آزادیخواهی 14 مبارز درون کشور و سکوت کنگره حزب چپ
اقدام 14 نفراز کنشگران سیاسی درون کشور در طرح جسورانهیک "نه آشکار به جمهوری اسلامی" نقطه عطفی در مبارزات میهن دوستان دلسوخته درون کشور بود. اهمیت این حرکت همچون تظاهرات خیابانی دی ماه سال 1396 در آن بود که برای اولین بار گفتمان گذار از جمهوری اسلامی، به اعتبار شهامت سیاسی، از خود گذشتگی و دلیری 14 نفر از طلایه داران خود در درون کشور، تمام قد، رو در روی رژیم 40 سال جنایت و فساد و خباثت ایستاد و با نمونه عمل آنان به جامعه اپوزیسیونی غرق در تفرق و لختی و پراکندگی وبزدلی ندا داد که، اگر هنوزدر قید نجات کشور خویشاز ویرانی و تباهی و سیاهی است، باید به خود آید و در ورای تعلقات سیاسی خود، به کارزار ملی "نه به جمهوری اسلامی" به پیوندد و برای باز کردن راهی به سوی یک فردای آزاد و دموکراتیک بر مبنای اشتراكات حد اقل ملی متحد شود. این عمل آنان با دلی پر آشوب، سری نترس و زبانی سرخ یاد آور خاطره ماندگار آغاز گران جنبشی بود که درمفهوم فدایی تبلور یافت و به زیستن در سخن خویش فرا بالید. اما حرکت این 14 نفر، در شروع خود بسیفراتر از اقدام آن پیشینیان از دست رفته بود، فضیلت برتر اخلاقی و دلیرانه مضاعف آنان، دستان بی سلاح و بی دفاعشان در مبارزه ای مدنی در مصاف با اژدهای هفت سر نظام سراسر جنایت بود.
حزب چپ مثل بعضی از سازمانهای منتسب به جمهوریخواهی نه اهمیت این حرکت را دریافت و نه حتی به موقع به حمایتی قابل اعتنا از آن برخواست. کنگره این حزب، یک فرصت اسثنایی درطرح و اجرای یک حمایت کاملا ضرور از آن مبارزان را، به همراه شانس خود این تشکل نوبنیاد برای یک بر آمد پرحاصل در ایجاداعتباری در خور برای خود نادیده گرفت. کسانی که سر هر فرصتی خود را نخبه گان چندین دهه تلاش و فداکاری برای آزادی وبهروزی مردم ایران معرفی میکنند، این فرصت را نیز سوزاندند تا به دیگران بفهمانند که آنان را سر همراهی و همبستگی و اتحاد بامحافل مختلف غیر خودی در اپوزیسیون نیست و آنها صرفا به دنبال اتحاد با کسانی از جنس خود خواهند رفت. عجیب این بودکسانیکه در تعیین تاکتیکهای خود با وسواسی بیمار گونه اندازه گیری های اپسیلونی توازن قوا در درون جناحهای حکومتی و ما بین کل حکومت و اپوزیسیون را به سرگرمی روزانه خود بدل ساختهاند، وقتی که موضوع اتحادهای وسیع جهت بسیج حد اکثر نیرو پیرامون حد اقل اشتراکات به سمت تغییر توازن قوا بر علیهجمهوری اسلامی به میان میآید، درست به همان کوره راهی روانه میشوند که نظام حاکم سالهاست تهیه و تدارک دیده و بر ما تحمیل کرده است؛ جدایی سری و پراکندگی.
کسانی ممکن است بدبینانه و نا باورانه که محصول سالهای طولانی تبعید و یا فضای مسمومی است که به دست حافظان و مبلغان آشکار و نهان جمهوری اسلامی بر ما تحمیل شده، حرکت این 14 نفر را هم یکی از پروژه های ویژه حکومتی برای کنترل اپوزیسیون معرفی کنند، یعنی درست همان چیزی که نهادهایمسئول کنترل و سرکوب اپوزیسیون برای تداوم بی اعتمادی واستمرار جدایی ها در صف اپوزیسیون میگویند و تکرار میکنند. اما اگر حکومت مجبور شده است برای کنترل اپوزیسیون، به رادیکال ترین و جسورانه ترین اقدام و گفتمان ممکن از زبان عمال وجاسوسانش در درون ما بر علیه خود سخن بگوید و اقدام کند، این را بی تردید باید نشانه قدرت روبه اعتلا و پتانسیل فزاینده تلاشگران آزادی و ضعف و استیصلال و از دست رفتن اعتماد به نفس و قدرت تمرکز حافظان ولایت دانست. بر فرض اگر کسی و کسانی در این میان، گمارده و فرستاده آنهاهم باشند، پس ناخدایان کشتی سوراخ ولایت از سر درماندگی و بی تدبیری، درست همان کاری را کرده اند که عده ای از ما سالهاست در طلبش گرد جهان میگردند و آن کانونی کردن همه تلاشها در یک کار زار بزرگ ملی یک "نه بزرگ نهایی به جمهوری اسلامی" و زدن تیشه ای بنیان کن بر ریشه های آن است.
قابل تصور است که کسانی نیز در میان ما، با استناد به منابعی ناشناخته و مبهم مدعی شوند که این حرکت 14 نفر یک پروژه امنیتی برای انتقال کانون رهبری جنبش از خارج به داخل کشور با هدف کنترل و بی اثر کردن آن است. این فرضیه عجیب البته بسی سست بنیاد است. اولا که چنین کانون رهبری در خارج از کشور هنوز هم وجود خارجی ندارد که حکومت در تدارک توطئه ای برای انتقال آن به داخل کشور به منظور غلبه بر آن باشد. ثانیا، نه تنها این حرکت 14 نفره خونی تازه را در رگهای آن بخش از اپوزیسیون در تبعید که خواهان گذر از جمهوری اسلامی استجاری و محافل آن را یک گام به هم نزدیکتر کرد، بلکه هر کسی هماز افرا د شاخص این 14 نفر لب به سخن گشود، در خطاب و تاکیدی روشن و بی ابهام امر تشکیل یک کانون رهبری دور از دسترس رزیم را بر عهده خارج از کشور گذاشت و فروتنانه طلب کرد که اپوزیسیون دموکرات و ملی در تبعید، در مرحله فعلی باید بدون اتلاف وقت برای آیجاد یک کانون هماهنگی و برای تدارک و هدایت یک کار زار ملی در پروسه گذر از این نظام متحد شود.
و بالاخره، این تصور واهی که گویا چپ سوسیالیستی مالک انحصاری فضایل بشری بوده و پویشی به نام جبر تاریخ رسالت آزاد سازی بشر ایرانی را از شر اهریمن جمهوری اسلامی بر دوش وی، آنهم در قالب چند سازمان "جمهوریخواه" گذاشته است، جز تحمیل سکوت و بی عملی بر این چپ و فلج کردن حس بینایی و شنوایی آن در دیدن و شنیدن وتشخیص اهمیت ابتکارات و فریادهای آزادیخواهی دیگر ان، حاصلینخواهد داشت. این سکوت هم نشانه خود شیفتگی و هم تسلیم به تلاش حکومت برای "پیش گیری از اتحاد ما" است. بی گمان شکل گیری یک اتحاد ملی در کوتاه کردن عمر این حکومت گامی تعیین کننده به پیش خواهد بود.
آن 14 نفر بیش از هر حزب و محفل و شخصیت محالف نظام حاکم در بعد از سرکوب جنبش سبز، عامل تحرک و مبشر امید به آینده و آزادی در میان بخشی وسیعی از اپوزیسیون تبعیدی در برابر نظام حاکم بوده اند. با شجاعت و صدای رسا به ندایشان پاسخ دهیم، تردیدها را به کناری نهیم و به هم دیگر بپیوندیم.
"میگفتی ای عزیز سترون شده است خاک
اینک ببین برابر چشم تو چیستند.
هر صبح وشب به غارت طوفان روند و باز
باز آخرین شقایق این باغ نیستند"
19/07/2019
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید