رفتن به محتوای اصلی

گوه خوری یک جنایتکار
17.01.2023 - 16:38

با اوج گیری روند انقلاب ملی و شتاب سقوط رژیم منحوس اسلامی، آشفتگی های فكری و هذیان گویی کسانی که در لجن زار ولایت شیعه رشد کرده و زیسته اند بیشتر نمایان می‌شود و چهره زشت مذهبی، که وارد چرخه انحطاط شده و رژیمی، که عمر ننگین اش به سر آمده است، بیشتر آشکار می‌شود.

کابوس سقوط جمهوری فاسد اسلامی چنان خواب را از چشمان آخوندهای شیاد و دیگر مفت خوران ولایت تبهکاران ربوده است که همه دستگاه‌ها و نهادهای فسق و فجور، از رهبر خودکامه و پتیاره که آتش به اختیاران ولایت جهنمی اش را به «جهاد تبیین باتومی» دعوت می‌کند؛ از مسئولان لشکری بزدل و فرماندهان عیاش انتظامی که با «معماری جدید» برای سرکوب اعتراضات رجز می‌خوانند؛ از شکنجه گرانی که در قامت صاحبان و مدیران رسانه‌ها «برای برقراری امنیت و ایجاد ثبات «باتوم» را راهگشا می‌دانند»؛ تا استمرارطلب فرومایه ای که «کرکس وار» بر سفره غارت و چپاول نشسته است و با نادیده گرفتن دستان خونین خودش، «اپوزیسیون خارج از کشور را منشاء اعدام و کشته شدن صدها متعرض» می‌داند، همه با چنین کارنامه ای پر از فلاکت و رذالت و جنایت چنان قالب تهی کرده‌اند که به چرت و پرت گویی دچار شده‌اند.

یک بچه شیعه ابله که روزگاری، آن هم تنها با ۲۳ سال سن، بعنوان فرماندار و معاون سیاسی استاندار، با سرکوب و کشتار مردم در کردستان گرد و خاک به پا می‌کرد، اکنون با چفنگیاتی که بوی مرگ می‌دهد، تعطیلی دستگاه تفکر در این چهار دهه حقارت ملی را به نمایش گذاشته است.

چند سال پیش در هنگامه جنبش آبان ماه هم این نادان با تز «براندازی دو مرحله‌ای»، کودن بودنش را نشان داده بود و متوجه نبود که اصلاً کسی اصلاح‌طلبان را جدی نمی‌گیرد تا براندازی شان مقدمه براندازی رژیم دجال شیعه باشد.

چهل سال است که ایران ما در دست این کسان به ویران سرا تبدیل گشته است. فکر نکنید که این فرد جاهل و قاتل تفاوتی با مفت خواران دیگر دارد، ابداً، آن‌ها پیش از رسیدن به مقام سرداران جنایت، رتبه های رذالت اینگونه تفکرات بسیجی را با بهترین نمرات کسب کرده‌اند. اصلاً لازمه رسیدن به منصب و مسند در ام القرای شیعه، قبولی در «کنکور رذالت و جنایت» است.

در رژیمی که ملاک تصدی مقام های حکومتی و شرط رسیدن به شغل‌های دولتی هر چه بیشتر بر تبهکار بودن استوار است، و شایستگی و کاردانی، در مسلخ فرقه گرایی و فرزند سالاری و داماد سالاری قربانی می‌شود و «ژن های خوب» همچون خواجه سرایان دربار شاه سلطان حسین صفوی، فروش کشور را به عهده گرفته‌اند، بیش از این هم نباید از طایفه نو ترکیب حرمسرایان صیغه‌ای انتظاری داشت.

وقتی چهار دهه هشت موتوره با آخوندهای فاسد و اصلاح‌طلبان انباشته از تباهی های اخلاقی بر روی جاده ای که با دروغ و خرافات آسفالت کشی شده به سوی جهالت بتازید، انکار حقیقت و انحطاط اخلاقی و فساد در میان «هزار فامیل» تبدیل به یک امتیاز و به سرعت بدل به وسیله‌ای برای تبهکاری می‌گردد، آنگاه فرومایگی در مقامی فراتر از همه ارزشهای اجتماعی‌ و حتی قانون قرار می‌گیرد و مهم‌ترین مقامات و مناصب به قشر بی‌لیاقت و فاسد سپرده می‌شود تا تاخت و تاز گله «چیگین‌»های لباس شخصی امکان‌پذیر گردد.

اکنون که رژیم در احتضار به نفس نفس افتاده و دستانش تهی تر و میدان مانورش محدودتر از همیشه گشته است، فرومایگان فرقه اصلاحات که دوران مفت خواری خود و انگل زادهایشان را پایان یافته می‌دانند، بدنبال آن هستند که با شیوه‌های نخ نما، گفتمانی قدیمی را با واژگونی واژه‌ها و مفاهیم در شکل تازه‌ای بازسازی و بازتولید کنند و با دروغ بافتن و معکوس سازی و انتشار تهمت های جعلی، پروژه های دستگاه‌های امنیتی را به پیش ببرند.

اما چنین انگ زدن‌هایی نسخه قدیمی و از رونق افتاده‌ای است که از سر استیصال بیان می‌شود و بیشتر کسادی بازار ولایت خون و مرگ را نشان میدهد و در فضای انقلابی و خشمگین جامعه خریداری ندارد.

چرخه عمر این رژیم نابهنگام به پایان تاریخی خود رسیده و «ولایت انیرانیان» در حال تمام شدن است و اینک هر چه است تنها زوال است و انحطاط و خرافات.

حال که شجاع‌ترین فرزندان ایران را ناجوانمردانه کشته اند و آن را هم باپررویی و بی شرمانه به پای ایرانیان تبعیدی می‌نویسند، لازم است ایرانیان ساکن بریتانیا که در این چند ماه با حمایت هایشان از انقلاب ملی، چه به شکل راهپیمایی و کنشگری های گوناگون، باعث افتخار مردم و دیگر ایرانیان تبعیدی شده‌اند، درس‌های لازم به انگل زاده این جنایت کار و مفت خوار را بدهند تا دیگر اجازه این گوه خوری ها را به خودش ندهد و غلط کردن‌های زیادی به سرش نزند.

اگر جمهوری نکبت اسلامی به خودش اجازه می‌دهد تا خانواده معترضان در برونمرز را در ایران تحت فشار قرار دهد، ما نیز نباید اجازه هر کاری به انگل زادهای خارج نشین دزدسالاران رژیم نکبت شیعه را دهیم.

اجازه ندهیم این صداهای دلخراش و زهرآگین ضحاکیان، روزی دخترکان و کودکان و جوانان در بندمان را تا گورستان های انبوه از گل‌های پر پر شده، بدره کنند.

لباس رزم را که نباید تنها در شهرهای کشور به تن کرد، در انگلستان چه بسا اکنون ضروری تر و مفیدتر از هر روزگار دیگری باشد.

برای ماندن و بودن باید تا انتها رفت و «پایان» این راه، تازه «آغاز» ماست.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

امیر امیری

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.