رفتن به محتوای اصلی

انتخابات آزاد توافقی، تاسیس مجلس موسسان!‏
31.12.2020 - 06:14

 

ایام تعیین‌کننده و سختی در پیش است. همه شواهد نشان می‌دهند که خامنه‌ای به روز‌های آخر فرمانروائی مقتدرانه‌اش نزدیک شده است. همچنین تردید کمی مانده است که او ‏مشغول تدارک آخرین تمهیدات برای انتقال قدرت به فرزند خود، مجتبی خامنه‌ای ست. این ‏کار قرار است در شرایطی انجام بگیرد که کشتی فرسوده ایران، با سر نشینانی “کارد به ‏استخوان رسیده” زیر ضربات کوبنده امواج، میان سخره و طوفان با خطر تلاشی و غرق ‏شدن در گیر است.‏

همواره این سوال وجود داشت که اگر خامنه‌ای قصد انتقال قدرت به فرزندش را دارد، ‏چرا “رهبر سوم جمهوری اسلامی” در صحنه علنی سیاست ظاهر نمی‌شود؟ مصطفی ‏تاج‌زاده با اشاره به نقشه راه خامنه‌ای، ما را به پاسخ این سوال نزدیک کرده ‏است.

در این نقشه راه، ابتدا بخش اعظم پست‌های امنیتی، نظامی و رسانه‌ای به تسخیر یاران ‏وفادار مجتبی در حلقه گردان حبیب و حواشی آن در آمد. به ‏موازات آن، در فاصله‌ای که مجتبی، با حضور در کلاس‌های درس فقهای قم و تحصیل ‏و تدریس، مراحل دریافت درجه اجتهاد با اتکا به رانت پدر را می‌گذراند، همه مدعیان ‏بالقوه و بالفعل، از خاندان لاریجانی تا خاندان خمینی از سر راه کنار زده شدند و هم‌زمان، ‏ترتیبی داده شد که “تاج‌بخش” سرشناس نظام، ‌هاشمی رفسنجانی هم که در سودای ‏تاجگذاری حسن خمینی بود، از صحنه حذف بشود.

در حلقات آخر نقشه راه خامنه‌ای، یک دوره انتقال قدرت، جایگزین روند متعارف انتقال ‏سلطنت زیر شعار “شاه مرد، زنده باد شاه!” شد تا در این دوره چند مساله زیر حل شود:‏

‏-‏ این فکر که خامنه‌ای ولایت را بر خلاف قانون اساسی “موروثی” کرده و در بود ‏خودش، “ولیعهد” را بر گزیده است، تکذیب و خنثی بشود.‏

‏-‏ در این دوران فطرت که ظاهرا هنوز رهبر نظام بر گزیده نشده است، مجتبی به ‏صحنه علنی سیاست وارد بشود. همه حرف‌هائی را که پدرش نمی‌توانست بزند و یا ‏جاری شدن آنها از زبان پسر، می‌توانست شائبه زاویه داشتن با پدر را ایجاد کند، ‏حالا بر زبان آورد و از خود چهره‌ای “به روز” و با پاسخ‌هایی شاید متفاوت با ‏دوران پدر ارائه بدهد.

‏-‏ بر اساس قانون اساسی، در دوران فترت، وظایف رهبری را هیتی مرکب از رئیس ‏جمهور، رئیس قوه قضائیه و یکی از اعضای شورای نگهبان با گزینش مجمع ‏تشخیص بر عهده می‌گیرد. برای آنکه دوران فترت بدون تنش طی شود، ضروری ‏است که این هیت در انحصار اقتدارگرایانی باشد که در سر سپردگی آنها تردیدی ‏نباشد و بتوانند با مشت آهنین، هر حرکتی را با بی‌رحمی و خشونت سرکوب کنند. ‏رئیسی حلقه به گوشی خود را ثابت کرده است. نماینده شورای نگهبان هم هر که ‏باشد، ار جمله حواریون است و تنها می‌بایست پست ریاست جمهوری هم به یکی ‏از سرسپردگان واگذار بشود. برای خامنه‌ای فرستادن یکی دیگر از معتمدین خود ‏به پاستور هدف است و در این راه، دست به هر کاری زده و می‌زند. او هیچ ابائی ‏هم نخواهد داشت که انتخابات ریاست جمهوری رسواتر از انتخابات مجلس برگزار ‏بشود و در انتخاباتی “تو جیبی” و مدیریت شده، فقط ظاهر قضیه حفظ بشود و ‏‏”رئیس جمهور منتخب مردم” کارگزار مجتبی و مشروعیت بخش هیت رهبری ‏موقت باشد.‏

‏روحانیون صاحب اقتدار، سرداران سپاه و لایه‌های اصلی نهاد‌های امنیتی و رسانه‌ای، خود بخشی از ابتکار بر کشیدن مجتبی خامنه‌ای هستند و نیازی به خاموش کردن ‏صدائی در این قسمت وجود ندارد.

گرچه سخن از نارضائی در میان پرسنل ارتش که مانند همه مردم تحت فشار‌های شدید ‏اقتصادی قرار دارند، بسیار شنیده می‌شود، اما به نظر می‌رسد که نهاد‌های اطلاعاتی، ‏ارتش را تحت کنترل دارند و شانسی برای اظهار وجود ارتش در دوران فترت و تا زمانی ‏که جنبش‌های اجتماعی اوج نگیرند، متصور نیست.

‏مجلس می‌توانست یک مرکز ایجاد نگرانی باشد که با سپردن آن به کوتوله‌های سیاسی، ‏کارچاق کن‌ها و مجیزگویان بی‌سواد، این آخرین سنگر به جا مانده از جنبش مشروطه را ‏هم از شخصیت‌های سیاسی تهی و از حیز انتفاع ساقط کردند.

روحانیت حوزوی نهاد قدرتمندی است که بخش بزرگی از آن، سهیم در قدرت، همراه و ‏هم‌سفره خامنه‌ای و پشتیبان رهبری مجتبی است. اما در میان مراجع مخالف دخالت دین ‏در حکومت، برخی از مراجع اهل سیاست و رده‌های میانی مدرسان و طلاب مقلد آنها، ‏کسی داوطلبانه دست بیعت دراز نخواهد کرد. خامنه‌ای خواهد کوشید تا با واکنش شدید ‏نسبت به هر نوع صدای اعتراضی، این روحانیون را به همراهی یا ادامه سکوت وادار ‏سازد و به آنها تفهیم کند که رهبر سوم در این عرصه “محمد بن سلمان ثانی” است.‏

اگر عامل “جامعه” را فعلا در پرانتز بگذاریم، در غیاب مجلسی مقتدر و ملی، با انتصاب ‏روسای گوش‌به‌فرمان سه قوه، هیت رهبری که به منظور آماده سازی برکشیدن مجتبی ‏سازماندهی شده است و روحانیت غیرحکومتی که خود را در چنگال قداره‌بندان بیت ‏گرفتار می‌بیند، در حکومت هیچ مقاومت معنی‌داری در مقابل خبرگان شکل نمی‌گیرد و ‏ملا‌های فرتوت و حلقه‌به‌گوش این “نامجلس”، پس از مدتی سکوت و گربه‌رقصانی، در ‏نهایت اعلام خواهند کرد که از روز رحلت رهبر فرزانه، بلاوقفه جسته‌اند، اما بهتر از ‏مجتبی نیافته‌اند و با آنکه ابوی ایشان مخالف جانشینی فرزند برومندشان بودند، اما آنها به ‏عنوان “خبرگان برگزیده ملت” وظیفه الاهی-اسلامی خود می‌دانند که بر شایستگی ‏حضرت آیت‌الله مجتبی خامنه‌ای صحه گذاشته، افتخار بیعت با “رهبر بی‌همتا” را از آن ‏خود و ملت شهیدپرور کنند.

تا اینجا، تمرکز این یادداشت بر ابعاد سناریوی گذار کم‌درد، “قانونی” و مطمئن به دوران ‏ولایت مطلقه مجتبی خامنه‌ای قرار داشت که به‌وسیله خامنه‌ای و اتاق‌های فکر “خونتای ‏حبیب”، به دقت طراحی و گام به گام اجرا شد و یا قرار است که اجرا بشود. اما ارزیابی ‏چشم‌انداز آینده، بدون وارد کردن نقش مردم، جامعه مدنی، نیرو‌های اپوزیسیون ج.ا.، ‏اصلاح‌طلبان مخالف ولایت مطلقه و دول خارجی، ممکن نخواهد بود. روی این عوامل ‏مکث کنیم: ‏

مردم:
بخش بزرگی از مردم ایران در جریان جنبش‌های دی‌ماه ۹۶ و آبان ۹۸ نشان دادند که هیچ ‏امیدی به حکومت ج.ا. ندارند و اگر نیروهای سیاسی جامعه، افق مبارزاتی روشنی را ‏برای تغییر در رژیم یا اسقاط آن طراحی و عرضه نکنند، مردمانی که چیز زیادی برای از ‏دست ندارند، از هر منفذی برای طغیان و بیرون ریختن خشم خود، بهره خواهند جست. ‏آنها حکومت را در ایام “شاهمرگی” راحت نخواهند گذاشت و تکرار شورش‌هائی از نوع ‏آبان ۹۸ کاملا محتمل است. مجتبی خامنه‌ای و “خونتای حبیب” خود را برای مقابله با ‏حرکات و شورش‌های مردمی آماده کرده‌اند و با خشونت و سبعیتی بیشتر از آبان ۹۸ با ‏شورش‌ها مواجه خواهند شد و اگر در گام‌های اولیه موفق به سرکوب و خاموش کردن ‏آتش‌ها نشوند و سیاستمدارن ملی و مردمی هم نتوانند کنترل جنبش‌ها را بدست بگیرند، ‏ایران احتمالا وارد یک دوران طولانی خشونت متقابل، هرج و مرج و مبارزات قهرآمیز ‏خواهد شد که نتایج آن برای کشورو مردم، فاجعه‌بار خواهد بود. ‏

دول خارجی:
دولت‌های خارجی نمی‌توانند تاثیرات تعیین‌کننده‌ای در تحولات دوران انتقال قدرت ‏داشته باشند. اما اتحادیه اروپا، چین، روسیه، عربستان، ترکیه، اسرائیل و در راس همه ‏ایالت متحده آمریکا، همگی خود را در تحولات در رفتار و ساختار حکومت، ذی‌نفع می‌‏بینند و هر یک متناسب با توان خود، می‌کوشد تا بر این تحولات اثر بگذارد. در روند ‏بازگشت آمریکا به موقعیت تعیین‌کننده در نظم لیبرال جهانی، “بحران ایران” احتمالا ‏نخستین میدان جدی آزمون توانائی‌های دولت جدید آمریکاست. دولت بایدن مصمم است که ‏با ایجاد اجماع جهانی، راه دستیابی ج.ا. به سلاح اتمی را به گونه بازگشت ناپذیری ببندد، ‏برنامه موشکی حکومت را به سطحی کاملا تدافعی محدود کند و به مداخلات نظامی ج.ا. ‏در منطقه نقطه پایان بگذارد.

گرچه این مطالبات دولت بایدن، از منظری صرفا تئوریک می‌تواند یک فرصت برای مجتبی خامنه‌ای باشد تا با کنار گذاشتن نظریه “عمق ‏استراتژیک” و پذیرش مطالبات بایدن، کشتی طوفان زده نظام را سبک کرده، با لغو تحریم‌ها و راه افتادن اقتصاد کشور، پایه‌های قدرت خود را تحکیم کند، اما در نگاهی عملی، ‏تحقق این سناریو بسیار بعید و نامحتمل است و جریان مافیائی حاکم که در ولایت مطلقه ‏مجتبی تداوم می‌یابد، استعداد و علاقه‌ای برای تن دادن به این جراحی ندارد و سیر محتمل‌‏تر این است که ایالت متحده و متحدان آن، نا امید از تغییر رفتار حکومت ایران، با تداوم و ‏حتی تشدید فشار‌ها، “تغییر در حکومت” را در مرکز توجه قرار بدهند و چین و روسیه ‏هم، به خاطر منافع خود در نرنجاندن آمریکا، اسرائیل و عربستان، مانعی در مقابل دولت ‏بایدن ایجاد نکنند. بسیار بعید است که آقای بایدن برای “تحمیل تغییر در حکومت ایران” ‏سرمایه‌گذاری کند ولی به حقوق بشر در مجموعه راهکار‌های خود نقش برجسته‌ای ندهد. ‏

اصلاح‌طلبان:‏
حسن روحانی با پشت کردن کامل به رای‌دهندگان خود در دور دوم ریاست جمهوری، ‏ضربه مرگ‌باری بر اصلاح‌طلبانی که همه تخم مرغ‌های خود را در سبد او نهاده بودند، ‏وارد ساخت و آقای خاتمی را در وضعیت بسیار دشواری قرار داد. بن بست خاتمی، ‏گسترش فساد در میان کادرهای جریان اصلاح طلب حکومتی و انسداد کامل در ساختار ‏قدرت، بازی در زمین قانون اساسی را بیش از پیش بی معنی و فاقد هرگونه چشم انداز ‏کرد و جریان اصلاح طلب حکومتی را به سمت تجزیه و تلاشی راند. اینک در حالی که ‏کارگزاران خود را بخش جدایی‌ناپذیر حکومت تعریف می‌کنند و اصلاح‌طلبان زرد تنها ‏در اندیشه حفظ امتیازات فردی و خانوادگی خود هستند، اصلاح‌طلبان پیگیر و سالم، به ‏جمهوری‌خواهانی نزدیک می‌شوند که خواستار تغییرات ساختاری و عبور از قانون اساسی ‏ج.ا. هستند.

حسن روحانی بی‌تردید با مجتبی خامنه‌ای بیعت کرده است و به نظر می‌رسد که “اصلاح‌‏طلب‌نمایی” برای در تنگنا قرار دادن آقای خاتمی و تایید رهبری مجتبی به نام اصلاح‌‏طلبان، وظیفه‌ای است که از سوی بیت به او محول شده است. ‏

***

چه تن دادن حکومت به جراحی بزرگ و چه تداوم خیره‌سری، در فضای مناسب جهانی، وجود نارضایی شدید و گسترده در میان مردم، فرصت‌ها و شانس‌های تازه‌ای در اختیار ‏نیرو‌های دموکرات کشور قرار می‌دهند. ‏

تردیدی نیست که جامعه به ظاهر یخ‌زده ایران، آتش زیر خاکستر است و با وزیدن نخستین ‏بادها، شعله‌های آن هویدا خواهد شد. اگر سیاسیون دموکراسی‌خواه، نیروهای اصلاح‌‏طلب مخالف ولایت فقیه و جریانات توسعه‌گرا نتوانند بر پراکندگی در میان خود نقطه ‏پایان بگذارند و برای تاسیس رهبری مشترک، حضور موثر در روند جابجایی و نجات ‏کشور همگام شوند، بیم آن می‌رود که جامعه ایران نتواند تاب بیاورد و گرفتار آشوب، ‏تجزیه و جنگ داخلی و یا فساد و تباهی در چنگال مستبدین فاسد بشود.

دست‌یابی به یک توافق ملی برای برگزاری انتخابات آزاد و تاسیس مجلس موسسان، یگانه ‏راه گذار خشونت پرهیز به دموکراسی و جمهوریت است. چنین انتخاباتی بر مبنای تعاریف ‏اتحادیه بین‌المجالس از انتخابات آزاد، منصفانه و سالم، مبتنی بر اسناد این مرجع جهانی و به وسیله نهادی مورد ‏قبول همگان و بدون دخالت حکومت بر گذار می‌شود و پذیرش نتایج آن برای همه طرف‌های درگیر امری الزامی است. ‏

طبعا حکومت زیر بار چنین انتخاباتی نخواهد رفت و برای تحمیل آن، یک همبستگی ملی ‏ضروری است. تشکیل “کمسیون ملی انتخابات آزاد” در خارج با شرکت همه نیرو‌های ‏باورمند بدان، گام مهمی در این راستاست که هیچ مانع قابل فهمی جز فقدان شهامت پریدن ‏از روی سایه‌های خویش، در مقابل آن وجود ندارد. چنین کمیسیونی می‌تواند همه نیرو‌های اپوزیسیون در خارج از کشور را در مسیر “آزاد سازی انتخابات” و برگزاری ‏انتخابات آزاد، همراه و همگام کند و با روشن کردن چراغ امید، به تشکیل کمسیون مشابه ‏در داخل، که نقش تعیین‌کننده در رهبری جنبش انتخاباتی، آزاد کردن زندانیان سیاسی، ‏شکستن حصر رهبران جنبش سبز، تامین آزادی فعالیت احراب و رسانه‌ها و تدارک ‏مقدمات برگزاری انتخابات را برعهده خواهد داشت، یاری رساند. هیچ زمانی حکومت ‏ج.ا. تا این حد ضعیف و متزلزل نبوده است و هیچ زمانی هم شرایط ملی و بین‌المللی تا ‏این حد برای تحقق این راهکار مساعد نبوده است.

مردم ایران یازده سال پیش با هوشیاری، به نقشه خامنه‌ای برای ایجاد “سلطنت فقیه-‏شاهی” پی بردند و با شعار “مجتبی! بمیری! رهبری را نبینی!” بدان واکنش نشان دادند. ‏آیا این فرصت تاریخی را برای گذاشتن نقطه پایان بر ولایت فقیه در خواهیم یافت و یا ‏همچنان در چنبره خیالبافی‌ها، خود خواهی‌ها و دامچاله‌های سربازان امام زمان دست و ‏پا خواهیم زد؟ ‏

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
ایران امروز

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.