رفتن به محتوای اصلی

ژاندارمها بسیجی های اعلیحضرت بودند ولی رونق کارشون بیرون مسجد بود
06.10.2022 - 11:25

53

 

آن شب بعد از شام با کمک هم جمع و جور کردیم. من نشستم و تلویزیون را نگاه میکردم. نظر با آن لاغری سیگار هم می‌کشید. تلویزیون را روشن کرد و همان کانال اخبار را که کانال سراسری بود گرفت. انگار بی حوصله بود. از او پرسیدم که فیلم های تاریخی و برنامه‌های دیگر را چطور می‌توان دید . خیلی آرام چند کانال را عوضکرد و به من نشان داد . کانال یک کانال اصلی برای اخبار سراسری ،گزارشات و درام های خانوادگی تا دوازده شب ،کانال ۲ ،ورزش موسیقی تا دوازده شب ،کانال ۳ هنری و فیلم ۲۴ ساعته و کانال ۴ اکتشافات ، تحقیقات، جغرافیا و فضا . برایم توضیح داد که چند کانال محلی هم از ترکمنستان برنامه پخش می‌کنند و یکی از آنها مرتب از کلخوزها، تعاونی های کشاورزی و دامپروری گزارش و مستند پخش می‌کرد و در بین مطالب موسیقی ملی ترکمنی با دوتا ر نوازی و آواز بود. بعد از تماشای اخبار گفت که می‌رود استراحت کند و من نشستم برای دیدن تلویزیون. هیچوقت قبلا اینهمه به تلویزیون نچسبیده بودم ،در واقع هیچوقت تلویزیون نداشتم. هنوز هم که هنوز بود مردم دهات و روستاهای محل تولدم برق هم نداشتند، تلویزیون که دیگه جای خود .امثال من که به‌ شهر آمده بودیم برای تحصیل مدرک بود ، چون برای دهاتی ها با آن سند های کا غذی می‌شد معلم، مامور مالاریا و بهیار شد، اگر کسی هم استعداد و عشق لاتی داشت برای رانندگی هم خوب بود. اما يک شغل بود که کسی نه رغبتی به آن داشت و نه در کسی ذوق و شوقی ایجاد می‌کرد و آن ژاندارم شدن بود. ژاندارمها بسیجی های اعلیحضرت بودند ولی رونق کارشون بیرون مسجد بود ، به مردم مثل اخلاف فعلی شان گیر می‌دادند ،برای دهاتی ها نماد شر و نماد شمر بودند بر عکس بسیجی ها ی فعلی که نماد ابوالفضل و مسلم ابن عقیل اند. خلاصه به خاطر شرایطی که داشتیم نه وقتشو داشتیم ونه هم ادا واطفارهای مصنوعی دریک جعبه می‌توانست ما را جلب و جذب کند که ساعت‌ها بشینیم و به تصویر و حرکات بازیگران زل بزنیم. الان هم وقت بودو هم فیلم وتفسیر هایی که می دیدم براي من عین واقعیات بود . دوست داشتم همه‌ کانالها را با هم ببینم که چیزی از دستم نره بخصوص که من در فصل برداشت محصولات کشاورزی مثل پنبه ،غلات و میوه جات آمده بودم. از این کانال به آن کانال ، این یکی از آن یکی بهتر ،چون زبان را نمی فهمیدم هر وقت بحث و توضیحات بود کانال را عوض می‌کردم. جوانانی که پنبه جمع می‌کردند ، در باغها سیب و گلابی می چیدند ، روی زمين خیار و جربزه جمع می‌کردند ‌، ودر آخر یک برنامه طولانی از سا لن طراحی هواپیما و ساختن آنها در يک فضای سر پوشیده بزرگ. تا ساعت یک تا دو بعد از نیمه شب که دیگر سرم مثل سرب سنگین شده‌بود، چشمهایم خسته و داشت خوابم می برد نشستم و نگاه کردم. تلویزیون را خاموش کردن و قبل از اینکه به خواب روم یادم افتاد که فردا الکساندر با پوشه کاغذ ها خواهد آمد و من تا ساعت ۹ صبح وقت دارم که بخوابم. حتم داشتم که شب خواب تاب خوردن و پرواز با هواپیما های رویائی ی دوران کودکی ام در بین کوه های پراشکفت را می بینم.

سرخس، گذر از رودخانه خشک (1)

اکثر مردم فقط قهرمانان مرده را می خواهند (2)

از سال سیاه ۶۰ تلاشم این بود که از یاسوج هر چه دورتر باشم (3)

اینها که با زورو جنگ روزگار مردم را سیاه کرده‌اند، نمی توانند از خنده کودکان جلوگیری کنند(4)

ازپاقدم هدیه پاریسی یک طرف مملکت در جنگ میسوخت و طرف دیگر در سیلاب(5)

بستری با برگ و خاشاک ساختم ؛ دور و برم را از نگرانی وجود مار لگد زدم 6

قدم و فکر آغاز این سفرم از پشت بام خانه میر جعفرهفده سال قبل شروع شد 7

کسی بدرستی نمی‌توانست ثابت کند که از کجا شروع شد/8

کشيدن لوله های نفت با مرگ بلوطها همراه بود!/9

ستاره ها می توانند راه را نشان دهند (10)

تردید داشتم چه اسمی را انتخاب کنم(11)

چند سال بود که خودم نبودم (12)

اولین تصویری که از لباس نظامی در یاد داشتم (13)

هیچ قاعده‌ای در مورد آخوندها صدق نمی کرد،چون هم بی شرم و حیا بودند و هم موزی(14)

اولین روزی که در خاک اتحاد شوروی بودم از در بیرون رفتم(15)

شما بدون اجازه از مرز شوروی گذشتید و ما سوالاتی داریم که شما جواب دهید(16)

رسید :اسم غیر واقعی شما چیست؟(17)

لباسهای معلم مان رنگ و بوی گلهای بهاری را داشت(18)

تولد ما احتیاج به ثبت کردن نداشت!(19)

من فکر می کردم که حق تقدم برای رفتن به شوروی از آن اعضا و طرفداران حزب توده بود(20)

از نظر حکومت مذهبی هر کسی که با آنها نیست مجرم و گناهکار است(21)

حکو مت ایران با من و میلیون ها ایرانی هم در جنگ است(22)

مقام مسلمانی در ایران از جایگاه تمساح و افعی جنگل‌های سریلانکا پایین تر رفته بود(23)

کاروان‌ها در راه بودند تا مواد برای کارخانه جنگ ، تولید شهید و عذا و نوحه فراهم‌ کنند(24)

سالها قبل نا خواسته در هنگام بازی های کودکانه در دسته روس‌ها قرار داشتم(25)

مردم آن موقع بنا به خوی طبیعی خود بدون ترس تصمیم گرفته و عمل می‌کردند (26)

آهنگران ده از تکه های آهن و لوله های آبرسانی که از شهرها بدستشان می رسید تفنگ های سر پر(27)

من قربان هستم و ...!(28)

یوری گاگارین سمبل انسان شوروی(29)

آقا به شوروی خوش آمدید !(30)

کانال قراقوم از آمودریا سرچشمه می‌گیرد(31)

این کوه های بلند مانع شنیدن روزه خوانی و زوزه کشيدن آخوند هاست(32)

اینجا کمی شیر شتر میخوریم(33)

آیا شیر الاغ حلال است یا حرام؟34)

سرزمین پر گهر کجا و کی به و برای کی بوده ؟(35)

فصل تابستان است و فصل عروسي هاست ،و هرشب موزیک است(36)

اولین تصویر تلویزیون شوروی اتاق خبر بود.(37)

دوبره وی چر(38)

ناامیدی رها کردن هدف و بی عملی است!(39)

پرندگان و گنجشکان روی شاخه های لخت بادام پیر نمی نشستند.(40)

سگ و الاغ زبان همدیگر را علیرغم اینکه صداهای مختلف داشتند می‌فهمیدند.(41)

کندن قبر در زمین نمناک راحت بود.(42)

اعدام افراد بیگناه برای رعب و وحشت و نشان دادن قدرت و ابهت حکومت‌ها ی مرکزی یک قاعده بود.(43)

 توده‌ای‌ها تجربه‌ عبور از مرزها را هم فراموش کرده بودند .(44)

 خمینی، ؛رحمت الهی؛ توسط ایر فرانس به فرودگاه مهرآباد وارد شد(45)

این سالها، سال‌ها ی آوارگی عمومی در کل خاورمیانه بود .(46)

پیامد می خوری و باده نوشی بسته به این است که کی بخورد و با کی بخورد.(47)

پاییز فصل‌ مرگ بود،...(48)

شجاعت خطر کردن وتلاش برای زنده ماندن امید به آینده را در من زنده نگه می داشت!(49)

این آتش به یاد آنها،قربانیان جنگ همیشه روشن است (50)

 گردش دلبران و دلدادگان زیبای زمینی‌ نتیجه پیروزی زندگی و روشنایی بر سیاهی مذهب و محافظان آن بوده‌است.(51)

حکومت اعلیحضرت نظرکرده ،سید ملکالملوک را برای تربیت آخوند و آخوندپروری به شیراز فرستاد(52)

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.