پیمان نوین بە وقت "چشم انداز"
30.09.2020 - 20:13
آقای پهلوی، جناب نوری زاده و امیرحسین اعتمادی!
آنچه برای شما فرعیات، جزئیات و یا شیفت به تفسیر است، برای ما اصول، عصارهی مطالبات، بنمایەی خواستهها و چکیدەی اهداف است. اصولی که نه برخاسته از علایق و فرمولبندی سلیقهای یا از چیدمان هوشمندانهی کلمات در کنار یکدیگر یا محصول تئوریبافیهای بدون ضمانت واقعی و اجرایی باشد بلکه بر مبنای حقیقتی استوار بر پایهی معیارهای انسانی، طبیعی، امروزی؛ و قوانین و قواعد دموکراتیک در مناسبات جهان مدرن است که البته و برحسب اتفاق، شما و هوادارانتان در قالب کشورهای متبوعه، نمودهای عینی آن را در چهارچوب ساختار قدرت و فرم نظام سیاسی، قوانین و شاکلهی زیستگاه خود میبینید و تمام و کمال از آن پیروی میکنید.
آقایان! از کدام بخش از منافع مشترک میگویید؟ همان دیدگاه آبستراکت و انتزاعی کە از ناخودآگاه من لە دیگری برمیخیزد؟ از چه مکانیسم گذار و چشمانداز امیدی نوید میدهید؟ همان کە برای ما آزمون و تجربهای دردناک و خونبار است؟ اگر نقطهی تقاطع حقوق انسانی، قانونی و طبیعی شما با نظام ج.ا تنها بر پاشنهی مسائلی چون دموکراسی، سکولاریسم و اصل تفکیک قوا میچرخد –که بدون شک بخش مشترک خواستههای همگانی برای هر جامعه و مجموعەی محاط در آن است- مباحث بنیادین دیگری نیز برای سایرین وجود دارد که شما از شناخت و درک آن عاجز یا ناگزیر بە گریز از آن هستید. مباحثی چون دشمنپنداری ذاتی، دیگریانگاری ناخودآگاه، بیاعتمادی و تخاصم کور، محروم زایی سامانمند، همگون سازی برنامهدار، تهاجم فرهنگی-اجتماعی، تحمیل هژمونی بالادست و تحریم اقتصادی-سیاسی کە تنها بخشی از این تومار بلندبالا و نانوشته است.
آقای پهلوی! مشکلات و مطالبات ما –مردمان غیر فارس در ایران- فراتر از محرومیت اقتصادی، کولبری در کوردستان، کپرنشینی در سیستان و بیکاری در خوزستان است؛ اینها تنها مشتی از خروار رنج و فلاکت و نادیده انگاری مردم از سوی مرکزگرایان است، نمیخواهیم بیش از این با طرح و تکرار سلبشدن این حقوق بدوی تحقیر و تداعی شویم.
جای تأمل دارد که چرا ایشان به عدم شراکت ملیتها در قدرت و ثروت، حذفشان از مدیریت و سیاست یا زندانهای مملو از زندانیان سیاسی -که البته عمری بیشتر از رژیم کنونی دارد- بازداشت و شکنجە و احکام و اعدام فلهای جوانان کورد، هویت زدایی هدفمند و چندبعدی، پادگانی کردن مناطق کوردستان، کوچاندن و تبعید اجباری، تلاش برای تغییر دموگرافی، سوزاندن بلوطهای زاگرس و تخریب سامانمند اکوسیستم و دهها مسئلهی دیگر سخنی به میان نمیآورد؟
مگر نه آنکه طرح پیمان نوین از جانب ایشان، به معنای اعتراف به ازهمگسیختگی و سستی پیمان اکنونی و پیشین است!؟
در جای دیگر، آقای پهلوی دست یاری بەسوی سایر مخالفان دراز میکند، انگاشتە آنکە نخستین بار است کە چنین اتفاقی در میان اپوزیسیون (البته زندە!) روی میدهد، کە خود بانی و حامل چند پرسش و پیام نانوشته در بین سطور است. در طول این چهار دهه و بسیار پیش از آن کسانی چون آقای مهتدی سابقەی مبارزه و زندان و شکنجه را از زمان حکومتی دارند کە دست بر قضا پدرشان تاج سلطنتش را بر سر داشت و همگام با هزاران مخالف دیگر با تلاش و ایستادگی در کارزار راستین و بر عرض واقع، افتخار مقاومت و رویارویی با بیداد را بەنام خود ثبت کردند، ایشان تا چندی پیش کجا بودند؟ ایشان با درک درست از جایگاه خود و شرایط حاد ایران اعتراف میکنند که بهتنهایی یا بدون حمایت سایر گرایشها امکان عبور و یا به تعبیر ایشان نجات ایران از شرایط کنونی، ممکن و یا حتی محتمل نیست! از روی دیگر به این باور رسیدهاند که عبور از شرایط بحرانی نیازمند همگرایی و همسویی تمامی نیروهای برانداز است مشروط به حفظ چهارچوب و ارزشهای ایرانی که اولویت و ارزشهای پارسی از تمام زوایای آن مشهود است. برای من سؤال است که آیا "شاهزاده" فریادها و دستهایی را که از سوی دیگر خلقهای ایران و از ابتدای انقلاب، به گوش و بهسوی مردم دراز شده بودند را نشنیدند، ندیدند یا نادیده گرفتند؟ یا بایستی که چنین تقدیری تنها به واسطەی مرجعیت سنتی و دستهای ایشان رقم بخورد؟
برای من، جای پرسش است که چگونە درک چنین ضروریاتی و استفاده از پتانسیل و فرصتهایی که دهههای متمادی، خودشان نیز دستیازیدن به آن را چون خوابوخیال میپنداشتند، اکنون بە دغدغە، دورنما و چشمانداز ایران و ایشان مبدل گشته است؟ و چهبسا، بر چه اساس و اقتضایی، آیندەی ایران، سرنوشت ایران و نجات ایران، دستمایهی سهم خواهی بیشازحد امکان و توان و تلاش را برایشان فراهم آوردە و بیرق پیمان نوین علم کرده است؟

همزیستی مسالمتآمیز با اسم رمز اقلیتهایی که اکثریت هستند!
جالبتر آنکه جناب نوری زاده، چنین عطف به سابقەی شاهزاده مینهند و از پدربزرگ فقیدشان کبیر-وار نام میبرند که انگار پدر دیگری بود که میراث 2500 سالەی پادشاهی را کە همانا ایرانزمین خورشیدنشان ایشان است، دودستی بە دستان پرتوان بنیادگرایی اسلامی-شیعی هدیە دادە است! ایشان چنان لطیفانه از سازش و همزیستی میگویند که گویی تاکنون همهچیز در ایران تحت حاکمیت قبلی و کنونی، مملو از صداقت و صلح و صفا و صمیمیت یا در محیطی مالامال از گلوبلبل سپریشده و این بهسان اختلافی خانوادگی است که با پادرمیانی بزرگان فامیل کدورتها رفع شده و روابط پدر-فرزندی در قاب کلاسیک آن دگربار از نو آغاز گردد. دکتر بر این باورند که دست از خودخواهی و لجاجت برداریم، چیزی نشدە، خانواده است دیگر! و اختلافات داخلی و شماتت را(تأسف!) کنار بگذاریم؛ گمراه از اینکه بوی خون دهها یا شاید صدها هزار تن از هر سو، هنوز از خاک متصاعد است. ریشەی اختلافات، سببی معطوف به سابقە است نه ساختگی یا مقطعی! ایشان مسائل را چنان تقلیل میدهد کە من نیز خود را متهم بە نفس میدانم! منازعات را –اگرچه هدفمند- تا حد کورد سنی یا شیعه بودن و قیاس آن با زرتشتی و بهایی (اختلافات مذهبی) کمرنگ نموده و نادیده میگیرد و بهزعم خویش با حکومتی جایگزین با هر رنگ و لعابی، قادر به پاسخگویی به آنها است.
در بخش دیگری امیرحسین اعتمادی با بازآوری سخنان آقای پهلوی، همراستا با ادبیاتی که آشنا و اتفاقاً آزمودهشدە و شکستخورده است، بر دوگانههایی چون پادشاهی/جمهوری، در کنار رژیم/در مقابل آن، و یا با ما/ یا بر ما تکیه میکند که گویی در آرمانشهر منور و مصور ایشانِ، جایی برای طیف و جناح سوم نمیشود متصور شد! این همان تقسیمبندی خوفناک است که در سخنرانی و وعدههای پیشین سردمداران پیشازاین، تراژیکیترین کارنامه و سرانجامها را بە ورطهی عمل درآورد. مدینهی فاضلهای که امروز، جدا از ویل آن، از زندگی ابدی، جوی شراب و حوریهایش خبری نیست! و چهبسا تداوم این رویکرد، دیگر آخرتی در ازای دنیا، تضییع امروزی برای فردا و یا امیدی به قبول دگری و دگراندیش در انتهای کار را باقی نخواهد گذاشت.
ایستاده تنها در مقابل هجمهای همهجانبه!
اگرچە درونمایەی پیام آقای پهلوی، مغایرتی با خواست همگانی و بخشی از مطالبات ملیتها در ایران ندارد اما آنچە پیمان را جدابافته نمی سازد، عدم تمرکز و نبود اراده برای تغییرات بنیادین در گذار بسوی قرارداد اجتماعی جدید و پیمان نوین است. پیمانی که در آن، حقوق تمامی شهروندان با حفظ تنوعات و تمایزات هویتی-فردی، حقانیت و رسمیت داشته و آنان را تشویق به مشارکت خودخواسته و داوطلبانه کند.
کاک عبدالله مهتدی در آن برنامه، اگرچه تکوتنها، اما موضع روشن و گفتمانی جدای از استاندارد دوگانەی تعریفشده از سوی مهمانان را –با رعایت اصول سیاسی و گشاده نگه داشت باب دیالوگ- ارائه میدهد و ضمن طرح خط سومی در میانەی آن صفبندی غیرعقلانی و نامعقول، سعی در طرح مسئله به شیوهای درست و پیگیری آن به روش دموکراتیک دارد، متدی که با برنامهریزی درست و همصدا با سایر ستمدیدگان، میتواند تحقق خواستههای اولیه و بنیادین ملیتهای موجود در ایران را به دیسکورس غالب در زمان درست ارتقا ببخشد. ایشان بهدرستی گفتند:
"سخنان ایشان[رضا پهلوی]، شرط لازم هست ولی شرط کافی نیست!"
به قول چرچیل " شهامت چیزی است كه باعث می شود انسان بایستد و سخن بگوید، البته اینكه انسان بنشیند و گوش دهد هم شهامت میخواهد!"
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
سهراب
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید