رفتن به محتوای اصلی

نسل با نام
10.10.2022 - 21:33

زانو زده بر جنازه دختری جوان .اشگی نمی ریزد. خیره شده برافق.

مادر نامت چیست؟ نامم؟نامی ندارم!

نامی گمشده در زمان.

نامم راز سر به مهری است که تاریخ مردانه برگردن من آویخته است.

گاه نامم دختر است،

گاه خواهر،همسر،یا مادر .

مرا از رنج هایم باز شناسید.

از آوایمم که نرم ودل انگیز است اما حزین.

مرا با قلب سرگشته ام بشناسید.

با قلب عاشقم که هرگز مجال عاشقی بر آن ندادند.

میوه ممنوعه ای درباغ خدای مردانه .

حصار شده درقاب سنگی قدرت.حصار شده در جامعه مرد سالار.

بی آن که غنچه عشقی در ژرفای قلبم بشکفد.

در هذیان اورادی مانده از قرنها بندگی و بردگی حلال شدم بر مردان که عشقی در میانمان نبود.

زنی چونان بره ای در مسلخی .

زنی که"انسانی را بتمامی در گمر گاه خویش پروردم ."

بر تداوم حیات!بر زیبائی آن افزودم !اما هرگز از مقیاس نیمه ای ناقص که سهم من از زندگی بود فراتر نرفتم.

عشق را بصورتی دیگر در وجود کودکانم یافتم .من مادر شده بودم.

حال نامم مادر است.

نامی که تعهد می آورد ،عشق می آفریند .شهامت می بخشد. صبورت می سازد تا مداومت نمائی. تا گوهر بکار آوری!درخت شاداب زندگی راسیراب کنی .

نامم مهر است. آرزوست! صلح است!عدالت است و آزادی. تا در سایه این نامها کودکانم بر بالند جهان رامعنا دهند وزیبائی بخشند.

نامم مادر آست.

این دخترک زیبای من است که این چنین خونین بر زمین افتاده است. من مویه نمی کنم. من فریاد داد خواهی می کشم. برای او که دیگر گونه دختری بود از نسلی نو! که تن به اسارت نمی سپرد !

اوبا جهان تنگ شده برمن در نبردی دائم بود .او جهانی میخواست آزاد .با حقی برابربا مردان.

جهان او شادی طلب می کرد.عشقی آزاد که قادر به انتخاب آزاد نیمه دیگر زندگیش باشد.

او غواضی ماهر بود که بی هراس به اعماق اقیانوس زندگی میرفت.تا بیابد مروارید های غلطان را که تنها در رژفای حیات می توان یافت! تا گردن آویز خود سازد.

رفتن به ژؤفا ! دریافت زندگی در عمق ! دریدن پیراهن رویا. برهنه کردن زندگی تا دریابی حقیقت پنهان شده در بطن زندگی را.

حقیقت که پایبندی به آن شهامت خوف انگیز خیره شدن در چشمان اژدها را طلب می کند.

قدرت شنیدن آواهای پنهان شد ه در موسیقی حیات را.

نهایت عشق! این جادوی هزار رنگ زندگی .که از هر زبان که بشنوی نا مکرر است.1 این نا مکرر بودن رمز جاوادنگی آن است.اما رسیدن به عشق ممکن نیست مگر آن که عاشق باشی .

تنها عشق است که شهامت می آفریند. تا مقابل جهل ناشی از تحجر ،سنت ، قید های نهاده شده بر پا بعنوان شریعت ،آحکام ،فتوا،قوانین غیر آنسانی که از انسان برده می سازد بایستی. در تیزاب مبارزه وزندگی بجوشی! عاشقانه فریاد سر دهی. من یک آزاده ام."کیست پاکیزه چون من! "

پس آنگاه پای بر گردن سرنوشت نوشته شده بنام تو بگذاری تا تغیرش دهی . اگر چه گلوله ای بر قلبت بنشیند.

من ونسل من قادر به گسستن این زنجیر ها نگردیدیم . قادر به برکشیدن نام خود از محاق ازفشار ستم وتحقیر!

این جوانان که چنین خرد وشکسته. اما سرفراز و شکوهمند بر زمین افتاده اند. هر کدام نامی دارند.نامی که ببهای جان بر کشیده وبر پیشانی آسمان آویخته اند.

نام این دخترک زیبا،" نیکا است""مهسا است" "ساریناست وحدیث است"

آن پسر جوان با کاکل خونین که همپای دخترم فریاد "زن ،زندگی ، آزادی "سرمی داد نامش" آرش" است.

این نسلی است که مانند هیچکس نیست. نسلی که زیر نگاه جنایت کاران بزرگ شده بر بالیده حال بی هراس روی در روی گزمگان ایستاده است.نسلی آگاه رو به آینده و پرسشگر! با بغضی شکسته در گلو،مشتی هوا کرده بر آسمان. نسلی با نام .

ابوالفضل محققی

1 نیم بیتی از حافظ با تغیری در فعل

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.