
در این مجموعه یادداشتها بناست بخشهایی از این گفتگوها که فرصت مخابره و انتشار آنها در هنگام برگزاری کنفرانس مهیا نشد را بازگو کنم.
آنچه در زیر میخوانید نسخه کامل گفتگویی کوتاه با شیرین عبادی، حقوقدان و برنده جایزه صلح نوبل است که درباره موضوع عدالت و دادخواهی در دوران گذار است.
از شیرین عبادی ابتدا پرسیدم در دوران گذار که این کنفرانس برای پیشبینی و پاسخ به چالشهای آن شکل گرفته چه طور قرار است دستگاه قضایی به دنبال دادخواهی برود بدون آن که در ورطه خونخواهی بیفتد؟
شیرین عبادی: به چند عامل باید توجه کنیم. اول، (بسط) فرهنگ دادخواهی به جای قصاص، خونخواهی و یا انتقام.
علت این که جمهوری اسلامی کارش به اینجا کشید که فقط با خونریزی میتواند استوار باشد، یا به قول خودشان «النصر بالرعب»، این بود که با اعدام شروع کرد، از همان روزهای اول. و متاسفانه (حالا) میبینیم که ما بالاترین آمار اعدام بعد از چین و بالاترین سرانه اعدام در جهان را داریم که این بسیار دردناک است. خوشبختم این را بگویم که عبرت گرفتهایم. اگر در سال ۵۷ موقع تیرباران سران رژیم همه کف میزدند و هورا میکشیدند که عدالت اجرا شد، الان حتی کسانی که عزیرانشان توسط همین حکومت از بین رفته، صحبت از دادخواهی میکنند.
فرق دادخواهی با انتقام، تقاص، قصاص و این روشها، این است که در دادخواهی مجازات وجود دارد اما این مجازات در قالب یک دادرسی عادلانه است با (رعایت) کلیه ضوابطی که دنیا آن را به رسمیت شناخته است، و همچنین جبران خسارت. در حقیقت فقط این نیست که چون بچه من را کشتی من هم باید تو را بکشم؛ این راه درست نیست. این یک مساله فرهنگی است.
مساله دیگر این است که چه گونه میتوانیم یک قوه قضاییه مناسب داشته باشیم. بسیار بدیهی است که در دوران گذار، کسی که تفنگ در دست دارد، یعنی قوه مجریه یا کسی که به قدرت نشسته میخواهد قوه قضاییه را به استخدام بگیرد و از آن سوء استفاده کند برای منافع خودش. (در چنین وضعیتی) مقاومتهای مردمی میتواند بسیار تاثیرگذار باشد و از سوی دیگر، گروهی که ادارهکننده کشور در دوران گذار هستند، اگر (مبتنی بر) فرد نباشد بلکه شورایی باشد، احتمال اعمال نفوذ در ساختار عدالت کمتر و کمتر خواهد شد.
بنابراین، باید به این دو عامل توجه کرد؛ یعنی اداره شورایی و فرهنگ دادخواهی به جای انتقام، قصاص و اعدام.
سوال: فکر میکنید کنفرانسی مانند این که در دانشگاه استنفورد برگزار شد و دیگر همایشهای مشابه مخالفان چه گونه میتواند به چنین هدفی که شما ترسیم کردید کمک کند؛ به ویژه در روزها و ماههای حساسی که اینجا حاضران از آن به عنوان «دوران گذار» یاد کردند؟
تغییر فرهنگ با آموزش ممکن میشود. یکی از شقوق آموزش هم برگزاری همین سمینارهاست. من به یاد دارم در سال ۵۷ به جای اینگونه مباحث صحبت از این بود که «ببینید چه قدر ساواک کشت، چه قدر ظلم کردند، ما برای همین انقلاب کردیم». چنین مباحثی (که در اینجا مطرح است) نبود. این سمینار را من به این جهت مفید ارزیابی میکنم که میتواند به تغییر فرهنگ کمک کند.
در کنار میزگردها و سخنرانیهای متعددی که درباره دادخواهی و عدالت محوری در دوران گذار در زمان برگزاری کنفرانس دانشگاه استنفورد صورت گرفت، «خبر خوشی» که حاضران با رضایت آن را به هم منتقل میکردند، حرکتی بود که گفته میشود میان خانوادهها و بازماندگان قربانیان خشونت در ایران شکل گرفته به طوری که بازماندگان از چهار نسل مختلف یعنی کشتهشدگان و قربانیان خشونتها از دهه ۶۰ تا همین چند ماه گذشته (۱۴۰۱) مشغول همفکری هستند تا شاید در اقدامی مشترک از توافق خود بر حمایت از لغو مجازات اعدام در «ایران پس از جمهوری اسلامی» بگویند و به این ترتیب راه را برای شکلگیری «جنبش دادخواهی به جای انتقام و اعدام» در «دوران گذار» فراهم کنند.
شکلگیری این جنبش به نوعی در بخشی از سخنان لادن برومند، حقوقدان و از موسسان بنیاد عبدالرحمان برومند (سازمانی که آمار اعدامها بعد از انقلاب بهمن ۵۷ را مستند میکند) در کنفرانس گذار دانشگاه استنفورد طرح شد و همچنین در سخنان حامد اسماعیلیون، از چهرههای برجسته مخالفان و از جمع خانوادههای جانباختگان پرواز پیاس ۷۵۲، در جریان جشنواره تیرگان در تورنتو کانادا هم شنیده شد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
مطالب مرتبط:
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید