رفتن به محتوای اصلی

سيرى در كتاب تلاش براى استقلال
03.05.2016 - 19:30

 

تلاش براى استقلال: خاطرات سياسى دكتر عبدالكريم انوارى
انتشارات :ساتراپ لندن ژانويه ٢٠١٥ / بهمن ماه ١٢٩٣
قطع :٢٣.٥در ١٥.٥ سانتى متر
تعداد اوراق : ٤.٩ رويه
شمارگان:٥٠٠مجلد

تلاش براى استقلال ايران ،عنوان كتابى است مشتمل بر خاطرات سياسى دكتر عبدالكريم انوارى ،نايب رئيس پيشين كانون وكلاى دادگسترى و عضو ودبير شوراى مركزى جبهه ملى چهارم كه ياد مانده هاى سياسى وشرح مختصرى از زندگى خود را به همت شركت انتشاراتى ساتراپ در لندن منتشر ساخته است . شهرى كه مسكن مألوف انزواى سياسى اودرسالهاى پس از انقلاب است .

رويه جلد كتاب مزين به فرتور دكتر مصدق وفرشته عدالتى است كه ترازو در دست ،در دل ابر هاى متراكمى كه وى را در بر گرفته بر بالا ى سر دكتر مصدق ايستاده است. شعار تلاش براى استقلال را بر سينه دارد

پشت جلد حاوى فرتور نويسنده وشرح مدارج علمى ومشاغل حقوقى و آموزشى اوست . به آگاهى خواننده مى رساند ،وى ، فارغ التحصيل رتبه اول دانشكده حقوق تهران در مقطع ليسانس و داراى درجه دكترى حقوق از دانشگاه Ann Arbor ميشيگان است . به موازات مشاغل آموزشى و تدريس در مؤسسات آموزش عالى ،به حرفه وكالت دادگسترى ومشاوره حقوقى پرداخته به تبع آن چند دوره از طرف وكلاى دادگسترى ايران به عضويت هيات مديره كانون وكلاى دادگسترى انتخاب شده ، سه دوره نيابت رياست كانون وكلاى دعاوى را بر عهده داشته است. از رهگذر نمايندگى آنها ،به عضويت سازمان هاى حقوقى وحقوق بشرى بين المللى در آمده ، نيابت رياست اتحاديه حقوقى آسيا و آسياى باخترى بر عهده گرفته است .

كتاب تلاش براى استقلال متشكل از ١٧ فصل است .

فصل نخستين: شرح ايام كودكى وخانوادگى نويسنده است . داير بر آنكه در كانونى چشم به جهان گشوده كه مادرى بإ ايمان واعتقادات راسخ مذهبى وتقيد عابدانه به فرايض ومناسك دينى وى راپروده است .پدرى داشته كه علاوه بر آنكه پزشك ساده دلى خدمتگزار ومردم دوست وعلاقه مند به ترويج وتوسعه علم وبسط دانش به شمار مى آمده ، فردى معترض به روابط طبقاتى وعمل كرد ارباب ورعيتى مرسوم بوده است .چون از ناداران پولى نمى گرفته ، در ده نفوذ ومحبوبيت داشته است. به پشتوانه اقبال عموم در تقابل با زور گويى اربابان از رعايا وضعفا حمايت مى كرده است. به نحو علنى وغير علنى بين او واربابان ده مخالفت ومبارزه اى پيگير ومستمر ادامه داشته است

روحيه ى تعارضى ستم ستيزانه پدرش در تقابل با استبداد رضا شاهى ، به اتهام اخلال درقانون نظام اجبارى وتبعيت از حاج آقا نورالله نجفى ومجازات حبس در سال ١٣١٣انجاميده است. چنانكه عمويش باقر انوارى نيز كه از بنيان گذاران اتحاديه دهقانان وكارگران بوده در دهه ى بيست، به چند سال زندان محكوميت يافته است . داشتن ژن نا سازگارى وابتلاء به عارضه ى اعتراض موروثى،و تاوان هاى پيامدش ،كم وبيش دامن گير او و ديگر برادرانش شده است .( ص٢١)

ژن اعتراض حق طلبانه نويسنده موجب مى شود مقارن جنبش ملى شدن صنعت نفت در دبيرستان سعدى اصفهان انشاء تندوتيزى بنويسد. وشاه واشرف ودربار را آماج حملاتى سازد. كه بعد از تشويق جمع كثيرى از محصلان تبعات كتك خوردن ازدانش آموزان مدرسه نظام واتهام اهانت به مقدسات ملى ،ومحروميت از تحصيل را به همراه داشته است. واگر توجه دور انديشانه دو فرهنگى نيك سرشت (رضوان )مدير دبيرستان (سعدى) و(دكتر كريم فاطمى) رئيس وقت فرهنگ ،گره گشايى نمى كرد،عواقب ترى سختى در پى داشت. (ص ٢٥ تا٣١)

 

فصل دوم: شرح وقايع كودتاى بيست وهشت امرداد ١٣٣٢ است.

تيمسار آدم خفه كن :
" دو سه شب از موفقيت كودتا مى گذشت. شبى در حدود ساعت ١١ زنگ در خانه به صدا در آمد. در را كه باز كرديم ديديم يك كاميون ويك جيپ نظامى در برابر خانه متوقف است.يك سرهنگ ويك سرگرد ارتشى به همراه يك گروهبان وپنج سرباز به داخل خانه ريختند .انگار براى فتح جبهه استالينگراد آمده بودند. جناب سرگرد به سربازى دستور داد كه مراقب من باشد واين سرباز در مدّت يك ساعتى كه آقايان در خانه ما بودند با تفنگ آماده اى مراقب من بود . همه اطاق ها را يك به يك گشتند وهرچه كتاب وروزنامه ومجلّه در اطاقم بود واكثر آنهارا قلم زنى هاى من در روزنامه هاى طرفدار نهضت ملّى تشكيل مى داد، در پنج گونى ريختند . گونى ها ومرا پشت كاميون انداختند وبه مقرّ فرماندارى نظامى در شهربانى كل كشور بردند. نمى دانم از من چه هيولايى براى سرتيپ فرهاد دادستان فرماندار نظامى كودتا ساخته بودند، كه به محض آن كه مرا وارد اطاقش كردند ،در دل نيمه شب از پشت ميزش بلند شد.وبه طرف من آمد . قيافه اى بس نامطبوع وقدى كوتاه وخپله داشت.دودست چاقش را به دور گلويم حلقه زد و همراه با مقدارى فحش چاروادارى ،شروع به فشار دادن گلويم كرد.با زبانش مسلسل وار فحش مى داد.وبا دستانش گلويم رامى فشرد.چشم هاى از حدقه در آمده اش از زير عينك ذرّه بينى حالت رُعْب آورى پيدا كرده بودند. عكس العمل من فقط اين بود،كه سعى داشتم با دست هايم از فشار او به گلويم بكاهم .جرأت عكس العمل بيشترى را نداشتم . در دل ِشب ، در فرماندارى نظامى مخوف كودتا ،همه چيز در اختيار او بود. ومن نيرويى نداشتم . بعد از چند دقيقه اى كه از فشاردادن گلويم فارغ شد ،به افسر نگهبان گفت: بندازش تو هُلُفْدونى ،تا فردا بفرستمش به درك اسفل السافلين . مرا به يك اطاق تيره و تاريك انداختند . خوشبختانه مدّت اين باز داشت دو ،سه شبى بيشتر نبود. اقوامم به دكتر حسام الدّين احتشام از خويشاوندان سَبَبى ويك بازيگر دست سوم كودتاى ٢٨ مرداد متوسّل شده بودند . او نيز شخصاً به فرماندارى نظامى آمد. ودست مرا گرفت وبا خود از زندان بيرون كشيد.امّيد وارم اين كار خيرِ او ،از سنگينى گناه كبيره اى كه در حق ملّت كرده بكاهد. چون فرض من براين است كه اين خاطرات بيشتر براى جوانان نوشته مى شود ،در اينجا اشاره اى به اهميت ِ روابط خصوصى در زندگى وموفقيت ،يا شكست هاى آن مى كنم. اگر روابط فاميلى وكمك دكتر احتشام براى استخلاصم نبود ،معلوم نبود كه در آن روزهاى سياه ورُعب آور پس از كودتا، چه سرنوشت شومى،انتظارم را مى كشيد.و دادستان ودادستان هاى چه بر سرم كه نمى آوردند. در فرهنگ انگليسى اصطلاحى وجود دارد به نام پسر هاى مدرسه school boys بدين معنى كه ،همشاگردى ها در مدارس ودانشكده خودشان ،حلقه هاى دوستى بين خودشان ايجاد مى كنند ودر طول زندگى يار وياور هم هستند ،به عبارت ديگر مسأله ارتباطات شخصى و خانوادگى امر شناخته شده ومقبولى دربيشتر جوامع است. و جوانان عاقل ،آنهايى هستند كه هرچه بيشتر در ايجاد و رونق دادن به اين روابط دوستى بكوشند ،.امرى كه متاسفانه من از آن غافل بودم . ونه در دوران دبيرستان ونه در دوران دانشكده به اهميت آن پى نبرده بودم. آدم بسيار خشكى بودم وبا همكلاسى هاى خودم مطلقًانمى جوشيدم . البته خلق وخو وفطرت هرانسانى ،كيفيّات وعوارض خودش را دارد. ولى دوستان جوان ِ ناديده اى كه ، مخاطبين اين ياد داشت ها هستند،نبايستى از اهميّت ارتباطات شخصى غافل شوند . ارتباطات شخصى به ويژه در جوامعى كه حكومت قانون در آنها وجود ندارد اهميّت خاصى دارند."(صص٤٨-٤٩-٥٠)

حظيره القدس محفل بهائيان تهران نيز كه بعد از كودتاى ٢٨ امرداد براى جلب نظر روحانيت موافق كودتا به مقرِّ
فرماندارى نظامى كودتاچيان تبديل شده بود ،وسرلشكر باتمانقليچ رئيس ستاد ارتش شخصاً گلنگ در دست در
تخريبش كوشيد، مدتى محبس دكتر انوارى بوده ،به اين سبب در شرح علّت گرفتارى و وقايع ايّام زندانى شدنش
در آن مكان چنين مى نويسد:

" با وقوع فاجعه ٢٨ مرداد ١٣٣٢ نهضت مقاومت ملّى به اميد احياء مجدد نهضت وجمع آورى نيروهاى ضدّ ديكتاتورى و ضد استعمارى به وجود آمد.ولى متاسفانه نتوانست مدّت زيادى دوام بياورد . فعاليّت ما سوته دلان در چار چوب موجوديت اين نهضت منحصر به تلاش هاى بسيار مخفى در پخش اعلاميّه وروز نامه هاى (راه مصدق )و( صَرْ صَرْ )بود.روزى از روزهاى زمستان ١٣٣٤ مردى با لباس شخصى ،به دايره حقوقى برق تهران محل كارم آمد .اسمم را صدا زد . به دنبال او به راهرو رفتم . ديدم دو نفر ديگر نيزآنجا هستند . كوتاه سخن آن كه مرا بيرون بردند ،وبه جيپى انداختند وبه حظيره القدس كشاندند . در انتهاى باغ مرا به سالنى بردند كه در كنار آن چند طويله كوچك هم وجود داشت . واز اين طويله ها به عنوان سلول هاى انفرادى استفاده مى شد. در سالن بزرگ ،٥٠ - ٦٠ نفرى زندانى بودند. حسب معمول زندانى ها به من خوش آمد گفتند. چشمم به حاج ابو السباع افتاد كه آشناى بسيار قديمى من وبرادرم بود. تا او را ديدم ،شستم خبر دار شد كه ماجرا از چه قرار است.

ابوالسباع شخص متمكن ومالك گاراژ ترانسپورت شمس العماره بود . با استفاده از آزادى كوتاه مدّت دوران دكتر مصدّق روزنامه اى را پايه نهاده بود ،به نام (حمله )كه از مدافعان حكومت ملّى بود...... ايرج نبوى ،نصرت الله معينيان ،نگارنده وبرادرم ،عمده قلم زنهاى روزنامه ( حمله ) بوديم! نصرت الله معينيان ...... در زمانى كه مبارزات دكتر مصدّق با شاه ودربار به أوج خود رسيده بود ، از يك طرف ،سردبير روزنامه ( آتش) مير اشرافى بود..... واز طرف ديگر در روزنامه هاى ( پرخاش و( حمله) با نام ( ن . م شهر آزاد ) به طرفدارى مصدّق و نهضت ملّى قلم مى زد .... با استفاده از روزنامه ها ومجلات انگليسى زبان حقانيّت مبارزات ملى ودكتر مصدق را مورد پشتيبانى قرار مى داد".(صص٥١-٥٢- ٥٣)

فصل هفتم وهشتم : شرح مقدمات سفر به فرنگ وخاطرات ايام تحصيل نويسنده در ايالات متحده آمريكا ست.

فصل نهم : در باره ى فساد ادارى رژيم پيشين و جلو گيرى از ورود نويسنده به كادر رسمى آموزشى دانشگاه و استخدام در وزارت امور خارجه است . كه به دستاويز مبارزات سياسى گذشته وى ،كه به زعم مجريان امور سوابق نامطلوب سياسى تلّقى مى شده اعمال مى گردد. در اين فصل از نمايش مبارزه با فسادى نيز پرده بر مى گيرد ،كه در شركت واحد اتوبوسرانى تهران اجراء مى شود ، خاصه خرجى هاى ، مقامات پيشين را نشان مى دهد كه با فساد ادارى مبارزه ظاهرى نمايشى مى كرده اند.

فصل دهم: از رنجورى قوه قضائيه سخن مى گويد. با بازگو كردن قصه پر غصه ى عارضه ى فراماسونرى
ضابطه ى اصلى ارتقاء قضات به مقامات بالاتر قضايى راتشرّف به حلقه برادران وداشتن علقه ى همبستگى با فراماسونران معرفى مى كند.

فصل يازدهم : عنوان خراجات شام دارد.راجع به چگونگى تأسيس مدرسه عالى كورش كبير و مخالفت نويسنده با اعمال نفوذ تيمسار تقوى رئيس وقت ساواك اصفهان است. كه عاقبت به ادغام آن مدرسه در دانشگاه مى انجامد.

فصل دوازدهم تا هفدهم : وقايع كانون وكلا ونقشى است كه اين كانون صنفى مؤثر مقارن وقوع انقلاب بر عهده گرفته وچگونه در چنبره ى چرخنده انقلاب ،دستخوش دگرگونى هاى باز دارنده گشته است .

فصل هفدهم: شرح جانسوز بر باد رفتن آمال ملى در مذبح اغراض شخصى رهبران جبهه ملى ونهضت آزادى در جريان وقايع انقلاب ١٣٥٧ است. از شالده سازمانى وتشكيلاتى جبهه ملى چهارم پرده بر مى گيرد ،كه بر چرخه رقابت فردى ،در سير حوادث انقلابى ،به نحوى بطى وباز دارنده در مسيرى گام نهاده كه جز فرسايش تدريجى وامحاء از صحنه قدرت سياسى نتيجه اى در بر نداشته ،براهداف استقرار حاكميت ملى وتأمين آزادى هاى فردى واجتماعى دست نيافته است .

رقابت وداد وبيدادو مشاجره وفحاشى ودست به يقه شدن اعضاء شوراى مركزى جبهه ملّى:
غمگين نامه ى رقابت سنجابى با بختيار وصديقى ، (صص ٢٤٣-٢٤٤) ،هيا هوى فروهر وحجازى ، راى نياوردن حجازى وداد وبيداد كردن سنجابى (صص٢٢٩-٢٣٠)،مشاجرات لفظى و فحاشى ودست به يقه شدن كريم آبادى با اديب برومند وجزع وفزع وى وارجاع قضيه هديه ى كه اديب برومند به فرح پهلوى داده به كمسيون تحقيق (صص٢٦٩- ٢٧٠)

در بدنه سازمان:
"وضعى كه در رده رهبرى حكم فرما بود،به بدنه سازمان واعضاء آن نيز كشيده شده بود ،باشگاه جبهه ملّى صحنه برخوردها وبعضاً زدو خورد هاى فيزيكى شده بود.به جاى مباحثه وگفتگو زور بازو حاكم شده وكراراً اتفاق مى افتاد ،عده اى كه پاتوقشان در باشگاه بود، بدون رعايت نظاماتى كه مسئولين تعيين مى كردند به دلخواه خود عمل مى نمودند.وقضيه هركى هركى شده بود.از سخنرانى شخصى كه مورد قبولشان نبود ،جلوگيرى كرده واو را به باشگاه راه نمى دادند. گروه وباند تشكيل داده بودند . در يك مورد از سخنرانى دكتر على راسخ افشار جلو گيرى كرده واو را از باشگاه بيرون كردند.دكتر پرويز ورجاوند مسئول تشكيلات ،در نهايت صميميت همّ خود را مصروف كار سازمانى جبهه كرده بود ولى خانه از پاى بست ويران بود."( ص٢٧٠)

يك وزن ودو ميزان:
"دكتر سنجابى در نامه اش به دكتر صديقى استدلال كرده بود ، كه خرابى اوضاع بيش از آنست كه بتوان درستش كرد . وزمان براى اقدامات نجات دهنده ،خيلى دير است.اعضاى شوراى مركزى جبهه ملى اين استدلال را قبول داشتند .ولى دكتر سنجابى هيچگاه توضيح نداد ،كه چرا براى دكتر صديقى روز ٢٨ آذر ماه خيلى دير بود.ولى براى خودش كه ٥ روز قبل از آن تاريخ شرايطش را براى قبول نخست وزيرى به شاه ارائه كرده بود دير نبود؟!"(ص٢٤٤)

حسادت ويرانگر:
" انوارى مى گويد دكتر سنجابى مردى ميهن دوست،پاك ،ساده دل وبدون آلايش ، ولى از نظر روانى دچار حسادت بود. مصاديق حسادت هاى دكتر سنجابى را در موارد زيادى شخصاً مى بيند . از موارد بارز آن نخست وزيرى بازارگان ،پيشنهاد تشكيل دولت به دكتر صديقى وقبول نخست وزيرى به وسيله شاپور بختيارمى داند. نتيجه
مى گيرد، رقابت سالم هميشه زيباو سازنده و موجب تعالى وپيشرفت افراد مى شود . ولى هنگامى كه حسادت جاى رقابت نشست ،ويرانگر وزيان بخش مى گردد"(ص٢٤٤)

بى تصميمى جبهه ملّى در رفراندم :
" روز ١٢ فروردين رفراندمى به منظور تغيير قانونى رژيم انجام گرفت . رهبر انقلاب امر كرد كه موضوع رفراندم بايستى جمهورى اسلامى نه يك كلمه بيشتر ونه يك كلمه كمترباشد ،وطبيعى است ،اين امر مورد رضايت گروهاى مخالف نبود.خواست آنها ،اين بود كه مردم بايستى در انتخاب نوع جمهورى خود آزاد باشند .
در داخل شوراى جبهه ملى مناقشات زيادى در باره موضع گيرى نسبت به اين مسأله به وجود آمد. از يك طرف دكتر سنجابى رهبرى دو فاكتو جبهه عضو دولت بود ونمى توانست روياروى دستور آيت الله خمينى بايستد.از طرف ديگر اكثريت شورا معتقد بودند كه مردم بايد در انتخاب نوع جمهورى آزاد باشند. جر وبحث به نتيجه نرسيد. و عملاً تصميم گرفته شد كه جبهه ملى در اين موضوع ،موضع گيرى رسمى نكند .واعضاء مختارباشند ،به هرنحوى صلاح مى دانند تصميم بگيرند.( ص٢٦٠)

حسيبى وصالح وصندوق رأى:
مهندس حسيبى رئيس شورا كه تمايلات شديد مذهبى داشت ،به رفراندم رأى داد و داريوش فروهر ، الهيار صالح را كه گرچه رسماً عضو شورا نبود ولى از شيوخ ملّى بود،به پاى صندوق راى بردو راى خود را در صندوق آرى جمهورى اسلامى انداختند، روزنامه ها ،عكس وتفصيلات مربوط به رأى صالح را به طور وسيع منتشر كردند"(صص٢٦٠ -٢٦١)

كتاب خاطرات سياسى دكتر عبد الكريم انوارى كه نكات ارزنده اى از چگونگى وقايع سياسى اجتماعى گذشته اى نه چندان دور را در معرض آگاهى خوانندگان قرار مى دهد ،علاوه بر جنبه سرگرم كننده وروشنگرانه اى كه دارد ،به لحاظ آنكه در شرح وقايع واتفاقات خاصه خرجى هاى معمول ومتداول را به كار نبرده ودر صدد بر نيامده رخسار واقعيت رادر زير حجاب مصلحت هاى بازدارنده ى بازارى پنهان سازد،در خور توجه وستايش است.
به ويژه براى اينجانب ، كه از نزديك شاهد داستان سرايى هاى بى محتوى وخلاف واقع برخى از مدعيان روشن ضميرى ومبارزان مادّى متظاهر ومردم فريب بوده ام . ديده ام چگونه افرادى كه نه خارى در مسير رهايى از قيد وبند استبداد داخلى واستعمار خارجى در پايشان خليده ونه كوچكترين ضرر مادى وتحمل خسرانى در مسير مبارزات نمايشى خود ديده اند ، آيينه دار محلت كوران گشته اند . ودر شرح محامد خود داستان سرايى هاى مٌبَلِّغانه اى كرده اند.كه جز فريب زود گذر جمعى زود باور وتقليل گزينه ى اعمال حاكميت ملى به شيرى بى يال ودم واشكم نتيجه اى نداشته است . از اين رو بى هيچ شائبه اى ،مجاهدت قدمى وقلمى دكتر انوارى را گرامى مى دارم . به او درود مى فرستم ،كه به پيروى از ابوالفضل بيهقى گرد زوايا وخبايا گشته وبا نكته پردازى هاى واقع نگرانه اش،كتابى پند آموز باقى نهاده است.كه جا دارد نسل جوان كشور بخواند تا دريابد چه شد كه از حلواى قم وشورباى كاشان باز مانديم .
پاريس چهارم ارديبشت ماه ١٣٩٥ منوچهربرومند م - ب سها

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.