
1- دشمن واقعیِ اصلیِ مردم فلسطین در غزه خارجی نیست، اسرائیل نیست، آمریکا، اروپا یا غرب نیست، بلکه در حقیقت درونی است، اندرونی است، داخلی است، دولت - سازمان توتالیتر و اسلامی حماس (جنبش مقاومت اسلامی) است که 17 سال در این خطه حکمفرمایی مطلق میکند و مردم غزه را زیر سلطه و گروگان خود قرار داده است.
2- جنگ کنونی را سازمان تروریستی حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (15 مهر 1402) با یک حمله نظامی به خاک اسرائیل و اعمال پروگروم ضديهود آغاز کرد. حماس، یعنی شاخه فلسطینی اخوان المسلمین، از همان آغاز حاکمیتاش بر غزه در 2004 تا کنون، نابودی و محو اسرائیل را در سرلوحهی منشور و برنامه خود قرار داده است.
3- در مقابله با جنگی که حماس آگاهانه، با برنامه ریزی قبلی و با پشتیبانی حزبالله لبنان و جمهوری اسلامی... به راه انداخت، اسرائیل برای دفاع از خود و با هدف نابود کردن نیروی نظامی حماس دست به بمباران و اشغال شمال غزه میزند. رهبری سیاسی حماس اما در قطر لانه کرده است و به سادگی منهدم نمیشود. نفوذ سیاسی- ایدئولوژیکی آن نیز با این جنگ از بین نخواهد رفت، اگر توسعه پیدا ننماید.
4- جنگ هوایی و زمینی با نیروهای حماس که مردم سیویل را سپر انسانی خود قرار داده و از بیمارستانها، اماکن عمومی و تونلهای زیرزمینی در مناطق مسکونی چون پایگاه نظامی استفاده میکند و هم چنین جنگ شهری با حضور جمعیتی کثیر و متمرکز در مساحتی کوچک، بیشک به مرگ هزاران تن از مردم و آوارگی چند صد هزار نفر میانجامد. در چنین شرایطی، وقوع جنایات جنگی از سوی ارتش اسرائیل از يكسو و وقوع جنایات جنگى از سوی حماس با سپر قرار دادن اهالی شهر، تا اندازهای اجتنابناپذیر بوده و یکی از ویژگیهای این جنگ را تشکیل میدهد. به پیرو حقوق بین المللی، این جنایات جنگی و تجاوز به حیات جسمی و روحی مردمان غیر نظامی از هر سو، بهویژه از سوی ارتش اسرائیل، به راستی باید توسط نهادهای غیر دولتی و جامعهی بینالمللی در هر سطح محکوم شوند و محکوم نیز میشوند.
5- در توصیف درگیریها و اخبار جنگ، کشتهها، خسارات و غیره، بدون وجود خبرنگارانی مستقل در میدان جنگ نمیتوان از چند و چون ارقام قربانیان غیر نظامی و نظامی اطلاعات بیطرفانه و موثق به دست آورد. به جنگ تبلیغاتی طرفین نمی توان اطمینان کرد. به ویژه به تبلیغات حماس که نمونهای مشخص از آن را در دست داریم: پرتاب موشک از طرف سازمان جهاد اسلامی به سمت اسرائیل که در مسیر خود در بالای بیمارستانی در غزه منفجر میشود و حماس آن را به اسرائیل نسبت میدهد و رغم دروغ ۵۰۰ کشته را پخش میکند. اگر تساهال (ارتش اسرائیل) اخیرن به چند خبرگزاری خارجی و مستقل اجازه ورود به شمال غزه (البته همراه با نیروهای نظامی) را داده است، در سیستم پنهان و توتالیتر حماسی چنین چیزی قابل تصور نیست.
6- پیروزی دولت - سازمان حماس در این جنگ، در حقیقت، پیروزی بنیادگرایی اسلامی خواهد بود. پیروزی متحدین آن یعنی جمهوری اسلامی، حزبالله لبنان و گروههای اسلامگرا در خاورمیانه و جهان برای مدتهایی مدید خواهد بود. پیروزی قدرتهاى دیکتاتوری، ارتجاعی یا توتالیتر چون روسیهی پوتین، چین استیلا طلب، پان ترکیسم اردوغان و دیگر دیکتاتوریها خواهد بود. سرانجام پیروزی گروهها و احزاب پوپولیست و اقتدارگرای چپ و راست در جهان خواهد بود.
7- در این میان باید گفت که دشمن اصلی این نیروهای دیکتاتوری، اسلامگرا و تمامیتخواه از نوع داعش، القاعده، حماس، جمهوری اسلامی و یا روسیه، چین، ترکیه اردوغان و دیگر اقتدارگرایان چپ و راست در دنیای امروز ... اسرائیل نیست، آمریکا، اروپا و به طور کلی "غرب امپریالیست و کولونیالیست" نیست، برخلاف آن چه که اینان در لفاظیهای خود ادعا و تبلیغ میکنند. بلکه به واقع و در حقیقت، دشمن اصلی این دیکتاتوریها که امروزه اکثریت بزرگی از کشورهای جهان را تشکیل میدهند - آن چه که زیر عنوان "جنوب گلوبال" مینامند که شامل چین و روسیه هم میشود - تنها و تنها امر دموکراسی، آزادی، جدایی دین و دولت، آزادی زنان، برابری زن و مرد، حقوق بشر و اینگونه ارزشهای مدنی، مدرن و اونیورسال است که از دید این اقتدارگرایان باید نابود شود تا استبداد، دیکتاتوری و تاریک اندیشی خود را بتوانند پابرجا نگهدارند.
8- مردم اسرائيل و مردم فلسطين إز تراژدی هولناک و نزاع تاریخی هفتاد سالهی خود خلاص نمىشوند تا زمانيكه دو اتفاق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بزرگ، اساسی و همزمان در میان شان رخ ندهند.
- اولین اتفاق در اسرائيل باید رخ ردهد. با شکل گیری پایدار يك حكومت طرفدار صلح و مبرا از جریانهای افراطی دینی، مهدویتی (messianique) و ناسیونالیستی، که جنگ افروزی، فلسطینیستیزی و توسعه طلبی را از راه ایجاد و تشویق کولونیسازیها و اشغال سرزمینها در کرانهی باختری رود اردن، با پشتیبانی و پاسبانی ارتش اسرائیل، به پیش میبرند. شکلیابیِ حکومت صلح طلبی در اسرائیل لازم است كه وجود يك دولت مستقل فلسطينی در همسایگی خود در کرانه باختری و غزه را چون کلیتی به هم پیوسته و با اعتبار به رسميت شناسد. در اسرائیل امروز، وجود یک دموكراسى و پلورالیسم دیرپا (به رغم بسیاری کمبودها و نقصها از جمله در اجرای گونهای آپارتاید)، وجود جوانان، زنان و جنبشهای اجتماعی فعال و آشنا با ارزشهای مدرنیته، وجود حزبها و انجمنهای مختلف و آزاد (از جریانهای آنارشیست و چپ تا میانه و راست افراطی) و در مجموع وجود یک جامعهی مدنی پیشرفته و متمدن، فعال و مترقی، لائیک و کثرتگرا، با پذیرش اشتراکها، اختلافها، تضادها و چندگانگی در درون خود، با اعتراضها و انتقادهایش از رژیم و سیستم و بالاخره در طرفداری از صلح و همزیستی با فلسطینیان ... باری وجود این پدیدارهای اجتماعیِ توانا در کشور اسرائیل امروز، ترجمان نیروی بالقوه بزرگی است که میتواند چشمانداز امیدبخشی را نوید دهد: هم برای این کشور، هم برای حل و فصل نهاییِ مسألهی فلسطین و هم برای صلح و ترقی در کل منطقه خاورمیانه.
- دومین اتفاق در کرانه باختری و غزه باید رخ دهد. مردم فلسطين نيز بايد با به رسميت شناختن حق حيات و استقلال برای يك دولت همسایه اسرائيلی، در درون خود انقلابی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی انجام دهند و یک جامعهی مدنی آزاد، لائيك، پلورالیست و طرفدار دموكراسى و صلح به وجود آورند و گروههاى اسلامگرا، دینسالار، توتالیتر، جنگ افروز و تروریست را در میان خود منزوى و طرد كنند. اما پرسش اصلى این است كه آیا در فلسطین چنين ذهنيت دمکراتیک و لائیکی میتواند به دور از فرهنگ و ایدئولوژی اسلامگرا، تاریک اندیش و تمامیتخواه شکل گیرد؟ به ویژه در پی این جنگ کنونی با خانمانبراندازیاش، با کشتهها و آوارگی بسیاری از مردماناش. جنگی که مسبب اصلیاش البته حماس است و در نتیجه اجتنابناپذیریاش از سوی اسرائیل برای دفاع از خود، اما با پیش زمینهی سالها کولونیسازی، ظلم و ستم در کرانه باختری و محاصره غزه توسط این کشور و سرانجام با زیر پا نهادن امر خطیر ایجاد صلحی پایدار از راه ایجاد دو کشور مستقل فلسطینی و اسرائیلی در کنار هم.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
جنگ خانوادگی به زعمای قوم مربوط است!
درووود بر آقای وثیق!
کوتاه و مختصر.
این «مایی» که قرار است موضع بگیرد در قبال مسئله «اعراب و اسرائیل» یا اگر بهتر ترجیح میدهید «حماس و اسرائیل».، چه کسانی هستند؟ منظورتان از«ما» کیست و چه گرایشهایی را در برمیگیرد؟. احتمالا خواهید گفت: «ایرانیان». که باز این سئوال مطرح میشود، کدام «ایرانیان؟». آیا آنانی که شناسنامه ایرانی دارند یا ایرانیانی که به پرنسیپهای فرهنگ باهمستان ایرانی، ارج میگزارند و در صدد نگاهبانی و پایبندی و اجرا و دوام و تضمین آنها هستند؟. کدامیک؟.
من فرض را بر این میگذارم که منظور شما از «ما»، تمام کنشگرانی را در برمیگیرد و مشمول است که در تقابل با حاکمیّت آخوندی هستند. خواه در ایران باشند، خواه در بیرون مرزها. این طیف احتمالا منظور نظر شما، طیف پاشیده و شلم شوربائیست که به انواع و اقسام گرایشهای عقیدتی و ایدئولوژیکی و مذهبی و غیره و ذالک آلوده است و از پشت عینک عقاید شخصی و نحله ای و فرقه ای و سازمانی و امثالهم به موضوع تا امروز پرداخته اند، بدون آنکه کوچکترین «آگاهی متّقن و پژوهشی و مستدل و دادگزارانه» از تاریخ اعراب و یهودیان (فلسطین و اسرائیل) داشته باشند؛ سوای اطلاعات عمومی پا در هوا داشتن از نوع «ویکیپدیا».
فقط در خصوص این مسئله که شما نوشته اید، «دولت /حکومت فلسطینی» ایجاد شود، باید عرض کنم که آیا شما یا دیگران ضمانتی مستحکم هم دارید که اگر مثلا دولت مستقل فلسطینی تشکیل شود، هرگز و هیچگاه، مابین اعراب و یهودیان، جنگی در نخواهد گرفت؟. ضمانت شما بر پایه کدام اصلها و پرنسیپها میتواند استوار باشد؟. احتمالا خواهید گفت: «حقوق بشر و حقوق بین الملل». باید عرض کنم که وقتی مسئله بر سر «مصطفایی و قوم برگزیده بودن و همچنین ذریّه ابراهیمی داشتن» باشد، آنوقت نه تنها حقوق بشر و حقوق بین الملل، ارزش کاغذ توالت را در انظار حضرات خاصم نخواهد داشت؛ بلکه بی ارزش بودن آنها نیز از دید نصوص اعتقاداتی خاصمان و مومنین محرّز خواهد بود.
من همانطور که در مطالبم و دیدگاهایم تاکید کرده ام و گفته ام، مسئله «اعراب و اسرائیل»، یک مسئله خانوادگیست که باید زعمای ریش سفید خود اعراب و یهودیان به حلّ و فصل آن تلاش کنند و به نتیجه واحدی برسند. مای« ایرانی» اگر راستی راستی کاری از دستمان در شرایط فعلی بر آید و تحت حکومت آخوندی، تنها گامی که میتوانیم برداریم، اینست که در سرعت بخشیدن به عزل و خلع زمامداران فقاهتی با تمام نیرو بکوشیم. مسئله «حماس و اسرائیل» را بگذاریم به عهده خودشان؛ زیرا جنگ خانوادگی به ما ایرانیانی که اگر واقعا و اصالتا ایرانی باشیم، اصلا و ابدا هیچ ربطی ندارد.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
افزودن دیدگاه جدید