رفتن به محتوای اصلی

بیاد یکی از چهره های زیبا و پیشکسوت فوتبال شهرمان زنجان
30.08.2021 - 22:03

ما اورا بهمان نام خودمانی وآشنای نسل خود که قوبوش صدایش می کردیم،قوبوش می نویسیم!مخفف قربانعلی نامی که هنوز بعد گذشت نیم قرن هم نسلان ما درشهرزنجان خوب بیادش می آورند.
نوجوانی بلند قامت با صورتی سبزه وخنده نمکینی بر کنج لب. پاهای کشیده ای داشت که اوراقادر می ساخت با سرعت و قدرتمندی یک ماشین "موستانک" طول وعرض زمین خاکی میدان فوتبال را زمانی که توپ به اومی رسید بادریپ هائی که ما نوجوانان آن روزی را بوجد میاورد طی کند و درواه حریف را بگشاید.
در آن روزها شهر کوچک زنجان با آمدن سپاه ستاد دو ارتش داشت سیمای خود را تغیر می داد،رخت های کهنه از تن می کشید! شور جای بیحالی روستائی ونگاه سنتی بازاررا می گرفت.
سر بر آوردن تیمی سرحال وقبراق که یکی از ورزشکارن نامی وچهره مورد قبول جوان ها آقای خلیل انگورانی آن را راه اندازی کرده بود حادثه ای غریب وشادی آفرین بود.تیمی که خیلی زود ریشه انداخت،ببارنشست ودر سطح کشوری مطرح شد.
برای نوجوانان وجوانان شهر دریچه ای بود زیبا بسوی آینده ودیدن قدرت وحرکت خود در سیمای فوتبالیست های جوان!
"توپ دوشده قوبوشون ایاغنا بو گل ده "
"توپ در زیر پای قوبوش افتاد گل خواهد شد. "
این لحظات برای جوانان شهر بسته،بی نشاط وبی هیجان ما چه میزان شادی آفرین بود!شادی خاصی که، در بطن خود تکانی بخود دادن واعتماد بنفس می آفرید .دیدن مهاجمی بی باک که نه ترسی از لگد خوردن داشت ونه غلطیدن برزمین خاکی میدان فوتبال. غرورت می بخشید واراده بر قدم پیش نهادن بدون ترس!عزم بر دور انداحتن شرم شهرستانی شرطی شده طی سال ها و این که من هم می خواهم مثل قوبوش بازی کنم بی هراس و جنگجو شوم را در تو دامن می زد.
چراکه فوتبال در درون خود روح زیرکی،هوشیاری ،جنگاوری ،استقامت، پیگیری ،توازن ذهن و اندام های حرکتی! تعادل وهماهنگی چشم با پا ،دقت عمل ونهایت در اوج هیجان خونسردی را طلب می کرد .بخصوص اگر با جوانمردی ،مردم داری،فداکاری بازیکن توام می شد. صفاتی که این مهاجم جوان داشت. چرا که بارها وبارها در بازی ها کودگانه کودکی زمین خورده وبرخاسته بود.صورت هم بازی کودکیش را بوسیده بود.
سری نترس داشت وشهامتی ستودنی که اورا از دیگر بازیکنان مجزا می کردو این خوش آیند جوانان بود.
حال سال ها از آن روزها می گذرد .قوبوش نیز در مسیر زندگی برای چرخانیدن چرخ زندگی تن بکار در آزمایشگاه خاک داد.مقاومت مصالح رامورد آزمایش قرار داد. به جاده های در دست ساخت رفت ومیزان مقاومت آسفالت ریخته شده را سنجید ،ازدواج کرد ،زندگی ساخت ،کودکانش را پرورش داد. سنگینی پای سنگین گذر زمان را تحمل کرد. اما همیشه همان "قوبوش آسیا" ماند.
بی باک در مصاف با زندگی،مهربان، فداکاروثابت قدم در دوستی.صبور وبرد بار در مصاف با بیماری پارکینسونی که سال ها تحملش کرد ،گل زد و گل خورد و نهایت بی هراس در چشمان مرگ که تومان زندگی است خیره شد! با لبخند نمکینی بر لب چشم بر جهان بربست! او آنچنان زندگی را ترک کرد که آن چنان زیسته بود.یادش گرامی با تسلیت به خانواده محترم آسیا ودوستان او.
اصغر جیلو سرمد ملکیان ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.