنبه, 16. آوریل 2024 - 22:45
نویسنده: کیانوش توکلی
عنوان دیدگاه: چرا سانسور می کنم: بارها…
دیدگاه:

چرا سانسور می کنم: بارها نوشتم ؛ 1- کامنت هایی که ربطی به موضوع  مقاله  نداشته باشند2_ اسامی مستعار  که به اشخاص حقیقی  توهین می کنند 3- توهین و تهمت به اشخاص حقیقی ویا حقوقی (  احزاب ؛ سازمانهای سیاسی مخالف ویا اشخاص تیپبک  اپوزیسیون )

اگر می خواهید سانسور نشوید با عکس و نام واقعی  تان مقاله  ارسال کنید ؛  حتما  در بخش دیدگاهها درج  خواهد شد.

ادامه نظر:
تاریخ: سه‌شنبه, 16. آوریل 2024 - 19:00
عنوان دیدگاه: معنای مفاهیم
دیدگاه:

دروود بر کیانوش عزیز!

تصحیح و توضیح.

خطاب من در اصل به «جیلو عزیز» است. من وقتی نظرم را پست کردم، بعدش متوجّه شدم که نظر ارسالی از طرف «جیلو عزیز»، بوده است. اتّفاقا صحبت من در خصوص داستان «منطق الطّیر» است و پرندگان مختلف (= بخوان گرایشهای مختلف عقیدتی/سازمانی/حزبی/تشکیلاتی و غیره و ذالک) و سپس کشف و شناخت اینکه خودشان به ذات خودشان «سیمرغ» هستند؛ ولی در پایان پروسه جستجو برای  باهماد و همزیستی به «ملّت واحد=سیمرغ گسترده پر» تبدیل میشوند. در حقیقت  به اینگونه مسائل در نظریّه ادبیات و تفکّر فلسفی میگویند: «متامورفوز = اینهمانی موجود در چهره های متنوعّش با اصل گوهر خودش». که البته بحث آن خیلی تخصّصی و پیچیده است و من در اینجا، قصد بازشکافی آن را ندارم؛ زیرا توضیحش مفصّل میشود .  من فقط خواستم بگویم که «تعاریف مفهوم ملّت» که در زبان و قلم تحصیلکردگان و کنشگران ایرانی از عصر مشروطه تا امروز رواج پیدا کرده است، تعریفیست که از چشم انداز دیدگاههای پژوهشگران و متفکّران باختری ریشه گرفته و هیچ ربطی به مسائل تاریخ و فرهنگ و مردم ما ندارند. حتّا کلمه «ملّت» در زبان آخوندهای عصر مشروطه و هنوزم به معنای «شریعت اسلام» است. بنابر این استفاده از کلماتی که ماهیّت معنایی آنها برای مردم، دقیق روشن و شفّاف تعریف نشده اند، علّت اصلی کژفهمیها و کشمکشها خواهد شد؛ زیرا هر کسی، چیز دیگری از مفهوم رایج برداشت میکند و میفهمد.

شاد زی و دیر زی!

فرامرز حیدریان 

ادامه نظر:
تاریخ: سه‌شنبه, 16. آوریل 2024 - 18:16
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: از چه هراس دارید؟
دیدگاه:

آقای توکلی شما از چه چیزی میترسید؟ از دوستان خبر میرسد که جنابعالی کامنتهائی را که باب میلتان نیست سانسور میکنید. لطفا از این کار زشت و شیطانی دوری کنید. اگر شما نیز کامنت خوانندگان را سانسور کنید، چه فرقی بین شما و دیکتاتور ها خواهد بود؟

ادامه نظر:
تاریخ: سه‌شنبه, 16. آوریل 2024 - 17:03
نویسنده: کیانوش توکلی
عنوان دیدگاه: دوست گرامی فرامرز حیدریان:…
دیدگاه:

دوست گرامی فرامرز حیدریان: خطاب کامنت شما ظاهرا من نیستم بلکه اقای محققی است  در ضمن او نوشت: "من در تمامی نوشته ها بر اصل اقوام  دقت داشتم " 

ادامه نظر:
تاریخ: سه‌شنبه, 16. آوریل 2024 - 16:25
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: ابوالفضل محققی : ممنون اصغر…
دیدگاه:

ابوالفضل محققی : ممنون اصغر عزیز بدرستی مسئله بسیار حساس است من در تمامی نوشته ها براین اصل دقت داشتم .ممنون یاد آوری کردی .

ادامه نظر:
تاریخ: سه‌شنبه, 16. آوریل 2024 - 10:12
عنوان دیدگاه: راه رفتن با پاهای خود
دیدگاه:

درووود به کیانوش عزیز!

اندکی قیقاژ دادن در راهی که پر از دست انداز است!

پذیرش بی چون و چرا و بدون سنجشگری تعاریف جامعه شناسیک از «مفهوم ملّت» که بر شالوده نظریّات کلاسیک از دیدگاه پژوهشگران و متفکّران و فیلسوفان باختریست به معنای دقیقا همین «هرج و مرجهائیست» که در زبان و قلم تحصیل کردگان و کنشگران ایرانی از عصر مشروطه تا امروز رواج داشته و ورد زبانها بوده است و هرگز نیز حلّ و فصل نخواهد شد؛ زیرا حضرات تحصیل کرده و کنشگران ایرانی اصلا و ابدا تاریخ و فرهنگ مردم ایران را در جامعیّت وجودی واقعا نمی شناسند و هیچ فهمی نیز از آن ندارند. این را حسب نوشته ها و دیدگاهها و گفتارها و مواضع نظری و پراکتیکی آنها میگویم؛ نه اینکه بخواهم اتّهامی بزنم.  تمام آنچه را که تحصیل کرده و کنشگر ایرانی در باره تاریخ و فرهنگ مردم ایران میداند، محصول جویده شده تلاشهای بیگانگان است که هیچ پیوند بی واسطه و تجربی با تاریخ و فرهنگ مردم ایران نداشته اند و ندارند.

فقر فکری تحصیل کرده و کنشگر ایرانی در این است که نیاموخته با استفاده از پژوهشهای باختر زمینیان یا به عبارت بهتر ابزار و آلات بیگانگان به کشف و شناخت «معدن بسیار غنی فرهنگ مردم خودش» دست یابد؛ برغم اینکه ابعاد فرهنگ غنی مردمش در بسیاری از متون ادبیات کلاسیک و زبانها و آداب و رسوم اقوام ایرانی پایدار و جاودان مانده اند و همچون الماس میدرخشند. فقدان آگاهی و دلیر نبودن برای جستجو و پرسشگری باعث شده است که تحصیل کرده و کنشگر ایرانی مدام خودش را از پشت عینک بیگانگان تماشا کند و همچون ملّانصرالدّین خیال کند که خودش را در آیینه دارد تماشا میکند!!.

ادامه نظر:
کیانوش عزیز! بردار با حوصله، کتاب «منطق الطیر» را بخوان. به مکالمه پرندگان خوب دقّت کن. بعد ببین در آخرین وادی پی میبرند که خودشان «به ذات خودشان» همان «سیمرغ» هستند؛ یعنی آنچه را که جستجو میکردند در خودشان بالقوّه بود.
کثیری از ایرانیان حتّا اگر منطق الطیر را نخوانده باشند، دست کم داستان را شنیده اند . ولی هیچگاه در باره محتویات داستان نیندیشیده اند و خیال کرده اند که خب اینم یه قصّه ای است برای خواب کردن بچّه ها که اینقدر نق و جیق نزنند و بگیرند بخوابند!. اگر داستان منطق الطیر را از چارچوب «داستانی» بیرون بیاوریم – یعنی کاری که تمام متفکّران و فیلسوفان باختری در رویارویی با ادبیّات کلاسیک مردم خودشان و مردم یونان- کرده اند، آنگاه میتوان معنای «ملّت واحد» را از تجربه بی واسطه اقوام ایرانی در باهمادشان به آسانی تمییز و تشخیص داد: ملّت همان «سیمرغ» است که اقوام ایرانی در پروسه تاریخ باهمزیستی تجربه کرده اند و به آن یقین دارند. سیمرغ، همان چهره و آرمان ایده آلی تک تک اقوام ایرانیست که در تصویری واحد تبلور یافته است. بنابر این اندیشیدن در باره تصویر سیمرغ میتواند معنای گردآمد و همبستگی و دلیل دوام و پایداری اقوام ایرانی را در جغرافیای خاورمیانه توضیح دهد.
تا زمانی که کنشگران و تحصیل کردگان ایرانی از چارچوب مفاهیم باخترزمینییان به تاریخ و فرهنگ مردم ایران مینگرند، تنشها و کشمکشها و چه بسا درگیریهای خونین و فاجعه بار در ایران دوام خواهند آورد. هر وقت حضرات یاد گرفتند که اول از هر چیز خودشان را در مقام «ایرانی» کشف کنند و به دنبال کشف ریشه های خود بروند، آنگاه میتوان امیدوار بود که مسائل حادّی که ناشی از کاربست بدون سنجشگری و سرندکاری نکردن و انتقاد نشده مفاهیم بیگانه در انبوه قلمفرسودنها و لفّاظیهای شفاهی حضرات ایجاد شده اند، رنگ خود را خواهند باخت و واقعیّت اقوام ایرانی بدانسان که از اول بوده اند و هستند، به اصالت خودشان پایدار خواهند ماند بدون آنکه حقوق حقّه آنها پایمال شود.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
تاریخ: سه‌شنبه, 16. آوریل 2024 - 09:58
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: 2 گونه قلم بدست.
دیدگاه:

وضعیت اپوزیسیون و روشنفکران؛ معلول و ناشی از شرایط اجتماعی و تاریخی و فرهنگ چامعه از زمان انقلاب مشروطه است. مهمترین علت ضعف روشنفکران ناشی از دیکتاتوری زمان شاه و شیخ است. سلطه اسلام ارتجاعی در تعلیم و تربیت و آموزش و در فرهنگ نیز قوز بالا قوز شده است. کسروی میگفت سبک انشاء نویسی و زبان بازی های ادبی و غیرسیاسی و غیراجتماعی بخشی از قلم بدستان، عامل دیگر در عقب افتادگی و بی خیالی و آدرس غلط دادن روشنفکران لیبرال و غیرمردمی و سرگرم کننده و متظاهر است ؛که هم در زمان شاه و هم در زمان شیخ گاهی مزد خود را از طریق فروش تعداد کلمات بکاربرده در متن دریافت میکردند و هنوز میکنند.چپ ها وابستگی طبقاتی روشنفکر و نویسنده سیاسی و ادبی را عامل موضع گیری او در فضای فرهنگی و همت روشنگری مهم میدانند.

ادامه نظر:
- روشنفکران، قشری اجتماعی میان بورژوازی و زحمتکشان هستند. روشنفکر انقلابی و مردمی با اراده گرایی ولنتاریستی و احساس گرایی پوپولیستی مرزبندی و اختلاف دارد.
او نحستین قدم برای پروسه شناخت را رجوع به عقل و خرد و فهم و هوش و تجربه میداند. روشنفکرگرایی بینشی تئوریک شناختی است که جنبه عقلگرایی در پروسه شناخت را مهم و عمده میداند. وی صاحب نیروی قضاوت و تفکر است. با انقلاب صنعتی و پیشرفت علم و تکنیک و رونق اقتصاد، تعداد روشن فکران سریع رشد نمود و در فضای فرهنگی و سیاسی اهمیت یافتند و ارزشمند شدند. بخشی از روشنفکران مردمی و مبارز برای: صلح، عدالت، دمکراسی، سکولاریسم، و رهایی ملی شرکت نمودند و متحد زحمتکشان شدند.
نوع و گروه روشنفکر لیبرال در نظام طبقاتی سرمایه داری اتحادی قوی با بورژوازی و دولت استثمارگر حاکم دارد و مشمول تمام تضادها و قوانین جامعه طبقاتی کاپیتالیستی است. روشن فکران طبقه نیستند بلکه یک قشراند، چون رابطه مشخصی نسبت به مالکیت وسایل تولید کلان ندارند و معمولا در در بخش غیرتولیدی اقتصاد به کار فکری یا به کار خلاق مشغول هستند. قشر روشنفکر جریانی است سیاسی که از طریق عقلگرایی به کار فکری مشغول است و معمولا تحصیلکرده و آموزش دیده است. روشنفکر در زبان لاتین به معنی صاحب اندیشه، فهم و هوش است که گاهی به شکل اغراق آمیزی روی تئوری و تفکر تاکید میکند. نوع اجتماعی و مبارز برخاسته از میان زحمتکشان و طبقه کرگر در جوامع عقب افتاده و طبقاتی کمتر دیده میشود چون کاپیتالیسم مانع ورود فرزندان زحمتکشان به مراکز آموزشی و آکادمیک میشود.
بخشی از روشنفکران طبقات و اقشار دیگر به طبقات کارگر و زحمتکشان می پیوندند چون سرمایه داری و امپریالیسم قادر به تهیه شغل خلاق و امکان فعالیت آزاد برای همه آنها نیست و خطر جنگ و تهدید بمب اتم و عوارض محیط زیست و احساس از خودبیگانگی مدام هستی شان را نیز زیر سئوال میبرد. سیستم های راسیونالیستی در فلسفه غرب تمایل شدیدی به روشنفکرگرایی دارند، دو نماینده روشنگری در فلسفه کلاسیک بورژوازی و لیبرال: هگل و لایبنیتس میباشند. جنبش چپ پیش بینی میکند که بعد از پیروزی سوسیالیسم بر نظام کاپیتایستی، در غالب کشورها روشنفکران مبارز و مردمی در آغاز از طریق شرکت در انقلاب فرهنگی، به نوزایی و تربیت انسان نوین در جامعه میپردازند، و سپس در کنار طبقه کارگر و طبقه تعاونی های دهقانی، برای وحدت روشنفکران و زحمتکشان خواهند کوشید.
سوسیالیستها بر این باورند که قشر روشنفکر در جامعه طبقاتی آنتاگونیستی بدلیل ضرورت تقسیم کار میان کار یدی و کار فکری بوجود می آید. تعداد انها از زمان رنسانس و در عصر جدید بدلایل نام برده در بالا افزایش یافته و به نقش اجتماعی شان اهمیت داده میشود. روشنفکر گرایی ناشی از پروسه عقلگرایی است و نه محصول: غرایز، اراده، انگیزههای ناخودآگاه، یا حواس و احساسات و تصورات. روشنفکر معمولا منتقد اجتماعی و مخالف دولت طبقاتی استثمارگر حاکم است. وی اغلب سکولار، عدالتخواه، آزاداندیش، ماتریالیست، و گاهی از جان گذشته و فدایی است. پیرامون تاریخ روشنفکری و روشنفکرگرایی به وجود متفکران گوناگونی اشاره میشود؛ از جمله به آلکساندر آفرودیس از یونان در قرن 3-2 میلادی که مفسر اثار ارسطو بود و میگفت تمان انسانها به اندازه مساوی و بشکل ذاتی دارای هوشمندی هستند. این نظر او را بعدا در سدههای میان دو متفکر عرب و ایرانی بنام ابن رشد و ابن سینا و متفکر مسیحی بنام آگوستین در فرهنگ غرب و شرق اشاعه دادند. آفرودیس و ارسطو انسان را موجودی عقلگرا بشمار می آوردند که محتوا و نتیجه اندیشگی اش بقول ابن رشد و ابن سینا؛ نه دین؛ بلکه علم و فلسفه است. ارسطو میگفت بردهها فاقد توانایی تفکر هستند.
ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی، روشنفکری را بخشی از عقلگرایی ماتریالیستی میدانست. تعریف روشنفکر و روشنفکرگرایی از قرن 18 میلادی در غرب مورد توجه فرهنگسازان قرار گرفت. سیستم های راسیونالیستی لیبرال تمایل شدیدی به فلسفه کلاسیک بورژوازی مخصوصا نظرات لایبنیتس و هگل داشتند. روشنفکران حامی بورژوازی در جامعه طبقاتی سرمایه داری اغلب از میان تحصیل کردگان طبقه متوسط و خزده بورژوازی عضوگیری میشوند. مارکسیست ها روشنفکران مبارز و مردمی را حلقه اتحاد میان: علم دوستان، رنسانس گرایان سکولار، و مخالفان سیستم فئودالیستی و کلیسا و شاه مطلقه خودسر، میدانند. آگاهی آنها از جمله دست آوردها و ارزش های عصر روشنگری است.
در دوره فئودالیسم و در قرون وسطا گروهی از روحانیون مردمی، بخشی از روشنفکران جوامع غربی بشمار می آمدند. مدرسین اسکولاستیک متعصب ارتدکس در پایان سدههای میانه هنوز روشنفکری را احساسی فراطبیعی و ناشی از انوار الهی میدانستند. تمایل به روشنفکرگرایی حتی در بسیاری از سیستم های ایده آلیستی توسط عقلگرایان وجود دارد. در نظام ها و فرماسیون های اجتماعی مانند: برده داری، فئودالی، بورژوایی،و سرمایه داری نقش روشنفکر از نظر:قدرت، عظمت، ساختار، استعداد سیاسی، سطح ایئولوژیک، رابطه با مالکیت وسایل تولید، فرق میکند. روشنفکران در هیچ جامعه ای تشکیل طبقه خاصی نمیدهند چون در روابط تولید نقش مستقلی ندارند آنها از طبقات و اقشار گوناگون بوجود می آیند.
روشنفکر لیبرال معمولا متحد بورژوازی و همکار دولت حاکم است. روابط سرمایه داری او را وادار میکند که به طبقه حاکم و علیه خلق خود خدمت کند. روشنفکر در منابع چپ و در منابع لیبرال عنوانی است نسبتا جوان و دارای چند معنی. لیبرالها روشنفکر را به فردی هوشمند تجسم میکنند که شامل متخصصان میشود و ممکن است علاقه به مبارزه اجتماعی و کمک به زحمتکشان نداشته باشد. پیرامون تاریخ آن گفته میشود در قرن 18 میلادی که بحث حقیقت و شناخت واقعیت از زیر انحصار دین و کلیسا بیرون آمد، و به قدرت تشخیص عقل و تجربه طبیعی اهمیت داده شد، روشن فکران بعنوان قشری سکولار شناخته شدند که اغلب تحصیل کردههای دانشگاهی بودند و در زمینه های علوم انسانی و علوم اجتماعی فعال بودند.روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه، یک دمکرات مردمی آرامانگرا است.
بخشی از روشنفکران مردمی و مبارز برای: صلح، عدالت، دمکراسی، سکولاریسم، و رهایی ملی شرکت نمودند و متحد زحمتکشان شدند.
نوع و گروه روشنفکر لیبرال در نظام طبقاتی سرمایه داری اتحادی قوی با بورژوازی و دولت استثمارگر حاکم دارد و مشمول تمام تضادها و قوانین جامعه طبقاتی کاپیتالیستی است. روشن فکران طبقه نیستند بلکه یک قشراند، چون رابطه مشخصی نسبت به مالکیت وسایل تولید کلان ندارند و معمولا در در بخش غیرتولیدی اقتصاد به کار فکری یا به کار خلاق مشغول هستند. قشر روشنفکر جریانی است سیاسی که از طریق عقلگرایی به کار فکری مشغول است و معمولا تحصیلکرده و آموزش دیده است. روشنفکر در زبان لاتین به معنی صاحب اندیشه، فهم و هوش است که گاهی به شکل اغراق آمیزی روی تئوری و تفکر تاکید میکند. نوع اجتماعی و مبارز برخاسته از میان زحمتکشان و طبقه کرگر در جوامع عقب افتاده و طبقاتی کمتر دیده میشود چون کاپیتالیسم مانع ورود فرزندان زحمتکشان به مراکز آموزشی و اکادمیک است.
بخشی از روشنفکران طبقات و اقشار دیگر به طبقه کارگر و زحمتکشان می پیوندند چون سرمایه داری و امپریالیسم قادر به تهیه شغل خلاق و امکان فعالیت آزاد برای همه آنها نیست و خطر جنگ و تهدید بمب اتم و عوارض محیط زیست و احساس از خودبیگانگی مدام هستی شان را نیز زیر سئوال میبرد. سیستم های راسیونالیستی در فلسفه غرب تمایل شدیدی به روشنفکرگرایی دارند، دو نماینده روشنگری در فلسفه کلاسیک بورژوازی و لیبرال هگل و لایبنیتس میباشند. جنبش چپ پیش بینی میکند که بعد از پیروزی سوسیالیسم بر نظام کاپیتایستی، در غالب کشورها روشنفکران مبارز و مردمی در آغاز از طریق شرکت در انقلاب فرهنگی، به نوزایی و تربیت انسان نوین در جامعه میپردازند، و سپس در کنار طبقه کارگر و طبقه تعاونی های دهقانی، برای وحدت روشنفکران و زحمتکشان خواهند کوشید.
سوسیالیستها بر این باورند که قشر روشنفکر در جامعه طبقاتی آنتاگونیستی بدلیل ضرورت تقسیم کار میان کار یدی و کار فکری بوجود می آید. تعداد انها از زمان رنسانس و در عصر جدید بدلایل نام برده در بالا افزایش یافته و به نقش اجتماعی شان اهمیت داده میشود. روشنفکر گرایی ناشی از پروسه عقلگرایی است و نه محصول: غرایز، اراده، انگیزههای ناخودآگاه، یا حواس و احساسات و تصورات. روشنفکر معمولا منتقد اجتماعی و مخالف دولت طبقاتی استثمارگر حاکم است. وی اغلب سکولار، عدالتخواه، آزاداندیش، ماتریالیست، و گاهی از جان گذشته و فدایی است. پیرامون تاریخ روشنفکری و روشنفکرگرایی به وجود متفکران گوناگونی اشاره میشود؛ از جمله به آلکساندر آفریس یونان در قرن 3-2 میلادی که مفسر اثار ارسطو بود و میگفت تمان انسانها به اندازه مساوی و بشکل ذاتی دارای هوشمندی هستند. این نظر او را بعدا در سدههای میان دو متفکر عرب و ایرانی بنام ابن رشد و ابن سینا و متفکر مسیحی بنام آگوستین در فرهنگ غرب و شرق اشاغه دادند. آفرودیس و ارسطو انسان را موجودی عقلگرا بشمار می آوردند که محتوا و نتیجه اندیشگی اش بقول ابن رشد و ابن سینا؛ نه دین بلکه علم و فلسفه است. فلسفه کلاسیک بورژوازی مخصوصا نظرات لایبنیتس و هگل داشتند. روشنفکران حامی بورژوازی در جامعه طبقاتی سرمایه داری اغلب از میان تحصیل کردگان طبقه متوسط و هزده بورژوازی عضوگیری میشوند.

















Intellektualismus.
روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق.
آرام بختیاری

روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا

- روشنفکران، قشری اجتماعی میان بورژوازی و زحمتکشان هستند. روشنفکر انقلابی و مردمی با اراده گرایی ولنتاریستی و احساس گرایی پوپولیستی مرزبندی و اختلاف دارد. او نحستین قدم برای پروسه شناخت را رجوع به عقل و خرد و فهم و هوش و تجربه میداند. روشنفکرگرایی بینشی تئوریک شناختی است که جنبه عقلگرایی در پروسه شناخت را مهم و عمده میداند. وی صاحب نیروی قضاوت و تفکر است. با انقلاب صنعتی و پیشرفت علم و تکنیک و رونق اقتصاد، تعداد روشن فکران سریع رشد نمود و در فضای فرهنگی و سیاسی اهمیت یافتند و ارزشمند شدند. بخشی از روشنفکران مردمی و مبارز برای: صلح، عدالت، دمکراسی، سکولاریسم، و رهایی ملی شرکت نمودند و متحد زحمتکشان شدند.
نوع و گروه روشنفکر لیبرال در نظام طبقاتی سرمایه داری اتحادی قوی با بورژوازی و دولت استثمارگر حاکم دارد و مشمول تمام تضادها و قوانین جامعه طبقاتی کاپیتالیستی است. روشن فکران طبقه نیستند بلکه یک قشراند، چون رابطه مشخصی نسبت به مالکیت وسایل تولید کلان ندارند و معمولا در در بخش غیرتولیدی اقتصاد به کار فکری یا به کار خلاق مشغول هستند. قشر روشنفکر جریانی است سیاسی که از طریق عقلگرایی به کار فکری مشغول است و معمولا تحصیلکرده و آموزش دیده است. روشنفکر در زبان لاتین به معنی صاحب اندیشه، فهم و هوش است که گاهی به شکل اغراق آمیزی روی تئوری و تفکر تاکید میکند. نوع اجتماعی و مبارز برخاسته از میان زحمتکشان و طبقه کرگر در جوامع عقب افتاده و طبقاتی کمتر دیده میشود چون کاپیتالیسم مانع ورود فرزندان زحمتکشان به مراکز آموزشی و آکادمیک میشود.
بخشی از روشنفکران طبقات و اقشار دیگر به طبقات کارگر و زحمتکشان می پیوندند چون سرمایه داری و امپریالیسم قادر به تهیه شغل خلاق و امکان فعالیت آزاد برای همه آنها نیست و خطر جنگ و تهدید بمب اتم و عوارض محیط زیست و احساس از خودبیگانگی مدام هستی شان را نیز زیر سئوال میبرد. سیستم های راسیونالیستی در فلسفه غرب تمایل شدیدی به روشنفکرگرایی دارند، دو نماینده روشنگری در فلسفه کلاسیک بورژوازی و لیبرال: هگل و لایبنیتس میباشند. جنبش چپ پیش بینی میکند که بعد از پیروزی سوسیالیسم بر نظام کاپیتایستی، در غالب کشورها روشنفکران مبارز و مردمی در آغاز از طریق شرکت در انقلاب فرهنگی، به نوزایی و تربیت انسان نوین در جامعه میپردازند، و سپس در کنار طبقه کارگر و طبقه تعاونی های دهقانی، برای وحدت روشنفکران و زحمتکشان خواهند کوشید.
سوسیالیستها بر این باورند که قشر روشنفکر در جامعه طبقاتی آنتاگونیستی بدلیل ضرورت تقسیم کار میان کار یدی و کار فکری بوجود می آید. تعداد انها از زمان رنسانس و در عصر جدید بدلایل نام برده در بالا افزایش یافته و به نقش اجتماعی شان اهمیت داده میشود. روشنفکر گرایی ناشی از پروسه عقلگرایی است و نه محصول: غرایز، اراده، انگیزههای ناخودآگاه، یا حواس و احساسات و تصورات. روشنفکر معمولا منتقد اجتماعی و مخالف دولت طبقاتی استثمارگر حاکم است. وی اغلب سکولار، عدالتخواه، آزاداندیش، ماتریالیست، و گاهی از جان گذشته و فدایی است. پیرامون تاریخ روشنفکری و روشنفکرگرایی به وجود متفکران گوناگونی اشاره میشود؛ از جمله به آلکساندر آفرودیس از یونان در قرن 3-2 میلادی که مفسر اثار ارسطو بود و میگفت تمان انسانها به اندازه مساوی و بشکل ذاتی دارای هوشمندی هستند. این نظر او را بعدا در سدههای میان دو متفکر عرب و ایرانی بنام ابن رشد و ابن سینا و متفکر مسیحی بنام آگوستین در فرهنگ غرب و شرق اشاعه دادند. آفرودیس و ارسطو انسان را موجودی عقلگرا بشمار می آوردند که محتوا و نتیجه اندیشگی اش بقول ابن رشد و ابن سینا؛ نه دین؛ بلکه علم و فلسفه است. ارسطو میگفت بردهها فاقد توانایی تفکر هستند.
ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی، روشنفکری را بخشی از عقلگرایی ماتریالیستی میدانست. تعریف روشنفکر و روشنفکرگرایی از قرن 18 میلادی در غرب مورد توجه فرهنگسازان قرار گرفت. سیستم های راسیونالیستی لیبرال تمایل شدیدی به فلسفه کلاسیک بورژوازی مخصوصا نظرات لایبنیتس و هگل داشتند. روشنفکران حامی بورژوازی در جامعه طبقاتی سرمایه داری اغلب از میان تحصیل کردگان طبقه متوسط و خزده بورژوازی عضوگیری میشوند. مارکسیست ها روشنفکران مبارز و مردمی را حلقه اتحاد میان: علم دوستان، رنسانس گرایان سکولار، و مخالفان سیستم فئودالیستی و کلیسا و شاه مطلقه خودسر، میدانند. آگاهی آنها از جمله دست آوردها و ارزش های عصر روشنگری است.
در دوره فئودالیسم و در قرون وسطا گروهی از روحانیون مردمی، بخشی از روشنفکران جوامع غربی بشمار می آمدند. مدرسین اسکولاستیک متعصب ارتدکس در پایان سدههای میانه هنوز روشنفکری را احساسی فراطبیعی و ناشی از انوار الهی میدانستند. تمایل به روشنفکرگرایی حتی در بسیاری از سیستم های ایده آلیستی توسط عقلگرایان وجود دارد. در نظام ها و فرماسیون های اجتماعی مانند: برده داری، فئودالی، بورژوایی،و سرمایه داری نقش روشنفکر از نظر:قدرت، عظمت، ساختار، استعداد سیاسی، سطح ایئولوژیک، رابطه با مالکیت وسایل تولید، فرق میکند. روشنفکران در هیچ جامعه ای تشکیل طبقه خاصی نمیدهند چون در روابط تولید نقش مستقلی ندارند آنها از طبقات و اقشار گوناگون بوجود می آیند.
روشنفکر لیبرال معمولا متحد بورژوازی و همکار دولت حاکم است. روابط سرمایه داری او را وادار میکند که به طبقه حاکم و علیه خلق خود خدمت کند. روشنفکر در منابع چپ و در منابع لیبرال عنوانی است نسبتا جوان و دارای چند معنی. لیبرالها روشنفکر را به فردی هوشمند تجسم میکنند که شامل متخصصان میشود و ممکن است علاقه به مبارزه اجتماعی و کمک به زحمتکشان نداشته باشد. پیرامون تاریخ آن گفته میشود در قرن 18 میلادی که بحث حقیقت و شناخت واقعیت از زیر انحصار دین و کلیسا بیرون آمد، و به قدرت تشخیص عقل و تجربه طبیعی اهمیت داده شد، روشن فکران بعنوان قشری سکولار شناخته شدند که اغلب تحصیل کردههای دانشگاهی بودند و در زمینه های علوم انسانی و علوم اجتماعی فعال بودند.
Intellektualismus.
روشنفکر از نظر رفقا و ما زحمتکشان سابق.
آرام بختیاری

روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا

- روشنفکران، قشری اجتماعی میان بورژوازی و زحمتکشان هستند. روشنفکر انقلابی و مردمی با اراده گرایی ولنتاریستی و احساس گرایی پوپولیستی مرزبندی و اختلاف دارد. او نحستین قدم برای پروسه شناخت را رجوع به عقل و خرد و فهم و هوش و تجربه میداند. روشنفکرگرایی بینشی تئوریک شناختی است که جنبه عقلگرایی در پروسه شناخت را مهم و عمده میداند. وی صاحب نیروی قضاوت و تفکر است. با انقلاب صنعتی و پیشرفت علم و تکنیک و رونق اقتصاد، تعداد روشن فکران سریع رشد نمود و در فضای فرهنگی و سیاسی اهمیت یافتند و ارزشمند شدند. بخشی از روشنفکران مردمی و مبارز برای: صلح، عدالت، دمکراسی، سکولاریسم، و رهایی ملی شرکت نمودند و متحد زحمتکشان شدند.
نوع و گروه روشنفکر لیبرال در نظام طبقاتی سرمایه داری اتحادی قوی با بورژوازی و دولت استثمارگر حاکم دارد و مشمول تمام تضادها و قوانین جامعه طبقاتی کاپیتالیستی است. روشن فکران طبقه نیستند بلکه یک قشراند، چون رابطه مشخصی نسبت به مالکیت وسایل تولید کلان ندارند و معمولا در در بخش غیرتولیدی اقتصاد به کار فکری یا به کار خلاق مشغول هستند. قشر روشنفکر جریانی است سیاسی که از طریق عقلگرایی به کار فکری مشغول است و معمولا تحصیلکرده و آموزش دیده است. روشنفکر در زبان لاتین به معنی صاحب اندیشه، فهم و هوش است که گاهی به شکل اغراق آمیزی روی تئوری و تفکر تاکید میکند. نوع اجتماعی و مبارز برخاسته از میان زحمتکشان و طبقه کرگر در جوامع عقب افتاده و طبقاتی کمتر دیده میشود چون کاپیتالیسم مانع ورود فرزندان زحمتکشان به مراکز آموزشی و اکادمیک است.
بخشی از روشنفکران طبقات و اقشار دیگر به طبقه کارگر و زحمتکشان می پیوندند چون سرمایه داری و امپریالیسم قادر به تهیه شغل خلاق و امکان فعالیت آزاد برای همه آنها نیست و خطر جنگ و تهدید بمب اتم و عوارض محیط زیست و احساس از خودبیگانگی مدام هستی شان را نیز زیر سئوال میبرد. سیستم های راسیونالیستی در فلسفه غرب تمایل شدیدی به روشنفکرگرایی دارند، دو نماینده روشنگری در فلسفه کلاسیک بورژوازی و لیبرال هگل و لایبنیتس میباشند. جنبش چپ پیش بینی میکند که بعد از پیروزی سوسیالیسم بر نظام کاپیتایستی، در غالب کشورها روشنفکران مبارز و مردمی در آغاز از طریق شرکت در انقلاب فرهنگی، به نوزایی و تربیت انسان نوین در جامعه میپردازند، و سپس در کنار طبقه کارگر و طبقه تعاونی های دهقانی، برای وحدت روشنفکران و زحمتکشان خواهند کوشید.
سوسیالیستها بر این باورند که قشر روشنفکر در جامعه طبقاتی آنتاگونیستی بدلیل ضرورت تقسیم کار میان کار یدی و کار فکری بوجود می آید. تعداد انها از زمان رنسانس و در عصر جدید بدلایل نام برده در بالا افزایش یافته و به نقش اجتماعی شان اهمیت داده میشود. روشنفکر گرایی ناشی از پروسه عقلگرایی است و نه محصول: غرایز، اراده، انگیزههای ناخودآگاه، یا حواس و احساسات و تصورات. روشنفکر معمولا منتقد اجتماعی و مخالف دولت طبقاتی استثمارگر حاکم است. وی اغلب سکولار، عدالتخواه، آزاداندیش، ماتریالیست، و گاهی از جان گذشته و فدایی است. پیرامون تاریخ روشنفکری و روشنفکرگرایی به وجود متفکران گوناگونی اشاره میشود؛ از جمله به آلکساندر آفریس یونان در قرن 3-2 میلادی که مفسر اثار ارسطو بود و میگفت تمان انسانها به اندازه مساوی و بشکل ذاتی دارای هوشمندی هستند. این نظر او را بعدا در سدههای میان دو متفکر عرب و ایرانی بنام ابن رشد و ابن سینا و متفکر مسیحی بنام آگوستین در فرهنگ غرب و شرق اشاغه دادند. آفرودیس و ارسطو انسان را موجودی عقلگرا بشمار می آوردند که محتوا و نتیجه اندیشگی اش بقول ابن رشد و ابن سینا؛ نه دین بلکه علم و فلسفه است. ارسطو میگفت بردهها فاقد توانایی تفکر هستند.
ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی، روشنفکری را بخشی از عقلگرایی ماتریالیستی میدانست. تعریف روشنفکر و روشنفکرگرایی از قرن 18 میلادی در غرب مورد توجه فرهنگسازان قرار گرفت. سیستم های راسیونالیستی لیبرال تمایل شدیدی به فلسفه کلاسیک بورژوازی مخصوصا نظرات لایبنیتس و هگل داشتند. روشنفکران حامی بورژوازی در جامعه طبقاتی سرمایه داری اغلب از میان تحصیل کردگان طبقه متوسط و هزده بورژوازی عضوگیری میشوند. مارکسیست ها روشنفکران مبارز و مردمی را حلقه اتحاد میان: علم دوستان، رنسانس گرایان سکولار، و مخالفان سیستم فئودالیستی و کلیسا و شاه مطلقه خودسر، میدانند. آگاهی آنها از جمله دست آوردها و ارزش های عصر روشنگری است.
در دوره فئودالیسم و در قرون وسطا گروهی از روحانیون مردمی، بخشی از روشنفکران جوامع غربی بشمار می آمدند. مدرسین اسکولاستیک متعصب ارتدکس در پایان سدههای میانه هنوز روشنفکری را احساسی فراطبیعی و ناشی از انوار الهی میدانستند. تمایل به روشنفکرگرایی حتی در بسیاری از سیستم های ایده آلیستی توسط عقلگرایان وجود دارد. در نظام ها و فرماسیون های اجتماعی مانند: برده داری، فئودالی، بورژوایی،و سرمایه داری نقش روشنفکر از نظر:قدرت، عظمت، ساختار، استعداد سیاسی، سطح ایئولوژیک، رابطه با مالکیت وسایل تولید، فرق میکند. روشنفکران در هیچ جامعه ای تشکیل طبقه خاصی نمیدهند چون در روابط تولید نقش مستقلی ندارند آنها از طبقات و اقشار گوناگون بوجود می آیند.
روشنفکر لیبرال معمولا متحد بورژوازی و همکار دولت حاکم است. روابط سرمایه داری او را وادار میکند که به طبقه حاکم و علیه خلق خود خدمت کند. روشنفکر در منابع چپ و در منابع لیبرال عنوانی است نسبتا جوان و دارای چند معنی. لیبرالها روشنفکر را به فردی هوشمند تجسم میکنند که شامل متخصصان میشود و ممکن است علاقه به مبارزه اجتماعی و کمک به زحمتکشان نداشته باشد. پیرامون تاریخ آن گفته میشود در قرن 18 میلادی که بحث حقیقت و شناخت واقعیت از زیر انحصار دین و کلیسا بیرون آمد، و به قدرت تشخیص عقل و تجربه طبیعی اهمیت داده شد، روشن فکران بعنوان قشری سکولار شناخته شدند که اغلب تحصیل کردههای دانشگاهی بودند و در زمینه های علوم انسانی و علوم اجتماعی فعال بودند.


در زیر تصاویر: لاینیتس و هگل آلمانی- و آفرودیس یونانی.

















تاریخ: سه‌شنبه, 16. آوریل 2024 - 09:42
نویسنده: نظرات رسیده
عنوان دیدگاه: اگر ملت به مفهوم  معاصر آن …
دیدگاه:

اصغر جیلو : اگر ملت به مفهوم  معاصر آن  در نظر باشد ما فقط يك ملت داريم. ملتهاي ايران اصطلاحي نادرست و خطرناك است  و چنين است أقليتها ي ملي. 
پايه هاي نظري يك ملت بودن ساكنان ايران  طي تجربه تاريخي بعد از مشروطيت موضوع  مجادلات نظري  بي پايان بوده و هنوز هم  به سر انجام نرسبده  است. يك گرايش در اين مجادلات، حذف يا نديدن تفاوتهاي پر رنگ فرهنگي و  زباني بوده كه غالب هم بوده و به نوبه خود به ايجاد واكنش متقابلي به همان ميزان زيانمند گشته كه از درون اين نفاوتها  ملتهاي متفاوت را  بيرون كشيده است.
نظريه ايران واحد و دموكرات بايد با هر دو گرايش فوق
مرزي روشن و شفاف داشته باشد.  تا به امروز اپوزيسيون جمهوري اسلامي چه در داخل و چه خصوصا در خارج به يك فهم واحد  در اين  مورد دست نيافته است.
هيچ يك از پيشنهادات موجود نتوانسته به اين مشكل پاسخ روشن و قطعي بدهد.  نه فدراليسم قومي و نه نفي تفاوتها و عدم پاسخ به آنها كه در واقع نفي پاسخ به رفع تبعيض هست كه هر دو بسيار زيانبار براي يك وحدت ملي است.
فرمول حقوق واحد شهر وندي يكسان و همگاني   نيز قادر به حل همه پرسشها نيست ولي ميتواند و بايد .
كار پايه نظري وسياسي براي رسيدن به تعريفي واحد از مقوله رفع تبعيضاتي باشد كه رنگ قومي دارند.

ادامه نظر:
تاریخ: سه‌شنبه, 16. آوریل 2024 - 09:32
عنوان دیدگاه: کنشگرانی که نه گوش هوش دارند و نه گوش طبیعی!
دیدگاه:

درووود بر ابوالفضل عزیز!

باز هم بحثی مختصر برای تکیه نکردن به عصا و دوچرخه سواری کردن!

همانطور که تمام عشقهای صمیمی و اصیل با ناکامی روبرو شدند، عشق تو نیز کامیاب نخواهد شد و به تراژدیهای تاریخ خواهد پیوست. فراخوان را برای کسانی باید صادر کرد که «گوش طبیعی و گوش هوش» داشته باشند. کسانی که مادرزاد، «گوش هوش» نداشته اند و گوشهای طبیعی خود را با دست خودشان بریده اند، چگونه میتوانند بشنوند که آدم بخواهد برایشان فراخوانی نیز صادر کند؟.

بردار اگر وقت کردی یه نگاه تورقی به کتابهای من بینداز، سراسر آنها مملوّ از انتقادات گسترده به اخلاقیات ایرانیان است که خودم را نیز مشمول میشود با این تفاوت که من در جدال با خودم خیلی سرسخت و قیراطی رفتار کرده ام و از طرف دیگر در باره راهگشائیها و پیشنهادها و امکانهای اجرایی بحث کرده ام آنهم از بیست و هفت سال پیش تا امروز.  ولی هیچکس گوشش بدهکار این حرفها نبوده و نیست؛ زیرا همانطور که گفتم، حضرات مدّعو نه گوش هوش دارند، نه گوش طبیعی. اینهایی که تو و دیگران میشناسید، هیچگاه دور میز باهماندیشی و همبستگی و همپایی و همدردی و همگرایی جمع نخواهند شد؛ بلکه ترجیح میدهند آنهم با جان و دل که ایران و مردمش از روی کره زمین محو شوند تا قداست عقاید فرقه ای و گروهی و سازمانی و حزبیشان جاودان بماند. حقیقتهای کذّایی حضرات بر واقعیّت ایران و مردمش، اولویّت دارند. حضرات اگر واقعا ایران و مردمش را از جان و دل دوست میداشتند، محال بود که خلفای الله بتوانند چهل و پنج سال تمام بر ایران، گیوتندار اقتلویی بمانند و همچنان با بی شرمی تمام به کثافتکاریهای خودشان ادامه بدهند؛ ولو خودشان در باتلاق کثافتکاریهای خودشان سرانجام جمعا غرق شوند.

ادامه نظر:
احتمالا خواهی پرسید پس چه باید کرد؟. اینطور که نمیشه. الان برایت توضیح میدهم.
سرنوشت ایران را در همان تواریخ رسمی که نگاهی بیفکنی از عصر ساسانیان تا امروز میتوانی تمییز و تشخیص دهد. میبینی که همواره «نیرویی مخرّب» از بیرون به قلمرو حُکّام وقت حمله کرده است و به دنبال حملاتشان، تغییراتی در سراسر ساختار اجتماعی و کشوری و فرهنگی مردم ایران ایجاد شده است. دو تا از بهترین منابعی که به حیث منابع تاریخی محسوب نمیشوند؛ ولی آیینه تمام نمای تحوّلات تاریخی ایران میتوانند باشند، کتاب زنده یاد «ملک الشعرای بهار» است به نام «سبک شناسی» و یکی دیگر نیز کتاب «تاریخ ادبیات ایران» از زنده یاد «ذبیح الله صفا» که یه تار گندیده موی او را من حاضر نیستم با تمام تاریخ نکبت بار اسلامیّت عوض کنم.
من با آنچه خودش را اتیکت بی مسمای «اپوزیسیون» زده است – مهم نیست چه کسانی هستند و چه هارت و پورتهایی میکنند – هیچ اعتقادی ندارم؛ زیرا بی مایه بودن و ناکارآمدی خودشان را مکرّر اندر مکرّر اثبات کرده اند و هر دفعه فقط توانسته اند به سرتا پای همدیگر با احترامات فائقه و واکنشهای چاله میدانی برینند و برینند. من به تنها نیرویی که امیدوار هستم، همان مردم ایران در داخل و نیروی جوانان و نوجوانان و بیدارفهمان و مسئولان و دلاوران و میهندوستان ایرانی در داخل است که احتمالا بتوانند کاری کارستان را پیش ببرند و موجب تحوبلات رضایتبخش در ایران شوند. سوای این امید میتوانم فقط چند چیز را احتمال نیز بدهم که باید منتظر بود و دید که روزگار به کدام گزینه اولویّت خواهد داد.
1- بیگانگان در معنای وسیع کلمه تصمیم خواهند گرفت که برای درو کردن خامنه ای و کندوی وابسته به او بر گرایش شاهزاده رضا پهلوی با شرط و شروطهای لازم سرمایه گذاری کنند و به مقاصد خود برسند که صد در صد از قبل چنین اقدامی خیلی از مسائل از لحاظ تئوریک حلّ خواهند شد؛ ولی ممکن است از لحاظ پراکتیک، عواقب وخیمی نیز داشته باشند.
2- یا اینکه اسرائیلیان کار را یکسره خواهند کرد و وارد جنگی ضربتی علیه بیت رهبری و ارگانهای تابعش خواهند شد و مردم نیز از فرصت استفاده خواهند کرد و سیستم فقاهتی را واژگون. پیامدهای چنین اقدامی نامعلومند و پیشاپیش نمیتوان گفت که چه خواهد شد.
3- یا اینکه مدّعیان «اپوزیسیون» بالاخره به «گوش هوش» مسلّح خواهند شد و گوشهای طبیعی خود را بازخواهند یافت و قبل از اینکه حوادثی ناگوار اتّفاق افتند، به سوی «همبسستگی با همان پرنسیپهایی که من سالیان سال است فریاد میزنم» پا پیش خواهند گذاشت و چرخ تحوّلات را به نفع ایرانیان و تمام مردم منطقه خاورمیانه تغییر خواهند داد.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
تاریخ: دوشنبه, 15. آوریل 2024 - 19:36
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: علیه جنگ متحدشویم
دیدگاه:

با توجه به آنچه گذشته است، جنگ بسود دو کشور ایران و اسرائیل نیست.
لاجرم من به عنوان یک ایرانی به همه مخالفان جنگ پیشنهاد میکنم، طی فراخوانی مشترک از دولت اسراییل بخواهند تا از هر گونه انتقام جویی نابخردانه و کینه توزانه طرف نظرکند و برای پایان جنگ و سرنوشت کشور فلسطین اقدام های عملی به عمل آورد.
نداشتن کشوری مستقل برای مردم فلستین تا پایان مرگ عربهاادامه خواهد یافت.
عقل و انصاف و وجدان آگاه حکم می‌کند حقوق دوطرف درگیر محترم شمرده شود.
نظام حاکم در کشورمافقط حق دارد درچهار چوب قوانین جهانی در باره فلستین وارد کارزار شود ونه بیشتر.
اگر مردم اسراییل خواهان صلح وآرامش هستند باید کشوری بنام فلستین را بپذیرند.
سازمانها و احزاب ایرانی در برون و درون باید از اسرائیل بخواهند که به تشنج وانتقام‌جویی پایان دهد و بیش از این مردم اسراییل را دچار وحشت ودربدری و تنفرجهانی قرار ندهد.

ادامه نظر:
تاریخ: دوشنبه, 15. آوریل 2024 - 15:14
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: رژیم آخوندی تهران و سؤ تفاهم با غرب
دیدگاه:

جناب شاملی، رژیم آخوندی تهران مثل رژیم شاه الهی سابق، دست پروده غرب است. هر وقت دلشان میخواهد رهایش میکنند، هر وقت لازم ببینند غلاده را بدست میگیرند. صرف نظر از بعضی سؤ تفاهمها، غرب هیچگاه با رژیم آخوندی مستقیم وارد جنگ نمیشود. زیرا خود غرب این رژیم جنایتکار را 45 سال است که در راس قدرت نگه داشته است. غرب اگر ایران را از دست دهد، نیروی بزرگ نیابتی خود را در منطقه می بازد. این رژیم مثل رژیم شاه الهی سابق، هر چه که غرب دیکته میکند، انجام میدهد. در دست غرب به مثابه ابزار فشار بر کشورهای منطقه است. خصوصا سیاست ضد تورک و ضد آذربایجانی او را در چشم امپریالیسم به مهره مهم و محبوبی بدل میکند. آمریکا و غرب بخوبی میدانند که ادامه موجودیت رژیم با تمام جنایتهایش به موئی بند است. به همین جهت برای نگهداشتن آن در راس قدرت همچنان ادامه خواهند داد. آگاهند که با رفتن رژیم مستبد آخوندی، ملتهای ایران به هیچ نوع دیکتاتوری تن در نخواهند داد. چه دیکتاتوری شاه الهی، چه دیکتاتوری حزب الهی، و چه دیکتاتوری "همه با هم" پان ایرانیستی ایرانشهری. و چون غرب و بی بی سی، توان تحمیل دیکتاتور جدیدی بر ملل ایران را ندارند، میدانند که با کوچکترین تغییری در رژیم آخوندی ، جغرافیای موسوم به ایران متلاطم خواهد شد، از این جهت برای تدوام رژیم و تا جائیکه منافعشان ایجاب کند، تا آخرین ثانیه این رژیم پوسیده و متعفن را برای زهر چشم گرفتن از کشورهای همسایه، که در حال رشد سریع هستند، حتا به سلاح هسته ای نیز مسلح خواهند کرد. تا بطریق رژیم آخوندی و نیروهای نیابتی اش مثل حزب الله لبنان، حماس، هوسی ها، زینبی یون، پژاک، داشناک، فاطمی یون، حسینیون، گروه محافظان حرم، حزب الله تاجیک... و امثالهم هر جا که خواستند، مداخله نمایند.

ادامه نظر:
تاریخ: دوشنبه, 15. آوریل 2024 - 12:11
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: تحلیل واقع بینانه و منصفانه…
دیدگاه:

تحلیل واقع بینانه و منصفانه. زنده باشی .

ادامه نظر:
تاریخ: دوشنبه, 15. آوریل 2024 - 10:59
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: الدرم بلدرم
دیدگاه:

 همه حرفها را زد که باید چنین و چنان کنیم. آخر سر اما گفت «غرب می‌تواند با مجموعه‌ای از اقدام‌های نرم و هوشمندانه، بدون نیروی نظامی، فروپاشی اجتناب‌ناپذیر رژیم را تسریع کند. به یاد داشته باشید، اتحاد جماهیر شوروی بدون نیاز به حمله مستقیم آمریکا فروپاشید. بیایید انجامش دهیم.»

یعنی این که حمله نمی کنیم اگر غرب با اقدامات بالا رژیم را مثل رژیم شوروی به زیر بکشد. خب.. بالاخره حمله می کنی یا نمی کنی؟ در مورد درخواست نفتالی بنت غرب چنین نخواهد کرد. اروپا نه سپاه را تروریست خواهد خواند و نه تحریم ها اثری خواهد داشت. تا چین و روسیه هستند تحریم بی معنی است. این دو کشور به آخوندها انقدر میرسانند که بخورند و به نیروهای سرکوب شان نیز بدهند و مردم را سرکوب کنند. تحریم تاثیر دارد اما راه حل نهایی نیست. 

ادامه نظر:
تاریخ: دوشنبه, 15. آوریل 2024 - 06:52
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: جوابی در کار نیست! چون:
دیدگاه:

مگر ج.ا. چه کار کرده؟ هفت سردارش را کتلت کرد و نظام مقدس اسلامی فقط یک دختر بچه را زخمی کرده آنهم از باز اسرائیل باعث شد یعنی اگر موشک ضد موشک یکمتر آنطرف تر به موشک خورده بود آن تیکه آهن سربچه نمیافتاد.
نتانیاهو برنده اصلی این قمار بود. تا دیروز مدام انتقاد پشت سرش بود و امروز بلطف ج.ا. همه دنیا باز حمایتش میکنن.
پاسخش فقط تشکر خواهد بود.

ادامه نظر:
تاریخ: یک‌شنبه, 14. آوریل 2024 - 23:31
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

‏سازمان اطلاعات سپاه هشدار داد هر کس ترقه‌بازی دیشب رو مسخره کنه بازداشت می‌شه

ادامه نظر:
تاریخ: یک‌شنبه, 14. آوریل 2024 - 21:31
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: آثار مارکسیستی
دیدگاه:

آقای حیدریان عزیز، ضمن تایید سخنان شما، تا جایی که من خبر دارم جزوه های آموزش جنگ های چریکی و تروریستی ممنوع بود مثل   مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک از مسعود احمد زاده از چریک های فدایی خلق. دکتر عباس میلانی  میگفت آثار مارکس را در رشته جامعه شناسی در دانشگاه تهران تدریس میکرده. ایرج اسکندری هم حدود 55 سال پیش کاپیتال مارکس را به فارسی ترجمه و در اختیار حزب توده قرار داد. کسی اگر طالب بود آنرا میافت. کتابهای خمینی هم پیدا میشد. مشکل همانگونه که شما دریافتید در تنبلی حضرات است. سه جلد کتاب کاپیتال مارکس مگر رمان بینوایان ویکتور هوگو است که از هیجان و کشش داستان نتوانید کتاب را زمین بگذارید؟ رفقا همانقدر به دنبال لقمه آسانش هستند که همتایان شان در حزب الله. هردو اهل مطالعه نبوده و نیستند. من هم کتاب کاپیتال مارکس را نخوانده ام کار سختی است کتاب به آن کلفتی! حالش نیست. اما اگر نتیجه اش میخواهد بشود اتحاد شوروی و کره شمالی یا کامبوج زمان پول پوت.. نخوانده آنرا از جوانی رد کردم. اصلا با شیره این سخن که هرکس به اندازه توانش و هرکس به اندازه نیازش از همان جوانی مشکل داشتم و عقیده داشتم کسی که به این «آیین درویشی» اعتقاد داشته باشد باید نشئه باشد یا سوپر انسان. نه من سوپر انسان بودم و نه دور و بری هایم. این که میگفتند در جامعه بی طبقه مارکسیستی دراثر تربیت جمعی همه احساس مسئولیت می کنند و از زیر کار در نمیروند هم باز به نظرم کودکانه می آمد و هنوز هم هست. شما باید به این مرام اعتقادی از جنس دینی داشته باشید اگرنه کار نمی کند. در عمل در اتحاد شوری آنچنان فسادی پدید امد که رسوب آن زدودنی نیست. در اوکراین ژنرال ها کمک های غرب را بالا می کشند. زنگ فساد سوسیالیستی زدودنی نیست. 

ادامه نظر:
تاریخ: یک‌شنبه, 14. آوریل 2024 - 17:25
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: چنین جنگی راسفارشی میگویند
دیدگاه:

سالام.
این جنگ ایران واسرائیل یک رمز همچون دشمنی باحجاب برای استمرار
سیستم توتالیتاریسم شعوبیه ایرانشهری
ماسون فارسی است.
آسیبش وآوارش فقط برسرمردم ایران
ودرنهایت برسرمردم مسلمان منطقه
می‌ریزد وریخت.
خوش‌خیالی حرفی باطل است،
روشنفکرایرانی وظیفه دارند، و باید
درآدرس دهی انحرافي بازی کنند.
بهمین دلیل سیستم ماسونی شاهی وشیخی یکی هستند.

ادامه نظر:
تاریخ: یک‌شنبه, 14. آوریل 2024 - 16:53
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: عینک ریبن در شب
دیدگاه:

 این طرز لباس پوشیدن را در قبل از انقلاب فقط در مقامات عربستان سعودی دیده بودم. تصور نمی کنم حتا مردم عادی عربستان هم چنین سرپوش هایی داشته باشند. این سرپوش مخصوص پادشاهان و شاهزادگان کشورهای عرب است.  در خوزستان هم دو سال در پایگاه پنجم شکاری بودم و به خانه سربازهایی که عرب بودند هم دعوت شدم به جشن عروسی. در اهواز  سربندر و بندرماهشهر و امیدیه و اهواز هرگز چنین سرپوش هایی ندیدم بلکه همان بود که قبل از انقلاب بصورت چفیه. عکسهای شیخ خزعل و اطرافیان هم نوعی چفیه و عمامه به سر داشتند.  حالا این چه وضعیت هست شاید جدیدا مد شده. خب .. مبارکه. اما این قضیه عینک آفتابی در شب به چشم داشتن دیگه خیلی ضد ایران و ایرانیه.. طرف فک کنم از مملکت آبادون با ملیت آبادونی باشه که با بچه تهرون ها سر خالی بندی جنگ دارن .. جنگ شون هم از قبل از انقلاب بوده. .. ایوالله .. خیلی هم ممنون. لب کارون.. چه گل بارون.. 

ادامه نظر:
تاریخ: یک‌شنبه, 14. آوریل 2024 - 14:59
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: جیمی جامپ ایرانی
دیدگاه:

 خسن و خسین هردو دختران معاویه اند.  

ادامه نظر:
«جیمی جامپ» یک نام مستعار است و در مورد کسانی بکار میرود که وسط یک بازی ورزشی یک دفعه به میدان می پرد و گاه دچار هیجان شده و گاه میخواهد خود را به یک بازیکن برساند او را در آغوش بگیرد یا لگد بزند. بهرحال نام مستعار این گونه افراد مرد یا زن یا دختر و یا پسر  «جیمی جامپ» است. جیمی جامپ ایرانی تعدادی بوده اند که در طی سالیان در بازی های گوناگون پریده اند وسط. 

با توجه به تلاش چند ساله بانوان ایران برای حضور در ورزشگاه ها و بهانه های رژیم که ورزشگاه ها جای مناسبی برای بانوان نیست و حرکات زشت و کلمات زشت مانند شیر سماور و «پرچم فلسطینو بکن تو...» و این حرفها میشود اما تلاش ها دارد به نتیجه میرسد. مردان هم رعایت می کنند و در حضور بانوان سخنان زشت بر زبان نمی آورند. به این گونه رژیم آچمز میشود. خب... شما خودت را بگذار جای وزارت اطلاعات. از آغاز در 17 تیر کسانی که تازه ریش تراشیده بودند چپیدند داخل دانشجویان و آنها را به خارج از محوطه دانشگاه فراخواندند و بهانه به دست نیروی سرکوب داده شد و با شعار یا زهرا دانشجو را از بالای ساختمان به پایین پرت کردند. بارها شده که اطلاعاتی ها در جریان اعتراضات خود را داخل مردم کرده و بعنوان سر گروه تشویق به خرابکار کرده اند. خب اینجا هم وقتی برای جلوگیری از حضور خانم ها دیگر مانعی دیده نمیشد بعید نیست که یک پرستو را برای این کار تیر کنند. نتیجه این که تندروهای رژیم در رسانه ها به حرکت این جیمی جامپر دختر توجه کرده و دارند تبلیغ می کنند که دیدید.. وقتی گفتیم استادیوم جای زنان نیست چطور این دختر بی حجاب پرید تو بغل فلان بازیکن؟ 

آنچه من میگویم این است که چه پرستوی رژیم و چه این دختر سرخود این کار را کرده باشد نتیجه یکسان است: به خطر افتادن تلاش سالیان زنان برای حضور در ورزشگاه ها. شاید پس از یکی دو سال که حضور زنان در ورزشگاه عادی شد رژیم تحمل کند که دختر جوانی هیجان زده شود یا بخواهد خودی به همگنانش نشان دهد و بپرد ورزشگاه و نگهبانان او را بگیرند ببرند و بازی ادامه پیدا کنند. اما وقت این کارها الان نیست. این دختر کار یک پرستو را انجام داده. کارش نه شجاعت که وقت نشناسی و حماقت بود و دارد زحمات چندین ساله زنان را به باد میدهد. وانگهی.. هدف زنان از حضور در ورزشگاه تماشای بازی است نه این کارها. این دختر اگر مبارز است وسط بزن بزن ها در خیابان روسری را بردارد بپرد تو بغل یک سرهنگ نیروی انتظامی و پیراهنش را بخواهد. یک گوگل سرچ کنید می بینید که رسانه های تندرو قضیه را دارند بزرگ می کنند.
تاریخ: یک‌شنبه, 14. آوریل 2024 - 11:20
عنوان دیدگاه: مقلّد، مقلّد است، خواه در وطن سانسوری باشد، خواه در دنیای آزادی
دیدگاه:

دروووود!

توضیحی دم دست برای به هوش آمدن و  اَلو نگرفتن!

به فرض اینکه مثلا در دوران «پهلوی دوم»، انتشار متون مارکسیستی ممنوع بود یا مشمول سانسور، هیچ چیزی را تغییر نمیدهد. وقتی کسی نمیفهمد و هیچ درکی از مقولات فلسفی ندارد، اگر هزاران متون را نیز مطالعه کند آنهم به زبان اصلی، اصلا و ابدا نخواهد توانست که حتّا یک کلمه را بفهمد؛ زیرا مغز پرسنده و جوینده و سنجشگر ندارد؛ بلکه همچون ظرفیست که دنبال مبانی و منوط ایمانی میگردد تا خودش را از مفاهیم نفهمیده و ناگواریده انباشت کند و شبانه روز فقط شعار بدهد. از زمان فروپاشی حکومت پهلوی تا امروز، بیش از چهل و پنج سال میگذرد و اکثر مدّعیان و مومنان به «مذهب مارکسیه» در کشورهای اروپایی و آمریکا و اسکاندیناوی ساکن هستند و میتوانند در آزادی مطلق، تمام متون را بدون سانسور بخوانند. ولی حضرات در تمام مشقهایی که تا امروز نوشته و منتشر کرده اند، ثابت کرده اند که کما فی السّابق با تمام انرژی وجودشان، سرنا را همچنان از سر گشادش مینوازند و تشخیص نمیدهند که «مقولات ایده آلیسم و ماتریالیسم»، مفاهیم ذهنی هستند و هیچ کس بر روی کره زمین از کهنترین ایّام تا همین امروز نمیداند که «ماده به ذات/نفس خودش» چیست؟.

بنابر این، کسی که درکی از موضوع و مسئله ندارد، برای توجیه حماقتهایش مدام دنبال بهانه میگردد به جای آنکه به اصل مسئله بپردازد و حواسش را متوجّه استدلال کند و در صدد جستجو و پاسخ منطقی برآید. همین.

شاد زیید و دیر زیید!

فرامرز حیدریان

ادامه نظر:
تاریخ: یک‌شنبه, 14. آوریل 2024 - 10:32
نویسنده: کیانوش توکلی
عنوان دیدگاه:  
 
فرامرز حیدریان : «چپ…
دیدگاه:

 

 

فرامرز حیدریان : «چپ ایرانی از قدیم الایّام تا همین ثانیه های گذرا» به طور کلّی، هیچ چیزی از «فلسفه و فلسفیدن» نمیدانست و هنوزم نمیداند. فقط فهمیدن یک جمله از کتاب چُسکی «ژرژ پلیتسر/اصول مقدماتی فلسفه» فرانسوی که برای «کودکان پیش دبستانی» تحریر شده بود؛ ولی برای ایدئولوژیستهای ایرانی مومن به سلاح الله اکبر- پرولتاریا رهبر به حیث «انجیل فلسفه دانی و فلسفه خوانی!!» محسوب میشد و همچنان محسوب میشود، کفایت میکند تا اگر احدی که به توهم مثلا «چیزدانی» مبتلاست، احیانا بتواند تمییز و تشخیص دهد که مفاهیمی به نام «ایده آلیست و ماتریالیست» کلا مفاهیمی «ذهنی» هستند و هیچکس بر روی کره زمین نمیداند که «ماده» به ذات خودش/فی نفسه «چیست»؟. من بر آن نیستم در زمینه مقوله ای بحث کنم که مومنان به «مذهب مارکسیه»، لام تا کام، هیچ سررشته ای از آن ندارند و یک کلمه از مباحث آن را عمرا نمیفهمند. هنوز مدّعی «ماتریالیست-آته ائیست» نمیفهمد که «آته ایسم» روی دیگر سکّه «ایمان مطلق داشتن به چیزی به نام الله/عیسامسیح/یهوه/پرولتاریا و امثالهم» است. انسان آته ائیست به همان اندازه در رفتار و گفتارش، مومن متّقی است که انسان مومن به الاهی دیگر.

ادامه نظر:
تاریخ: یک‌شنبه, 14. آوریل 2024 - 10:25
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: لجاجت کار خود را کرد
دیدگاه:

اساسن نگاه مردم یهود و غربی ها به مردم خاورمیانه از بالا به پایین است.
باورهای دین یهود مردمان غیر یهودی را حیوان های انسان نما می‌دانند که برای آسایش مردم یهود خلق شده اند.
غربی ها نیز در تاریخ استعماری خود در سرتاسر جهان کاری جز دزدی غارت و استعمار نداشته اند.
این باورهای ضد انسانی غربی ها و یهودان مانع از انجام صلح و بوجود آمدن دولت و سرزمینی برای مردم فلسطین شد.
سرنوشت اسفبار مردم فلسطین و زورگویی دولت های یهودی در صدسال گذشته حاصلی جز ایجاد تنفر و جنگ در منطقه نداشته است.
به درست ویا غلط حس عدالت خواهی مردم ایران و باورهای دینی وشعار های عدالت خواهانه، نظام اسلامی رادر کنار مردم فلسطین قرار داد.
دفاع از مردم فلسطین ربطی به نظام کنونی نداردبلکه نمایندگان ایران در سازمان ملل درآغاز
بوجود آمدن دولت اسراییل به دو کشور بودن اسراییل و فلستین باور و رای دادند.
از همان آغاز دولت آمریکا ویهود با دادن رشوه و تهدید دیگرکشورها به‌نفع دولت اسراییل رای دادند.
اسرائیل در حقیقت میراث استعمار انگلیس در منطقه است که بدون کمک آمریکا توان ادامه حیات ندارد.
سعادت مردم یهود و آینده مردم خاورمیانه فقط در گرو ایجاد یک کشور برای مردم فلسطین است.
هیچ کشوری خواهان نابودی کامل اسرائیل نیست بلکه این لجاجت دینی مردم یهود است که
جنگ را به جای تقسیم زمین انتخاب می‌کنند.انچه درنوار غزه از سوی اسراییل روی داد هیچ فرقی با کشتار یهودان اروپایی در جنگ دوم ندارد.
وظیفه عاجل غربی ها فشار بر دولت یهود برای ایجاد دو کشور بایدباشد.

ادامه نظر:
تاریخ: یک‌شنبه, 14. آوریل 2024 - 09:48
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: سلام آقای توکلی.
این عنوان…
دیدگاه:

سلام آقای توکلی.
این عنوان چسکی در تیتر مقاله از کیست لطفن ؟
آیا این شخص از شرایط خفقان ساواک در سانسور کتاب آنزمان خبر دارد؟
اگر ممکن است اسم نویسنده مقاله را قید کنید. مرسی

ادامه نظر:
تاریخ: یک‌شنبه, 14. آوریل 2024 - 08:11
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

یک‌ ....... مالیخولیایی الان دارد نماز شب می خواند و به خلسه روانی می رود و نیرو می گیرد و شوربختانه عنان زندگی هشتاد میلیون نفر هم در دستان نیمه علیلش قرار دارد.
بلی این بود سرنوشت ایران و‌ ایرانی‌ که زمانی زمامدارانش رؤیای تمدن بزرگ و بهترینها را برایش داشتند.
......... توجیه گران غیرپشیمانش.
اما تاریخ نشان داده که دیکتاتورها با یک اشتباه محاسباتی در زمانی سرنگون شده اند که توقعش را نداشتند.

ادامه نظر:
تاریخ: یک‌شنبه, 14. آوریل 2024 - 08:08
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: کار کار انگلیساست
دیدگاه:

آقای بایدن درنگ پذیرفته نیست
بدانید این جنگ حاصل سیاست مماشات شما و اوبامای با جنایتکاران جمهوری است
باید جمهوری اسلامی نابود شود

ادامه نظر:
تاریخ: یک‌شنبه, 14. آوریل 2024 - 06:25
نویسنده: کیانوش توکلی
عنوان دیدگاه: اقای محسن کردی گرامی / نمی…
دیدگاه:

اقای محسن کردی گرامی / نمی شود بدون سند و‌مدرک ، هر انچه را  که با تحلیل  سیاسی تان همخوانی ندارد را  به پرستو ها نسبت دهید ،

 جیمی جامپ : شهرت اصلی جیمی به دلیل خرابکاری‌های جلب‌توجه‌کننده او است که با پرش‌های ناگهانی و حضور سرزده و پیش‌بینی نشده در مکان‌های عمومی مانند مسابقات بزرگ ورزشی و کنسرت‌های معروف موسیقی همراه بوده‌است. خودش عملیات پریدن داخل زمین مسابقه را «پرش» یا «جامپ» نامگذاری کرده‌ است.

جیمی جامب زن ایرانی یک واقعیت  بود ؛ لطفا بدون مدرک به زنان شجاع ایران تهمت نزنید

  • در ۴ ژوئیه ۲۰۰۴ در خلال بازی فینال مسابقات جام ملت‌های اروپا ۲۰۰۴ بین یونان و پرتغال او به درون زمین مسابقه دوید و یک پرچم بارسلونا را به سمت لوئیز فیگوکاپیتان پرتغال پرتاب کرد. فیگو قبلاً در سال ۲۰۰۰ از باشگاه بارسلونا به رقیب قدیمی آن رئال مادرید نقل مکان کرده و باعث خشم طرفداران کاتالونیایی شده بود.
  • جیمی جامپ در مراسم اهدای جام بازی‌های فینال فیفا۲۰۱۰ به درون زمین پرید سعی کرد تا یک کلاه قرمز را در مقابل هزاران نفر روی جام بگذارد. اما پیش از اینکه موفق شود، مسئولان امنیتی فیفا او را بازداشت و از میدان بازی خارج کردند. او بعدها مجبور به پرداخت جریمه معادل ۲۹۰ دلار شد
ادامه نظر:
تاریخ: یک‌شنبه, 14. آوریل 2024 - 03:26
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: تمامیت خواهی به بهانه تمامیت ارضی
دیدگاه:

کلی گوئیهای آقای مهدی نصیری که خود فردی آخوند زاده و ..........ت، چیزی شبیهه موعظه گوئی آخوندهاست. او فردی ضد منطق و ضد فلسفه است. جان کلام مطلب وی در واقع در دوسطر خلاصه میشود. چیزی که ملکه ذهن پان ایرانیستهای شیخ الهی و شاه الهی نیز هست. رمز مطلب ایشان در کمی مانده به آخر نوشته اش که در بین سطور تقریبا مستور است، بدین گونه بیان میشود:
"دموکراسی، جدایی دین از حکومت، التزام به اعلامیه جهانی حقوق بشر و حفظ تمامیت ارضی با محوریت ملت ایرانی،۴ اصل مورد توافق اکثریت قاطع ایرانیان است که خود را برای تولدی دیگر آماده می کنند".
حال اگر کسی از وی به پرسد منظورتان از دمکراسی چیست؟ چه نوع دمکراسی در جغرافیای موسوم به ایران که از مردمان و ملتهای مختلفی تشکیل شده است باید بر قرار شود. احتمالا او نیز مثل پان ایرانیستهای تمامیت خواه میگوید؛ آقا این چه حرفیه؟ دمکراسی این حرفها را نداره. اگر تاکید شود؛ دمکراسی فرمهای مختلفی دارد. کلمه دمکراسی یک کلمه عام است. لطفا بفرمائید منظورتان چه فرمی از دمکراسی است؟ احتمالا مثل پان ایرانیستهای کم سواد خواهد گفت؛ دمکراسی دمکراسی است دیگه! آزادیست! در صورتیکه دمکراسی مفهومش آزادی نیست. آزادی فردی و یا لیبرته تنها یکی از ارکان دمکراسی است. و اگر کسی بپرسد منظورتان از حفط تمامیت ارضی با محوریت ملت ایران چیست، احتمالا باز کلی گوئی خواهد کرد. در صورتیکه در بطن مفهوم تمامیت ارضی در واقع "تمامیت خواهی" استتار شده است. همانگونه که در داخل کلمه " با محوریت ملت ایران" نیز با زرنگی، ملت فارس مورد نظر است. و حقوق نزدیک هشتاد درصد مردم و ملتهای غیر فارس ایرانی اصلا بحساب نمی آید. اینست آری، دمکراسی مورد نظر این آقایان. همان فاضلاب گندیده سابق.

ادامه نظر:
تاریخ: شنبه, 13. آوریل 2024 - 21:31
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: سناریویی تکراری و چندروزه
دیدگاه:

 مگر بار اول است که پاسدار رادان تهدید می کند؟ و مگر بار اول است که مردم تو دهنش میزنند؟ و گشت ارشاد پس از چند افتضاح یواشکی جمع میشود؟ مگر قرار نشد این وظیفه از روی دوش نیروی انتظامی برداشته شود؟  مردم دوباره توی دهن اینها خواهند زد. 

یک درخت تنومند با یک تبر سقوط نمی کند بلکه با آخرین ضربه تبر که همان شدت تبرهای اولیه را دارد سقوط میکند. 

ادامه نظر:
تاریخ: شنبه, 13. آوریل 2024 - 19:59
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: دروغ چرا تا قبر آآآآ
دیدگاه:

والله بابام جان دروغ چرا ما که با چشم خودمان ندیدیم اما ما به همشهری داریم که تو تيمارستان غیاث آباد بستری هست امروز که به ملاقاتش رفتم..بهم گفت که از ممداقا سیم کش شنیده ممداقا سیم کش از زن خمیر گیرشنیده زن خمیرگیر از طاهره زن شير علی قصاب شنیده که خطرناک ترین زمان وقتی که سکوت در جبهه ها حاکم است ولی همشهری ما معتقده حمله ج ا نه به اسرائیل که به قیمت های بنزین نون کالاهای اساسی خواهد بود پیش به سوی قطعی و گرسنگی

ادامه نظر:
تاریخ: شنبه, 13. آوریل 2024 - 19:47
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: کار کار انگلیساست
دیدگاه:

در دوران حکومت نازیسم در آلمان، اعتراضات و مبارزات مدنی متعددی در این کشور علیه دولت حاکم و اقداماتش برگزار می‌شد که عمدتا نیز با برخورد شدید و خشن گشتاپو، سرویس امنیتی آلمان نازی مواجه می‌شد.
شاید بتوان گشتاپو را با بسیج یا سپاه مقایسه کرد.
یه ویدیو که یکی از مخاطبان توانا درست کرده ...گشت ارشاد را با گشتاپو مقایسه کرده است.
گشت ارشاد یکی از ابزار سرکوب جمهوری اسلامی در حوزه سبک زندگی است. جمهوری اسلامی با ایجاد نهادهای سرکوب‌گر متعدد روی هیتلر و نازیسم را سفید کرده است!

ادامه نظر:
تاریخ: شنبه, 13. آوریل 2024 - 15:46
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: خامنه ای چه خواهد کرد
دیدگاه:

 آقای حیدریان گرامی، 

همانطور که نوشتید آرزوی رژیم این است که همان سیاست های قبلی خرابکاری ها و بکارگیری نیروهای نیابتی را دنبال کنند. بیش از آن را تحمل ندارند. رژیم به جایی رسیده است که در مقابل نیروهایی شبیه جیش العدل نیز عاجز است. جیش العدل این توان را دارد که حتا در تهران بوسیله پهبادها نارنجک و بمب دست ساز در نماز جمعه تهران بیاندازد و کاری از دست رژیم بر نمی آید. آخوندها بیش از آن مشکل دارند که بخواهند وارد یک جنگ تمام عیار شوند چون چیزی نصیب شان نخواهد شد و خواهند باخت. چنانچه کار به موشک پرانی بکشد، در حالت مختصر مکان های تولید اورانیوم را اسرائیل هدف قرار خواهد داد. اگر نبرد گسترش یابد بصورت هدفمند مراکز تجمع نیروهای ثار الله و وزارت اطلاعات و سپاه و احتمالا رادیو تلویزیون هدف قرار خواهند گرفت. حتا خانه های مقامات بالای سپاه نیز در امان نخواهند ماند. در آغاز کار مردم فقط تماشا خواهند کرد. بیرون آمدن مردم بسته به میزان ریزش رژیم دارد. کافیست چند آخوند حکومتی یا ژنرال سپاه در ترکیه یا پاکستان در حال فرار دیده شوند. ریزش رژیم آواری خواهد بود.   

ادامه نظر:
تاریخ: شنبه, 13. آوریل 2024 - 15:20
عنوان دیدگاه: پسزمینه هیاهو را دیدن، فراسوی گرد و غبارها
دیدگاه:

ردرووود بر آقای کردی گرامی!

اندکی گپ برای پشت سر را دیدن و روبرو را پاییدن!

هیچ اتّفاقی نخواهد افتاد. اگر برگردی به دوره قبل از فروپاشی حکومت شوروی و وقایع آن سالها را مرور کنی، مخصوصا مستقر کردن موشکهای قاره پیما در کشورهای اروپایی و امثالهم، آنگاه خواهی دید که همش کشمکشهای هارت و پورتی بود برای قیافه کردن در عرصه سیاست جهانی.  «نتانیاهو و خامنه ای» از یک خانواده اند و سبقه تربیتی «رجز خوانی» را در خونشان دارند. کافیست یه نگاهی به تاریخ آغارین اسلام و لشکرکشیهای قبایل عربی علیه همدیگر بیفکنی. در آغاز جنگ، یه خطیبی می آمده و  در باره «سردار و خلیفه و ایل و تبار خودش» رجزهای آنچنانی میکرده که فلان و چنین. این وظیفه رجزخوانی در دوره معاصر به عهده گردانندگان «رسانه ها و شبکه های اجتماعی/مجازی» واگذار شده است و در پسزمینه اینهمه رجزخوانی فقط منفعت و پول پارو کردن هدف اصلیه؛ ولاغیر. نه اسرائیل به ایران حمله خواهد کرد. نه آخوندها به اسرائیل. فوقش یه هارت و پورتهایی کمافی السّابقی و والسّلام. آخوندها آنقدر مکّارند که حدّ و حساب نداره. فعلا میگذارند سر و صداها بخوابه، بعدا اگر چند سالی همچنان در مصدر قدرت ماندند، یه عده ابله را مامور میکنند که مثلا در آمریکای لاتین یا در آسیا یا اروپا یا در گوشه ای از نقطه جهان، برای تلافی کردن و قصاص، سفارتی یا کنیسه ای از یهودیان را بمب گذاری و منفجر کنند. اگر کسی هم بگوید که ماجرا زیر سر حکومت آخوندهاست، آنها بلافاصله همه چیز را تکذیب خواهند کرد و خواهند گفت که ما اگر میخواستیم اسرائیل را نابود کنیم، همون موقع که جنگ غزّه داغ بود، به اسرائیل حمله میکردیم.

بنابر این نگران نباش آقای کردی. اتّفاقی نمی افته. «اینها مراسم «رجز خوانیه».

فرامرز حیدریان

ادامه نظر:
تاریخ: شنبه, 13. آوریل 2024 - 13:48
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: نه سرخ نه سیاه پرچم سه رنگ ایران
دیدگاه:

آفرین به نویسنده محترم وباید گفت بهتر از این نوشته نمی‌توان نتیجه گیری تاریخی بهتری کرد.
شعارهای عدالت اسلامی و جامعه بی طبقه توحیدی و جامعه سوسیالیستی درطول 44 سال گذشته رنگ باختند و هرگز باهم درگوره زمان یک رنگ نشدند.
مردم ایران درطول 44 سال گذشته متحمل بزرگترین خسارت‌های مالی وجنگی ودربدری
شدند، چرا که دو گروه سرخ و سیاه خوشبختی اجباری را در دنیا و آخرت برای مردم در سراب خود می‌دیدند.
آری نظام اسلامی با این کارنامه سیاه خواهد رفت ولی راه آینده مردم ایران چگونه ترسیم خواهد شد؟
تنها راه حل مطمن باور واحترام گذاشتن به آرا مردم و مراجعه به همه پرسی است.
ایجاد فضای مصنوعی دیگری از نوع چپی و اسلامی منجر به پس رفتن دمکراسی و برامدن استبداد دیگری خواهد شد.
ایجاد سازمان‌های ملی که نه دغدغه قدرت بلکه نگران سرنوشت ایران و باشنده گان آن هستند
را باید دردستورکار قرارداد .
جریان چپ بدون هیچ گونه تردیدی منافع و سرنوشت ملت ایران را قربانی سیاست خارجی بیگانه خواهد کرد. لذا لازم است جبهه نیرومندی از میهنپرستان ایرانی برای دفاع از تمامیت ارضی کشور و ایجاد حکومت قانون تشکیل شود تا مانع از ایجاد حکومت وحشت سرخ وسیاه شود.

ادامه نظر:
تاریخ: شنبه, 13. آوریل 2024 - 12:45
عنوان دیدگاه: کرانمند کردن قدرت و ممانعت از افسارگسیختگیها
دیدگاه:

درووود بر آقای کردی گرامی!

توضیحی همچنان نامتعارف در خلاف آمد عادات!

من هیچ صحبتی از «فدرالیسم» نکرده بودم و به فدرالیسم نیز اعتقادی ندارم. گفته بودم چنانچه از سر انتخاب یا ناگزیر شدن، قدرت در مرکز تمرکز کند، آنگاه ضرورت دارد که مجلس اقلیّتها نیز در کنار مجلس اصلی ایجاد شود و مسئله بر سر کنترل «قدرت» است. یا اینکه مجلس اصلی، استانها را مستقل اعلام کند به شرط اینکه قوانین آنها در سمت و سوی قانون اساسی و قوانین عام مملکت باشد. به عبارت ساده تر بخواهم بگویم. من تصوّری از نوع شاهنشاهی عصر هخامنشیان را در نظر دارم که «شاه ایران» برگزیده «شاهان» بود. نوعی  اقدام موازی در سمت و سوی «پرنسیپهای فرهنگ مردم ایران». یا بگونه ای دیگر مثل اختیارات اجرایی «ممالک محروسه» در عصر قاجار و قبل از آن. در این خصوص میتوان مشاجره ها کرد و بحثها و رایزنیها. ولی تمام نثقلگاه دیدگاه و تفکّر من «بر کرانمند و محدود  و مسئول کردن قدرت» است، مهم نیست که چه کسانی در دستگاههای دولتی به قدرت دست می یابند، اصل باید «محدودیّت کاربردی آن در چارچوب خاصّی» باشد؛ طوری که نتواند به هر سوراخ سنبه ای چنگ اندازد و دخالت کند و بخواهد نفوذ و سیطره خود را توسعه دهد. بنابر این تلاش برای «محدود و مسئول کردن قدرت» باید از اهم تکالیف و وظایف نمایندگان ملّت باشد، راهها و روشهای اجرایی محدود کردن قدرت را میتوانند آزادانه انتخاب کنند؛ ولی اصل مطلب به اعتبار خودش پابرجاست.

ادامه نظر:
اتّفاقا بر خلاف نظر شما، من دقیقا میدانم که متولّیان الهی، خیلی هم قدرتمند هستند. یکی از دوستان من که استاد «تئولوژی سیستماتیک» و فعلا بازنشسته شده است، یک بار در گفتگویی دوستانه برایم حکایت کرد که هیچ چیزی در جهان، خطرناکتر از مذهب/دین و امثالهم نیست. آخوندها بیش از هزار و اندی سال در تاریخ ایران همواره نقش پشت پرده و غالب را [Dominant] در امور اجرایی مملکت ایفا کرده اند. فقط با فاجعه 1357 بود که حکومتشان مطلق شد تا امروز. اینطور نیست که تصوّر کنیم آخوندها با تق و توقی فوری به «گه خوردن» می افتند و تمام. حتّا اگر به صورت کاملا صلح آمیز از دایره قدرت و مسائل مملکتی به کنار گذاشته شوند، باز از راههای دیگر میتوانند در مسائل مملکت دخالت کنند و باعث اغتشاشات شوند. در همان قانون اساسی مشروطه، قید کردن ماده نظارت علما، خودش زنگ خطر بود برای کسانی که هوش نبودند عمق فاجعه را ببینند. حتّا همان «پرسش شیخ فضل الله نوری» که همچون سیبی داغ در گلوی ایرانیان گیر کرده و آنها را تا امروز در وضعیّت «مرگ و زندگی» نگه داشته است، دقیقا از قدرت و نفوذ و نقش اسلامیّت شمشیرر اقتلویی در جامعه ایران سخن میگوید. به همین دلیل من اینقدرها هم خوش خیال نیستم که حضرات با آرامش خیال، جل و پلاسشان را جمع کنند و بگویند ببخشید ما میریم مسجد که دعای کمیل بخوانیم و توبه استغفاری کنیم و کلا آفتابه چی مسجد بمانیم. خیر اصلا از این خبرها نیست. آنها حاضرند جمعیّت ایران را پاش بیفته به یک سوم کاهش دهند اگر بدانند که همچنان مصدر حکومت و قدرت میمانند. ساده نباید بود. کسی که عمیق در باره اسلامیّت و تاریخ نکبت بارش تحقیق بی مرض و غرض کرده باشد و همچنین خیلی ظریف و عمیق از مقوله ای به نام «مذهب/دین/ایدئولوژی/عقاید آکبندی» آگاهی جامع داشته باشد، نیک میداند که ادیان/مذاهب/ایدئولوژیها و امثالهم در رقابت با یکدیگر برای حاکم شدن بر جامعه حاضرند به ایجاد هر نوع کشتار و خونریزی سرسام آور با افتخار و غرور و تکبّری توصیف ناپذیر رو آورند و با وجدانی آسوده به خونریزی و کشتار تا رسیدن به مقاصد خود اقدام کنند.
مسئله تضمین را نباید به معنای «تضمیننامه از نوع بانکی و اسنادی و امثالهم« برداشت کنی، بلکه بحث ضمانت در نظر و دیدگاه من به معنای، «آزمودن» است یا به عبارت آسانتر، «هندونه به شرط چاقو!» . حضرات اپوزیسیون، مهم نیست کی باشند و چه ادّعاهایی داشته باشند و چه اعتقاداتی را پدافند میکنند، مهم این است که خایه داشته باشند در کنار همدیگر دور یک میز جمع شوند و به هیچ وجه در صدد این نباشند که جمع مشاوره ای خود را با بریدن و کناره گیری و عقب نشینی و قهر کردن از هم بپاشند؛ بلکه به هر طریقی که شده است؛ برغم هجوم سرسام آور انتقادات به حقّ و ناحقّ، انسجام و خونسردی خود را حفظ کنند و در صدد مشاوره برآیند و به نتایج واحد برسند و سپس به آنچه که تصمیم گرفته اند، وفادار بمانند و مسئولیّت نشان دهند در عمل و گفتار و رفتار و کنشها و واکنشها. آنگاه میتوان امیدوار بود که «حضرات» اگر همان «چهار اصل» را تایید و تصدیق کنند، شرایط و لیاقت آن را دارند که در انتخابات شرکت کنند و شانس خود را امتحان کنند در دوره های متفاوت انتخابات. بنابر این بحث کلیدی من، «به محک زدن استعداد و توانمندی و مایه دار بودن و گشوده فکری مدّعیان اپوزیسون است قبل از اقدام. که تا کنون چنین موردی اتّفاق نیفتاده و مسئله جمع مهسا را هم که دیدی، ریدن به ستاپایش رفت. مسوله «آزمودن» را درست عین افسری تصوّر کن که سربازان خود را قبل از حمله جنگی به آموزشگاه میفرستد تا انواع و اقسام تکنیها و تاکتیها را یاد بگیرند سپس وارد میدان جنگ شوند. گمون کنم با این مثال ناخوشایند، منظور مرا از بحث «تضمین» متوجه شوی. فعلا تا همین جا بسه.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
تاریخ: شنبه, 13. آوریل 2024 - 10:56
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: نگاه آقای حیدریان
دیدگاه:

 نظر به این که شاید آقای نصیری خودشان از این مباحث بی خبر باشند و با توجه به عمومیت بحث نکته ای که آقای حیدریان مطرح کرده اند بعنوان بحث عمومی خوب است پی بگیریم و امیدوارم دوستان بیشتری شرکت کنند. 

ادامه نظر:

در نوشته آقای حیدریان جایی که از نگاه من به اصل مطلب میپردازند این بخش است: «بحث امّا در چگونگی «خلع ید و معزول کردن» .... در اینکه نوشته اید مخالفان به یک نقطه مشترک رسیده اند و آنهم چهار اصل: «دموکراسی، جدایی دین از حکومت، التزام به اعلامیه جهانی حقوق بشر و حفظ تمامیت ارضی با محوریت ملت ایرانی» ، باید عرض کنم که رسیدن به توافق مشترک، هیچ دلیل و تضمینی برای اجرای مواد توافقی نیست».
با آقای حیدریان موافقم که تضمینی کسی نمیتواند بدهد. در هیچ یک از راهکارهایی که ارائه میشود از جمله هرآنچه که آقای حیدریان پیشنهاد کنند ایشان نمیتوانند تضمین بدهند.. توجه بفرمایید تضمین بدهند که راهکارشان بی کاستی به مقصد میرسد. من چنین تضمینی را از بنی بشری نمیتوانم بپذیرم. حمله متفقین به فرانسه که تا برلین رفتند نیز تا آخرین لحظه با تردید ها توام بود و آیزنهاور و اتاق جنگ او هیچ تضمینی نمیتوانستند بدهند. در جنگ ها و مبارزات تضمینی در کار نیست! پس این که چون «تضمین» در کار نیست پس کار نشدنی است کلا پردختن به بحث را خالی از معنی می کند. فرض ما دیگرانی که با محوریت حقوق بشر و... موافق هستیم این است که بدون هرگونه تضمینی روی این مسائل پافشاری میکنیم و راهی بجز این به نظرمان نمیرسد. سوال من از آقای حیدریان این است که کدام نیروی مطرح هست که بجز «تمامیت ارضی» که ممکن است مورد مناقشه باشد روی سه اصل دیگر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، التزام به اعلامیه جهانی حقوق بشر توافق ندارند؟ من که نمیشناسم اگر آقای حیدریان میشناسند بفرمایند ما هم بشناسیم. اگر منظورشان آخوندها و «دریایی مهیب وجود دارد به نام «ولایت خلفای الله» که حسب آمریّت خالق خود به نام «الله» برای اجرای هر نوع خونریزی و کشتار و قتل عام و ویرانگری، رسالت الهی دارند هست» خب.. حساب این را هم کرده ایم. من چنین هیولایی را مقابل چشمم نمی بینم. شاید تا دو سال پیش بودند اما امروز با تکانی فرار خواهند کرد چون ایمان ندارند. رژیم دیگر حسین فهمیده ندارد که برایش زیر تانک برود. سال 60 سپاهیان بدون کوچکترین چشمداشت مادی با مجاهدین در میافتادند و می کشتند و کشته میشدند. شما تصور می کنید آن روز موعود که فرا برسد و مردم با چنگ و دندان و ماهیتابه و چاقو و کتکل مولوتف و سلاح هایی که از پادگانها و مراکز تسخیر شده - سلاح هایی که سازمانی به آنها میرسد به کنار- به جان لات و لوت هایی که ساعتی 400 هزار تومن میگیرند زره به تن می کنند بیافتند آنها بازهم مانند سال 60 تا آخرین نفس خواهند جنگید؟ سال 60 ایمان بود امروز پول است. جان عزیز است. شما چقدر حاضرید پول بگیرید در یک نبرد شرکت کنید؟ لات و پاسدار هم مثل من و شما جانش را دوست دارد و هرگز بخاطر پول جانش را به خطر نمی اندازد. امروز چون جنگ یکطرفه است و مردم دست تهی دارند آنها شیر هستند. فردا با شلیک اولین گلوله اثری از آنها در خیابانها نمی بینید. من اصلا هیولایی که آقای حیدریان از آخوندها و خونریزی های آنها ترسیم می کنند را نمی بینم. یک مشت موش را می بینم که به فوتی بند هستند. در مورد تمامیت ارضی و آن مسائل، حتا کسی مثل عبدالله مهتدی تنور را آنقدر داغ نمی بیند که آقای مبتدی می بینند. با تمامیت ارضی کسی مشکل ندارد فدرالیسم میخواهند. مثلا حزب دمکرات کردستان. خب، این را پس از سقوط رژیم میتوان به آن پرداخت. حتا اگر موضوع جنگ داخلی سر این قضیه در کار باشد من فکر نمی کنم که چنین جنگی را حزب دمکرات کردستان یا کومله مثل اوایل انقلاب 57 بخواهند پی بگیرند. سمبه ارتش ملی بسیار پر زور تر است مضافا به این که اینها در میان مردم کردستان بابت فدرالیسم پشتیبانی نمیشوند. من اینقدر که امروز روی جیش العدل حساب میکنم روی این دو حزب حساب نمی کنم. این دو حزب ای یک عقلانیت برخوردارند که جیش العدلی که بر اساس مبانی دینی شالوده اش ریخته شده شاید نداشته باشد. دراین مورد هم امید من این است که چنانچه دولت مرکزی آینده اولیت در کار آفرینی و سرمایه گذاری را به بلوچستان، کردستان و خوزستان بدهد مشکل به احتمال قوی حل میشود حتا اگر حکومتی مرکز گرا بر سر کار باشد. بهرحال بحث در مورد حکومت مرکز گرا یا فدرال امری مربوط به انتخابات و رفراندم هاست. من فکر میکنم از هر انسان ایرانی بپرسید که آیا حکومت مرکز گرا مثل زمان شاه را ترجیح میدهد یا جمهوری اسلامی پاسخ عقلا مشخص است. اینها بحث های آینده است که حضور دین در سیاست چگونه باشد. البته که متدینین مثل اروپا که حزب دمکرات مسیحی دارد میتوانند با پذیرش قانون اساسی سکولار و فعالیت در چارچوب قانون اساسی در ساز و کار ساختن کشور حضور داشته باشند این در حقوق بشر می گنجد.
تاریخ: شنبه, 13. آوریل 2024 - 08:38
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: رژیم پشت این قضیه هست
دیدگاه:

در این شرایط حتا این که اجازه ورود زنان به استادیوم داده شده خودش قدم بزرگی هست. برای این که مطابق فرمان خامنه ای این چرخ پنچر شود چه بکنیم؟ دوتا پرستو بفرستیم تا این صحنه بوجود بیاد. دیگه چی؟ وقتی زنها نشستن یه عده «از خودشونه» رو تیر کنیم که شعار شیر سماور بدن و صدای وا اسلاما به آسمان بره. 

ادامه نظر:
تاریخ: شنبه, 13. آوریل 2024 - 08:37
عنوان دیدگاه: نخستین گام تضمینی برای گذار
دیدگاه:

درووود بر آقای نصیری گرامی!

اندکی بحث غیرمتعارف در تقابل با هر چیزی که متعارف  شده است!

در اینکه سیستم ولایت خلفای الله، هیچ حقّانیّتی به فرمانروایی از روز اول بر ایران و مردمش را نداشت و هنوزم ندارد، مسئله ایست که با نخستین قطره خونی که به دست حُکّام فقاهتی بر روی زمین ریخته شد، برای همیشه و ابد، لژیتیماتسون خودش را از دست داد. تا امروز نیز،  قدرت و دوام آنها فقط در گرو کشتار و شکنجه و قتل عام و تجاوز به نوامیس و عفاف مردم و گریزاندن مخالفان از خاک میهن و غارت و چپاول و کثافتکاریهای توصیف ناپذیر  و خصومت کور و عقده ای با تاریخ و بُنمایه های فرهنگ ایرانیان و نابودی آموزش و پرورش و آدمیگری بوده است و بس.  در اینکه چنین سیستم مخوف و ناحقّی، فروخواهد پاشید، بحثی در آن نیست.

ادامه نظر:
بحث امّا در چگونگی «خلع ید و معزول کردن» زمامداران دستگاه خشونتی و خونریز فقاهتی در سمت و سوی ایجاد مناسبات کشورداری و اجتماعی که در خور کرامت و شرافت و ارجمندی تمام آحادّ مردم ایران باشد، مهم نیست که به چه چیزهایی اعتقاد داشته باشند. در اینکه نوشته اید مخالفان به یک نقطه مشترک رسیده اند و آنهم چهار اصل: «دموکراسی، جدایی دین از حکومت، التزام به اعلامیه جهانی حقوق بشر و حفظ تمامیت ارضی با محوریت ملت ایرانی» ، باید عرض کنم که رسیدن به توافق مشترک، هیچ دلیل و تضمینی برای اجرای مواد توافقی نیست. فرض کنید همین چهار مورد، سوی دیگر ساحلی باشد که مطلوب ایرانیان است و این سوی ساحل نیز ایرانیان ایستاده اند. مابین ایرانیان و ساحل مطلوب، نمیخواهم بگویم باتلاق؛ بلکه دریایی مهیب وجود دارد به نام «ولایت خلفای الله» که حسب آمریّت خالق خود به نام «الله» برای اجرای هر نوع خونریزی و کشتار و قتل عام و ویرانگری، رسالت الهی دارند و امتیازهای اینجهانی و آنجهانی میگیرند؛ آنهم در بغل انواع و اقسام جنیفر لوپزهای برهنه در جزایر اهل جنّت. آیا تاریخ نکبت بار اسلامیّت، سوای این بوده است؟. - خواهش میکنم به سهم ایرانیان در تمدّن اسلامی اشاره نکنید که خشم مرا علیه خودتان شعله ور خواهید کرد؛ زیرا سهم ایرانیان، هیچ ربطی به اسلامیّت ندارد که کسانی بخواهند آن را مصادره به مطلوب کنند برای عقاید سخیف و بی مزه خودشان که فقط تهوّع آورند؛ ولاغیر- سهم ایرانی هر چقدر هم بوده باشد، هرگز و هیچگاه به شمشیر و شمشیر کشی و خونریزی آلوده نبوده است. این مسئله را ابدا از یاد نبرید و مدام درنظر داشته باشید.-
حال سئوال این است که با چه وسایل و ابزارهایی میخواهید خودتان و مردم را به سوی ساحل مطلوب انتقال دهید و به قول خودتان و کثیری از مدّعیان اپوزیسیون از «دارالحرب خلفای الله» گذر کنید؟. با کدام توافقهای مشروط و شرایط عینی و ملموس و واقعی و اجرا شدنی؟. چگونه میتوانید تضمین کنید که گرایشهای مخالف سیستم خلفای الله با آرامش و طمانینه و گشوده فکری و عاقبت بینی در همکاری با یکدیگر و فقط برای سعادت ملّت ایران اقدام کنند و هرگز به جان یکدیگر نیفتند و همدیگر را آنچنان تکه پاره نکنند که مردم بگویند صد رحمت به کفن دزد اولی؟. گفتن و صحبت کردن از مثلا «چهار اصل»، بحث در باره کلیّات است که اجرای فقط یکی از آنها هنوز نه از طرف مدّعیان اپوزیسیون به رسمیّت شناخته شده است نه از طرف حُکّام الهی. منظورم گزندناپذیری جان و زندگی است. اسلامیّت و خلفای الله باید در آغاز، شمشیر و گیوتین الهی را برای همیشه و ابد با دستان خودشان به خاک بسپارند و مجتهدین و اخوندها و شیوخ علنا و آشکارا در هر کوی و برزن فریادها بزنند که هر کس به نام الله، شمشیر به دست بگیرد و خون بریزد، کافر مطلق است و باید حبس ابد شود. شاهراه اصلی برای «گذار» از ولایت خلفای الله، در ابتدا، به رسمیّت شناختن و تضمین قطعی مسئله «گزند ناپذیری جان و زندگی» است که نشانگر شالوده ریزی گستره ای است برای زایش فضای دمکراسی و عدم حاکمیّت مذاهب/ ادیان/ایدئولوژیها بر سرنوشت کشور؛ نه سهیم نشدن آنها در دولت متکثّر. متاسفانه تا امروز هیچکس متوجّه این مسئله نیست که جدایی دین از حکومت به معنای مقیّد کردن دین/مذهب/ایدئولوژی به چارچوب منزل نیست. بلکه منظور از جدایی دین از دولت/حکومت این است که معتقدان هیچ دینی/مذهبی/ایدئولوژیی/اعتقاد آکبندی، محقّ و مجاز نیستند که بر جامعه حکومت واحد داشته باشند. ولی مومنان به هر دینی/مذهبی/ایدئولوژیی مجازند و میتوانند طبق قوانین مملکتی در تشکیل دولت متکثّر سهیم شوند و به حزب مطلوب خودشان رای بدهند. ردرک این تمایز و مسئله خیلی مهم است. ولی متاسفانه تحصیل کردگان و کنشگران ایرانی تا امروز تفاوت این مسئله را اصلا و ابدا نفهمیده اند؛ برغم اینکه در کشورهایی اروپایی شاهد این مسئله در واقعیّت عینی اجتماعات هستند، معذالک حضرات مدام بر طبلی میکوبند که هیچ شناخت دقیقی از آن ندارند. بگذریم.
همینطور موارد دیگر از همان چهار اصل که جای بحث و گفتگو دارند. من شخصا به شدّت ضدّ هرگونه تمرکز قدرت در مرکز هستم. حتّا اگر مثلا موردی پیش بیاید که فرض کنیم قدرت در «مرکز» از سر ناچاری یا انتخاب ناگزیر در مرکز باشد؛ آنگاه در مرکز باید «دو مجلس» وجود داشته باشد. یکی مجلس اکثریت اجتماع ایرانیان، یکی مجلس «اقلیّتها». به این معنا که، تصمیمات اکثریّت مجلس، زمانی اعتبار خواهند داشت که مجلس اقلیّتها، به صحت آنها رای بدهند و چنانچه مجلس اقلیّتها به برخی از مفاد قوانین تصویبی اکثریت مجلس اعتراض کند، وظیفه نمایندگان مجلس اکثریت است که در قوانین ابلاغی تجدید نظر کند؛ طوری که مجلس اقلیّتها به صحت آنها رای بدهد. بنابر این گفتن تمامیّت ارضی، حلّ مسئله نیست؛ بلکه زمینه چینی برای ایجاد اغتشاش است در مراحل حسّاس که باید پیشاپیش زمینه های وقوع آن را بست و ناممکن کرد. یا اینکه مجلس مرکزی تصمیم بگیرد که استانهای ایران را مستقل اعلام کند؛ طوری که مجلس خود را در سمت و سوی قوانین کشوری تنظیم کنند و با مرکز همپایی و همگامی کنند و این یعنی تقسیم قدرت و پیشگیری از تمرکز آن در دست عده ای یا گروهی یا سازمانی یا فرقه ای و امثالهم در مرکز. هیچ ارگانی نباید در جامعه ایران آینده، قدرت مطلق داشته باشد. مهمترین اصلی که باید بر آن مدام تمرکز کرد، استقلال قوه قضاییه و قضات است. هیچ قاضی نباید از حتّا بالاترین شخص مملکت اطاعت کند؛ بلکه طبق اصول قانون و وجدان فردی خودش قضاوت کند و مسئولیّت آن را نیز شخصا به عهده بگیرد. در این باره بحث باز است و میتوان گفتگوها کرد.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
تاریخ: شنبه, 13. آوریل 2024 - 07:21
نویسنده: ناشناس
عنوان دیدگاه: مومنت مومنت
دیدگاه:

بیانیه بسیار هوشمندانه و قوی شاهزاده رضا پهلوی.... هشدار دادن به ج.ا. و همزمان خطاب قرار دادن نظامیان ..در این زمان بسیار حساس.. از نمونه های به یاد ماندنی و ثبت شدنی در تاریخ است.
‏برای مقایسه تفاوت این بیانیه با گرد و خاکهای فرقه نفوذ.. همین بس که ملیگراهای مجاز...در این روزها مدام داشتند به اسراییل هشدار می دادند که به خاک ایران حمله نکند اما ⁧‫شاهزاده پهلوی سوم‬⁩ ورق را برگرداندند و مثل همیشه صدای ملت شد.
‏ایشان به درستی و بسیار بجا، به عامل اصلی تمام فتنه ها و مصیبتهای منطقه و ایران، یعنی ج.ا. هشدار داده اند که دست از جنون بردارد.
‏⁧‫پهلوی..امید..ملت‬⁩ و اپوزیسیون ساکن ایران

ادامه نظر:
تاریخ: شنبه, 13. آوریل 2024 - 07:03
عنوان دیدگاه: ارجمندی انسان
دیدگاه:

درووووود!

اندکی سخن برای گشوده فکر ماندن!

تصمیمی را که کیانوش عزیز باید روز اول میگرفت، دیر گرفت. ولی به قول معروف، ماهی را هر وقت از آب بگیری، تازه است. مسئله تنوّع چشم اندازها، یکی از کلیدترین راههای «شناخت و کسب دانش» است. اختلاف عقیده و نظر باعث میشود که انسان در باره موضوعات مشاجره ای به چشم اندازها و نگرشها و تجربیات دیگران نیز اهمیّت بدهد، چنانچه بر آنست مسئله ای را حلّ و فصل کند. فرض کنید ابژه ای را بخواهیم بشناسیم و آن ابژه، یک صندلی باشد. اگر به چند نفر بگوییم این صندلی را رسم کنید و از هر کدام بخواهیم که از چشم انداز مختلف [نشسته، ایستاده، بر روی سه پایه رفتن و از بالا نگریستن، خوابیدن و نگریستن، از پشت پنجره دیدن، در حالت خمیده و غیره] به ترسیم صندلی تلاش کنند، خواه ناخواه تصاویر متفاوتی از صندلی خواهیم داشت. ولی با کنار هم گذاشتن تصاویر است که میتوان تصوّری تقریبا جامع از صندلی در ذهن مجسّم کرد. چرا میگویم تقریبا، زیرا زوایای ریز را سخت میتوان در ترسیمها، پیدا کرد.

ادامه نظر:
اینکه چه کسانی چه عقایدی دارند، چندان مهم نیست. اینکه هر کسی دیدگاههایش را چگونه عبارتبندی میکند و منظورش از چنان عقایدی چیست، اهمیّت دارد. کسی که استدلال و منطق و ژرفبینی داشته باشد و به راستی در باره مسائل اندیشیده باشد از تمام جوانب، اصلا و ابدا نیازی به شمشیر کشیدن ندارد؛ زیرا با منطق و استدلال میتواند در باره عقاید و نظرات و دیدگاههایش صحبت کند. اینکه آیا نظراتش پذیرفته شوند یا بخشی از آنها سنجشگری شوند و بخشی از آنها باطل اعلام شوند یا کلا نادیده گرفته شوند، بحث ثانویست. کثیری از نظریات و دیدگاهها و نظریّه ها وجود داشته اند که در عصر خودشان، هیچ اعتباری نداشته اند، ولی زندگی اجتماعی به شرایطی درغلتید که چنان نظریاتی به ناگهان کارگشا شدند و خیلی هم مفید بودند. بنابر این، صرف رد شدن نظرات و دیدگاههایی در برهه هایی از زمانها و مکانها، دلیل بر بی اعتباری مطلق و ابدی آنها نیست؛ چه بسا که باعث شوند نظریّات بهتر و دقیق تری نیز از قبل آنها به وجود آید. آگر نظریّه کروی بودن زمین را دنبال کنیم.، میبینیم که «طرح بطلمیوس» از زمین، چقدر کودکانه و خنده دار بوده است. ولی بدون نظریّه بطلمیوس محال بود که بشر بتواند به دانش امروزی خودش از زمین دست پیدا کند.
مختصر بگویم. حضور در مباحث میتواند دیگران را به اندیشیدن و مدارایی و فراترکاوی تشویق و ترغیب کند. آنچه در مباحث و گفتگوها باید رعایت شود، مسئله احترام و ادب است حتّا اگر به شدّت از لحاظ نظری مخالف همدیگر باشیم. فوقش بحث را انسان ادامه نمیدهد. ولی توهین و بدگویی و اتّهام زدن را باید کنار گذاشت؛ زیرا هرگونه توهینی، یعنی خشونت در حقّ دیگران.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان
تاریخ: شنبه, 13. آوریل 2024 - 06:30
نویسنده: محسن کردی
عنوان دیدگاه: فعالین داخل با فعالین خارج تماس علنی داشته باشند.
دیدگاه:

نمونه های آقای نصیری و نوریزاد را هرچه بیشتر میتوان در جمهوری اسلامی مشاهده کرد و این نشانه های نویدبخشی است. این واقع را باید برجسته کرد و عده بیشتری از پایوران نظام جمهوری اسلامی را تشویق به ریزش کرد.

ادامه نظر:
نمونه های آقای نصیری و نوریزاد را هرچه بیشتر میتوان در جمهوری اسلامی مشاهده کرد و این نشانه های نویدبخشی است. این واقع را باید برجسته کرد و عده بیشتری از پایوران نظام جمهوری اسلامی را تشویق به ریزش کرد. در جریان شکل گیری منشور مهسا، دامون گلریز مدرس در دانشگاه لاهه عقیده داشت که نمایندگان بیشتری از نیروها و احزاب لازم بود که با آن شش نفر همراه شوند. او تاکید کرد که ناظرانی از جانب آقایان تاج زاده و میرحسین موسوی نیز حضور داشته باشند. چنانچه هدف از چنین نشست هایی گذار از جمهوری اسلامی با کمترین صدمات باشد باید از این گونه طرح ها استقبال کرد. اگر قرار است رژیم تسلیم شود، لازم است در اینطرف از جانب نیروهای سیاسی و فعالین، یک دولت موفقت بوجود بیاید که بتواند پشتیبانی شاهزاده را نیز کسب نماید و این هیات دولت موقت با نمایندگان موافقان گذار از جمهوری اسلامی در داخل ایران به مذاکره بنشینند.  پیش شرط این گونه مذاکرات توافق قبلی بر سر کنار رفتن کلیت دستگاه حاکمه جمهوری اسلامی شامل ولی فقیه، رئیس جمهور و وزرا، مجالس شورای اسلامی، خبرگان، تشخیص مصلحت و نیز مدیران ارشد بخشهای دولتی باید باشد. همزمان توافق شود که کارمندان وزارتخانه های دولتی از میان خود مدیران ارشد را که برائت خود را از نظام جمهوری اسلامی ابراز داشته و صلاحیت علمی کارشان را دارند را به عنوان معاون وزیر بصورت موقت برگزینند تا زمانی که گذار انجام شود یا وزیر مربوطه در دولت موقت بتواند در محل حضور یافته و وضایفش را بعهده بگیرد. یکی از مهمترین وظایف مذاکره کنندگان فراهم آوردن پاسخ به این سوال حیاتی و مهم است که «سرنوشت پایوران جمهوری اسلامی و سرداران سپاه و جنایتکارانی که در سرکوب مردم دست داشته اند چه خواهد بود». این سوال را چه مذاکره کنندگان به آن بپردازند و چه نپردازند بهرحال ارباب رسانه سوال را در مقابل تک تک شرکت کنندگان خواهند گذاشت. به این سوال باید پاسخ درخور داد تا گذار هرچه بی درد تر و سریعتر انجام شود.