رفتن به محتوای اصلی

زندانی سیاسی سعید ماسوری کیست؟
07.02.2023 - 21:29
تهیه و تنظیم:
کانون حقوق بشر ایران

نام و نام خانوادگی: سعید ماسوری

محل تولد: خرم آباد

تاریخ تولد: ۱۳۴۴

تحصیلات: دانشجوی پزشکی

اتهامات: همکاری با سازمان مجاهدین خلق

محکومیت: حبس ابد

تاریخ آخرین بازداشت: ۱۹ دی ۱۳۷۹

محل‌های حبس: بازداشتگاه سپاه اهواز، ۲۰۹ اوین و رجایی‌شهر

گردآوری و تنظیم: دی‌ماه ۱۴۰۱

زندانی سیاسی سعید ماسوری کیست؟

 سعید ماسوری از قدیمی ترین زندانیان سیاسی در ایران است که در ۲۲ امین سال حبس خود، بدون یک روز مرخصی، محبوس است.

سعید ماسوری متولد۱۳۴۴ زاده‌ی خرم‌آباد است. وی مدتی در آلمان و سپس نروژ زندگی و در رشته پزشکی تحصیل کرده است.

سعید ماسوری در ۱۹دی ماه ۷۹ پس از ورود به ایران در شهر دزفول به اتهام «همکاری با سازمان مجاهدین خلق» دستگیر شد. در اردیبهشت ماه سال ۸۰ به خانواده وی اطلاع داده شد که فرزندشان بازداشت شده‌ است. آقای ماسوری در دور اول بازداشت‌، ۱۴ ماه در انفرادی اداره اطلاعات اهواز تحت بازجویی بوده و سپس به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.

سعید ماسوری در سال ۱۳۸۱ در دادگاه انقلاب تهران به اتهام محاربه از طریق همکاری با سازمان مجاهدین خلق به اعدام محکوم شد. ولی سرانجام، حکم وی به حبس ابد کاهش پیدا کرد.

در۳۰ مهر ۱۳۹۰ پس از اینکه در زندان موفق به اخذ مدرک کارشناسی شد، مدتی از ادامه تحصیل و از حق استفاده از تلفن نیز محروم گردید.

تهدید سعید ماسوری به مرگ توسط بازجوی جلاد علوی

در شهریورماه سال ۱۳۹۲ پس از انتشار پیامی از او در محکومیت حمله نظامی به قرارگاه اشرف مقر مجاهدین خلق در عراق، که چند کشته و زخمی به جای گذاشته بود، توسط بازجویان وزارت اطلاعات، از جمله بازجویی به نام علوی تهدید به مرگ شد.

او در ۲۰ خرداد ۹۲ از زندان رجایی شهر به زندان سپاه منتقل و به علت نامشخصی مورد بازجویی قرار گرفت. سعید ماسوری طی ۲۲سال زندان محروم از مرخصی و اعزام به بیمارستان برای رسیدگی به بیماری‌های مختلفی که از آن رنج می‌برد، بوده است.

سعید ماسوری و هم بندیان وی در مرداد۹۵ پس از ضرب و شتم وحشیانه به بند فوق امنیتی مجهز به دوربین و شنود منتقل شدند. وی همراه با سایر زندانیان به مدت ۴۰ روز در اعتصاب غذا بود.

سعید ماسوری در دوران حبس بارها و بارها به دلایل مختلف و در اعتراض به بیعدالتی‌ها و ستمی که در حق زندانیان روا می‌شود دست به اعتصاب غذا زده است.

سعید ماسوری هم اکنون با شمار دیگری از زندانیان سیاسی در سالن ۱۰ بند ۴ زندان رجایی شهر محبوس است.

تقدیم به پولاد دختان ایران زمین از زندان

سعید ماسوری در آبان ماه ۱۴۰۱، درباره حضور زنان ایران در قیام سراسری ۱۴۰۱، در پیامی با عنوان «تقدیم به پولاد دختان ایران زمین از زندان» چنین نوشت:

«حقوق به یغما برده شده آنها، تنها در پوشش و حجاب خلاصه نمی‌شود و این تنها یکی از صدها حقوق به یغما برده شده آنهاست. اصلی ترین حق، حق انتخاب و آزادی است که اگر این نباشد، هیچ حق دیگری نه بدست می‌آید و نه به کار می‌آید.. و زن ایرانی برای همه حقوق خود که آزادی است آزادی و آزادی…. برخاسته است».

«زنان ایران زمین طی یکماه قدرت و توان انفجاری خود را تجربه کرده اند. تجربه لحظاتی از آزادی که هر چه می‌خواهند می‌گویند، بر هر مانع غلبه و هجوم می‌برند و خود را آزاد و رها و قادر به هرکاری می‌دانند این تجربه حتی اگر تنها لحظات و ساعتی باشد، طعم آن فراموش شدنی نیست و آنرا فرو نخواهند گذشت. چون بردگی زندگی شان را کشته اند. تا سروری تاریخشان زاده شود. وحال دستادست ایستاده اند و هنگامی‌ که چون مهسا، نیکا و سارینا زندگیشان را هم گرفتند، حماسه زندگیشان برای ایران توفانی تر آغاز شد….»

به بخش‌هایی از پیام‌های دیگر سعید ماسوری در سال‌های زندان توجه کنید:

سعید ماسوری ۱۲ دی ۱۳۸۹ – وداع با علی آقا صارمی

«از وجود تو گرما می‌گرفتم و از نگاه تو تسلی می‌یافتم و از صدای تو ایمن می‌شدم. از لحظه یی که بلندگوی زندان نام تو را نعره زد تا هنگامی که فریاد یا حسینت در لحظه اعدام در فضا و در تاریخ طنین افکند و به گوش همه کسانی که در پشت دیوارهای اوین قلبشان با تو می‌تپید رسید؛ هزار بار حلق آویز شدم و برخاستم و آنگاه که واپسین لرزش‌های بدنت بر چوبه دار از لرزش و حرکت باز ایستاد، تازه آغاز حرکت … که نه… خود حرکت شدی.»

سعید ماسوری ۱۹ دی ۱۳۹۷ – به بهانه ۱۹ دی ماه، نوزدهمین سال زندانم

«زندان طلسم ترس و وحشت،حاکمیت ترس، کشتن انگیزه‌ها، خاموش کردن صداها و ضد هرگونه حرکت و جنبش است و این مدلول اصیل لفظ زندان است در حاکمیت جور…

زندان در ایران فعلی و تحت این حاکمیت مترادف کشتار نه فقط انسان‌ها که مفهوم انسانیت و آزادگی است و می‌خواهد که همه چیز را در منجلاب ضد انسانی و تاریکی خود فرو برد. از این‌رو آن را طلسم می‌خوانم که همچون بختکی نحس آنرا بر سر همه مردم و جوانان این میهن فرا گسترانیده‌اند تا کسی را یارای کمترین تحرک و اعتراض نباشد و صرف تصور آن هر انگیزه واقعی، جنبشی و حرکتی را قفل و طلسم کرده و در خود فرو بلعد؛ همین کارکرد زندان بود که از دست رفتن آن برای حکومت زمانی مورد اعتراض به اصطلاح اصلاح طلبانی چون محسن آرمین قرار گرفت که «با دستگیری‌های فله ای کارکرد این بختک و طلسم از دست می‌رود.»

سعید ماسوری ۲۱ شهریور ۱۳۹۷ – پس از اعدام سه زندانی سیاسی زانیار مرادی، لقمان مرادی و رامین حسین پناهی

«راستی اگر این سه جوان و مردان و زنانی از این دست با خون خود شب‌تیرگی‌ها را نمی‌شکافتند و یا اگر نبودند جوانان و مبارزانی (از زن و مرد) که طلسم این اقتدار جنایت‌کارانه را بشکنند، (هر چند به قیمت خون خود) ستم و بی‌داد بی‌تردید جاودانه می‌گشت و گمان بر این می‌شد که آزادی، عدالت و حقوق بشر را تنها باید زیر عبا و دم آخوند خاتمی و روحانی و امثالهم برای مردممان جست‌وجو کنیم و از ما و مردممان کاری برنمی‌آید !!!…

بیچاره کوردلان در توهم جاودانگی نمی‌دانند که حلقه‌ی کبود به جای مانده بر گردن‌های ستبرشان، حلقه‌ی عشق است به مردم‌شان و همچون حلقه‌ی خاری است بر سر عیسی مسیح !!!…

و همین حلقه‌ی کبود است که کانون حلقه‌های دیگر طغیان و شورش می‌گردد برای همه‌ی آزادی‌خواهان بر علیه همه‌ی انواع ستم و بی‌دادگری.»

سعید ماسوری دیماه ۱۴۰۰ – بمناسبت ورود به آغاز بیست و دومین سال حبس:

«طرح تجربه‌ای به بهانه بیست و دومین سال زندان

در بیست و دومین سال زندان، روزهای اول را به یاد دارم که وقتی از سلول کناری پرسیدم: “چه مدت است که در زندان هستی؟” ۲ ماه و ۳ ماه برایم عمری می‌نمود … مشت‌ها می‌کوبیدم بر در و پنجه‌ها می‌سابیدم به دیوار …. از همان روزهای اول به تقلید از فیلمها … روزها را با خط کشیدن به دیوار سلول شماره می‌کردم … تا تعداد روزها را بدانم … ولی اکنون دیگر به سختی حتی برخی وقایع زندان را بخاطر می‌آورم که در ۱۰ سال اول زندان بود یا ۱۰ سال دوم و حال سومین دهه هم به آن افزوده شده … تا جائیکه اکنون حتی در خواب و رویا هم چیزی به جز زندان نمی بینم … خاطرات بیرون از زندان به تمامی از ذهنم محو گشته و زیباترین خواب و رویای شبانه هم چیزی نیست جز داشتن یک سلول بهتر یا پنجره ای با نرده‌های کمتر و از این قبیل.

آری، اولین کار ویژه زندان منقطع کردن افراد از واقعیت بیرون است، محصور نگه داشتن آنها در یک چار دیواری محدود و به تنگ آوردن افراد از همه چیز! و این یعنی فرو بردن افراد در دنیای محدود خود و غرقه کردن آنها در تخیلات و توهمات و آنگاه که انسان‌ها در خود فرو می‌روند، روابط انسانی هم به همان میزان فرو می‌کاهد و این خود آغاز فروپاشی خلق وخوی انسانی است.

اراده و استقامت در زندان یعنی “هر لحظه و ساعت و روز انتخاب کردن” تا از این فروپاشی در امان بمانیم. برای کسانی که شهامت داشتن آرمان و رویاهای بلند پروازانه ندارند این چار دیواری محدود و منحوس به قبرستان آرمان‌ها و اراده‌ها تبدیل می‌گردد … و اینجاست که سود و زیان های کوچک و دم دستی به مسائلی بزرگ و لاینحل مبدل می‌گردند.

این مکانیزم عملکرد چار دیواری محدود کننده زندان است. زندانی عادی و سیاسی هم فرقی ندارد چون تفاوت این دو در ابتدا “داشتن و نداشتن” آرمان بود. فلذا در فقدان آن، مسائل به یک شکل بروز می‌کنند. در بدو ورود به زندان، علت زندانی شدن مطالبه حقوق و آزادی‌های مردم و یا آرمان عدالت خواهی و از این قبیل بود و به طبع مشخصه و ویژگی زندانی سیاسی در “نداشتن منافع شخصی بود”… و چنانچه “زندان” کسی را از این آرمان‌ها دور کند، مسائل پیش پا افتاده جای آرمان‌ها و رویاهای بزرگ می‌نشینند و زندانی، دیگر نمی‌تواند، بقیه زندانیان را “هم بند” تلقی کند بلکه آنها را رقیبانی می‌داند که در صدد به یغما بردن حقوق و آزادی‌های اوست و تنها کارشان آزار و اذیت (مفهوم زندان در زندان).

این ویژگی ذاتی و جوهری زندان است که زندانی را وادار می‌کند به سطح مسائل کوچک و دم دستی فرو بکاهد … و آنگاه که این فروکاستن با برخی خصلت‌های ناپسند و غیرقابل قبول فردی ممزوج می‌شوند، به معجونی پیچیده مبدل می‌گردد که تشخیص و حل و فصل آنها، تنها از عهده کسانی بر می‌آید که هر لحظه انتخاب کنند که در برابر فروپاشی مقاومت کنند و هر لحظه غفلت از آن تاوان و هزینه ای بعضا غیرقابل تحمل بر فرد و اطرافیان او تحمیل می‌کند.”به تنگ آمدن” از زندان محصول این عملکرد است و خلاصه آن، دور شدن از رویاها و آرمان‌ها و اسیر شدن در شرایط ناگوار”موجود” است و از قضا تلالو انسانیت در شرایط سخت و ناگوار پیرامون است که دیده می‌شود.

آنجائی‌ که این ملت آزاده (از معلمان شریف و آزاده، کارگران زحمتکش و کشاورزان و همه اقشار) در مطالبه آزادی و حقوق خود در کف خیابان ترس و منافع شخصی خود را کنار گذاشته اند و جوانان خود را هزار هزار فدیه این آزادی و آزادیخواهی می‌کنند همصدا و همدل نشدن با آنها همان گیر افتادن و محبوس شدن واقعی در دیوارهای زندان است. نتیجه اینکه هرگاه مسائل صنفی و روابط شخصی خود و افراد دیگر، در زندان تبدیل به معضل شده و عمده گردید باید دانست که از چه مسائلی دور افتاده و در چه مسائلی در غلطیده ایم.

کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / توییتر / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کانون حقوق بشری نه به زندان

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.