سروده منوچهر برومند سها
_____________________حراجِ مُلکِ جَم با زنگِ ناقوس
بِزَن بر طبلِ حاتم بخشیش کوسهمایِ بختِ ایران در تباهی ست
چه فهمد در جهان نابخردِ لوسنه از چینش بُوَد دوری نه از روس
ببخشد هردوان را دم به دم بوسز داغِ غم ، دِلَش پُر سوز باشد
شه ِ عبّاس و نادر شاه و کاووسفروغِ مهر ِ ایران در افول ست
خورَد مامِ وطن زین غصه افسوسدر این گیتی که ایران سخت تنهاست
که یارد پاس ِ این زیبنده طاووسدر این تاریک شامِ سرد ِ یلدا
نصیب چشم ما خون گشت و کابوسزچشمِ تنگِ چینی خیر ناید
نبینی منفعت از دشمنِ روسحدیث مهرِ چینی یاوه حرفی ست
نیابی مَعنیَش در هیچ قاموسگمان بردی که با ما یِکدلَ ست او
خطاکردی ندیدی کید و سالوسمجو از اجنبی یاری رسانی
که شبگردی کند با نورِ فانوسزِ یادَت رفت در اعصارِ پیشین
چه آمد بر وطن از روسِ منحوسهمان سوز و گداز و آتشِ جنگ
تجاسُر ، غارت و اعدام و تیفوسپیامِ دلنوازِ خصم کید است
پسِ دلکش نگاهش خبث، محسوسبه شیرین خنده ی بیگانه منگر
فریبت می دهد زین مهرِ معکوسبدان کز گردش وارونِ گردون
فراوان دیده ایران خبطِ کالوسولی چون آتشش بگرفته دامان
ز آتش سر کشیده همچو ققنوس"سها" قصد از سخن تذکار و پند است
مشو زاندرز گویی هیچ مایوسمنوچهر برومند
م ب سها
۲۵/ ۴/ ۱۳۹۹
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید